موضوع : پژوهش | مقاله

شهرستانی و ملَل و نحَل

مجله  تاریخ اسلام  دهم فروردین ماه سال 1387 شماره سی و سوم 

نویسنده : محمود خواجه میرزا
ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبد الکریم بن ابوبکر احمد شهرستانی (479 ـ 548 ق)، مُتَکلّم شافعی اشعری، فقیه اصولی، فیلسوف و ملقب به افضل، حُجّة الحق و تاج الدین، از اندیشمندان بزرگ تاریخ علوم در ایران است که بیشتر به سبب نگارش کتاب ملَل و نحَل (آیین ها و کیش ها) شهرت دارد. ملل و نحل مروری جامع و مُفصّل بر ادیان، فِرق، مذاهب، مکاتب و نحله های فلسفی گوناگون است.

این مقاله سعی دارد تا شهرستانی و ملل و نحل او را معرفی کرده و برخی ادعاهای آن درباره تشیع و اسماعیلیه را مورد بررسی قرار دهد.

خاستگاه شهرستانی
در جغرافیای تاریخی ایران، سه منطقه به نام شهرستان خوانده می شد: «شهرستان» فارس، «شهرستان» اصفهان و «شهرستان» خراسان.[1] «شهرستان» خراسان را شهرستان خوارزم نیز می نامیدند که زادگاه مؤلف ملل و نحل است. این شهر را عبدالله بن طاهر (213 ـ 230 ق) در عصر مأمون عباسی (198 ـ 218 ق) بنا نهاد و گروه زیادی از دانشمندان در رشته های مختلف علمی و هنری در آنجا پرورش یافتند.[2] تاریخ تولد شهرستانی را سال های 467، 469 ق ضبط شده است.[3]

شهرستانی روزگار کودکی و جوانی را در شهرستان و گُرگانج[4] به تحصیل علوم مقدماتی گذراند و سپس وارد نظامیه نیشابور شد. وی در نیشابور به فقه اشعری متمایل گردید و فقه را نزد ابو المظفر احمد خوافی (م 500 ق) و ابو نصر قُشیری (م 514 ق) و اصول را در محضر ابوالقاسم انصاری (م 512 ق) و حدیث را نزد ابوالحسن مداینی (م 494 ق) فرا گرفت.[5] او در 510 ق. برای ادای فریضه حج رهسپار مکه گردید بعد از ادای حج، به بغداد رفت و در نظامیه بغداد در مقام یک اشعری شافعی به مدت سه سال (511 ـ 514 ق) به تدریس پرداخت. شهرستانی سرانجام در حدود 514 ق. به خراسان بازگشت و بقیه عُمر را در خراسان و ماوراء النهر و مرو گذراند.[6] وی در خراسان، پس از ایجاد روابط با رجال دربار سلطان سنجر بن ملکشاه سلجوقی (511 ـ 552 ق)، به خدمت سلطان سنجر در آمد و در پرتو تکریم و تشویق وی و برخی رجال دانش دوست دربار همچون نصیرالدین محمود بن مظفر و مجدالدین علی بن جعفر موسوی به تألیف و تصنیف روی آورد و در سال 521 ق. کتاب الملل و النحل را نگاشت و به نصیرالدین محمود بن مظفر تقدیم کرد.[7] شهرستانی بعد از تألیف ملل و نحل، به نیابت دیوان سنجر برگزیده شد و مَحرمَ اَسرار شاهی گردید.[8] او در 548 ق. حدود هشتاد سالگی وفات یافت.

آثار شهرستانی
شهرستانی آثار گوناگونی در زمینه های مختلف نگاشته است. که عبارت اند از: الملل و النحَل، المَناهِِج و الآیات، العُیون و الاََنهار، قصه موسی و الخضر، الاقطار فی الاصول، الارشاد الی عقائد العباد، تاریخ الحکماء، تلخیص الاقسام لمذاهب الانام فی علم الکلام، دقایق الاوهام، نهایة الاوهام، المبدأ و المعاد، شرح سوره یوسف، غایة المرام فی علم الکلام، اسرار العبادة، ردِّ شُبهات ارسطو طالیس و ابن سینا و نقضها، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار فی تفسیر القرآن و مسئلة فی اثبات الجوهر الفرد.[9]

مشهورترین اثر وی بعد از ملَل و نِحَل، مُصارعة الفلاسفة یا المُصارعه یا المُصارعات است که ردیه ای بر برخی مدعیات بو علی سینا (428 ـ 370 ق) است. خواجه نصیرالدین طوسی (597 ـ 672 ق) بر کتاب المصارعه شهرستانی ردّیه ای به نام مُصارع المُصارع نوشته است.[10]

ملَل و نحَل

واژه شناسی
«مِلل» جمع ملت و «نِحَل» جمع نحله است. ملت در زبان عربی به معنای شریعت و دین است. آنچه را که خداوند برای رسیدن بندگانش به سعادت، بواسطه انبیا وضع کرده است ملت و جمع آن ملل است.[11] نحَل جمع نحلَه به معنای دین و مذهب[12] و به معنای ادعا یا ادعای باطل آمده است.[13] واژه ملت در قرآن کریم نُه بار و به دو معنای آیین الهی و غیر الهی به کار رفته است.[14] برخی معتقدند ملل یعنی ادیان و مذاهب آسمانی و ریشه دار، و نِحَل یعنی مذاهب باطل و ساختگی و بی اساس.[15] برخی دو واژه ملل و نحل در عربی را معادل فرق و مذاهب کلامی در فارسی دانسته اند.[16] نویسندگان کتاب های تاریخ ادیان و مذاهب در زبان عربی، از دو واژه «ملل و نحل» استفاده کرده اند.

پیشینه ملَل و نحَل نویسی
این دانش درباره مکتب های فکری و شعبه ها و گرایش های درون یک دین بحث و مطالعه می کند و تاریخ تولد و تطور آنها را مورد توجه قرار می دهد.[17] در میان ملت های پیش از اسلام، روش علمی ای برای پژوهش در تاریخ ادیان و مذاهب (ملل و نحل) وجود نداشته و این علم اولین بار در اسلام پایه گذاری شد.[18] آثار درباره فرق و تاریخ ادیان به دو قسم تقسیم می شود: 1. آثاری که صرفاً در مورد فرق اسلامی نوشته شده است؛ همچون مقالات الاسلامیین اشعری (م 324 ق)، الفرق بین الفرق بغدادی (م 429 ق)، التبصیر فی الدین اسفراینی (م 471 ق)، فرق الشیعه نوبختی (حدود قرن سوم)، المقالات و الفرق سعد بن عبدالله الاشعری قمی (م 299 یا 301 ق)، تبصرة العوام جمال الدین ابو عبدالله رازی (حدود قرن هفتم)؛ 2. آثاری که به جز فِرَق اسلامی، به سایر ملل نیز پرداخته است؛ همچون الفِصَل فی الملل و الاهواء و النِحَل از ابن حزم اندلسی (م 456 ق)، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین امام فخر رازی (544 ـ 606 ق) و الملل و النحَل شهرستانی (م 548 ق).[19]

ملل و نحل شهرستانی

شهرستانی با تألیف ملل و نحل، مکتبی فلسفی برای مطالعه ملل و نحل پایه گذاری کرد که تا کنون استمرار دارد.[20] این کتاب به رغم دیدگاه مشخصاً اسلامی و بواسطه بی طرفی و واقع بینی نسبی آن و نیز مطالعه گسترده در اعتقادات و باورها و آرای مذهبی گوناگون، همچنان مورد توجه و تحسین است و هیچ زمان دانشمندان از آن مستغنی نخواهند بود.[21] ملل و نحل دایرة المعارف مختصر از ادیان، مذاهب، فرق و آرای فلاسفه است. شهرستانی در این کتاب جهان را به هفت اقلیم تقسیم می کند و می نویسد:

کسانی که در اقلیم هفت گانه وجود هستند از لحاظ زبان، طبایع، نفوس، شکل و رنگ اختلاف و گوناگونی دارند و ملت هایی که در جهات اربع (شمال، جنوب،شرق و غرب) زیست می کنند به چهار ملت بزرگ تقسیم می شوند که عبارت اند از: عرب، عجم، روم، هند.[22]

وی در این کتاب مباحث پیچیدة فلسفی و اطلاعات وسیع تاریخی را در اختیار گذاشته و به تشریح آرای فلاسفه یونانی و مسلمان و در کنار آن طرح اندیشه ها و تفکرات فلسفی اعراب جاهلی، مردم هند و ایران باستان پرداخته است. تحقیق او درباره «صابئین» در این کتاب از منابع مهم در این خصوص محسوب می شود؛ به خصوص مناظره «صابئه و حُنفاء» که در هیچ یک از منابع به تفصیلی که شهرستانی بیان کرده است دیده نمی شود.[23]

شهرستانی تمامی فرق و مذاهبی را که تا عصر خویش می شناخته، معرفی کرده است. مرجع وی مطالعه مستقیم آرا و اندیشه های مکتوب در کتاب ها و رسایل گوناگون و شنیده های شفاهی از بزرگان است.[24] ملل و نحل شهرستانی در مقایسه با دو کتاب مشهور الفصَل فی الملَل و الاَهواء و النحَل نوشته ابن حزم اندلس و اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین تألیف امام فخر رازی (544 ـ 606 ق) از امیتاز خاصی برخوردار است. ابن حزم اندلسی با رویکردی تعصب آمیز تمامی مخالفان تفکر خود را به شدت محکوم کرده است که این رویه در سرتاسر کتاب نمایان است. اما کتاب امام فخر رازی بسیار خلاصه و در 56 صفحه نگاشته شده است. شهرستانی در ابتدای ملل و نحل شرط کرده که بدون کاستی و تعصب و به شکل کامل درباره فرق و مذاهب بحث کند، چه عقاید آنها صحیح و چه نظرشان فاسد باشد.[25] گستردگی مطالب ملل و نحل و پرداختن دقیق و عمیق به برخی از جزییات مذاهب و فرق اسلامی سبب گشته است که وی در برخی مواضع و دیدگاه هایش متهم به گرایش به مذهب یا آیینی خاص شود و مورد بی مهری و انتقادهای تند و خصمانه قرار گیرد.[26] روش شهرستانی در تبیین و توضیح مطالب بدین صورت است که بی پرده به هر مسئله ای پرداخته و خود را در نقل مطالب بی طرف و دور از هرگونه پیش داوری معرفی کرده است. وی در ابتدای ملل و نحل، در مقدمه چهارم، مطالبی را بیان کرده که مبین شخصیت چند گونه وی است. او ریشه پراکندگی و انشعاب را در اسلام ده عامل برشمرده است و به سبب اظهاراتش در این موارد ده گانه، مورد تحسین برخی قرار گرفته و در مقابل، برخی وی را به عدم آگاهی از تاریخ اسلام و علم حدیث متهم کرده اند.[27] شهرستانی گاهی به تشیع متهم می شود و گاهی به باطنی­گری و اسماعیلی و گاهی از طرف برخی منتقدان به الحاد و غرق شدن در ظلمت فلسفی.[28] این در حالی است که خیلی از بزرگان همچون سمعانی، ابن خلّکان، ابن تغری بردی، یاقوت حموی، ابی الفدا و ابن عماد حنبلی از او با عنوان امام و پیشوا یاد کرده اند.[29] ابن تیمیه در منهاج السنه در جواب کسانی که وی را متهم به باطنی گری و اسماعیلی و از متعصبان سخت شیعی معرفی کرده اند ایراد گرفته و اظهار داشته است که شهرستانی به موارد زیادی از امور شیعیان و اسماعیلیان اشاره و پرداخته است و این دلیلی نمی شود که او شیعی یا اسماعیلی باشد. در حقیقت، شخصیت او به گونه ای است که او را به

وجهی شیعه و به وجهی اشعری نامیده اند.[30] آقا بزرگ تهرانی در الذریعه ضمن تجلیل از ملل و نحل شهرستانی می گوید:

ملل و نحل شهرستانی نیکوترین کتاب در این باب است که قدما نوشته اند و او نسبت به مذهب خود اظهار تعصب چندانی ننموده است.[31]

شهرستانی در ملل و نحل انتقادهای بی پروایی به رهبران اسماعیلی می کند و تا حدی مفصل، بی طرفانه و مجزا تعالیم اسماعیلیة پیشین را تبیین می کند ادامه می دهد که «پیروان» دعوت جدید، یعنی اسماعیلیه نزاری در ایران، هنگامی که حسن بن صبّاح شروع به استخدام نیرو کرد و در قلعه ها سنگر گرفت، این تعالیم را کنار گذاشتند. از آن پس حسن بن صبّاح بر نیاز انسان به امامی بر حق در هر زمان و نحوه شناخت او بسیار تأکید نمود.[32] وی با لحنی کاملاً انتقادی، حسن بن صبّاح را متهم می کند که او عامه مردم را از بحث درباره علوم دین منع می کند و پیروان حسن بن صبّاح با این کار باب علم را بر روی خود بسته اند و به دام تقلید کورکورانه افتاده اند. هیچ شخص عاقلی تا اعتقادی را به طور کامل و مشخص نفهمد و شاهدی روشن بر طریقی نداشته باشد آن را نمی پذیرد.[33] به اعتقاد شهرستانی، اسماعیلیه بخشی از جامعه اسلامی و از برخی جهات هستی اصلی آن به شمار می رود و نباید خود را از آن جدا کند و اگر چه او از تعالیم اسماعیلیة پیشین حمایت می کرد؛ اما هیچگاه حاضر نشد به انزوای آنها از جامعه تن در دهد. افزون بر این، به اعتقاد شهرستانی، غیبت موقت امام نمی تواند بهانه ای برای تعلیق تعالیم دینی و عقلانیت مبتنی بر هدایت امامان پیشین باشد.[34] حتی کتاب مصارعة الفلاسفه شهرستانی نیز چنین سرگذشتی دارد و در آن به نحوی به بوعلی سینای اسماعیلی در الهیاتش تاخته است.[35] با وجود این، کسانی همچون ابوسعد سمعانی که تعالیم او را شنیده است، نقل می کند که او به مصاحبت با اهل قلاع، یعنی اسماعیلیه نزاری در ایران و ترویج آرا و تعالیم کفر آمیز ایشان متهم بوده است. او می گوید:

شهرستانی بسیار به عقب بازگشته و از آرای فلاسفه دفاع می کند. سپس می افزاید من خود در چند مجلس وعظ او حضور داشتم، در آنجا نه سخن از «قال الله» بود و نه «قال رسول الله» و پاسخی نیز به مسائل شرعی داده نمی شد.[36]

افزون بر این، منتقدان سنی مذهب، شهرستانی را به داشتن گرایش های فلسفی و برخی اظهارات وی در مورد علل اختلاف در امت اسلام متهم کرده اند. ابن ارسلان خوارزمی، نویسنده تاریخ خوارزم، گرایش او را به الحاد اسماعیلیه، نتیجه دوری از نور شریعت و اشتغال به ظلمت فلسفه می داند.[37] دیدگاه های شهرستانی درباره وقایع صدر اسلام و بیان بی پرده آنها سبب شده که اهل سنت هم او را به بی خبری و بی آگاهی از تاریخ اسلام وعلم حدیث متهم کنند؛ برای مثال در مورد تجهیز و حرکت سپاه اسامه در واپسین لحظات عمر پیامبر(ص) می گوید:

علی رغم اینکه پیامبر(ص) فرمود هر کس از رفتن اجتناب نماید ملعون است، عمر و ابوبکر و عثمان دریغ کردند و نرفتند.[38]

همچنین او می نویسد:

هنگامی که پیامبر(ص) در واپسین لحظات عمر خود فرمود کاغذ و قلم بیاورید تا برای شما صحیفه ای بنویسم که از گمراهی در امان باشید، عمر گفت که بر پیامبر(ص) شدت درد و غلبه مرض عارض شده و کتاب خدا ما را کافی است.[39]

شهرستانی با اینکه سُنّی شافعی است، در مورد عُمَر می گوید که اولین شُبهه را در اسلام عمر طرح کرد که بعد از مرگ پیامبر گفت پیامبر(ص) نَمُرده است.[40]

ابن تیمیه در تمام موارد فوق، شهرستانی را به عدم آگاهی از حدیث و اخبار صحابه و تابعین متهم کرده است.[41] شهرستانی در اوایل ملل و نحل داستان مناظره ابلیس با ملایک را آورده که مخالفانش می گویند: اظهارات او از پیامبر(ص) و ائمه مسلمانان و صحابه شنیده نشده است و وی از کتب نصارا نقل کرده است.[42]

شهرستانی در مورد مهم ترین عامل اختلاف در میان مسلمانان می نویسد:

بزرگ ترین اختلاف در میان امت اسلامی اختلاف در امامت بوده است و در مورد هیچ مسئله ای همچون امامت شمشیرها برهنه نگشته و خونریزی صورت نگرفته است.[43]

انتقادها و برخی اشتباهات وی در نقل مطالبی درباره تشیع، سبب گشته است که وی مورد انتقاد شدید برخی نویسندگان شیعی نیز قرار گیرد و این در حالی است که شهرستانی شافعی مذهب برای اهل بیت پیامبر(ص) و امامان شیعه (علیه السلام) احترامی خاصل قائل بوده است. بنابراین شهرستانی را به لحاظ اجتماعی می توان پیرو اهل سنت دانست، اما در برخی عقاید اصلی و تفکرات مذهبی می­توان عقاید او را همسو با شیعیان یا اسماعیلیه خواند وی در ملل و نحل پیرامون هشام بن حَکم از دانشمندان و متکلمان و شاگردان امام صادق(علیه السلام) گفته است:

هشام که از متکلمان شیعه است می گوید که خدا جسم است و قد او هفت وجب به وجب خود اوست.[44]

در جای دیگر نیز می گوید:«هشام عَلِی اللّهی است و علی را خدا می داند».[45] در مورد هشام بن سالم از دیگر شاگردان امام صادق(علیه السلام) هم می گوید: «که او خدا را به صورت خاص و صورت انسانی می داند».[46] وی زُراره را که از بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادق8 است متهم کرده که گفته است: «خدا قبل از خلق صفات، عالم و قادر و بصیر و مرید و متکلم نبوده است».[47] در مورد یونس بن عبد الرحمن که از اصحاب بزرگ ائمه(علیه السلام) است می گوید که او از مُشبهه است.[48] براساس دیدگاه شهرستانی، شیعه بعد از شهادت علی بن محمد عسکری(علیه السلام) اختلاف نمودند و گروهی امامت جعفر و گروهی امامت علی بن جعفر، فاطمه دختر جعفر و خواهر جعفر را برگزیدند و در ادامه می افزاید که در شیعه یازده فرقه پیدا شد. البته نامی از فرقه ها نبرده، در حالی که عقاید ایشان را برشمرده است.[49]

شهرستانی در حاشیه مطالب فوق، اظهاراتی درباره تشیع کرده است که اهل سنّت او را به دفاع از تشیع متهم نموده است. شهرستانی جریان غدیر را تأیید کرده.[50] و احادیثی را درباره شخصیت علی(علیه السلام) ذکر نموده است؛ مانند «علی با حق است و حق با علی است»، «علی بر حق است در تمامی اقوال» و «هر جا علی باشد حق بر گرد او دور می زند».[51] ابن تیمیه می گوید:

«کسانی که این گفتار را نقل نموده اند، جملگی شیعه هستند و از اختصاصات شیعه است».[52] شهرستانی در ملل و نحل در مورد امام صادق(علیه السلام) می گوید:

او دارای علم و حکمت فراوان و دارای زهد و تقوای کامل بود. مدت ها در مدینه بود و شاگردان شیعه خود را آموزش می داد. دانش و آگاهی او در فرهنگ و مذهب فوق العاده بود واطلاعات کاملی از مسائل فلسفه داشت. از پرهیزگاری زیادی برخوردار بود و کاملاً از شهوت و هوسرانی ها پرهیز داشت و از جانب پدری به شجره نبوت متصل و از جانب مادر به ابوبکر نسب می برد.

وی موضع سیاسی امام صادق(علیه السلام) را این گونه وصف و تحسین می کند که هرگز در صدد کسب قدرت برنیامد».[53] آنچه مُسلّم است، پایبندی شهرستانی به اصول و مبانی دینی است. وی در طرح دیدگاه هایش درباره مذاهب و فرق و معرفی آنها در ملل و نحل، به دلیل گستردگی طرح نظرها و دیدگاه ها، وسواس در ذکر جزییات، بی پرده بودن در ذکر برخی مطالب، از جانب اهل سنت وتشیع و اسماعیلیه متهم گشته و برخی دایره انتقاد را تا سر حد الحاد وی کشانده اند؛[54] اگر چه او بدون تعصب حتی در کتاب تفسیر مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار فی تفسیر القرآن ـ که فقط سوره فاتحه و بقره را در بر می گیرد ـ از احادیث اهل سنت و تشیع برای روشن شدن موضوع مورد بحث استفاده کرده است.

ترجمه های ملل و نحل

ملل و نحل شهرستانی بارها به به زبان های گوناگونی ترجمه و چاپ شده است. از این کتاب دو ترجمه به فارسی موجود است. یکی ترجمه خواجه افضل الدین صدر تُرکه (م 850 ق) از قضات اصفهان، با عنوان تنقیح الادلة و العلل، و دیگری ترجمه مصطفی خالقداد هاشمی در لاهور هند زیر عنوان توضیح الملل.[55] در ترکیه نوح بن مصطفی (م 1070 ق) آن را به ترکی عثمانی ترجمه نمود و نخستین بار در 1842م. به اهتمام ویلیام کورتن خاور شناس انگلیسی در لندن منتشر شد و در 1850 م. ترجمه آلمانی آن به دست تئودر هار بروکر آلمانی چاپ گردید.[56]

نتیجه

دیدگاه های شهرستانی در ملل و نحل درباره مذاهب و فرقه ها ـ اگر چه خالی از اشتباه نیست ـ روشن می کند که نباید او را متهم به الحاد یا دفاع از مذهبی خاص کرد. او در مقدمه ملل و نحل، شرط کرده مطالب را بدون تعصب و پیش داوری و کم و زیاد ذکر نماید و داوری را به عهده خواننده مطالبش بگذارد. شهرستانی استقرار در مذهب نداشته است؛ زیرا از اشاعره، اسماعیلیه، شیعه، تصوف و فلسفه سخن گفته و با صراحت در برخی موارد از آنها دفاع کرده و بعضاً به آنها تاخته است و به دلیل کثرت نظر در گفتارهای خود درباره فرق[57] و قَوی الفهم و کثیرُ المَحفُوظ بودن وی[58] و علی رغم برخی اشتباهات، کتاب او بهترین و جامع ترین نوشته در این زمینه به شمار می رود و به گفته ی آلفرد گیوم (1888 ـ 1966 م) خاورشناس انگلیسی، هیچ زمان اهل علم و معرفت از آن بی نیاز نخواهد بود.[59]

پی­نوشت­ها:

* استادیار دانشگاه مشهد

یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان (بیروت: دارصادر، 1995 م) ج 3، ص 377.
عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب (بیروت: دارالجنان، 1408 ق) ج 8، ص 183؛ ابن اثیر، الباب فی تهذیب الانساب (بیروت: دارصادر، بی تا) ج 2، ص 217، ابوالعباس احمد بن محمد بن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس (بیروت: دارالثقافه، بی تا) ج 4، ص 274.
یاقوت حموی، پیشین، ص 378؛ ابن خلکان، پیشین، ص 273، صفدی، الوافی بالوفیات، تحقیق احمد الارناوؤط و ترکی مصطفی (بیروت: داراحیاء التراث، 1420 ق) ج 3، ص 229.
گُرگانَج در عربی جُرجانیه، مرکز سرزمین خوارزم و پادشاهی خوارزمشاهیان بود. گرگانج امروزه در کشور ترکمنستان واقع است.
یاقوت حموی، پیشین، ص 377؛ ابن خلکان، پیشین، ص 274؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالله تدمری (بیروت: دارالکتاب العربی، 1407 ق) ج 37، ص 377.
یاقوت حموی، پیشین، عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تخریج محمد بن فتح الله بدران (قاهره: مکتبه الانجلو المصریه، بی تا) ص 3 و 5؛ ابن خلکان، پیشین، ص 274؛ مصطفی خالقداد هاشمی، توضیح الملل، مقدمه و حواشی جلالی نائینی (تهران: شرکت افست، 1358) ص 18.
مصطفی خالقداد هاشمی، پیشین.
همان، ص 21.
حاجی خلیفه، کشف الظنون (تهران: داراحیاء التراث العربی، بی تا) ج 1، ص 291؛ اسماعیل پاشا بغدادی، هدیة العارفین (بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا) ج 2، ص 91؛ زرکلی، الاعلام (بیروت: دارالعلم للملایین، 1980 م) ج 6، ص 215؛ مصطفی خالقداد هاشمی، پیشین، ص 39 ـ 41؛ ظهیرالدین بیهقی، تاریخ حکماء الاسلام (دمشق، مطبعه ترقی، 1946 م) ص 141 ـ 144.
حسن الامین، مستدرکات اعیان الشیعه (بیروت: دارالتعارف، 1418 ق) ج 1، ص 234.
المعجم الوسیط، ذیل مللی.
شرتونی، اقرب الموارد (بیروت: دارالاسوه، 1374 ق) ذیل نحل.
زبیدی، تاج العروس (بیروت: دارالفکر، 1414 ق) ذیل نحل.
نحل (16)، آیه 122؛ یوسف (12)، آیه 37.
رضا استادی، مقدمه ای بر ملل و نحل (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1374) ص 4.
علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی (قم: مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377) ص 10.
جعفر سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، چاپ اول (بی­جا: انتشارات توحید، 1371) ج 1، ص 28.
عبدالکریم شهرستانی، پیشین، ص 10.
همان، ص 11.
همان، ص 10.
همان، ص 7.
همان، ص 20.
همان، ص 210 ـ 212.
همان، ص 11.
همان.
همان، ص 7.
همان، ص 27 ـ 28؛ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، تحقیق محمد رشاد سالم (بی جا، دارالنشر مؤسسه قرطبه، 1406 ق) ج 6، ص 318، 319، 324 و 347 و 350.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین الاسد (بیروت: موسسه الرساله، 1413 ق) ج 20، ص 288، صفدی، پیشین، ج 3، ص 229؛ شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب (تهران: مکتبه الصدر، بی تا) ج 2، ص 374.
یاقوت حموی، پیشین، ص 377، ابن خلکان، پیشین، ج 4، ص 274؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 37، ص 377.
ابن تیمیه، پیشین، ج 6، ص 305.
آقا بزرگ تهرانی، الذریعه (تهران: چاپخانه بانک ملی، 1365 ق) ج 6، ص 221.
شهرستانی، پیشین، ص 175.
همان، ص 178.
همان، ص 175 ـ 178.
ابن تیمیه، پیشین، ج 6، ص 306.
صفدی، پیشین، ج 3، ص 229؛ شیخ عباس قمی، پیشین، ج 2، ص 374.
شیخ عباس قمی، پیشین.
علی خلیلی، ابوبکربن ابی قحافه (بی­جا: بی­نا، بی تا) ص 206؛ نورالله تستری، احقاق الحق (بی­جا: بی نا، بی تا) ص 218؛ شهرستانی، پیشین، ص 29.
شهرستانی، پیشین.
همان.
ابن تیمیه، پیشین، ص 318، 319، 324، 347، 350.
همان، ص 307.
شهرستانی، پیشین، ص 30.
همان، ص 164.
همان، ص 165.
همان.
همان.
همان، ص 168.
همان، ص 151 ـ 153؛ محمد باقر صدر، البحث حول المهدی، تحقیق عبدالجبارشراره، (بیروت: داراحیاء التراث، 1420 ق) ص 25.
ابن خلکان، پیشین، ج 3، ص 152؛ عبدالحسین امینی، الغدیر (بیروت: دارالکتاب العربی، 1397 ق) ج 1، ص 115.
علی خلیلی، پیشین، ص 379.
ابن تیمیه، پیشین، ص 347.
شهرستانی، پپیشین، ص 147.
ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 37، ص 329؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 288؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 377.
همان، ص 13؛ آقا بزرگ تهرانی، پیشین، ج 6، ص 221.
شهرستانی، پیشین، مصطفی خالقداد هاشمی، پیشین، ص 77 ـ 78.
ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان (بیروت: موسسه الاعلمی، 1390 ق) ج 5، ص 264.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 288.
شهرستانی، پیشین، ص 7.
منابع

- قرآن کریم.

- ابن تیمیه، منهاج السنة النبویه، تحقیق محمد رشاد سالم، بی جا، دارالنشر موسسه قرطبه، 1406 ق.

- ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمد، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی تا.

- استادی، رضا، مقدمه ای بر ملل و نحل، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.

- امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1397 ق / 1977 م.

- بغدادی،اسماعیل پاشا، هدیة العارفین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

- بیهقی، ظهیرالدین، تاریخ حکماء الاسلام، دمشق، مطبعه ترقی، 1946 م.

- تُستَری، نورالله، احقاق الحق، بی جا، بی نا، بی­تا.

- تهرانی، آقا بزرگ، الذریعه، تهران، چاپخانه بانک ملی، 1365 ق / 1325.

- حاجی خلیفه، کشف الظنون، تهران، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، 1995 م.

- خالقداد هاشمی، مصطفی، توضیح الملل، مقدمه و حواشی جلالی نائینی، تهران، شرکت اُفست، 1358.

- خلیلی، علی، ابوبکر بن ابی قحافه، بی جا، بی­نا، بی تا.

- ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالله تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق / 1987 م.

- ___، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین الاسد، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق/1993 م.

- ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377.

- زبیدی، تاج العروس، بیروت، دارالفکر، 1414 ق / 1994 م.

- زرکلی، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1980 م.

- سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، چاپ اول، انتشارات توحید، 1371 سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، بیروت، دارالجنان، 1408 ق / 1988 م.

- شرتونی، اقرب الموارد، بیروت، دارالاسوه، 1374 ق.

- شهرستانی، الملل و النحل، تخریج محمد بن فتح الله بدران، قاهره، مکتبه الانجلو المصریه، بی تا.

- صدر، محمد باقر، البحث حول المهدی، تحقیق عبدالجبار شراره، بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1417 ق / 1996 م.

- صفدی، الوافی الوفیات، تحقیق احمد الارناوؤط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، 1420 ق / 2000 م.

- الامین، حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1418ق/ 1997م.

- ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت، دارصادر، بی تا.

- قمی، عباس، الکنی و الالقاب، تهران، مکتبه الصدر، بی تا.

- عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1390ق/1971م.

- مجموعه المؤلفین، المعجم الوسیط، قاهره، مجمع اللغة العربیة، 1965 م.

 

کلمات کلیدی:

نظر شما