الحمرا نمود هنر و معماری بنی نصر
مجله تاریخ اسلام دهم مهر ماه سال 1387 شماره سی و ششم
نویسنده : دکتر محمدعلی چلونگر*علی اکبر عباسی
هنر یکی از شاخههای تمدن اسلامی است که همپای دیگر شاخهها رشد یافت و در مظاهر گوناگون تجلی یافت. گرچه هنر به ویژه هنر معماری دورة اسلامی ریشههایی در هنر پیش از اسلام و اقتباسهایی از آن داشت، اما ذوق تلفیق و ابداعات مسلمانان هم در آن کم نیست. مجموعه ابنیه الحمرا مهم ترین نمونه رشد هنر اسلامی در مغرب اسپانیا است که خود شاخه ای از هنر اسلامی در غربی ترین منطقه از قلمرو حکومتی مسلمانان در عهد بنی نصر می باشد. در این مقاله ضمن تبیین موقعیت دولت بنی نصر و معرفی قسمت های مختلف الحمرا، ویژگی های هنر و معماری و تأثیرات و نمود دین در ساختمان بنا و دلایل بقای آن بررسی شده است.
وجه تسمیه نام الحمرا و موقعیت بنا قبل از بنی نصر
نام الحمرا قبل از قرن سوم هجری و شاید کمی قبل از آن پدید آمد.[1] اصل بنای اولیه بر روی بقایای ایبریایی و رومی ساخته شد.[2] این نام، درباره دژی کوچک به کار می رفت که اعراب در قرن سوم هجری به هنگام شورش بومیان بدان پناه می بردند. ظاهراً این نام در زمان امیر عبدالله، حاکم اموی اندلس، مطرح شد. دژ الحمرا در این زمان باید در غربی ترین نقطه فلات سابیکا ساخته شده باشد؛ در حالی که الحمرا گسترش یافته عهد بنی نصر تمام فلات را در بر می گرفت. این دژ پس از سقوط امویان اندلس و در طی نیمه اول قرن پنجم رها شد. تجدید بنا و توسعه اولیه آن به دست ساموئل بن ناگرلو، وزیر یهودی، بین سال های 443 تا 447 صورت گرفت. امیر بنی زیری عبدالله آن را با الهام از سبک دژ مسیحی بلیلوس که به تصرفش در آمده بود، مرمت کرد. بعد از آن امیران محلی اسپانیای از وجود این دژ بر ضد مرابطون و موحدون بهره بردند. ابعاد این دژ برای سپاهیان مسیحی کوچک بود در نتیجه مجبور می شدند در بیرون از دژ اقامت کنند. بقایای دژ که به صورت برج های سنگی و آجری موجود است نشان می دهد که بنای اولیه نسبت به مجموعه عهد بنی نصر بسیار ساده و ابتدایی بوده است.[3]
نکته بعدی، دلیل معروف شدن این بنا به نام الحمراست. هیلن براند در این باره می نویسد: نام محوطه، احتمالاً تحریف شده نام قسمتی از آن یعنی قلعه (ارگ) الحمرا یا همان قلعه قرمز است که از رنگ برجِ در برگیرنده آن گرفته شده است.[4] اگر نام بنا تحریف شده، این تحریف نمی تواند در قرن سوم صورت گرفته باشد، چون بسیاری از رنگ های قرمز مجموعه، مربوط به دوران های بعد است. برخی معتقدند نام الحمرا از نام مؤسس سلسله بنی نصر، محمد بن یوسف بن الاحمر معروف به ابن الاحمر گرفته شده است که منطقی به نظر نمی رسد. در واقع آغاز اطلاق این نام به بنا، در منابع مربوط به قرن سوم هجری / نهم میلادی می باشد؛[5] در حالی که ابن الاحمر حکومت خود را در سال 1231 م تأسیس کرد. برخی از محققان می گویند در زمان ابن الاحمر و در سال 1238 م بنا دارای رنگ قرمزی گردید که انعکاس خاصی داشت و به این دلیل به دژ الحمرا معروف گردید.[6] با اینکه رنگ های استفاده شده در الحمرا شامل سفید خاکی، بنفش، قهوه ای، سبز و گاه آبی کمرنگ است، ولی به نظر می رسد در قرن سوم، رنگ غالب قرمز بوده و از این رو به الحمرا مشهور شده است.
حکومت بنی نصر در اسپانیا
مسلمانان در قرن اول هجری وارد اسپانیا شدند و برخلاف تصورشان خیلی سریع در آن کشور پیشرفت کردند. مقاومت بربرها که در شمال افریقا مسلمانان را با دشواری های سختی روبه رو کرده بود، در اسپانیا وجود نداشت. موسی بن نصیر پس از مشاهده پیروزی های برق آسای طارق، برای این که این موقعیت ها به نام فرمانده زیر دستش تمام نشود به اسپانیا و جهاد گران پیوست. پس از تصرف اسپانیا و پیشروی در خاک فرانسه، مسلمانان آن گونه که گوستاولوبون فرانسوی می گوید قصد توطن در فرانسه را نداشتند و لذا آثار تمدنی از خود در آن کشور به یادگار نگذاشتند[7] و جز قتل و غارت در آنجا کاری انجام ندادند و نسبتاً زود از آنجا بیرون رانده شدند؛ اما موقعیت مسلمانان در اسپانیا متفاوت بود، هشت قرن حکومت آنان بر اسپانیا با وجود فراز و نشیب بسیار، باعث پیدایش آثار متعددی شد که بسیاری از آن آثار هنوز هم پابرجاست. حکومت بنی نصر، آخرین حکومت مسلمانان در اسپانیا بود که دو قرن و نیم دوام آورد.
بنی نصر خود را از نسل سعدبن عباده خزرجی، صحابی انصاری پیغمبر، می دانستند.[8] در مورد حکومت بنی نصر، یکی از مسائلی که جلب توجه می نماید، دوام این حکومت کوچک در برابر دولت های قدرتمند مسیحیان است. در برخی از مقالات، دلیل بقای بنی نصر را تحمل دولت های مسیحی در قبال این حکومت دانسته اند.[9] که صحیح به نظر نمی رسد.
وات در کتاب اسپانیایی اسلامی در این زمینه می نویسد: محمد اول مؤسس بنی نصر دست نشانده خوبی برای فردیناند و پسر او بوده است و به هنگام مرگ وی پذیرش استقلال غرناطه نکته ثابتی در سیاست قشتاله بوده است. دیگر اینکه قشتاله وجود دولت مسلمان همسایه را مفید تشخیص می داده تا اتباع مسلمان ناراضی کشورش بدانجا پناه برند و عامل جغرافیایی نیز در استقلال و بقای غرناطه و بنی نصر تأثیر مهمی داشته است. وجود دژهای مستحکم مثل الحمرا، نزدیکی به افریقا و امکان کمک گرفتن از مسلمانان مغرب، مانع از تصرف آن به دست مسیحیان می شده است. علاوه بر این کوشش در جهت توسعه مرزها ارزش هزینه های نظامی را برای مسیحیان نداشت.[10] جریلین دادز هم تقریباً به همین عوامل تأکید دارد و می گوید:
فرمانروایان این حکومت (بنی نصر) از طریق خراج و اتحاد از جمله رابطه مداوم با حکومت مسیحی قشتاله... روزگار می گذرانیدند.[11]
درست است که دولت بنی نصر طی پیمان هایی سیادت قشتاله را گردن نهاد، ولی با وجود کوچکی قلمروش[12] نسبت به کل اسپانیا، در امور داخلی خود کاملاً مستقل بود و همان گونه که وات اشاره می کند به طور کاملاً آگاهانه ای اسلامی بود. این دولت از پناهندگان سایر قسمت های اسپانیا استقبال می کرد. در این دولت، تنها زبان عربی استفاده می شد. همچنین تأکید بر اسلام و دفاع از آن در برابر مسیحیان در سال های زیادی دغدغه دولتمردان بنی نصر بود.[13] آثار دولت بنی نصر و از جمله الحمرا دارای خصلت های اسلامی و متأثر از آموزه های قرآنی است.
الحمرا مجموعه ای از ابنیه
بنای معروف بنی نصر و مهم ترین اثر باقی مانده از آنان الحمراست که در منابع با نام «کاخ الحمرا» یا «قصر الحمرا» از آن یاد می شود. الحمرا در واقع مجموعه ای از ابنیه است که قصرهای سه گانه فقط بخشی از این مجموعه را تشکیل می دهد. با اینکه اصل بنا از قرن سوم یا قبل از آن است ولی بخش عمده این مجموعه مربوط به عهد بنی نصر است. حاکمان این سلسله هر کدام بنایی به این مجموعه، افزودند. این دولت کوچک اسلامی که از غنای بازرگانی، کشاورزی و صنعتی بهره مند بود، بانی بناهای بسیاری بر روی تپه مشرف به شهر غرناطه گردید.
اگر چه یوسف اول و محمد پنجم بناهای مهمی را ساختند، ولی تقریباً همه فرمانروایان بنی نصر از خود یادگارهایی در این مجموعه به جای گذاشتند. همچنین مسیحیانی که بعد از مسلمانان بر این شهر مسلط گردیدند و البته در این دوران و پس از آن تخریب هایی صورت گرفت وبسیاری از شاهکارهای هنر اسلامی مغربی نابود گردید. تقریباً همه محققان معتقدند محل انتخاب این مجموعه بسیار مناسب و با صفا بوده و چشم انداز مناسبی را در بر داشته است. به دلیل اضافات دوره های مختلف است که هیلن براند در کتاب معماری اسلامی، پس از بحث مشکلات بررسی کاخ های اسلامی می گوید مشکل عمده در بررسی کاخ الحمرا بررسی اضافات لایه های بعدی و الحاقات به بنای اولیه است. وی در این زمینه می نویسد:
الحمرا در واقع لایه هایی از اقامتگاه های سلطنتی و در شکل نهایی آن می تواند به عنوان اکروپلیس مغربی توصیف شود و یا به عنوان شهر سلطنتی خودکفایی که به صورت یک مقر حکومتی عملکرد داشته است... آرایشی از کوشک هایی که در میان باغ ها و پارک ها قرار داشته و در بسیاری از آنها حیواناتی نگهداری می شده و به طور اجمال یک پردیس وسیع بوده است.[14]
اچ تراسی در مقاله «غرناطه بخس الحمراء» می نویسد: ضمایم دژ و قصرها شامل ادارات دولتی، سازمان ها، ضرابخانه ها، سربازخانه ها برای نگهبانی، جایگاه هایی برای خدمتکاران قصرها و تعدادی رجال بزرگ و به طور مختصر همه ارگان های ضروری اداری برای زندگی عادی شهری مثل کارگاه ها، مغازه ها و مسجد بزرگ و حمام ها می شده است. وی در ادامه، مجموعه الحمرا را به سه بخش دژها، قصرها و شهر سلطنتی تقسیم نموده است.[15] وات هم تأکید دارد که الحمرا مثل سایر کاخ های مراکشی محل ادارات دولتی نیز بود و علاوه بر این دژ محکمی نیز محسوب می شد.[16] برای تهیه آب مجموعه بر روی تپه نیز تدابیری اندیشیده شده بود و آب مورد نیاز را از کوه های مجاور به وسیله پلی به مجموعه می رساندند.[17] به دلیل اهمیت این مجموعه تاریخی با ارزش است که در دوران معاصر، ابنیه بالای این تپه در بین مردم شهر به عنوان اثر تاریخی ملی معرفی شده است[18] و زیبایی های واقع شده در این واحه (سیر نوادا)، شهر غرناطه را یک مرکز جاذب توریستی نموده است، چرا که ذخایر هنری و غنای تاریخی آن در سطح بالایی قرار دارد.[19] در واقع هر کس که از الحمرا بازدید نموده است به مجموعه بودن این ابنیه اشاره دارد و این مجموعه، ارگ، قصر شاهان و اقامتگاه های مورد استفاده برای ادارات، تالارها، خوابگاه ها، حیاط های باز و وسیع مثل حیاط شیران و نیز پاساژهای دارای ستون های سنگ مرمر را در بر می گیرد. با وجودی که بسیاری از این ابنیه در طول زمان به دست ویرانگر انسان های هواپرست، متعصب و مخرب هنر از بین رفته، ولی آثار باقی مانده آنقدر هست که بتوان به آن عنوان مجموعه را داد.
در مورد تخریب های این مجموعه گوستاولوبون می نویسد:
هر کس از اهل ذوق و صنعت که به تماشای الحمرا رفته با زبانی پر از شکایت و قلبی مجروح از مراتب صنعت کشی و بی عدالتی اسپانیایی ها که بی محابا به خرابی و ویرانی این بنای ارجمند مبادرت کرده اند حکایت می کند.[20]
وی در ادامه اشاره می کند که قسمت هایی از عمارت به دست شارل پنجم تخریب گردید و بسیاری را هم حاکمان بعدی بی توجه رها کرده و مصالحش را فروختند.
شایان ذکر است که بیشتر گسترش بناهای مجموعه، مربوط به عهد بنی نصر است[21] بازسازی و توجه مجدد به آن مربوط به دوران معاصر می باشد.
ویژگی های هنری و معماری
بناهای الحمرا نمونه بارز رشد هنر اسلامی مغربی در اسپانیا است. در این ساختمان ها سبک جدیدی به وجود آمد که بیشتر متأخر از آموزه های اسلام و شمال آفریقا بود و کمتر به خود اسپانیا مربوط میشد.[22]
در زمان محمد اول، پل آبگذر ساخته شد که برای تهیه آب مجموعه، بسیار مفید بود، به خصوص که باغها و گل و گیاه نقش عمده ای در تزیین بناها و با صفا نمودن آنها داشته است. در زمان محمد دوم دیوارها و برج ها مستحکم شد و حالت تدافعی آن افزایش یافت، زیرا بنی نصر در تهدید دایمی مسیحیان قرار داشتند. اچ تراسی در مقاله اش اشاره دارد که همین برج های مستحکم بارها مسیحیان را در تصرف دولت بنی نصر ناکام گذاشت. در زمان یوسف اول بناها فوق العاده افزایش یافت. او بناها را گسترش داده و تزیین نمود و آنها را به طرح ها و الگوهای اسلامی آراست.[23] تالار دو خواهران، حیاط بوته های مورد و دروازه عدالت در زمان وی ساخته شد. محمد پنجم نیز بانی حیاط و تالار معروف شیران بود که نگین طبیعی مجموعه به شمار می رود.[24] همه این مجموعه، بعدها نیز تغییرات بسیار به خود دیدند. ارنست کونل که مهم ترین بانیان و سازندگان بنا را یوسف اول و به اشتباه به جای محمد پنجم، محمد چهارم می داند،[25] معتقد است به تبعیت از کاخ های سه گانه الحمرا، کاخ ادرنه عثمانی در عهد مراد اول با همان تقسیم بندی ایجاد شد.[26]
یکی از ویژگی های بارز معماری الحمرا درون گرایی آن است. در الحمرا تزیینات درونی بسیار بیشتر از هیبت بیرونی است و گوستاولوبون، مونتگمری وات، هیلن براند و برخی دیگر بر این ویژگی آن اذعان دارند. گوستاولوبون می نویسد در بیرون بناها و در راه رسیدن به آن انسان اصلاً نمی تواند درک کند که در درون آن چه طرح ها و تزییناتی به کار رفته است. وات نیز می گوید ستون های ظریف الحمرا و بنای سنگین و پر از تزییناتی که بر این ستون ها قرار گرفته، بیانگر فرود ارزش ها و اعتبارات ابدی از فضای ملکوتی است، در حالی که سایر بناها کوشش بشر را در بر پا ساختن و دست یافتن به ملکوت آسمان ها نشان می دهند؛ نخستین زیبایی را نمی توان با بیانی استدراکی عرضه داشت.[27] تراسی نیز بخشی مهمی از مقاله اش را به توصیف آرایش درونی مجموعه اختصاص داده است.[28] دقت و ریزه کاری های فوق العاده الحمرا آن هم با گچ کاری ها و کنده کاری ها، تعجب بینندگان را همواره به همراه داشته است؛ چنانکه یکی از سیاحان در این زمینه می نویسد:
اشخاصی که از اقطار عالم به تماشای عمارت الحمرا می روند، محال است باور کنند که زینت ها و طرح های بدیع که به انواع مختلف به در و دیوار و هر گوشه و کنار این عمارت مشاهده می شود از مصالحی غیر از سنگ خام باشد و مشکل است به آنها فهماند آنچه می بینند گچبری است.[29]
به قول مونتگمری وات بسیاری از تزیینات ظریف کاری بنا مثل رقاصی است که بر سر پنجه پا ایستاده باشد و با این حال شش قرن مقاومت داشته و دوازده زلزله را پشت سر گذاشته است.[30] ویل دورانت نیز در مورد این ظرافت کاری می گوید راستی هنر اسلامی چه دامنه دار و چه مایه دار است. در این دوران (دوره بنی نصر) هدف معماری ظرافت کاری بود و به قوت و جلالی که در مسجد دمشق، قرطبه و قاهره میبینیم توجه نداشت و بیشتر به ریزه کاری ها و زیبایی اهمیت می داد و همین مهارت هنری در زمینه تزیین به کار می رفت و مجسمه ساز معمار را زیر نفوذ گرفته بود.[31]
آیینه کاری ها، مقرنس کاری ها، سنگ مرمر به رنگ های مختلف، گنبدهای هندسی و طرح های اسلامی (سر ستون های گلدار، اسلیمی ها، نوشته های کوفی الوان) به وفور در ساختمان های الحمرا به کار رفته است. این همه عظمت و زیبایی که قسمتی از آن امروز باقی است آنقدر هیجانی بود که وقتی شارل پنجم از بالکن یکی از پنجره های سالن باغ ها، بستان ها و رودخانه را که از آنجا روان بود، دید و پس از اندیشه بسیار گفت: «چه بیچاره است کسی که همه این چیزها را از دست داده است».[32] به جهت همین تزیینات فوق العاده و استفاده از ذوق علما و ادبای وقت، در عالم آن روز بوده که «...دربار اندلس که مهد علم و ادب و مأمن اهل هنر و صنعت بوده است، طبیعی است که صاحبان این عظمت و دستگاه بر خود ببالند...».[33] همین نویسنده در جایی دیگر می نویسد:
هر چیز و هر جزء و کل این بنا اسباب حیرت و عبرت است. مشاهده در و دیوار عمارت که تمام در زیر حجاری و نقش و نگارهای لطیف مشبک و برجسته مستتر است (تمام در و دیوار دارای تزیین است) مقایسه انواع و اقسام قوس ها و طاق های دندانه دار و بالأخره تأمل در آویزه های مقرنس رنگارنگ سرخ و زرد و لاجورد که تمام سطح داخل گنبد قصر بدانها آراسته است انسان را مبهوت و از دیدن آن همه لطف و تناسب، دیدة بیننده خیره می شود.[34]
در ادامه این نویسنده بهترین توصیف دل انگیز از الحمرا را در اشعار ویکتور هوگو می یابد.[35] معمولاً در آثار محققان، تأکید بر هنر تجمل گرایی و تزیین نمایی بنی نصر زیاد است. کریستین پرایس در مقایسه هنر اسلامی مغربی بنی نصر با هنر تیموری می گوید: «سلاطین بنی نصر در غرناطه گونه ای مینیاتور و هنرهای دقیق را تشویق می کردند؛ ولی آن جهانگیر ستمکار (تیمور) هنری می خواست که بزرگ و چشمگیر باشد همچون کارزارهای او؛ با این همه تیمور نیز مانند سلاطین غرناطه از باغ و زیبایی لذت می برد.[36] همین نویسنده در جایی دیگر از کتاب خویش از طرح های بسیار جالب در الحمرا برای تزیین باغ ها و خنک کردن هوا و مطبوع نمودن آن برای عابران سخن رانده است.[37]
در عین حال نوعی تضاد در قسمت هایی از الحمرا مشاهده می شود که گوستاولوبون از آن تعریف نموده و هیلن براند آن را نوعی نقص تلقی کرده و یا اینکه آن را حمل بر ذوق و طبع معماران آن نموده است. وی می نویسد نمادهای ساده اشاره ای به فراوانی درون نمی دهد. سقف های سنگین به طور معجزه آسایی روی دیوارهای مشبک سبک حمل می شوند، جزرهای حجیم با ستون های بلند و نازک و ازاره های کاشی دار جای خود را به اسپرهای گچ بری شده توری مانند می دهد که با تغییر هماهنگ رنگ ها با بازی نور آن را بیشتر روح می دهد.[38] مهم ترین قسمت ابنیه الحمرا کاخ های آن است که منابع، به سه بخشی بودن آن اشاره دارند. هیلن براند در کتاب معماری اسلامی می نویسد هسته اصلی در مجموعه الحمرا، گروه کاخ های آن است که خود از طرحی سه بخشی پیروی می کند. قسمتی از کاخ ها شامل سرسرای بار عمومی و محل شور و دادرسی و شامل اتاق های محافظین، اصطبل ها و یک نمازخانه است. عنصر دوم، دیوان است که مشتمل بر اتاق های کارمندان دربار است که در اطراف حیاط ترتیب یافته است. این دیوان خود به تالار سلام - سرسرای سفیران - راه دارد که یک باستیون آن را فرا گرفته است.
جزء سوم، حرم است که حیاط شیران، کانون آن را تشکیل می دهد. حرم، مشتمل بر بخش مسکونی و خصوصی خود سلطان است که با دو تالار بزرگ ـ سرسرای دو خواهران و ابن سراج ـ اتاق های کوچک تر و یک نماز خانه کوچک و باغ ها کامل می شود.[39]
در الحمرا انواع طرح های اسلامی و الگوهای متناسب به کار رفته است، ولی شگفت انگیزترین قسمت بنا مقرنس کاری های آن است. مقرنس کاری های سقف تالار دو خواهران، فاخرترین مقرنس کاری های گنبد را در جهان اسلامی داراست.[40] این مقرنس ها به صورت توده ای خیال انگیز، پنج هزار سلول منفرد را تشکیل می دهد که به نظر در حرکت دایم می آید. بی جهت نیست که کسی چون مونتگمری وات وقتی پارنتون (بنایی باشکوه و معروف از یونان باستان) را با الحمرا مقایسه می کند دومی را می ستاید و با تأکید به اینکه تمدن اسلامی دشمنی است که حتی در لحظه تحسین باید از آن ترسید، آن را تحسین کرده و برتر از پارنتون می شمارد.[41]
تأثیر و نمود دین در بنای الحمرا
الحمرا جزء بناهای هنر و معماری اسلامی و جزء آثار مسلمانان محسوب می شود، زیرا با وجود مشارکت برخی از غیر مسلمانان در ساختن قسمت هایی از آن، نمود اسلامی طرح ها و الگوهای آن کاملاً مشهود است. این بنا در قلمرو دولت مسلمان ساخته شده است. آثار و ابتکارات اهل کتاب در قلمرو حکومت هایی چون دولت بنی نصر به جهت تسامح حکومت های مسلمان و مجال دادن به غیر مسلمانان و برنامه ریزی مناسب و مدیریت صحیح جزو مفاخر جهان اسلام به شمار می رود.
علاوه بر وجود طرح ها و الگوهای اسلامی در بنا و وجود معرق کاری ها، مقرنس کاری ها و کاشی کاری ها به سبک اسلامی، بعضی از طرح های کل بنا در اساس نیز اسلامی یا ملهم از آیات قرآنی است که به نمونه هایی از این طرح ها اشاره می شود:
نقش آب و باغ در الحمرا متأثر از توجه قرآن به این دو است. باغات، در مجموعه الحمرا بسیار زیاد و بیشتر از ساختمان هاست و برای آوردن آب از کوه مقابل به تپه الحمرا نیز آبگذر ویژه ای ساخته شده بود که اگر چه بعداً مسیحیان تخریب کردند، ولی در اوایل قرن بیستم مجدداً بازسازی شده است. براند متوجه این موضوع شده و می نویسد:
آب، کارکردهای عملی و زیباشناختی و نیز روان شناختی دارد، چون احساس صلح و آرامش در انسان به وجود می آورد. در واقع قرآن بهشت را به عنوان باغی با انهار جاری توصیف می کند. این جو به بهترین وجه در جنة العریف (احتمالاً ساخته شده در 719 ق / 1319 م) تجلی می کند که کوشکی تابستانی خارج از الحمرا ولی در واقع گسترشی از آن است.[42]
هنر اسلامی مقرنسکاری، که از ایران آغاز شد و به مصر و آسیای صغیر رسید در اندلس و الحمرا به اوج کمال رسید و معماران این مجموعه آن را بسیار آراسته تر ساختند.[43] چنانکه ذکر شد، فاخرترین مقرنس کاری های موجود در جهان اسلام که ویژه هنر اسلامی است در مجموعه الحمرا موجود است و هر بیننده ای را به تحسین و شگفتی وادار می کند.
در حیاط شیران نیز می توان آثار توجه به آموزه های اسلامی را مشاهده کرد. در این حیاط کوچک با فواره ای میان آن و حوض سنگی که به پشت دوازده شیر گذاشته شده، در چهار سو چهار نهر دارد که از حوض می رود و این چهار نهر نشانه چهار رود بهشت است.[44] بناهای الحمرا تأثیرات زیادی از بنا های اسلامی در شرق و به خصوص شمال افریقا و علی الخصوص مراکش داشته و معماران آن ابتکاراتی را داشته اند که بر هنر اسپانیا، شمال افریقا و حتی مهاجران اسپانیایی در آمریکای لاتین تأثیراتی داشته است. بنا به گفته ویل دورانت دژهای الحمرا، سبک تکامل یافته شیوه معماری جنگی در بلاد شرقی است.[45]
از دیگر نمودهای اسلامی الحمرا، طرح ها، خطوط و شعائر اسلامی بناست. طرح های گل بوته ای با تأکید بر میوه کاج، نخل و برگ نخل و خط است. در این بنا خط شکسته با انعطاف پذیری فراوان و با سادگی به چشم می آید و در قاب های مکرر و با ضرباهنگ شعار لاغالب الاالله تکرار می شود.[46]
یکی از مهم ترین قسمت های مجموعه حیاط شیران است که از آن به نگین طبیعی مجموعه تعبیر می شود. در واقع وجه تسمیه این حیاط بی ارتباط با مفاهیم دینی نیست. نام این حیاط از سنگابه مرمرینی اخذ شده که بر گرده دوازده شیرسوار است. این طرح یادآور خود آگاه دریای برنجی است که در معبد سلیمان (کتاب اول، باب هفتم شماره های 23 تا 26 از عهد عتیق) بر دوازده گاو حمل می شده و همچنین ممکن است مفهومی نجومی داشته باشد.[47]
در کتیبه های الحمرا نیز کم و بیش مفاهیم دینی را می توان ردیابی نمود. در یکی از کتیبه های حیاط شیران درباره فواره این حیاط آمده است و خداوند خواست این (فواره) فراتر از هر زیبایی در جهان باشد.[48] اشعار زیادی به زبان عربی در الحمرا وجود دارد که در آن سعی شده سلطنت را ستوده و رنگ و لعاب دینی به آن بدهد. این ابیات سلطنت را به زبانی که پژواکی قرآنی و طنینی از فلسفه نظام جهانی دارد، می ستاید.[49] برخی از بناها به عنوان یادمان ساخته شده است؛ برای مثال به یادبود آخرین پیروزی مسلمانان بر مسیحیان در جنگ الخسیراس به سال 770 ق / 1369 م بنایی ساخته و به مجموعه اضافه گردید. مقرنس کاری های تالار دو خواهران براساس بیان کتیبه اش با این نیت بوده که آسمان های دوار را در نظر مجسم کند.[50] تعداد فراوان کوشک ها نیز بی تأثیر از اندیشه مذهبی بانیان نیست و به سادگی بناهایی را تداعی می کند که در قرآن توصیف شده اند.[51]
دلایل بقای الحمرا
معمولاً بناهایی عمر طولانی دارند که از سنگ ساخته شده و حجیم و غول پیکر هستند یا به عبارت دیگر ظرافت کاری در آنها نیست یا کم هست و به ویژه ریزه کاری های پیچیده ندارد؛ اما الحمرا نه از سنگ است و نه حجیم، و توجهی به ظاهر و عظمت بیرونی بنا و غول پیکری در آن نشده، بلکه توجه به ظرافت کاری و طرح های پیچیده آن هم از خمیر و ملات گچی است. با وجود این، مجموعه الحمرا از قرن چهارده تاکنون - قرن 21 - باقی مانده و بیش از دوازده زلزله را نیز پشت سر گذرانده و سالم مانده است. تقریباً تمامی محققان از این موضوع اظهار شگفتی می کنند، ولی دلایلی که ارائه می کنند، متفاوت است. تعجب ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مشهود و بدون جواب رها شده است.[52] وات دلیل ماندگار ماندن مجموعه را اتفاقات خویش یمن و مراقبت پیوسته نسل های پی درپی می داند؛[53] اما حقیقت آن است که نه تنها مراقبتی در برخی دوره ها در کار نبوده، بلکه تلاش برای ویرانی آثار دولت بنی نصر در برخی از دوره ها صورت گرفته است.[54] براند با اظهار تعجب از بقای الحمرا در این مورد می نویسد:
اتفاق عجیبی است که کاخی با چنین شکنندگی تقریباً تنها بازمانده از اقامتگاههای سلطنتی مسلمانان در قرون وسطی می باشد.[55]
در توجیه دلیل دوام آوردن بنا چنین سخن رانده است:
کاخ الحمرا در جوار اروپاست، تأثیر کاخ های اروپایی بر آنها و بهره گیری مستمر از آنها و مکان استقرار کاخ ها به لحاظ آب و هوایی از دلایل بقای آنها محسوب می شوند.[56]
مفصل تر و البته منطقی تر از همه گوستاولوبون درباره این ابنیه بحث نموده و تحلیل هایی را درباره تداوم آن ارائه داده است. وی می نویسد: برای ساخت الحمرا استادان ماهر طبقه های ضخیم گچ را بریده و بیرون آورده اند و در بدو امر به نظر می رسد که جنس اشکال و نقوش از سنگ مرمر باشد؛ در حالی که واقعیت این است که املاح گچی با ترکیبات خاص و ویژه باعث استحکام ابنیه به طرز شگفت انگیزی گردیده است.[57] وی ابتکار و خلاقیت معماران مسلمان در خلق آثاری از طریق ساخت ملات های خاص را عامل بقای ابنیه الحمرا می داند. وی در این زمینه می نویسد:
البته این نکته را باید مسلم داشت که زمینه تزیینات و غیره که در عمارت های الحمرا دیده می شود همه از خمیر گچ است، ولی این خمیر خالص نیست و به تناسب، برخی از مواد آلیه با آن سرشته است و باید اعتراف نمود که همین امر یکی از عجایب معماری و استادکاری مسلمین است که مصالح خود را طوری محکم و سفت ترتیب می داده اند که هنوز بعد از پنج قرن، ریزه کاری های آنها به حال اصلی پابرجا مانده و سرپنجه بی عدالتی بر آنها رخنه نیافته است.[58]
از قرن نوزدهم و به خصوص از قرن بیستم به آثار تاریخی و معماری اسپانیا و از جمله الحمرا توجه زیادی صورت گرفت و بازسازی، تعمیر و مرمت شد. امروزه یکی از مراکز گردشگری کشور اسپانیا مجموعه الحمرا است.
پینوشتها
* عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
** دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
[1]. H. Terasse, Gharntata, see Encyclopaedia of Islam, v. 4, p. 1016.
[2]. روبرت هیلن براند، معماری اسلامی، ترجمه آیت الله باقرزاده شیرازی (تهران: انتشارات روزنه، چاپ اول، 1380) ص 450.
[3]. H, Terasse, Ibid, V. 4, p. 1016.
[4]. هیلن براند، پیشین، ص 450.
[5]. H. Terasse, Ibid, V. 4, p.1016.
[6]. Ibid, p.1016.
[7]. گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمد تقی فخرداعی گیلانی (تهران: مطبعه مجلس ملی، بی تا) ص 385 و 387 و 391.
[8]. J. D. Latham, Nasrids, see Encyclopaedia of islam, v. 5, p.1020.
[9]. http;//tuspain. Com/ Alhambra. Htm.
[10]. مونتگمری وات، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب چاپ اول، 1359) ص 175.
[11]. جریلین دادز، پیشین، ص 57 ـ 58.
[12]. قلمرو بنی نصر نسبت به کل سرزمین اسپانیا، کم بود و به نوشته حسین مونس، اندلس بنی نصر یک هشتم مساحت شبه جزیره ایبری بوده است. ر. ک: حسین مونس، تاریخ و تمدن مغرب، ترجمه حمید رضا شیخی (تهران: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس و انتشارات سمت، چاپ اول، 1374) ج 2، ص 395.
[13]. مونتگمری وات، پیشین، ص 176.
[14]. هیلن براند، پیشین، ص 450.
[15]. H. Terrasse, Ibid, V, 4, P. 1016.
[16]. مونتگمری وات، پیشین، ص 195.
[17]. حسین مونس، پیشین، ج 2، ص 394.
[18]. http; //tuspain. Com / Alhambra. Htm.
[19]. WWW. History channel. Com. Perl.
[20]. گوستاولوبون، پیشین، ص 365 ـ 366.
[21]. دیویدتالبوت رایس، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1375) ص 169.
[22]. پاکباز، رویین؛ دائرة المعارف هنر (تهران: انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ دوم، 1379) ص 710.
[23]. هیلن براند، پیشین، ص 450.
[24]. همان، ص 451.
[25]. ارنست کونل، هنر اسلامی، ترجمه هوشنگ طاهری (انتشارات توس، چاپ دوم، 1355) ص 165.
[26]. همان، ص 231.
[27]. مونتگمری وات، پیشین، ص 210؛ مقایسه شود با: گوستاولوبون، پیشین، ص 361 و ارنست کونل، پیشین، ص 166.
[28]. H. Terasse, Ibid, V. 4, 1018 – 9.
[29]. گوستاولوبون، پیشین، ص 363.
[30]. مونتگمری وات، پیشین، ص 312.
[31]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران: انتشارات اقبال، چاپ اول، 1343) ج 11، ص 274.
[32]. همان، ج 11، ص 276.
[33]. گوستاولوبون، پیشین، ص 362.
[34]. همان، ص 361.
[35]. همان، ص 361.
[36]. کریستین پرایس، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356) ص 119.
[37]. همان، ص 116 ـ 117.
[38]. همان، ص 452 و 455.
[39]. همان، ص 451 ـ 452.
[40]. همان، ص 453.
[41]. مونتگمری وات، پیشین، ص 209.
[42]. هیلن براند، پیشین، ص 453.
[43]. ارنست کونل، پیشین، ص 112 ـ 114.
[44]. کریستین پرایس، پیشین، 111 ـ 112.
[45]. ویل دورانت، پیشین، ج 11، ص 276.
[46]. هیلن براند، پیشین، ص 455.
[47]. همان، ص 452.
[48]. همان، ص 453.
[49]. ارنست کونل، پیشین، ص 116.
[50]. هیلن براند، پیشین، ص 453.
[51]. همان، ص 455.
[52]. ویل دورانت، پیشین، ج 11، ص 275.
[53]. مونتگمری وات، پیشین، ص 196.
[54]. گوستاولوبون، پیشین، ص 357.
[55]. هیلن براند، پیشین، ص 455.
[56]. همان، ص 455.
[57]. گوستاولوبون، پیشین، ص 363.
[58]. همان.
منابع
- اجیوسی، سلمی خضر (زیر نظر) میراث اسپانیای مسلمان، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1380.
- براند، هیلن، معماری اسلامی، ترجمه آیت الله باقر زاده شیرازی، تهران، روزنه، چاپ اول، 1380.
- پرایس، کریستین، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356.
- دادز، جرلین، هنر در اندلس.
- دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اقبال، چاپ اول، 1343.
- رایس، دیوید تالبوت، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.
- رویین، پاکباز، دایرة المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، چاپ دوم، 1379.
- کونل، ارنست، هنر اسلامی، ترجمه هوشنگ طاهری، انتشارات توس، چاپ دوم، 1355.
- لوبون، گوستاو، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، مطبعه مجلس ملی، بی تا.
- مونس، حسین، تاریخ وتمدن مغرب، ترجمه حمیدرضا شیخی، تهران، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس و انتشارات سمت، چاپ اول، 1374.
- وات، منونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمد علی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، چاپ اول، 1359.
- Terasse, H, GHARANATA, see Encyclopaedia of lslam.
- Latham, J. D, Nasride, see Ehyclopaedia of lslam.
- http,// tasPain. Com /Alhambra. Htm.
- WWW. Historychannel. Com. Perl.
نظر شما