حیات ابن ابی الحدید
مجله تاریخ اسلام دهم فروردین ماه سال 1387 شماره سی و سوم
نویسنده : فاطمه سرخیل
عبدالحمید هبة الله (586- 656 ه) مشهور به ابن ابی الحدید در خانواده ای اهل دانش در شهر مداین زاده شد. پس از تحصیلات مقدماتی در بغداد به معتزله گرایش یافت و اندیشه ایشان را چنان آموخت که خود در آن باره اهل نظر شد و از بزرگان معتزله گردید. او در بغداد مورد توجه دولتمردان عباسی قرار گرفت و عهده دار مشاغل حکومتی گردید. با این حال هرگز از دانش اندوزی و خردورزی باز نایستاد، آن چنان که در شناخت وبررسی تاریخ صدر اسلام صاحب نظر شد. این مقاله به شرح و بررسی زندگی ابن ابی الحدید پرداخته است.
مقدمه
ابن ابی الحدید در سال های 586 تا 656 ه. در قلمرو حکومت عباسی می زیست که هم زمان با عصر چهارم حکومت عباسیان (447- 656 ه) و دوران حکومت چهارتن از خلفای عباسی «ابوالعباس احمد ناصر (575- 622 ه/ 1180- 1225 م)، ابونصر محمد ظاهر (622- 623 ه / 1225- 1226 م)، ابوجعفر منصور مستنصر (623 -640 ه / 1226 -1242 م)، ابواحمد عبدالله مستعصم (640 -656 ه / 1242- 1258 م» می باشد. در این دوره، خلافت عباسی، خوارزمشاهیان و اسماعیلیان قدرت های برتر جهان اسلام بودند. خلفای عباسی جانشینان پیامبر6 و متولیان تسنن، مذهب رسمی جهان اسلام، محسوب می شدند.
خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان قدرت را در ایران در دست گرفتند. آنها کوشیدند تا خلافت عباسی را مطیع خویش سازند. هیچ گاه روابط حکومت های ایران با دستگاه خلافت تا حد دوره خوارزمشاهیان تیره و تار نبوده است. این اختلافات که از زمان الناصرلدین الله و علاء الدین تکش آغاز شد تا زمان مرگ آخرین فرمانروایان دو حکومت ادامه یافت.
در این زمان مردم ناراضی از اوضاع به دنبال پناهگاهی می گشتند که از شر حکومت نجاتشان دهد. اسماعیلیان شیعه مذهب که دشمن قدرتمند دستگاه خلافت و خوارزمشاهیان بودند پاسخ گوی این نیاز مردم بودند. و این عامل سبب شد اسماعیلیان در این عصر به اوج قدرت برسند. اسماعیلیان در این دوره از دژهای خویش که سراسر جبال البرز را در بر می گرفت پا فراتر نهادند و در شهرهای ایالات کرمان، خراسان، عراق عجم و حتی فارس پایگاه های مستحکمی یافتند.
این شرایط در جامعه اسلامی وضعیت دشواری را پدید آورده بود؛ به طوری که با وجود اقتدار ظاهری دستگاه خلافت، این نظام از درون با مشکلات فراوانی مواجه بود. مردم و اندیشمندان آن عصر از این وضعیت ناراضی بودند و طبیعتاً با توجه به این اوضاع، مهم ترین سؤال در جامعه اسلامی این بود که چرا مسلمانان با چنین شرایط بغرنجی روبه رو شدند؟ برای پاسخ به این پرسش، متفکران با توجه به تاریخ گذشته جامعه اسلامی، در پی تعلیل و تبیین رخ دادها بر آمدند. ابن ابی الحدید یکی از اندیشمندان این عصر بود که ضمن همراهی با دستگاه خلافت عباسی، برای پاسخ به سؤالات مطرح در جامعه مسلمانان و روشن کردن زمینه ها ی بروز این شرایط خاص اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، به مباحث تاریخی روی آورد. در این پژوهش به شرح و بررسی زندگی و افکار ابن ابی الحدید می پردازیم.
زیست نامه
عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن [داود بن][1] هبة الله بن محمد بن محمد بن حسین بن ابی الحدید مداینی در سال 586 ه. در خانواده ای اهل دانش در مداین متولد شد و در آن جا رشد و نمو یافت.[2] اما یاقوت حموی ولادت او را در مداین ولی رشدش را در کرخ دانسته و درباره مذهب اهالی مداین و کرخ در این دوران می نویسد که اهالی مداین و کرخ در عصر ایشان شیعه امامی بودند.[3] از دوران کودکی ابن ابی الحدید اخباری در دست نیست.
از سنین پانزده و شانزده سالگی در محضر علما و بزرگان مشهور بغداد که بیشتر آنها شافعی مذهب بودند حاضر می شد و در محافل علمی و ادبی شرکت می جست.[4] او در مدارس نظامیه بغداد تحصیل کرد.[5] اما او که شیفته آموختن و دست یابی به حقیقت بود تنها به اساتید شافعی این مدارس اکتفا نکرده واز بزرگان سایر فرقه های اسلامی نیز بهره های فراوانی برد. اساتید متعدد وی شافعی، حنفی، حنبلی و دسته ای از ایشان علوی بودند. اساتید شافعی اش که در شرح نهج البلاغه از ایشان یاد شده است عبارتند از: ابوحفص عمر بن عبدالله الدباس بغدادی(م 601 ه)،[6] ضیاء الدین ابواحمد عبدالوهاب بن علی بن سکینه بغدادی (م 607 ه)[7] و ابوالخیر مصدق شبیب واسطی (م 605 ه).[8] برخی از اساتید حنبلی ابن ابی الحدید عبارتند از: ابو محمد قریش بن سبیع بن مهنا العلوی المدنی (م 620 ه)[9] و شمس الدین فخار بن معد الموسوی (م 630 ه).[10] ابوجعفر یحیی بن ابی زید حسنی بصری النقیب (م 613 ه)[11] که برجسته ترین استاد علوی ابن ابی الحدید بود نقابت طالبیان بصره را برعهده داشت و زمانی که برای شکایت از ناظر بصره به بغداد رفت در این شهر ماندگار شد.[12] او مردی ادیب، فاضل و عالم به انساب و اشعار و ایام عرب بود و شاید به جهت همین وسعت اطلاعاتش از تاریخ عرب و اسلام از جملة ندیمان الناصر لدین الله خلیفه عباسی بود.[13] از مجموع گفتاری که ابن ابی الحدید از ابوجعفر نقیب نقل می کند استنباط می شود که او فردی دانشمند و آگاه به تاریخ و ادبیات و دارای قدرت نقادی و داوری عمیق بوده است.
ابن ابی الحدید به معتزله گرایش یافت و آرای معتزله بغداد و بصره را فرا گرفت و خود در این مکتب کلامی صاحب نظر گردید و مورد توجه دستگاه حکومت عباسی قرار گرفت. دیگر افراد خاندان ابن ابی الحدید نیز از بزرگان و دانشمندان زمان خویش بودند. پدرش قاضی مداین[14] و برادرش موفق الدین ابوالمعالی قاسم دبیر انشا[15] و قاضی[16] بودند. برادر دیگرش، ابوالبرکات محمد، کاتب نظامیه ها و شاعر بود.[17] ابن کثیر در مقایسه دو برادر می نویسد: «ابن ابی الحدید از برادرش ابوالمعالی موفق الدین هبة الله، که خود فاضلی ژرف اندیش و اهل دانش بود، فضل بیشتری داشت».[18] اما ذهبی او را از بزرگان صاحب فضل و بزرگان کلام، نظم، نثر و بلاغت دانسته است؛ ولی برادرش را بر او برتری می دهد.[19]
ابن ابی الحدید در خدمت به خاندان عباسی مشاغل و مسئولیت هایی را برعهده گرفت و از این طریق وارد دربار شد. او در مراسم و مجالس بزرگان عصر خویش حاضر می شد و چون شاعر و ادیب بود در مناسبت های مختلف به هنرنمایی پرداخته و شعر می سرود. ابن فوطی به شعرخوانی ابن ابی الحدید در مجلس عقد دختر مجاهدین ایبک الخاص مستنصری، معروف به دواتدار کوچک، با بدر الدین لولوء صاحب موصل اشاره می کند.[20]
وی ابتدا کاتب دارالتشریفات بود و در سال 629 ه. به کتابت خزانه منصوب شد و مدتی بعد کاتب دیوان گردید. در صفر سال 642 ه. به عنوان ناظر حله تعیین شد. سپس خواجة امیر علاء الدین طبرس گردید و پس از آن ناظر بیمارستان عضدی و سرانجام ناظر کتابخانه های بغداد گردید.[21]
ابن ابی الحدید می نویسد مسئولیت های وی، آثارش را از جهات فرهنگی با ارزش نمود و مانع از اشتیاقش به کسب علوم و سرودن شعر نشد. [22] ارزش علمی آثارش به سبب استفاده از منابع گوناگون است. او علاوه بر استفاده از کتابخانه دربار، از کتابخانه ده هزار جلدی ابن علقمی[23] نیز استفاده می کرد.
ابن ابی الحدید در حمله هلاکوخان به بغداد به مرگ محکوم شد؛ اما به شفاعت ابن علقمی[24] و وساطت خواجه نصیرالدین طوسی[25] از مرگ رهایی یافت.[26] و پس از آن به مقام کاتبی رسید.[27] درباره تاریخ دقیق درگذشت ابن ابی الحدید میان مورخان اختلافی اندک وجود دارد؛ محمد بن شاکر کتبی در دو کتاب فوات الوفیات[28] و عیون التواریخ[29] و ابن کثیر در البدایه و النهایه[30] درگذشت او را در سال 655 ه. می دانند. صنعانی در کتاب نسمة السحر به نقل از دیار بکری می نویسد که او هفتاد روز پیش از ورود مغولان به بغداد که بیست محرم سال 656 ه. بود درگذشت.[31]
ذهبی در سیر الاعلام النبلاء وفات او را پنجم جمادی الاخری سال 656 ه. اعلام می کند.[32]
ابن فوطی در حوادث الجامعه در وفیات سال 656 ه. می نویسد:
قاضی موفق الدین ابوالمعالی قاسم بن ابی الحدید مداینی در جمادی الاخر درگذشت و برادرش عزالدین بن عبدالحمید در رثای او اشعاری سرود... و عزالدین بعد از برادر خود چهارده روز زنده بود.[33]
مذهب ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید مذهب کلامی و اعتقادی خویش را در شرح نهج البلاغه به صراحت اعلام می کند و از شیفتگی اش به اعتقادات معتزله بغداد پرده بر می دارد. با وجود این درباره گرایش مذهبی او آرای متناقضی بیان شده است. چنان که برخی از اهل سنت مانند ابن کثیر او را شیعه غالی[34] یا شیعه معتزلی[35] دانسته اند و برخی از شیعیان او را مغرض و متعصب در آرای اهل سنت دانسته اند.[36] و افرادی چون سید جمال الدین ابوالفضل احمد بن طاوس حلی (م 673 ه. )[37] و شیخ یوسف بن احمد بن ابراهیم الدرازی البحرانی (م 1186 ه. )[38] ردیه هایی بر شرح نهج البلاغه نگاشته اند.
با وجود این که گرایش به تشیع در شرح نهج البلاغه آشکار است، اما مطالب فراوانی نیز در آن هست که با عقاید شیعیان درباره امامت و مسائل تاریخی پس از رحلت پیامبر6 سازگار نیست. ابن ابی الحدید در سرتاسر کتابش به معتزلی بودن خویش و اعتقاد به درستی خلافت خلفای سه گانه پیش از حضرت علی(علیه السلام) اقرار می کند و بزرگان معتزله را شیوخ خویش می خواند. او در مقدمه شرح نهج البلاغه تأکید می کند که تمام بزرگان و اساتید معتقدند بیعت با خلیفه اول، صحیح و شرعی بوده و برای بیعت نصی از طرف رسول خدا6 وجود نداشته است، بلکه به اختیاری بوده است که به طریق اجماع و غیر اجماع به عنوان طریقی برای اثبات امامت شناخته می شود. سپس او به بحث تفضیل می پردازد.[39]
ابن ابی الحدید خویش را از امامیه جدا می داند و پیروان این فرقه را غالی دانسته و نظر مساعدی به آنان ندارد و در مقابل معتزلیان را شیعیان حقیقی می داند و می نویسد: شیعه تنها به آن دسته از افراد اطلاق می شد که به تفضیل باور داشته اند و آنچه در اخبار و روایات، در فضیلت شیعه آمده و آنان را به بهشت وعده داده اند، همان ها هستند نه کس دیگر. به همین دلیل یاران معتزلی ما گفته اند که ما شیعیان حقیقی هستیم و این اعتقاد ما را از دیگر عقاید افراطی و تفریطی، به سلامت و حق نزدیک تر است.[40]
انکار نص بر امامت حضرت علی(علیه السلام)،[41] پذیرش خلافت ابوبکر با این که حضرت علی(علیه السلام) را افضل بر او دانسته [42] و پذیرش امامت مفضول بر افضل،[43] مهم ترین دلایل اثبات دوری ابن ابی الحدید از مذهب امامیه است؛ زیرا امامیه به وجود نص برای امامت حضرت علی(علیه السلام) تأکید می ورزند و امامت مفضول را رد می کنند و در این باره کتاب های متعددی نوشته اند؛ مانند کتاب الرد علی المعتزله نوشته ابومحمد هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام)[44] و کتاب الرد علی المعتزله فی امامة المفضول نوشته محمد بن نعمان ملقب به مؤمن الطاق از اصحاب امام صادق(علیه السلام).[45]
همچنین او پس از به پایان رساندن شرح نهج البلاغه و فرستادن آن برای ابن علقمی،وزیر شیعی و دانشمند، در پاسخ به الطاف او اشعاری سروده و در ضمن آن می گوید:
مذهب اعتزال و یارانش را که مردم خردمند و دقیق نظر هستند دوست دارم. آری، اهل عدل و توحید اهل من و راه پسندیده آنان همواره آیین من است.[46]
برخی از نویسندگان به نقل از یوسف بن یحیی صنعانی، ادیب قرن یازدهم و دوازدهم هجری (م 1121 ه) نوشته اند که ابن ابی الحدید معتزلی جاحظی بوده است. این موضوع با عقاید جاحظ سازگار نیست، زیرا بنابر گفته خود ابن ابی الحدید در اوایل مقدمه شرح نهج البلاغه، جاحظ معتقد به برتری و تفضیل ابوبکر بر علی(علیه السلام) بوده و به طرفداری از عثمان کتاب العثمانیه را فراهم آورد.
به نظر می رسد که ابن ابی الحدید به عقیده و گفته های ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی توجه بیشتری داشته است. ابوجعفر اسکافی، متکلم دانشمند سده سوم هجری که معاصر جاحظ بوده و بر کتاب عثمانیه او ردیه نوشته، به سال 240 ه. و پانزده سال پیش از مرگ جاحظ در گذشته است.[47] به هر حال سخن یوسف بن یحیی صنعانی در کتاب نسمة السحر که به مقدمه محمد ابوالفضل ابراهیم و از آن جا به دائرة المعارف بزرگ اسلامی و کتاب های دیگر راه یافته است. چندان استوار نیست.[48]
هر چند ابن ابی الحدید در نقل آرای معتزله از گفته های جاحظ و سایر بزرگان معتزله بهره گرفته و در مسائل کلامی به آرای آنان استناد می جوید، اما از نظر اعتقادی بدون هیچ تردیدی از پیروان معتزله بغداد بوده و از ارادتمندان حضرت علی(علیه السلام) محسوب می شد و از معتزله بصره و جاحظ که نظر مساعدی به آن حضرت نداشتند فاصله بسیاری داشت.
تألیفات ابن ابی الحدید
از ابن ابی الحدید آثار و تألیفات بسیاری به یادگار مانده است. هفده اثر او شناخته شده است که سه اثر به نظم و بقیه به نثر هستند. این آثار عبارتند از:
شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید ارزنده ترین اثرش شرح نهج البلاغه را در 58 سالگی در زمانی که در بالاترین حد علمی اش قرار داشت تألیف کرد. وی در این باره می نویسد:
نگارش این کتاب در چهار سال و هشت ماه تمام شد که آغاز آن اولین روز ماه رجب سال ششصد و چهل و چهار بود و پایانش روز سی ام صفر سال ششصد و چهل و نه که این زمان برابر مدت خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است و هرگز تصور نمی شد که در کمتر از ده سال انجام بگیرد...[49]
ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه را به مؤید الدین بن علقمی، وزیر شیعی مستعصم بالله خلیفه عباسی (خلافت از 640 -656 ه) هدیه کرد. ابن علقمی در مقابل صد دینار و خلعت و اسبی به او صله داد. و او نیز بابت این بخشش در قصیده ای وزیر را ستایش کرد.[50]
این کتاب دائرة المعارفی از علوم تاریخ، انساب، ادبیات،کلام فقه، اخلاق و فرهنگ عرب است که حجم زیادی هم دارد. این کتاب به اهتمام محمد ابوالفضل ابراهیم بر طبق تقسیم بندی ابن ابی الحدید در بیست جلد منتشر گردیده است.
الاعتبار: این کتاب در سه جلد شرح و تعلیقی بر کتاب الذریعه فی اصول الشریعه تألیف سید مرتضی است.[51]
انتقاد المستصفی: این کتاب نقدی بر کتاب المستصفی من علم الاصول تألیف غزالی است.[52]
الحواشی علی کتاب المفصل فی النحو: شرح و توضیحی بر کتاب المفصل فی النحو تألیف زمخشری است.[53]
شرح الآیات البینات: شرحی است بر کتاب کلامی الآیات البینات فخرالدین رازی.[54]
شرح المحصل: شرحی بر کتاب محصل افکار المتقدمین و المتأخرین نوشته فخرالدین رازی می باشد.[55]
شرح الیاقوت: شرحی بر کتاب الیاقوت ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت.[56]
نقض المحصول فی علم الاصول: نقدی است بر کتاب المحصول فی علم الاصول تألیف فخرالدین رازی.[57]
العبقری الحسان: این کتاب مجموعه ای از موضوعات گوناگون شامل مباحث کلامی، تاریخ و ادبی است.[58]
الوشاح الذهبی فی العلم الادبی.[59]
الفلک الدائر علی المثل السائر: این کتاب نقدی بر کتاب المثل السائر فی الادب الکاتب و الشاعر تألیف نصرالله بن محمد بن الاثیر الشیبانی الجزری الموصلی الکاتب (673 ه) برادر ابن اثیر مورخ است.[60] نگارش این کتاب در اول ذی الحجه سال 633 بنا به درخواست مستنصر آغاز شد و در مدت پانزده روز به پایان رسید. چندین نقد بر این کتاب نوشته شده است؛ از جمله نشر المثل السائر و طی الفلک الدائر نوشته ابوالقاسم محمود سنجاری(م 650 ه).[61] این کتاب در سال 1309 ق. در هند چاپ شده است.[62]
شرحی بر المنظومه فی الطب ابن سینا.[63]
شرحی بر کتاب مشکلات الغرر: این اثر شرحی است بر کتاب مشکلات الغرر نوشته ابوالحسین بصری از شیوخ بزرگ معتزله.[64]
منظومه الفصیح: ابن ابی الحدید در مدت 24 ساعت کتاب الفصیح در علم لغت و نوشته احمد بن یحیی معروف به ثعلب (م 291 ه) را به نظم در آورد.[65]
مستنصریات: اشعاری که به خواسته مستنصر سروده شده است.[66]
دیوان اشعار: دیوان اشعار او شامل انواع قصیده تا غزل که مناجات و مخاطبات صوفیانه در آن بیشتر از انواع دیگر است.[67]
القصائد السبع العلویات: موضوع این اشعار فتح خیبر و فتح مکه و ابیاتی در مدح پیامبر6 و حضرت علی(علیه السلام) و اظهار ناراحتی و اندوه در شهادت امام حسین(علیه السلام) است.[68] ابن ابی الحدید این کتاب را برای ابن علقمی، وزیر شیعی مستعصم، تألیف کرد.[69]
زمینه ها و انگیزه اهتمام ابن ابی الحدید به شرح نهج البلاغه
در معتزله، تعداد اندکی از ایشان به تاریخ نگاری پرداخته اند؛ ایشان به دلیل آن که می کوشند مشکلات ذهنی و مذهبی خویش را با عقل و استدلال حل کنند، به نقل جز در چهارچوب پیش فرض هایشان نمی نگرند. اگرچه افرادی چون اسکافی و جاحظ که از مورخان بزرگ و بنام معتزله هستند آثار ارزشمندی را تألیف کرده اند و عده ای دیگر از ایشان مانند قاضی عبدالجبار به تاریخ اهمیت می دادند اما آنها تنها به دانش تذکره نویسی برای معتزلیان یا به اصطلاح علم «طبقات معتزله» پرداختند. یک معتزلی به دلیل پیش فرض های متکلمانه، تاریخ را از منظر علم کلام نگاه می کند. معنای این سخن آن است که تاریخ در این نگاه، در جایگاه واقعی خویش قرار ندارد؛ بلکه به نوعی ابزار دست متکلم شده است. این مشکلی است که دیگر عقل گرایان مسلمان هم با دانش تاریخ داشتند.
با این حال ابن ابی الحدید به دلیل نوع نگاهش یک استثناست. او یک معتزلی مورخ آن هم در سطحی قابل قبول است. شاید همین امر سبب شده تا نگاه او وسیع تر و دارای مشربی بازتر در شرح نهج البلاغه باشد. سوالاتی که در اینجا قابل طرح است اینست که چرا ابن ابی الحدید به تاریخ اسلام پرداخته است؟ و چرا این پرداختن با شرح نهج البلاغه به هم در آمیخته است؟ در پاسخ باید گفت که بخشی از معتقدات معتزله دقیقاً جنبه تاریخی دارد. صورتش کلامی است اما ماده و عمقش تاریخی است. بررسی سیر پیدایش معتزله نشان می دهد که آنان از دل تحولات تاریخی سربرآورده اند. مشکلات جنگ جمل و صفین و سپس نهروان و نیز پدید آمدن خوارج که کافر و مسلمان چگونه از همدیگر تفکیک می شوند، معتزله را به پاسخ گویی به این سوال روبرو کرد. ابن ابی الحدید می کوشد تا به همان پرسش های نخست پاسخ دهد، آن هم با شرح نهج البلاغه. در این صورت او هم شرح نهج البلاغه نوشته و هم از هویت معتزله دفاع کرده و هم نشان داده است که یک معتزله شیعی است نه عثمانی.
روابط میان تشیع و تسنن در ادوار مختلف تاریخی دارای فراز و نشیب های فراوانی بوده است. مناسبات علمی میان علمای شیعه و سنی به ویژه معتزلیان میانه رو آنان را با یکدیگر آشناتر کرد. در اواخر قرن پنجم در دوران حکومت آل بویه و پس از آن می توان تفاهمی جدی را در اندیشه های شیعه و معتزله یافت.
نهج البلاغه گزیده سخنان حضرت علی(علیه السلام) است که به دست سید رضی(ره) (م 406 ه) از مصادر تاریخی، حدیثی و ادبی گردآوری شده است. بیشتر خطبه ها و نامه های نهج البلاغه مربوط به دوران حکومت پنج ساله حضرت علی(علیه السلام) است و در تمام نهج البلاغه به جز خطبه شقشقیه اظهار نظر صریح و انتقادی از شیخین نشده است.
نفس تدوین نهج البلاغه، آن گونه که بخش عظیمی از سنیان معتدل نیز آن را بپذیرند و حتی بر آن شرح بنویسند، می تواند اقدامی در راه تفاهم به شمار آید. گرچه سنیان افراطی که وارثان اهل حدیث بودند، در برابر این اقدام معتدلانه شیعه حاضر به کوچک ترین گذشت نشدند.[70]
اوج نزدیکی شیعه و معتزله و تأثیراتی که این دو گروه بر هم نهادند، در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید دیده می شود. ابن ابی الحدید با شرح نهج البلاغه که مورد علاقه شیعیان بود و آن گروه از اهل سنت که حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان خلیفه چهارم قبول داشته و برای ایشان احترام قایل بودند، گامی مهم در راه نزدیکی شیعه و سنی برداشته است.
او در شرح نهج البلاغه تلاش می کند تا تفکر اعتزالی را که در این زمان رو به افول بود، استحکام بخشد و با کمک گرفتن از کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) و وقایع تاریخی برتری عقاید معتزلیان بغداد را در تقابل با معتزلیان بصره اثبات کند.[71] در این کتاب که برای ابن علقمی اسدی، وزیر شیعی مذهب المستعصم بالله، تألیف کرده است،[72] مباحث تاریخی و اعتقادی را به گونه ای گزینش می کند که برای هر دو گروه شیعه و سنی آن دوران مورد قبول باشد و باعث تحریک احساسات هیچ یک از دو طرف نشود.
ابن ابی الحدید با استفاده از شیوه های رایج معتزله در بررسی های علمی، به شرح کلام حضرت علی(علیه السلام) و تحلیل وقایع تاریخی پرداخته است. وی در شرح نهج البلاغه که قسمت اعظم آن به نقل و بررسی وقایع تاریخی اختصاص دارد کوشیده است که در هنگام نگارش تاریخ به اصول معتزلی و راه های مورد قبول ایشان در بررسی های علمی وفادار بماند و در واقع تاریخ برای ابن ابی الحدید ابزاری مهم است که با پژوهش و تحقیق درباره آن و با استناد به آن می توان به حقایق امور دست یافت.
پی نوشت ها:
* کارشناسی ارشد تاریخ اسلام دانشگاه باقرالعلوم(علیه السلام)
الحافظ ابی الفداء اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری (بیروت: داراحیاء التراث العربی، الطبقة الاولی، 1408 ه. ) ج 13، ص 212.
آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه (بیروت: دارالاضواء، چاپ سوم، 1403 ه.) ج 14، ص 158 ـ 159.
شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی، معجم البلدان (بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1399 ه. ) چ 4، ص 448 و ج 5، ص 75.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم بجنوردی (تهران: انتشارات بنیاد دائرة المعارف، 1368) ص 294، ذیل «ابن ابی الحدید».
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم (قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چ اول، 1337) ص 280.
همان، ج 15، ص 101.
همان، ج 15، ص 101 و ج 14، ص 251.
همان، ج 1، ص 205.
همان، ج 9، ص 235.
همان، ج 1، ص 41 و ج 15، ص 23.
همان، ج 7، ص 132، 174 و ج 9، ص 248.
مصطفی جواد، ابوجعفر نقیب (بغداد، مطبعه الهلال، 1369 ق) ص 24 - 28.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ص 296.
محمد آصف فکرت، دایرة المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران (تهران: بنیاد شهید سعید محبی، چاپ اول، 1379) ص 640، ذیل «ابن ابی الحدید».
محمدبن علی بن طباطبا معروف به ابن طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، چاپ دوم (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360) ص 441.
ابن الفوطی، الحوادث الجامعه، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران: انجمن آثار، و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، 1383) ص 199.
.
ابن کثیر، البدایة النهایة، تحقیق علی شیری (بیروت: داراحیاء التراث العربی، الطبقه الاولی، 1408 ق) ج 13، ص 233.
ذهبی، سیرالاعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنووط و محمد نعیم العرقسوسی (بیروت: مؤسسه الرساله، 1413 ق) ص 275.
ابن الفوطی، پیشین، ص 44.
کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق بن احمد معروف بن ابن الفوطی شیبانی، مجمع الآداب فی معجم الالقاب، تحقیق محمد کاظم (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374) ج 1، ص 213، 214.
ابن طقطقی، پیشین، ص 451.
ابن علقمی، وزیر شیعه مذهب مستعصم آخرین عباسی خلیفه، برخلاف خلیفه از اوضاع و احوال جهان اسلام به خوبی با خبر بود و می کوشید تا خلیفه را با واقعیات آشنا سازد؛ اما تلاش هایش بی ثمر ماند و در اثر بدگویی درباریان اختیاراتش محدود شد. با جدی شدن خطر حمله مغول به بغداد، او کوشید تا خلیفه را مجبور به مصالحه با مغولان کند؛ اما به سبب غفلت خلیفه و مخالفت سایر بزرگان دربار در این کار ناموفق ماند؛ از این رو وی با خان مغول ارتباط برقرار کرد و به طور مستقیم برای نجات بغدادیان تلاش کرد. ابن علقمی که مقاومت در برابر هلاکوخان را بی فایده می دید، خلیفه را راضی به تسلیم شدن کرد. (فضل الله بن عبدالله شیرازی، تاریخ وصاف الحضرة در احوال سلاطین مغول (تهران: کتابخانه ابن سینا و کتابخانه جعفری، 1338) ج 1، ص 36؛ ابن طقطقی، پیشین، ص 448 - 452.
خواجه نصیرالدین (597 - 672 ه) پس از فراغت از تحصیل به دربار ناصرالدین ابوالفتح عبدالرحیم بن ابی منصور، محتشم قهستان، که از سلاطین اسماعیلیه بود، پیوست و در دستگاه او مقامی ارجمند یافت. در اثنای اقامتش در دستگاه اسماعیلیان، قصیده ای به عربی در مدح مستعصم عباسی سرود و به بغداد فرستاد. به اشاره ابن علقمی، وزیر مستعصم، در قلعه اَلموت متوقّف شد و تا هنگام فتح قلاع اسماعیلیه به دست هلاکو در قلعه میمون در نزد رکن الدین خورشاه به سر برد و پس از فتح الموت به دست ایلخان مغول به خدمت او پیوست و از مقربان گردید. کتاب ها و آثار او بدین شرح اند: 1. تجرید الاعتقاد؛ 2. تذکره در هیئت؛ 3. تحریر کتاب اقلیدس؛ 3. تحریر مجسطی؛ 5.شرح اشارات؛ 6. فصول نصیریه؛ 7. فرائض نصیریه؛ 8. آداب المتعلمین؛ 9. رساله اسطرلاب؛ 10. رساله جواهر؛ 11. نقد المحصل؛ 12. رساله معینیه در هیئت به فارسی؛ 13. شرح آن به فارسی؛ 14. رسال خلق اعمال؛ 15. شرح رساله العلم میثم بحرانی؛ 16. اخلاق ناصری؛ 17. اوصاف الاشرف. شیخ حر عاملی، أمل الآمل (نجف، مکتبه الأندلس، بغداد، بیتا) ج 2، ص 299؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 1، ص 14؛خیرالدین زرکلی، الاعلام (بیروت: دارالعلم الملایین، بیتا) ج 7، ص 30.
هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی نخجوانی، تجارب السلف در تواریخ خلفا و وزرای ایشان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی (تهران: 1357) ص 359.
ابن الفوطی، حوادث الجامعه، ص 197.
محمد بن شاکر الکتبی، فوات الوفیات، تحقیق احسان عباس (بیروت: دارالصادر، 1974 م) ج 2، ص 259.
محمد بن شاکر الکتبی، عیون التواریخ، الجزء العشرون، تحقیق فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود (بغداد، دارالرشید، 1980 م) ص 112.
ابن کثیر، پیشین، ج 13، ص 233.
الشریف ضیاء الدین یوسف بن یحیی الحسینی الیمینی الصنعانی، نسمة السحر بذکر من تشیع و شعر، تحقیق سلمان الجبوری، الطبعه الاولی (بیروت: دارالمورخ العربی، الطبعة الاولی، 1420 ق) الجزء الثانی، ص 344.
ذهبی، پیشین، ج 23، ص 275.
ابن الفوطی، حوادث الجامعه، ص 199.
ابن کثیر، پیشین، ج 13، ص 199.
همان، ص 212.
میرزا حبیب الله هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح سید ابراهیمی میانجی (تهران: مکتبه الاسلامی، چاپ چهارم) ج 1، ص 605.
آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 11، ص 260؛ سید علی اصغر جابلقی، طرائف المقال، تحقیق سید مهدی رجایی (قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1410 ق) ج 2، ص 614.
آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 12، ص 210؛ سید اعجاز حسین نیشابوری الکنتوری، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و المنقار (قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1409 ق) ص 311.
ابن ابی الحدید، پیشین، ج 1، ص 7 - 9.
همان، ج 20، ص 225 - 226.
همان، ج 1، ص 140 - 141، 156.
همان، ج 1، ص 7.
همان، ص 9.
ابوالعباس احمد بن علی نجاشی اسدی کوفی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی (قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، الطبعة الخامسه، 1416 ق) ص 433؛ محمد بن اسحاق بن ندیم، الفهرست، تحقیق رضا تجدد (بی جا، کتابخانه ابن سینا، چاپ اول، 1343) ص 224.
محمد بن اسحاق بن ندیم، پیشین، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، (موسسه نشر الفقاهه، الطبعه الاولی، 1417 ق) ص 207.
محمود مهدی دامغانی (مصاحبه)، گستره تاریخ (گفتگوهایی با تاریخ نگاران ایران)، به اهتمام مسعود رضوی (تهران: هرمس، مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها، چاپ اول، 1383) ص 362.
ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدوی، دامغانی (تهران: نشر نی، چاپ چهارم، 1385) ص 8.
همان، ص 9.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، پیشین، ج 20، ص 349.
ابن کثیر، پیشین، ج 13، ص 212؛ در روضات الجنات و ریحانه الادب این مبلغ صد هزار ذکر شده است. محمد باقر موسوی خوانساری اصبهانی، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج 5، تحقیق اسدالله اسماعیلیان (تهران: اسماعیلیان، بی تا) ص 21، محمد علی مدرس تبریزی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه و اللقب یا کنی و القاب (تهران: کتابفروشی خیام، چاپ چهارم، 1374، ج 7، ص 335.
خوانساری، پیشین، ص 22.
ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، پیشین، ص 25.
همان.
همان، ص 26.
خوانساری، پیشین، ص 22.
همان.
همان.
همان.
ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، پیشین، ص 26.
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی (الهیئة المصریع العامه للکتاب، 1993) القسم الثالث 5 - 6، ص 181.
حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون (بیروت: داراحیاء التراث العربی) ص 1291، 1586.
ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه،پیشین.
همان.
خوانساری، پیشین، ص 22.
حاجی خلیفه، پیشین، ص 1273.
ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، پیشین، ص 27.
همان.
کارل بروکلمان، پیشین، ص 182.
آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ص 129.
رسول جعفریان،اندیشه تفاهم مذهبی در قرن هفتم و هشتم هجری (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1371) ص 8.
جواد کاظم منشد نصرالله، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید المعتزلی رویه الاعتزالیه عن الامام علی(علیه السلام) (قم: ذوی القربی، 1384) ص 11 - 12.
آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج 14، ص 158- 159.
منابع
- ابن ابی الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ترجمه محمود مهدی دامغانی، ج 8، چاپ چهارم، تهران، نشر نی، 1385.
- ______، شرح نهج البلاغه، ج 20، مصحح محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1337.
- ابن الفوطی شیبانی، کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق بن احمد، الحوادث الجامعه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، چاپ اول، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381.
- ______، مجمع الآدب فی معجم الالقاب، ج 6، تحقیق محمد کاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
- ابن الکثیر، الحافظ ابی الفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، ج 14، تحقیق علی شیری، الطبعه الاولی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.
- ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، چاپ اول، بی جا، کتابخانه ابن سینا، 1343.
- بروکلمان کارل، تاریخ الادب العربی، ج 9، الهیئة المصری العامله للکتاب، 1993 م.
- جابلقی، سید علی اصغر، طرائف المقال، ج 2، تحقیق سید مهدی رجایی، چ 1، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1410 ق.
- جواد مصطفی، ابوجعفر نقیب، بغداد، مطبعه الهلال، 1369 ق.
- جعفریان، رسول، اندیشه تفاهم مذهبی در قرن هفتم و هشتم هجری، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1371.
- حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج 2، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص 1586.
- الحموی الرومی البغدادی، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج 5، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1399 ق.
- ذهبی، سیر الاعلام النبلاء، ج 23، تحقیق شعیب الارنووط - محمد نعیم العرقسوسی، الطبعه التاسعه، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413 ق.
- ذیل مدخل ابن ابی الحدید، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم بجنوردی، تهران، انتشارات بنیاد دائرة المعارف، 1368.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج 8، الطبعه الخامسه، بیروت، دارالعلم الملایین، بیتا.
- شیرازی، فضل الله بن عبدالله، تاریخ وصاف الحضرة در احوال سلاطین مغول، ج 2، تهران، کتابخانه ابن سینا و کتابخانه جعفری، 1338.
- صاحبی نخجوانی، هندوشاه بن سنجر بن عبدالله، تجارب السلف در تواریخ خلفا و وزرای ایشان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1357.
- الصنعانی، الشریف ضیاء الدین یوسف بن یحیی الحسینی الیمینی، نسمة السحر بذکر من تشیع و شعر، تحقیق سلمان الجبوری، ج 3، الطبعه الاولی، بیروت، دارالمورخ العربی، 1420 ق.
- طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، الطبعه الاولی، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417 ق.
- طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 26، چاپ سوم، بیروت، دارالاضواء، 1403 ق.
- عاملی، شیخ حر، أمل الامل، ج 2، نجف، مکتبه الأندلس، بغداد، بیتا.
- فکرت، محمد آصف، ذیل مدخل « ابن ابی الحدید»، دایرة المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، چاپ اول، تهران، بنیاد شهید سعید محبی، 1379.
- الکتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، ج 5، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالصادر، 1974 م.
- ______، عیون التواریخ، ج 23، تحقیق فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، دارالرشید، 1980 م.
- مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه و اللقب یا کنی و القاب، ج 8، چاپ چهارم، تهران، کتابفروشی، خیام، 1374.
- منشد نصرالله، جواد کاظم، شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید المعتزلی رؤیة الاعتزالیه عن الامان علی (علیه السلام)، قم، ذوی القربی، 1384.
- موسوی خوانساری اصبهانی، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج 8، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، تهران، اسماعیلیان، بی تا.
- مهدوی دامغانی، محمود (مصاحبه)، گستره تاریخ (گفتگوهایی با تاریخ نگاران ایران)، به اهتمام مسعودی رضوی، چاپ اول، تهران، هرمس و مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها، 1383.
- نجاشی اسدی کوفی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، الطبعه الخامسه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرقه، 1416ق.
- نیشابوری الکنتوری، سید اعجاز حسین، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و المنقار، چ 2، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1409 ق.
- هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، تصحیح سید ابراهیم میانجی، چاپ چهارم، تهران، مکتبه الاسلامی، 1358.
نظر شما