موضوع : پژوهش | مقاله

کاشت فلسفه برداشت علم


در سال های اخیر، بحـث جنبــش نرم افزاری و تولید علم با استقبال شدید جامعه علمی کشور رو به رو شده است. رشد شتابان توفیقات علمی در چند سال اخیر، از یک سو محصول توجه مسئولان امر به تولید علم بوده و از سوی دیگر عامل انگیزشی بسیار قوی‎ برای رشد روز‎افزون تولیدات علمی در عرصه های مختلف ایجاد کرده است. با وجود این به نظر می رسد میان وضعیت کنونی علم در کشور و وضعیت مطلوب آن (نهادینه شدن جریان تولید علم در کشور) فاصله زیادی وجود دارد؛ فاصله ای که بدون تغییر اصولی نظام آموزشی و پرورشی کشور طی شدنی نیست. در این مقاله پس از برشمردن ویژگی های نهادینه شدن تولید علم و چالش هایی که تولید علم در کشور ما با آن رو به روست، راهکاری برای نهادینه شدن آن پیشنهاد می شود. مدعای نویسنده این مقاله آن است که توجه جدی به سه مولفه «رویکرد انتقادی» (به عنوان وجه برجسته معرفت شناختی تولید علم)، «خلاقیت و نوآوری» (به عنوان بعد برجسته روانشناختی تولید علم) و «انجام‎ کار گروهی» (به عنوان وجه برجسته جامعه شناختی تولید علم) در آموزش و پرورش، از عمده ترین لوازم نهادینه شدن تولید علم در کشور است و گسترش برنامه فلسفه برای کودکان به عنوان پارادایمی جدید در عرصه تعلیم و تربیت که بر سه عنصر یادشده تاکید اساسی دارد، می تواند زمینه ساز نهادینه شدن جریان تولید علم در کشور گردد.

مشکلات نظام آموزشی کشور
جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، نسبت به گذشته تغییرات بسیار زیادی کرده است. با وجود این در جامعه ما موضوع تغییر ساختار نهاد‎های اجتماعی به منظور کارآمدی هرچه بیشتر آن در عرصه پاسخ به نیاز‎های جدید اجتماعی، به خصوص در نهاد‎های متولی تعلیم و تربیت به صورت ریشه ای در کانون توجه مسئولان قرار نگرفته است. اصلاحات چندی که در سال های اخیر در ساختار آموزش و پرورش انجام شده نتوانسته نسبت به چالش های پیش آمده در عرصه هایی مثل رشد شتابان تولید علم و فناوری های جدید، حجم روز‎افزون اطلاعات، گسترش روزافزون فناوری ارتباطات و خلاصه آنچه امروزه تحت عنوان جهانی شدن از آن یاد می شود، به درستی پاسخگو باشد. به منظور شناخت هرچه بهتر چالش هایی که آموزش و پرورش کنونی با آن رو به روست، در گام اول باید درک و استنباط صحیحی از وضعیت جامعه معاصر به دست آورد و انتظاراتی را که این‎ جامعه از افراد و نهاد‎های خود دارد بررسی نمود و در نهایت به این مسئله پرداخت که آیا آموزش و پرورش توانسته به این نیاز‎ها و انتظارات پاسخ مناسبی دهد؟ و آیا این سیستم آموزشی‎ اصولا می تواند چنان انتظاراتی را پاسخ دهد یا آنکه ما نیازمند تغییرات اساسی در فلسفه تعلیم و تربیت و الگو‎های مدیریت آموزشی خود هستیم؟»

آموزش و پرورش و نیاز‎های اجتماعی
جامعه جهانی در عصر حاضر به سمت جامعه ای دانش محور در حال حرکت است. به تعبیر دیگر در عصر حاضر ماهیت بسیاری از کار‎ها و مشاغل دستخوش تغییرات شدیدی شده. امروزه شرایط اجتماعی به گونه ای در حال تغییر است که نیروی انسانی خاص و با ویژگی های متفاوتی نسبت به گذشته را طلب می کند. توانایی برقراری ارتباط و کارکردن با گروه، توانایی خلاقیت و نوآوری، توانایی تحلیل کردن، مفهوم پردازی، انتقاد کردن و ارائه راهکار‎های متعدد برای حل مسائل و رفع مشکلات، توانایی پذیرش مسئولیت شخصی، انعطاف پذیری در روابط انسانی و... بخشی از ویژگی هایی است که شرایط جدید اجتماعی از نیروی کاری خود انتظار دارد. این در حالی است که آموزش‎ های ارائه شده در دوران تحصیل، چنین توانایی هایی را در افراد تحت آموزش خود ایجاد نکرده و پرورش نمی دهد.

چالش های پیش روی تولید علم در ایران
یکی از مشکلاتی که نظام آموزشی کشور با آن درگیر است، توان اندک کشور در تولید علم کارآمد و بومی، به خصوص در عرصه علوم انسانی و اجتماعی است. از دیگر چالش های پیش روی ما در عرصه تولید علم می توان به پایین بودن تولید علم کشور ـ با وجود برخورداری از استعداد‎های درخشان ــ نسبت به کشور‎هایی که عنوان توسعه یافته را بر خود دارند، پیروی دانشمندان ما از پارادایمی که ریشه در اندیشه غربی دارد، نهادینه نشدن جریان تولید علم در کشور، حل نشدن بسیاری از مسائل و مشکلات کشور در عرصه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... اشاره کرد. البته نگاه اصلی در این مشکل، در درجه اول متوجه آموزش عالی کشور است؛ چراکه دانشگاه ها متولیان اصلی تولید علم در یک جامعه هستند، اما نگاهی دقیق تر به این مسئله نشان می دهد که ناکارآمدی آموزش عالی، ریشه‎ در مشکلات موجود در آموزش و پرورش و حتی نهاد خانواده دارد.

راهکار نهادینه ساختن تولید علم در ایران
برای تحلیل صحیح چالش های یادشده و ارائه راهکار مناسب برای نهادینه ساختن تولید علم در ایران، ناگزیر از شناخت هرچه بهتر ابعاد مختلف علم (وجوه جامعه شناختی، روان شناختی، فلسفی و تاریخی) که امروزه در کشور‎های توسعه یافته به شدت مورد توجه قرار گرفته، هستیم. این در حالی است که این قبیل موضوعات علمی هنوز در کشور ما مورد توجه جدی قرار نگرفته. نویسنده بر این عقیده است که مطالعه ای تاریخی بر نظریه پردازی و تولید علم در کشور‎‎های توسعه یافته نشان می دهد که سه عنصر اساسی برای تولید ایده های جدید علمی در نظام آموزشی و تربیتی ما، مورد غفلت قرار گرفته است که عبارت اند از: بهره مندی از رویکرد انتقادی، خلاقیت و انجام‎ کار گروهی. در ادامه توضیحی در ارتباط با هریک از این مقوله ها ارائه و نشان داده می شود که برنامه فلسفه برای کودکان می تواند تمهیدات مناسبی را برای پرورش این استعداد‎ها و توانایی ها فراهم ‎آورد.

تفکر انتقادی
تفکر انتقادی به معنای بهره مندی از قدرت شناسایی صحیح مسائل، تمایل برای حل مسئله، مفهوم پردازی و تحلیل صحیح مفاهیم، برقراری ارتباط میان باور‎های مختلف و کشف تعارضات موجود میان آنها، نقد باور‎های پیشین و ارائه پیشنهادی مناسب برای حل مسئله است. این‎ خصوصیت باید در دوران کودکی و نوجوانی پرورش یابد.

تفکر خلاق
فرد خلاق میان مولفه های مختلف از پدیده های متفاوت، ارتباط های خاصی که غالبا خارج از چهارچوب آگاهی های پذیرفتهشده در جامعه است، برقرار کرده و به تصاویر ذهنی خود در این زمینه اهمیت می دهد و مسائل موجود را با روش های غیرمعمول حل می کند، این در حالی است که اغلب والدین و معلمان این قبیل حالات و اقدامات را برنتافته و می پندارند اقتضای اجتماعی کردن کودک و نوجوان به عنوان یکی از اصلی ترین کارکرد‎های نهاد‎های خانواده و آموزش و پرورش، وادار کردن کودک به حل مسئله در چهارچوب های موجود و پذیرفته است و همین امر خلاقیت کودکان را به شدت سرکوب می کند. مطابق آنچه در روان شناسی رشد مطرح شده، دوران جوانی و میانسالی، دوره مناسبی برای پرورش قوه خیال نیست و این اقدام باید در کودکی و در مقاطع پایین تر تحصیلی و در نهاد خانواده انجام شود.

ایجاد انگیزه برای انجام کار‎های گروهی
از لوازم تولید علم، ارتباط با دانشمندان برجسته، عضویت در انجمن های علمی و شرکت در همایش های بین المللی و انجام پژوهش های گروهی با پژوهشگران داخلی و خارجی است که امروزه در عرصه تولید علم در سطح جهانی امری شناخته شده است و می تواند امکانات بیشتری را در اختیار قرار دهد و به نتایج دقیق تری منتهی شود، اما نگاهی به تعداد انجمن های علمی در ایران، تعداد اعضای ثابت و فعال آن، ارتباط این انجمن ها با انجمن های علمی بین المللی، میزان مشارکت آنها با دولت و... نشان می دهد که انجمن های علمی در ایران هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده اند. تمایل و توانایی انجام کار گروهی مستلزم وجود ویژگی های خاص در فرد است که باید در سنین کودکی و نوجوانی پرورش یابد.

برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان
برنامه فلسفه برای کودکان که پس از بیست سال تدریس فلسفه در دانشگاه و ناکامی در تربیت فلسفی دانشجویان توسط لیپمن ارائه شد، می کوشد به جای انتقال اطلاعات به دانش آموز، قدرت تمییز، استدلال و داوری را به آنها بیاموزد. بی شک برخورداری از تفکر انتقادی، همچون به خاطر سپردن گفته ها، نوشته ها و اندیشه ورزی های فیلسوفان و اندیشمندان طول تاریخ نیست. چنین آموزشی به طور جدی دانش آموز را نسبت به محیط اطرافش حساس می کند. در برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان، به دانش آموز فرصت داده می شود تا مسائل اطرافش را با دید انتقادی مورد بررسی قرار دهد و سوالاتی که در این زمینه برایش به وجود می آید را بپرسد و راهکار‎هایی را که از قوه خیال او تراوش می کند به طور آزادانه مطرح نماید. کودک یا نوجوانی که دوره فلسفه برای کودکان را پشت سر می گذارد، می خواهد و به تعبیر بهتر، باید بتواند نسبت به تمامی امور پیرامونش به دید انتقادی بنگرد و بکوشد سازگاری باور‎ها و اعتقادات، کارآمدی آنها، عقلانیت برنامه ریزی ها، تصمیم گیری ها و اعمال و رفتار خود و اطرافیانش را مورد بررسی انتقادی قرار دهد.

چه باید کرد؟
مهم ترین بحثی که در انتهای این مقاله شایان ذکر است، آن است که آموزش و پرورش کنونی، معلول چه عواملی است و در صورتی که بخواهیم نهاد علمی را در جامعه به گونه ای که بتواند انتظارات جدیدی را که از آن می رود پاسخ گوید از پایه اصلاح نماییم، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟ مهم ترین نکته ای که در این بخش به نظر می رسد، توجه بیش از پیش به آموزش در دوران کودکی و نوجوانی (در نهاد خانواده و آموزش و پرورش) است و نگاهی به اطلاعات کمی و کیفی آموزش و پرورش و همچنین وضعیت نهاد خانواده در کشور نشان دهنده فاصله عمیقی میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب است.
اگر پذیرفته باشیم که تولید علم و فناوری نیازمند بهره مندی از تفکر انتقادی، خلاقیت و کارگروهی است و این توانایی ها قابل پرورش هستند و هرگونه اقدام پرورشی در این زمینه در دوره کودکی و نوجوانی بهترین بازده را دارد، برنامه فلسفه برای کودکان، الگوی مناسبی در این زمینه ‎خواهد بود. البته این الگو به دلیل مبتنی بودن بر اهداف و غایات خاص واضعان آن، نیازمند بازنگری،‎ اصلاح و بومی سازی است. چنانچه تولید علم بخواهد هم راستا با فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی
در کشور نهادینه شود و تداوم یابد تا به تمدنی اسلامی منتهی گردد، باید هم در نهاد خانواده و هم در نظام آموزش و پرورش، تحولاتی اساسی صورت گیرد؛ برای مثال چنانچه نسخه اصلاحی و بومی شده برنامه فلسفه برای کودکان ارائه شود و بخواهد به مرحله اجرا درآید، آموزش و پرورش باید از حیث اعتبارات مالی و نیروی انسانی تحولاتی اساسی را شاهد باشد. در این میان بحث نیروی انسانی آموزش و پرورش از اهمیت بیشتری برخوردار است.

نتیجه گیری
برنامه فلسفه برای کودکان، برنامه ای است با اهداف عالی که به دلیل فراهم نبودن شرایط برای عملی شدن آن، لازم است در مراحل آغازین متناسب با شرایط حاکم در جامعه، از تمامی امکانات موجود به بهترین شیوه ممکن بهره‎ گرفت. القای آموزه های کلی و اهداف این برنامه به والدین و مربیان، آشنا ساختن معلمان و به خصوص مربیان تربیتی ـ که در شرایط کنونی بیشترین قابلیت را برای اجرایی ساختن این برنامه دارند ــ با برنامه فلسفه برای کودکان، استفاده از فیلم در کنار کتاب های داستانی، درگیر کردن دانش آموزان با مسائلی که راه حل های استاندارد ندارند و... از اقداماتی است که می تواند در زمینه ترویج این برنامه در کشور موثر باشد. در کنار تمامی این اقدامات، فراهم آوردن فضایی برای آزاداندیشی و بیان آزاد دیدگاه ها (ضمن حفظ اصول اخلاقی و انسانی)، یکی از ضروری ترین اقداماتی است که باید در دستور کار مسئولان قرار گیرد. به امید آنکه آموزش و پرورش کشور با تغییری مبنایی در دیدگاه خود نسبت به تعلیم و تربیت، گامی اساسی در راستای کارآمدی هرچه بیشتر این نهاد جهت پاسخ به نیاز‎های جدید اجتماعی بردارد.
البته برنامه فلسفه برای کودکان، برای اجرایی شدنش به فضایی بسیار گسترده تر جهت ارزیابی و نقد اندیشه ها، تصمیمات، عملکرد‎ها و همچنین ارائه راهکار‎های جدید برای حل مسائل نیاز دارد؛ فضایی که محدوده خانواده، نظام آموزشی و پرورشی و در یک کلام کل جامعه را دربرگیرد. به بیان خلاصه تر،‎ اجرایی شدن برنامه فلسفه برای کودکان نیازمند فضایی کاملا دموکراتیک است که در آن، افراد ضمن رعایت کامل اخلاق، در بیان اندیشه های خود آزاد باشند.
از همین رو پیشنهاد می شود در کنار گسترش برنامه فلسفه برای کودکان، آموزش تفکر انتقادی و خلاق برای والدین و مربیان (مربیانی که به طور مستقیم متولی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان نیستند) هم در سطحی دیگر دنبال شود تا هم شرایط برای موفقیت طرح آموزشی فلسفه برای کودکان در ایران فراهم آید و هم محیط مناسبی برای بهره گیری عملی از این ‎رویکرد انتقادی و خلاق برای جوانان آینده این مرز و بوم فراهم شود.

منبع: / هفته نامه / پنجره شماره ۱۸۶
نویسنده : سید محمد تقی موحد ابطحی

نظر شما