موضوع : پژوهش | مقاله

معماری تمدن


سیصد سال قبل در طول کم وبیش نیم قرن انفجاری رخ داد که امواج آن سراسر کره ی زمین را به لرزه درآورد، جوامع را درهم ریخت و تمدنی به تمامی نوین خلق کرد. این انفجار، در انقلاب صنعتی بود. نیروی جزر و مدی غول آسای آن که همانا موج دوم بود با تمامی نهادها ی گذشته تصادم کرد و شیوه ی زندگی میلیون ها انسان را دگرگون ساخت.
در طول ده ها هزار سالی که تمدن موج اول با قدرت تام حکمفرما بود، جمعیت کره ی زمین به دو گروه تقسیم شد- «بدوی» و « متمدن ». مردم به اصطلاح بدوی در دسته ها و قبایل کوچک می زیستند و از راه جمع آوری آذوقه، شکار یا ماهیگیری امرار معاس می کردند و کسانی بودند که انقلاب کشاروزی بر آنها بدون تاثیر گذرکرد.
جهان «متمدن» در مقابل، آن قسمت از کره ی زمین را در برگفت که اغلب مردمانش روی خاک و زمین کار می کردند. به سخنی دیگر هرجا که کشاروزی پدیدار شد تمدن ریشه در خاک فرو برد. از چین وهندوستان تا بنین 1 و مکزیک و یونان و روم تمدن هایی برخاستند و افول کردند و در ترکیب های رنگارنگ و بی انتها با هم جنگیدند و در آمیختند.
اما در زیر پوسته ی این گوناگونی ها شباهت های اساسی نهفته است. در همه ی آنها زمین مبنای اقتصاد، زندگی، فرهنگ، ساختار خانواده و سیاست را تشکیل می داد. در همه ی آنها حیات درحول و حوش دهکده ای شکل می گرفت. درهمه ی آنها تقسیم ساده ای از کار حکمفرما بود و بتدریج تعدادی کاست ها و طبقات معین – نظیر اشراف، روحانیون، رزم آوران، رعایا، بردگان یا غلامان – پدیدار شدند. درهمه ی آنها ساخت قدرت تمام و کما لااستبدادی بود. درهمه ی آنها تولد مقام فرد را در زندگی تعیین می کرد. و درهمه ی آنها اقتصاد نامتمرکز بود به نحوی که هر ناحیه و محله بیشترین قسمت مایحتاجش راخود فراهم می اورد. موارد استثنا نیز دیده می شد- زیرا در تاریخ هیچ چیز یکدست نیست. فرهنگ های بازرگانی نیزوجود داشت که ملاحانش دریاها را در می نوردیدند.2 بتدریج قلمروهای متمرکزی در اطراف نظام های عظیم آبیاری تشکیل شد. اما علی رغم تفاوت هایی از این گونه، دلیل کافی در دست است که همگی این تمدن ها ی به ظاهر متفاوت را مورادی خاص از پدیده ای واحد محسوب داریم یعنی تمدن کشاروزی، تمدنی که بوسیله موج اول انتشار یافت.
در دوران سلطه اش گاه به گاه نشانه هایی از پدیده های درحال تکوین به چشم میخورد، دریکی از جزایر یونان در سال چهارصد سال قبل از میلاد و در برمه در سال صد قبل از میلاد چاه نفت حفر شد.4 در بابل و مصر نظام هیا اداری پهناوری شکوفا گردید.5 در آسیا و آمریکای جنوبی شهرهای بزرگی رشد یافت. پول و مبادله وجود داشت. جاده های تجار ی دل بیابان ها و اقیانوس ها و کوه ها را از ختا 6 تا کاله 7 می شکافت.شرکت ها و صور ابتدایی ملت به چشم می خورد. حتا در اسکندریه ی قدیم نوعی مشاین بخار ابتدایی وجود داشت. 8
اما هنوز در هیچ کجا چیزی که بتوان بدرستی تمدن صنعتی اش نامید به چشم نمی خورد.9 این به اصطلاح نشانه های آینده درواقع رویدادهای غریب تاریخ بودند که در مکان ها و زمان های گوناگون مشاهده می شد. آنها هر گز به نظامی هماهنگ تبدیل نشدند یا نمی توانستند بشوند. بنابراین می توانیم تا سال های 1750- 1650 از جهان موج اول سخن گوییم. علی رغم باقی مانده های گذشته بدوی و نشانه های آینده ی صنعتی، تمدن کشاورزی بر کره ی زمین سلطه ی کامل داشت و به نظر می رسید که قصد دارد برای همیشه چنین بماند.
این جهانی بود که در ان انقلاب صنعتی ناگهان ظاهر شد، « موج دوم » را به راه انداخت و ضد تمدنی عجیب، قدرتمند و فوق العاده پر انرژی خلق کرد. نظام صنعتی چیزی بیش از دودکش ها و خط تولید کارخانه ها و تولید انبوه بود. یک نظام اجتماعی غنی و چند وجهه ای را تشکیل می داد که بر تمام جنبه های زندگی اثر گذارد و همه ی خصایص گذشته ی « موج اول » را مورد حمله قرار داد. کارخانه ولو ران 10 را خراج از شهر دیترویت بوجود آورد اما تراکتور را نیز به مزرعه، ماشین تحریر را به اداره و یخچال رابه آشپزخانه برد. روزنامه هیا یومیه و سینما، مترو و هواپیمای « دی سی – 3) بوجود آورد. نمای خارجی ساختمان های بوهاوس 11 و صندلی های بارسلونی، تحصن، قرص های ویتامین و طول عمر درازتر به ارمغان آورد. ساعت مچی و کیف بغلی را جهانی کرد. مهمتر اینکه همه ی این چیزها را به هم ربط داد و مانند قطعات یک ماشین روی هم سوار کرد تا نظام اجتماعی قدرتمندتر، بهم پیوسته تر و جامع تری را که بشر تا آن زمان شناخته بود به نام « تمدن موج دوم » خلق نماید.

راه حل خشونت آمیز
همانگونه که موج دوم سرتاسر جوامع مختلف را در می نرودید، جنگی خونبار و طولانی میان مدافعین گذشته کشاورزی و پارتیزان های آینده ی صنعتی در جریان بود. نیروهای موج اول و موج دوم رو در روی یکدیگر و آنچه راکه بر سر راه بودکنار می زدند. وغالبا مردم بدوی را که در مسیر خود می یافتند ازمیان بر می داشتند.
در ایالات متحد، این برخورد با ورود اروپاییانی که به قصد بر پا داشتن تمدن کشاروزی موج اول وارد این سرزمین می شدند آغاز شد. موج کشاروزی به رهبری سفید پوستان بی رحمانه رو به غرب هجوم برد، سرخ پوستان را بی خانمان کرد و تا اقیانوس اطلس پیش رفت و در سرزمین آنان دهکده ها و مزارع کشاروزی احداث کرد.
اما سخت ترین حادثه برای کشاروزان هجوم صنعتکاران اولیه، یا به عبارتی ماموران آینده موج دوم بود. کارخانه هاو شهرها درنیو انگلند و ایالات مرکزی ساحل اتانتیک مانند قارچ از زمین رویید. در اواسط قرن 19 شمال شرق آمریکا درایا یک بخش صنعتی بود که به سرعت روبه رشد داشت وسلاح های گرم، ساعت، ابزار کشاروزی، منسوجات، چرخ خیاطی و کالاهای دیگر تولید می کرد. حال آنکه بقیه قاره آمریکا هنوز زیر سلطه صاحبان منافع کشاروزی بود. برخوردهای اقتصادی و اجتماعی بین نیروهای « موج اول » و « موج دوم » تا سال 1861 به اوج خود رسید و در این سال به خشونت مسلحانه تبدیل شد.
جنگ های داخلی آمریکا آن طور که بسیاری تصور می کنند انحصارا بر سر مساله اخلاقی بردگی یا سمایل محدود اقتصادی مانند تعرفه ی گمرگی به وقوع نپیوست.بلکه مساله بزرگتری را در بر می گرفت که عبارت بود از اینکه آیا قاره ی ثروتمند جدید باید بوسیله ی کشاروزان اداره شود یا از اینکه آیا قاره ثروتمند جدید باید بوسیله کشاروزان اداره شود یا صنعتگران؟ نیروهای موج اول بر آن حکومت کنند یا نیروهای موج دوم؟ آیا جامعه ی آینده آمریکا باید اساسا کشاورزی باشد یا صنعتی ؟ با پیروزی ارتش شمال کار از کار گذشت. ایالات متحد بطور محتوم می بایست صنعتی شود. از آن زمان به بعد کشاروزی در همه ی زمینه ها اعم از اقتصاد، سیاست، زندگی اجتماعی و فرهنگی، عقب نشینی کرد و صنعت حکمفرما شد. موج اول با پیدایش ناگهانی موج دوم فرو نشست.
نظیر این برخورد تمدن ها در جاهای دیگر نیز بوقوع پیوست. در ژاپن با بازگشت میجی 12 به عنوان اپراتور که در سال 1868 انجام گرفت همان منازعه بین گذشته کشاروزی و آینده صنعتی، اما در شکل ژاپنی اش، تکرار شد. الغای فئودالیسم در سال 1876، شورش طایفه ستسوما 13 در سال 1877، اقتباس قانون اساسی غربی در 1889 همگی بازتاب های برخودر امواج اول و دوم در ژاپن محسوب می شدند که گام هایی بودند به سوی تولد ژاپن به عنوان یک قدرت صنعتی پیشگام در جهان.
در روسیه نیزهمین برخودر بین نیروهای موج اول و دوم بوقوع پیوست. انقلاب 1917 نمونه ی روسی جنگ داخلی آمریکا بود. اساسا آنطور که به نظر رسیده جنگ بر سر کمونیسم نوبد بلکه بر سر صنعتی شدن بود. آن زمان که بلشویک ها آخرین نشانه های بردیگ را پاک کردند و به فرمانروایی فئودال ها خاتمه دادند در واقع کشاروزی را به طرف یک فراگرد صنعتی شتاب آلود و بنیادی راندند و با این عمل، آنها نیز حزب موج دوم را تشکیل دادند.
از کشوری به کشور دیگر همچنان منافع موج اول با منافع موج دوم برخورد می کرد و به بحران های سیاسی و جنبش ها، اعتصابات و قیام ها، کودتا و جنگ ها می انجامید و به ه رگونه، در اوسط قرن بیستم نیروهای موج اول درهم شکست وتمدن موج دوم بر کره ی زمین مسلط گردید.
امروزه کمربندی صنعتی مدار بیست و پنجم و بیست و ششم نیمکره ی شمالی را احاطه کرده است و در آمریکای شمالی در حدود 250 میلیون نفر به شیوه ی صنعتی زندگی می کنند. در اروپای غربی از جنوب اسکاندیناوی تا ایتالیا نیز زندگی یک ربع میلیارد دیگر به دین شیوه می گذرد. در شرق، در ناحیه صنعتی « اروپای شرق ی» ونواحی غربی اتحاد جماهیر شوروی نیز در حدود ربع میلیارد دیگر مردم در جوامع صنعتی زندگی می کنند. و بالاخره ما به ناحیه صنعتی آسیا می رسیم که شامل ژاپن، هنک کنگ، سنگاپور، تایوان، استرالیا، زلاند نو، و بخش هایی از کره ی جنوبی و چین است که یک ربع میلیارد دیگر جمعیت صنعتی را تشکیل می دهد. درهمه ی آنها تمدن صنعتی جمعا یک میلیارد انسان را در بر می گیردکه 4/1 کل جمعیت کره ی زمین است. 14
علی رغم تفاوت هایی نظیر زبان و فرهنگ، ترایخ و سیاست که بر سر آن ها جنگ هایی رخ داده همه ی جوامع موج دوم از ویژگی های مشترکی برخودارند. درواقع درزیر تفاوت های شناخته شده، مبانی مشترکی دیده می شود.
برای درک امواج برخورد کننده ی تحول باید قادر باشیم ساختارهای همانند همه ی کشورهای صنعتی را شناسایی کنیم که درواقع چهارچوب پنهانی تمدن موج دوم را تشکیل می دهد. و این چهارچوب صنعتی است که از همه سو گسترش می یابد.

باتری های حیات
لازمه ی بقای هر تمدنی، چه کهن چه نوین، انرژی است. جوامع موج اول انرژی شان را از « باتری های حیات» یعنی نیروی عضلانی حیوان و انسان یا از خورشید و باد و آب می گرفتند. درختان جنگل ها را برای طبخ غذا و ایجاد گرما قطع می کردند. چرخ چاه که برخی از انواع آن با نیروی جز و مد دریا به کارمی افتاد سنگ های آسیاب را به حرکت در می آورد.
اسباب های بادی در مزارع نوا سر می دادند. حیوانات گاوآهن را می کشیدند. تخمین زده شده است که اروپا تا زمان انقلاب فرانسه، انرژی مورد نیازش را از حدود 14 میلیون راس اسب و 24 میلیون راس گاو تامین می کرد. 15 بنابراین همه ی جوامع موج اول از منابع انرژی که احیا شدنی بود بهره برداری می کردند. طبیعت قادر است جنگل هایی که قطع شده، بادی که بادبان ها را به حرکت در آورده و رودخانه هایی که چرخ ها را به چرخش در آورده، همه را احیا کنند. حتا حیوانات و انسان ها که « بردگان انرژی » محسوب می شدند احیا پذیر هستند.
بالعکس، همه ی جوامع موج دوم انرژی مورد نیاز خود را از زغال و گاز و نفت، یعنی سوخت های فسیلی که جبران ناپذیرند، تامین می کردند.
جایگزینی انقلاب منابع نوع دوم به جای نوع اول از انجا آغاز شد که نیوکامن 16 ماشین بخاری در سال 1712 اختراع کرد: برای اولین بار تمدنی ظاهر شده بودکه بیشتر از سرمایه می خورد تا از بهره ی پول خود. این نظام با استخراج ذخایر انرژی از عمق زمین نوعی کمک های مالی پنهانی ( سوبسید) برای تمدن صنعتی خود فراهم می کرد تا رشد اقتصادیش ار افزایش دهد. از آن روز تاکنون از هرکجا که موج دوم عبور کرده کشورهای با این تصور که می توانند از سوخت های فسلی تا ابد استفاده کنند به ساختن ساختارهای عظیم سر به فلک کشیده ی فنی و اقتصادی مبادرت ورزیدند. در جوامع صنعتی اعم از سرمایه داری و کمونیست، در شرق و غرب، درجوامع صنعتی اعم از سرمایه داری و کمونیست، درشرق و غرب، انتقال از انرژی پراکنده به متمرکز، از انرژی جایگزین شدنی به انرژی احیا ناپذیر، از منابع متنوع به منابع محدود به روشنی به چشم می خورد. سوخت های فسیلی بنیان انرژی جوامع دوم را تشکیل می داد.

رحم تکنولوژیک
خیزش به سوی نظام جدید انرژی با پیشرفت عظیم تکنولوژی همگام بود. جوامع موج اول متکی بر چیزی بودند که ویترو ویوس 17 در 2 هزارس ال قبل ان را « اختراعات ضروری » نامید. اما این جرثقیل ها، گاو آهن ها، منجنیق ها، چرخ ها و اهرم ها اساسا برای تقویت نیروی عضلانی انسان یا حیوان بکار می رفتند.

موج دوم، تکنولوژی را به جهتی کاملا نوین سوق داد. ماشین های برقی ومکانیکی عظیم، قطعات متحرک، تسمه لوله، یاتاقان، پیچ و مهره، همه و همه محیط اطراف را به هیاهوکشانید. این ماشین های جدید نقشی بیش از تقویت نیروی عضلانی انسان ابقا کردند. تمدن صنعتی به تکنولوژی اعضای حسی اعطا کرد، ماشین های خلق کرد که قادر به شنیدن و دیدن و لمس کردن، آنهم با دقت و صحتی بیش از انسان ف بودند.18 موج دوم با اختراع ماشین هایی که قادر به تلوید مثل دایمی ماشین هایی جدید – یعنی ماشین های تولید ابزار 19- بود کبه تکنولوژی، رحمی اهدا کرد. مهم تر اینکه این تمدن دستگاه ها و ماشین ها را تحت یک نظام بهم پیوسته انرژی های احیا ناپذیر مستقیما به درون نظام تولید انبوه تزریق می شد که آن نیز به نوبه ی خود سیل کالا را به داخل نظام بسیار پیشرفته ی توزیع انبوه سرازیر می کرد.

خانواده ای با کارآیی بیشتر
و اما سپس فنی موج دوم به « سپهر اجتماعی» نیاز داشت که به همان اندازه انقلابی باشد تا بتواند با آن همگام شود. این سپهر همچنین به سازمان های اجتماعی کاملا نوینی نیازمند بود.
قبل از انقلاب صنعتی، به عنوان مثال، اشکال خانواده از جایی به جای دیگر متفاوت بود. اما هر کجا که کشاورزی رواج یافت مردم به زندگی در خانواده های بزرگ چند نسلی 26 تمایل پیدا می کردند که متشکل از عمو- دایی، عمه – خاله، اقوام زن – شوهر، مادربزرگ – پدر بزرگ بود، که همگی زیر یک سقف به سر می بردند و به صورت یک واحد تولید بوداقتصادی با هم کار می کردند. از انواع این خانواده می توان خانواده ی اقتصادی با هم کار می کردند. از انواع این خانواده می توان خانواده ی دسته جمعی درهند و خانواده ی زادروگا 27 در بالکان و خانواده ی گسترده در اروپای غربی را نام برد. خانواده ایستا بود و گویی ریشه در خاک داشت.28
با آغاز حرکت موج دوم در جوامع موج اول، خانواده فشار تحول را حس کرد. در درون هر خانواری برخورد امواج پیشگام به شکل تعارض، حمله به اقتدار پدرشاهی و روابط دگرگون یافته ی والدین – فرزندانت و مفاهیم جدید آداب معاشرت ظاهر شد. با انتقال تولید اقتصادی از مزرعه به کارخانه افراد خانواده دیگر به صورت یک واحد با یکدیگر کار نکردند.
با نیاز به کارگران برای کار در کارخانه، وظایف اصلی خانواده به نهادهای تخصصی دیگر واگذار شد. تعلیم و تربیت کودک را مدارس برعهده گرفت. مواظبت از سالخوردگان به خانه های سالمندان یا مراکز رفاهی دیگر سپرده شد. بالاتر از همه، جامعه ی نوین به تحرک نیاز داشتند، کارگرانی مورد نیاز بود که به دنبال شغل از اینجا به آنجا بروند.
خانواده ی گسترده با داشتن مسئولتی خویشاوندان سالخورده و بیمار و معلول بر دوش خود و داشتن عده ی زیادی کودک قادر به هیچگونه تحرکی نبود. بنابراین ساخت خانواده بتدریج و طی تجربه ی دردناکی شروع به تغییر کرد. مهاجرت به شهرها رشته ی خانواده را ازهم گسست و بحران های اقتصادی ویرانگر خانوارها را برآن داشت که خود را از زیر بار گران خوشاوندان ناخواسته رها سازند و درنتیجه کوچکتر و کوچکتر شوند و ازتحرک بیشتری برخوردار گردند و درنتیجه با نیازهای « سپهر فنی » بیشتر متناسب شوند. خانواده ی به اصطلاح هسته ای متشکل از پدر، مادر و عده ی کمی فرزند، بدون خویشاوندی دست و پاگیر الگوی نوین استاندارد ومورد قبول همه ی جوامع صنعتی اعم از سرمایه دار یو سوسیالیست گردید. حتا در ژاپن که سالخوردگان از احترام اسثتنایی برخوردارند خانوار بزرگ و چند نسلی که اعضای آن به شدت به یکدیگر پیوسته اند با پیشرفت موج دوم ا زهم پاشید. بتدریج برتعداد خانواده های هسته ای فزوده گردید. بطور خلاصه خانواده ی هسته ای نیز نظیر سوخت های فسیلی، کارخانه های ذوب آهن یا فروشگاه های زنجیره ای در زمره ی وجوه ی مشخصه همه ی جوامع موج دوم در آمد که آنها را از جوامع موج اول متمایز می ساخت.

برنامه درسی نهایی
با انتقال کار از مزارع و منازل می بایست کودکان را برای زندگی و کار در کارخانه آماده ساخت. صاحیان اولیه ی معادن، کارخانه ها و آسیاب ها در انگلستان درحال صنعتی شدن همانگونه که انره یورو 29 در سال 1835 نوشت دریافتند که « تقریبا تربیت افراد بالغ اعم از روستاییان و یا افراد شاغل در صنایع دستی برای کار مفید در کارخانه غیر ممکن است.» آماده ساختن جوانان برای نظام صنعتی بسیاری از مشکلات بعدی این نظام را به مقدار معتنابهی حل می کرد. درنتیجه ساختار مرکزی دیگری برای جوامع موج دوم بوجود آمد که همانا آموزش و پرورش همگانی بود.
آموزش و پرورش همگانی که بر پایه ی مدل کارخانه طرح ریزی شده بود خواندن، نوشتن، حساب و قدری تاریخ و موضوعات درسی دیگر را یاد می داد. این « برنامه درسی آشکار » بود. اما د رپشت آن یک « برنامه ی درسی نهانی» که چندان آشکار نوبد وجود داشت، که اساسی تر بود: این برنامه که هنوز هم در اغلب کشورهای صنعتی معمول است مشتمل بر سه درس است: درس وقت شناسی، درس اطاعت، و درس کار تکراری طوطی وار.کار در کارخانه به کارگرانی نیاز دارد که به خصوص درمورد کارازنجیره ای به موقع سرکار حاضر شوند واز مقام بالا دستور بگیرند و بدون چون و چرا دستورات را اجرا کنند. در نهایت، کارخانه به زنان ومردانی احتیاج دارد که غلام حلقه به گوش ماشین یا اداره باشند وکارهای فوق العاده یکنواخت و تکراری را بی چون وچرا انجام دهند.
بنابراین، از اواسط قرن نوزده به بعد با هجوم موج دوم از کشوری به کشور دیگر پیشرفتی درامر آموزش و پرورش حاصل شد، کودکان از سنین پایین تر مدرسه را آغاز می کردند وسال تحصیلی طولانی تر و طولانی تر می شد. ( در آمریکا بین سال های 1878 و 1954 در حدود 35 درصد بر طول سال تحصیلی افزوده شد) ونیز بدون وقفه بر سال های تحصیل اجباری افزوده گردید.30
واضح است که آموزش و پرورش همگانی از نظر بشریت گامی به جلو محسوب می شد. هماگونه که گروهی ازمکانیک، و کارگران شهر نیویرک در سال 1829 اعلام داشتند، بعد از حیات وآزادی، ما آموزش و پرورش را بزرگترین نعمت اعطایی به بشر می دانیم. 31با این وصف، مدارس موج دوم نسل بعد از نسل جوانان را به صورت ماشینی به نیروی کار منضبط و مقرراتی از نوعی که مورد نیاز تکنولوژی فنی – الکتریکی و خط تولید بود وارد ساخت.
اگر همه ی مطالب فوق رابا هم بررسی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که خانواده ی هسته ای و مدارس به شیوه ی کارخانه، جزیی از نظام یکپارچه واحدی را تشیکل می دهند که جوانان را. برای نقش هایشان در جامعه ی صنعتی آماده می سازد. از این نظر نیز جوامع موج دوم اعم از سرمایه داری یا کمونیست، شمال یا جنوب با یکدیگر چندان تفاوتی ندارند.

موجودات فناناپذیر
در همه ی جوامع موج دوم نهاد سومی بوجود آمد که دامنه ی نظارت اجتماعی دونهاد اول را گستر ش داد. این نهاد اختراعی بود به نام « شرکت سهامی » تا آن زمان موسسات بازرگانی درمالکیت یک فرد، یک خانواده یا عده ای شریک بود. البته شرکت هایی وجود داشت اما تعداشان بسیار قلیل بود.
حتا تا انقلاب آمریکا طبق نظر مورخ بازرگانی آرتور دیوینگ 32، « هیچ کس نمی توانست تصور کند.» که روزی شرکت سهامی به جای مالکیت فردی و جمعی، قالب اصلی تشکیلاتی بشود، تا سال 1800 فقط 335 شرکت سهامی در آمریکا وجود داشت که اغلب آنان به فعالیت های نیمه عمومی نظیر ساختن کانال یا میدان های دو اشتغال داشتند.33
پیدا شدن تولید انبوه همه ی اینها را تغییر داد. تکنولوژی های موج دوم بیش از یک فرد یا حتا یک گروه کوچک به سرمایه های کلان احتیاج داشت. تا زمانی که این خطر وجود داشت که مالکین و شرکا همه ی ثروت خود را در سرمایه گذاری از دست بدهند از به مخاطره انداختن پولشان در قمارهای بزرگ و پر مخاطره اکراه داشتند. ولی با طرح مفهوم مسئولیت محدود آنها این جرات را پیداکردند. اگرشرکتی ورشکست می شد، سرمایه گذار فقط مبلغی را که سرمایه گذاری کرده بود از دست می داد نه بیش از آن. این اختراع راه های تازه ای به سوی سرمایه گذاری گشود.
از این گذشته، دادگاه یا شرکت سهامی به منزله ی « موجودی فنا ناپذیر» رفتارمی کردند. یعنی می توانست از موسسین خود بیشتر عمر کند. در نتیجه امکان می داد که برنامه ریزی هایی دراز مدت انجام دهد و طرح های به مراتب بزرگتری در مقایسه با گذشته اجرا کند.
در سال 1901 اولین شرکت سهامی یک میلیارد دلاری به نام« فولاد ایالات متحده» در صحنه ظاهر شد که درواقع تمرکزی بود از دارایی های کلان که تا آن زمان در تصور نمی گنجید. تا سال 1919 در حدود پنج شش واحد از این شرکت های بوجود آمد. درواقع شرکت های بزرگ سهامی به صورت عنصر تفکیک نشدنی زندگی اقتصادی درهمه ی کشورهای صنعتی من جمله سوسیالیست و کمونیست در آمد 34، البته به شکل متفاوت ( از نظر تشکیلاتی ) اما اساسا به همان صورت. این سه عنصر – یعنی خانواده ی هسته ای، مدرسه به شیوه ی کارخانه و شرکت های سهامی غول پیکر – نهادهای اجتماعی معرف جوامع موج دوم به شمار آمدند.
در سرتاسر جهان موج دوم از ژاپن گرفته تا سویس، انگلستان، لهستان، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از افراد مسیر زندگی یکسانی را طی کردند. آنها در خانواده های هسته ای پرورش یافتند. از طریق مدارس شبه کارخانه ای به سیل عامه پیوستند. و در آخر به خدمت یک شرکت بزرگ خصوصی یا دولتی در آمدند. بر هر مرحله ای از زندگی یک نهاد مهم موج دوم سلطه داشت.

کارخانه ی موسیقی
درحول وحوش این نهادهای مرکزی سازمان ها و تشکیلات دیگری بوجود آمد. وزارتخانه های دولتی، باشگاه های ورزشی، کلیساها، اتاق های بازرگانی، اتحادیه های اصاف، سازمان های حرفه ای، احزاب سیاسی، کتابخانه ها، انجمن های قومی، گروه های تفریحی و هزاران سازمان دیگر که با برخاستن موج دوم از اینجا و آنجا سر درآورده وزیستبوم تشکیلات یافته و پیچیده ای خلق کردند که در ان هر گروه به دیگری خدمت می کرد، همدیگر را هماهنگ می ساخت وکار دیگری را اصلاح و متعادل می کرد.
در نگاه اول تنوع این گروه ها آنها را پدیده ای تصادفی و فاقد نظم به نظر می آورد. اما با نگرشی دقیق تر الگوی پنهان آشکار می گردد. در کشورهای موج دوم یکی بعد از دیگری نوآوران جامعه با اعتقاد بر اینکه کارخانه پیشرفته ترین وکار آترین موسسه ی تولیدی است سعی داشتند فواعد کلی مربوط به آن را در دیگر سازمان ها نیز بکار گیرند. بنابراین مدارس، بیمارستان ها، زندان ها، تشکیلات اداری دولتی و سازمان های دیگر، بسیاری از خصوصیات کارخانه از قبیل تقسیم کار، ساختار مبتنی بر سلسله مراتب و خصلت بی هویتی ماشینی را به خود گرفتند.
حتا در هنر نیز بسیاری از قواعد کلی کارخانه را در می یابیم. به جای کارکردن برای یک حامی آن طور که در طول سلطه ی طولانتی تمدن کشاورزی معمول بود، موسیقیدانان، هنرمندان، آهنگسازان ونویسندگان به مقدار زیاد هنر خود را در اختیار بازار قرار دارند. بیشتر و بیشتر آثار خودر ابرای مشتریانی عرضه می کردند که هیچگونه آشنایی با آنها نداشتند. و در جریان این انتقال بود که در همه ی کشورهای موج دوم ساختار تولید هنری دگرگون کردید.
موسیقی به عنوان مثال قابل توجه است. با ورود موج دوم سالن های کنسرت در لندن و وین و پاریس و جاهای دیگر پدید آمد. این سالن ها با خود باجه ی فروش بلیت و مدیر سالن کنسرت، یعنی تاجری که هزینه ی تولید را می پرداخت و به مشتریان فرهنگی بلیت می فروخت، به همراه آورد.
طبیعتا با فروش بلیت بیشتر پول بیشتری بدست می آمد. بنابراین روز به روز صندلی های بیشتری به سالن ها افزوده می شد. سالن های بزرگتر به نوبه ی خود به صدای رساتری احتیاج داشتند، سالن هایی که می بایست در آخرین صندلیش نیز موسیقی به وضوح به گوش می رسد. در نتیجه موسیقی مجلس به موسیقی سمفونیک تحول یافت. کرت ساکس 35 در کتاب معتبرش به نام « تاریخ آلات موسیقی » 36 می نویسد: « گذار از یک فرهنگ اشرافی به فرهنگ مردمی در قرن هیجدهم سالن های عظیم کنسرت را جایگزین سالن های کوچک کرد که به صدای رساتری نیاز داشت.» از آنجا که تکنولوژی این امر مهیا نبود، اجبارا سازها و نوازندگان بیشتری به کار گرفته شدند تا طنین بیشتری تولید کنند. در نتیجه ارکستر سمفونی جدید به وجود آمد و برای نهاد صنعتی بود که بتهوون، مندلسون، شوبرت و برامس سمفونی های باشکوه خود را نوشتند.
ارکستر حتا در ساختار درونی اش نیز برخی ار خصوصیات کارخانه رامنعکس می ساخت. در آغاز ارکستر سمفونی بدون رهبر بود و یا رهبری از نوازندگان به نوازنده ی دیگر انتقال می یافت. بعدا نوازندگان نظیر کارگران کارخانه یا کارمندان اداری به بخش هایی ( گروه های سازی) تقسیم شدند که هر بخش به بازده کلی ( موسیقی) کمک می کرد و به وسیله مدیریتی از بالا (رهبر ارکستر ) هماهنگ می شد و حتا به تدر یج یک معاون در سطح پایین تر سلسله مراتب مدیریت ( اولین ویولونیست یا رئیس گروه سازها ) ظاهر شد. نهاد جدید محصولش را به بازار انبوه عرضه داشت و به تدریج صفحات فونوگراف در صحنه ی بازار جهانی پدیدار گردید. 37
تاریخچه ی ارکستر فقط مثالی است از چگونگی تکوین سپهر اجتماعی موج دوم با سه نهاد مرکزی و هزاران تشکیلات گوناگونش که همگی خود ربا نیازها و شیوه های « سپهر فنی – صنعتی » متناسب با آن است. همه ی تمدن ها به یک« سپهر اطلاعاتی » نیز که به کار تولید و توزیع اطلاعات بپردازد نیازمندند. در این زمینه نیز تحولاتی که موج دوم به همراه آورد قابل توجه است.

بوران کاغذ
همه ی گروه های انسانی از زمان های اولیه تا به امروز به ارتباط رو – در- رو و شخص – به شخص وابسته بوده اند. اما برای ارسال پیام از زمانی به زمان دیگر و ازمکانی به مکان دیگر نظام هایی احتیاج بود. گفته اند که ایرانیان قدیم برج ها یا« پست های خبری» برپا می داشتند که مردانی با صدای قوی و رسا بر بالای آنها گمارده می شدند تا پیام ها را از طریق فریاد زندن از برجی به برج دیگر انتفال دهند. رومیان سرویس پیام رسانی گسترده ای بنام کوروس پابلیکوس 38 دراختیار داشتند. بین نسال های 1305 و اوایل 1800 اداره ی تاکسیرانی نوعی خدمات سریع السیر با چاپارهای تیز تک در سراسر اروپا ارائه می داد. در سال 1628 تقریبا بیست هزارنفر را به استخدام در آورد. پیک ها همگی ملبس به اونیفورم های آبی و نقره ای بودند و سرتا سر قاره را می پیمودند تا پیام های بین شاهزادگان، امرای ارتش، بازرگانان و رباخواران رد و بدل کنند.
در طول تمدن موجاول، همه ی این کانال ها به ثروتمندان و قدرمتمندان اختصاص داشت. و افراد عادی بدانها دسترسی نداشتند. همانگونه که لورین زیلیاکوس 39 مورخ می نگراد حتا « اقدام به ارسال اسناد از طرق دیگر توسط مقامات با سو ظن تلقی می شد و یا ممنوع بود.» بطور خلاصه مادام که تبادل اطلاعات از طریق رو- در – رو برای عموم ممکن بود، نظام های جدیدتر انتقال اطلاعات ورای محدوده ی خانواده یا یک روستا فقط برای مقاصد کنترل اجتماعی یا سیاسی بکار می رفت. درواقع سلاح های خاصی بود در دست نخبگان. 40
موج دوم همانطور که سرتاسر کشورها را درمی نوردیدند این انحصار طلبی ارتباطی را درهم شکست و این امر به علت گرایش ناگهانی ثروتمندان به نوع دوستی صورت نگرفت بلکه تکنولوژی موج دوم وتولید انبوه کارخانه به جریان یافتن « انبوهی » از اطلاعات نیاز داشت و این امر از عهده ی کانال های قدیمی ساخته نبود.
اطلاعاتی که تولید اقتصادی جوامع ابتدایی و جوامع موج اول احتیاج داشت بالنسبه ساده بود و معمولا از طریق افرادی که در مجاورت آنها می زیستند قابل حصول بود. غالبا به صورت شفاهی با ایما و اشارتی بود. اقتصاد موج دوم بالعکس مستلزم ایجاد هماهنگی نزدیک در کارهایی بود که در ان واحد درچندین محل انجام می شد. ولازم بود که نه تنها موادخام بلکه مقادیر زیادی اطلاعات تولید و به دقت توزیع شود.
به این علت، با نیرو گرفتن موج دوم کشورها در ایجاد خدمات پستی با یکدیگر به سمابقه برخاستند. اداره ی پست درست به همان اندازه ی ماشین پنبه پاک کنی و ماشین نخ ریسی برای جامعه اختراعی مفید و پر تخیل محسوب می شد. تا جایی که همه فراموش کرده اند که در آن زمان چه شور و شعفی برپاکرد. ناطق آمریکایی، ادوارد اورت 41 اعلام داشت : « ناگزیرم که اداره ی پست را بعد از مسیحیت به عنوان دست راست تمدن مدرنمان به حساب آورم.»
زیر اداره ی پست اولین کانال باز و وسیع رابرای ارتباطات منطقه ی صنعتی فراهم آورد. تاسال 1837 ادراه ی پست بریتانیا نه تنها پیام های نخبگان بلکه در حدود 88 میلیون بسته پستی در سال حمل می کرد که با معیار آن زمان بهمنی از ارتباطات محسوب می شد. در سال 1960 که تقریبا اوج صنعتی شدن منطقه بود و موج سوم تموج خود را آغاز کرده بود این رقم به ده میلیارد افزایش یافت. در همان سال اداره ی پست ایالات متحده 355 بسته مراسلات داخلی رابرای هر نفر اعم از مرد، زن، کودک در کشور حمل می کرد.42
به هرحال موج خروشان پیام های پستی که با انقلاب صنعتی همراه بود 43 بیانگر حجم واقعی اطلاعاتی است که جریانش با پیدایش موج دوم آغاز شد. حتا تعداد بیشتری پیام از طریق آنچه یم توان نظام های کوچک پستی نامید در داخل سازمان های بزرگ جریان یافت. یادداشت ها، نامه هایی هستند که هرگز وارد مجاری ارتباط همگانی نمی شوند. در سال 1955 با اوج « موج دوم » در ایالات متحد، کمیسیون هوور44 به پرونده های سه شرکت عمده نظری انداخت و به ترتیب 34 هزار، 56 هزار و 64 هزار سند و یادداشت در پرونده ی هریک از کارمندان حقوق بگیر کشف کرد!!
از طرفی دیگر نیازهای اطلاعاتی سریعا رو به رشد جوامع صنعتی نمی توانست منحصرا از طریق نگارش برطرف گردد. بدین علت تلفن و تلگراف در قرن نوزدهم اختراع شد تا به نوبه ی خود سهمی از بار ارتباطی روبه تورم را به دوش گیرد. در سال 1960 آمریکاییان در روز در حدود 256 میلیون مکالمه تلفنی – تقریبا 93 میلیارد در سال – داشتند تا جایی که خطوط پیشرفته ترین شکبه و نظام تلفنی دنیا غالبا اشغال بود.45
اساسا اینها نظامیانی بودند که پیام را از یک فرستنده به یک گیرنده در آن واحد ارسال می کردند. اما جامعه ای که تولید انبوه و مصرف انبوه و مصرف انبوه ایجاد کرده است به شیوه هایی برای اسراسل پیام های انبوه نیز نیاز دارد. و این بدان معنا است که یک فرستنده بتواند در آن واحد با انبوهی از گیرندگان ارتباط برقرار کند. برخلاف کارفرمای دوران ماقبل صنعت که می توانست شخصا با هرکدام از کارمندانش اگر لازم بود حتا در خانه هایشان ملاقات کند، کارفرمای صنعتی نمی تواند با هزاران کارگر و کارمندش یک به یک ارتباط برقرار سازد. فروشنده و توزیع کننده ی انبوه نیز نمی تواند با یکایک مشتریانش تماس بگیرد. جامعه ی موج دوم جهت ارسال پیام واحد به عده ی زیادی افراد به ابزار قدرتمندی نیاز دارد که همزمان، کم هزینه، سریع ومعتبر باشد وتعجبی هم ندارد وقتی می بینیم که چنین وسیله ای ار اختراع می کند.
خدمات پستی قادرند یک پیام را به میلیون ها نفر ارسال دارند اما نه به سرعت و تلفن می تواند پیام را به سرعت ارسال دارد اما نه به یک میلیون نفر بطور همزمان. این شکاف می بایستی با رسانه های همگانی پر شود.
البته امروز، انتشار انبوه روزنامه ها و مجلات جزیی از زندگی روزمره ی کشورهای صنعتی شده است. ظهور این نشریات در سطح یک کشورانعکاسی است از توسعه ی هم سویه ی بسیاری از تکنولوژی های صنعتی جدید و ساخت های اجتماعی. بنابراین، همانگونه که ژان – لویی سروان- شرایبر 46 می نویسد، « این انتشارات تنها با دست به دست دادن ورود قطارها در یک ایستگاه برا ی حمل و نقل نشریات به سرتاسر کشور ( با وسعت کشورهای اروپایی ) در یک روز، و ماشین های چاپ رتاتیو که قادر به چاپ ده ها میلیون نسخه در چند ساعت هستند، و شبکه ای ازتلگراف و تلفن، و بالاتر ازهمه ی عامه ی مردمی که در سیستم آموزش اجباری خواندن را آموخته اند و صنایعی که به توزیع انبوه محصولات خود احتیاج داشتند امکان پذیر گردید..»
در همه ی رسانه های همگانی از روزنامه و رادیو تا سینما و تلویزیون، ما بار دیگر اصول اساسی کارخانه را متجسم می بینیم. همگی آنها مهر پیام های واحدی را به ذهن میلیون ها انسان می زنند درست به همان گونه که کارخانه محصولات واحدی را برای استفاده ی میلیون ها خانه بیرون می ریزد. پیام های همسان که به صورت انبوه تولید شده اند شبیه کالاهای همسان که به صورت انبوه ساخته شده اند از چند کارخانه پندارسازی همچون سیل به سوی میلیون ها مصرف کننده سرازیر می شود. بدون این نظام وسیع و پرقدرت برای به جریان انداختن اطلاعات، تمدن صنعتی نمی توانست شکل گیرد و یا به خوبی عمل کند.
بنابراین در کشورهای صنعتی، اعم از سرمایه داری و یا سوسیالیستی یک « سپهر اطلاعاتی » پیشرفته بوجود آمد- یعنی مجاری ارتباطی که از طریق آن پیام های فردی و همگانی را می توان به مثابه ی کالا یا مواد خام به خوبی توزیع کرد. این « سپهر اطلاعاتی » با « سپهر فنی » و « سپهر اجتماعی » درهم آمیخت و به خدمت آنان در آ»د و درهماهنگ ساختن تولید اقتصادی با رفتار شخصی به آنها کمک کرد.
هر کدام از این حوزه ها در نظام بزرگتر وظیفه ی حساسی را به عهده داشت و به هیچوجه بدون دیگری قادر به ادامه حیات نبود. سپهر فنی تولید و توزیع ثروت را برعهده دشات، سپهر اجتماعی با هزاران سازمان وتشکیلاتی بهم پیوسته اش برای افراد نقش هایی تعیین می کرد وسپهر اطلاعاتی، اطلاعات لازم برای فعالیت کل نظام را توزیع می کرد. آنها با هم معماری اساسی جامعه را شکل می دادند.
بنابراین ما در اینجا طرحی از ساختارهای متعارف را درهمه ی کشورهای « موج دوم » - علی رغم تفاوت های فرهنگی و جغرافیایی شان، علی رغم میراث مذهبی و قومی شان، و علی رغم اینکه آیا خود را سرمایه دار یا کمونیست می نامند- مشاهده می کنیم.
این ساختارهای همانند که در روسیه ی شوروی و مجارستان به همان اندازه بنیادی هستند که در آلمان غربی، فرانسه، و کانادا، محدوده هایی ایجاد می کنند که در آنها تفاوت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قابل تبیین می شوند. این ساختارها در همه جا تنها پس از منازعات تلخ سیاسی و اقتصادی بین طرفداران حفظ ساختارهای قدیم « موج اول » و آنان که معتقدند تنها تمدنی نوین قادر به حل مشکلات دردناک گذشته است پدیدار می گردند.
موج دوم با خود گسترده ای شگفت انگیز از امید بشری به همراه آورد. برای اولین بار مردان و زنان به خود جرات دادند تا باور کنند که می شود فقر و گرسنگی، بیماری و استبداد را ازبین برد. نویسندگان و فیلسوفان آرمان گرا از آبه مولی 47 و روبرت اوون 48 تا سنت سیمون 49، فوریه 50، پرودون 51 لوییی بلان 52، ادوارد بلامی 53 و بسیاری دیگر در تمدن درحال تکوین صنعتی، توانایی بالقوه ای برای ایجاد صلح، وحدت وهماهنگی، اشتغال برای همه، تساوی ثروت و امکانات، وپایان امتیاز مبتنی بر توارث و پایان تمامی شرایطی که در طول صدها هزارسال حیات بدوی و هزاران سال تمدن کشاورزی به نظر تغییر ناپذیر و ازلی می رسید، دیدند.54
اگر تمدن صنعتی امروزه چیزی کمتر از حالت آرمانی اش به نظر می آید، اگر در واقع بیدادگر و ملال انگیز، زیستبوم ستیز، جنگ افروز و روان سرکوب گر به نظر می آید، باید دانست چرا ؟ در صورتی قادر به پاسخ به این چرا هستیم که بتوانیم شکاف عظیمی راکه باعث شده روان انسان موج دوم به دو بخش متخاصم تقسیم شود بررسی کنیم.

پی نوشت:
1- Benin
2- مراجعه کنید به [504] صفحه 3. این کتاب درخشان تاثیرات انزوا، و به ویژه دور افتاده بودن قاره ی استرالیا را برتوسعه ی آن تجزیه و تحلیل کرده است.
3- در باره کارخانه های تولید انبوه یونان مراجعه کنید به [237] صفحه 40
4- مراجعه کنید به [155] صفحه 30.
5- در باره ی دیوانسالاری های قدیم مرجعه کنید به [17] جلد اول، صفحه 34.
6- Cathay: ختا نامی است که مارکوپولو در اروپای قرون وسطا برای چین رواج داد. – م
7- Calais
8- مراجعه کنید به فصلی از [494] ف صفحه 435 و نیز[ 453] صفحات 36-35
9- درباره ی تمدن ماقبل صنعت مراجعه کنید به [171] صفحه 15
10- Willow Run
11- Bauhaus
12- Meije Restoration در باره ی عصر میجی مراجعه کنید به [262] صفحه 307.
13- Satsuma
14- در این کتاب من نظام صنعتی جهان را تا سال 1979، متشکل از کشورهای آمریکای شمالی، اسکاندیناوی، انگلستان، ایرلند، اروپا ( شرقی و غربی به غیز از پرتقال، اسپانیا، آلبانی، یونان، بلغارستان )اتحاد جماهیر شوروی، ژاپن، تایوان، هنک کنگ، سنگاپور، استرالیا و زلاند نو دانسته ام. البته کشورهای دیگری نیز هست که می توان ضمیمه کرد و همچنین نقاطی صنعتی در کشورهای غیرصنعتی وجود دارد نظیر مونتری و مکزیکو سیتی در مکزیک، بمبئی درهندوستان و بسیاری دیگر که می توان به این فهرست اضافه کرد.
15- مراجعه کنید به [244] صفحه 257
16- Newcomen در باره ی ماشین بخار نیوکامن مراجعه کنید به [ 453 ] صفحه 94 و [433] صفح 69
17- Vitruvius مراجعه کنید به [171] صفحه 23
18- در باره ی ابزار دقت و صحت مراجعه کنید به[ 438 ] پیشگفتار و مقدمه.
19- مراجعه کنید به [237] صفحه 41
20- Lille
21- Essen
22- Magnitogorsk
23- تجارت اولیه به روشنی در [259] صفحات 71-64 تصویر شده است.
24- در باره پیشرفت های توزیع انبوه نگاه کنید به [29] صفحه ی 85.
25- George Huntington Hartford
26- نگاه کنید به [191] جلد اول، صفحه 54.
27- Zadruga
28- ایستایی خانواده در عصر کشاورزی در [508] صفحه ی 196 توصیف شده است.
29- Andrew Ure نگاه کنید به [266] صفحات 360 – 359
30- درباره ی نظام آموزشی قرن 19 در ایالات متحد نگاه کنید به [ 528] صفحات 51-450 درباره ی افزایش طول سال تحصیلی نگاه کنید به:
[528] صفحه 451.
31- نگاه کنید به [492] صفحه 391
32- Arthur Dowing. نگاه کنید به [14[ صفحه ی 15
33- در باره ی تعداد شرکت ها در آمریکا قبل از سال 1800،نگاه کنید به [101] صفحه 657.
34- در باره ی شرکت های سوسیالیستی نگاه کنید به مقاله ای در همین باره نوشته لئون اسمولینسکی :
Leon Smolinski in Survey(London ), Winter 1974.
درکشورهای صنعتی سوسیالیستی اروپای شرقی نظیر اتحاد شوروی شکل مسلط به اصطلاح « موسسه تولیدی» (Production Enterprise) یا صحیح تبر بگوییم « شرکت سوسیالیستی » است. موسسه ی تولیدی بطور معمول تحت مالکیت دولت است نه سرمایه گذران خصوصی، و در نتیجه در چارچوب یک اقتصاد برنامه ریزی شده مستقیما تحت کنترل سیاسی است. اما نظیر شرکت کاپیتالیستی، کارکردهای اصلی آن تمرکز سرمایه و سازمان دهی تولید انبوه است. از ان گذشته، مانند همتای کاپیتالیستی خود زندگی کارمندانش را شکل می دهد؛ نفوذ سیاسی غیر رسمی ولی قدرتمندی اعمال می دارد؛ نخبگان جدیدی در نظام مدیریت بوجود می اورد؛ به روش های اداری و بوروکراتیک متکی است وتولید را عقلانی می کند. اهمیت و مرکزیت این موسسه درنظام اجتماعی به هیچوجه کمتر از شرکت سرمایه داری نبوده و نیست.
35- Curt Sachs
36- The History of Instruments
37- تکامل ارکستر در [7] صفحه 389 و [6] مورد بحث قرار گرفته است.
38- Cursus Publicus
39- Laurin Ziliacus
40- تاریخچه ی پست موضوع کتابی است اثر زیلیاکوس : نگاه کنید به [56] صفحه 21.
41- Edward Evereti نگاه کنید به [385] صفحه ی 257.
42- تعداد مراسلات پستی شاخصی خوب و فوری است برای سنجش میزان صنعتی شدن سنتی در یک کشور در جوامع « موج دوم» در سال 1960 میزان متوسط حجم پست 141 بسته بریا هر نفر بود. بالعکس درجوامع « موج اول» این میزان به سختی به یک دهم ان می رسید- یعنی دوازده بسته برای هر نفر در یک سال در مالایا یا غنا و درکلمبیا چهاربسته در سال.
43- نگاه کنید به [41] صفحه 34 و سالنامه ی آماری یونسکو، سال 1965، صفحه ی 483.
44- Hoover Commission
45- در باره ی تلفن و تلگراف نگاه کنید به [54] صفحات 19-18 و [268] صفحه 261. آمار مربوط به تلفن از [39] صفحه 802 گرفته شده است.
46- Jean- Luis Servan- Schrelber. نگاه کنید به [52] صفحه ی 45.
47-Abbe Morelly
48- Robert Owen
49- Saint Simon
50- Fourier
51- Proudon
52- Louis Blanc
53- Edward Bellamy
54- در باره ی سوسیالیسم آرمانی نگاه کنید به [476] فصل هشتم.

منبع: / سایت / آینده نگر ۱۳۸۴/۰۶/۲۶
نویسنده : آلوین تافلر

نظر شما