تحلیلی بر سیره ارتباطات میان فردی پیامبر اکرم
مجله تاریخ اسلام نهم فروردین ماه سال 1388 شماره سی و هفتم
نویسنده : کریم خان محمدی*
در مقاله حاضر، ضمن اشاره به اصول و شرایط ارتباط اثربخش از نگاه اندیشمندان حوزه ارتباطات، کوشش شده، سیره ارتباطات میان فردی پیامبر6، به عنوان یک شخصیت فوقالعاده و ارتباطگر قوی، بررسی و تحلیل شود. پیامبر با داشتن ویژگیهایی همانند گشودگی، همدلی، حمایتگری، مثبتگرایی و مساوات طلبی، شیوهای ستودنی از ارتباطات را به منصه ظهور رساند که آرمان «ارتباطاترهاییبخش» مورد نظر هابرماس در آن کاملاً متحقق است. پیامبر6، در عین پرهیز از اصول غیر اخلاقی مدیریت تاثیرگذاری، اثربخشترین نوع ارتباطات را به نمایش گذاشت؛ وجود یک و نیم میلیارد مسلمان گواه این مدعاست.
درآمد
واژه «سیره» در زبان عربی از «سیر» است. سیر یعنی حرکت، رفتن و راه رفتن، اما «سیره» یعنی نوع راه رفتن. پس سیر یعنی رفتار و سیره یعنی نوع و سبک رفتار. «پیغمبر اکرم مردی بود که در عمل سیره داشت، روش و اسلوب داشت، منطق داشت، و ما مسلمانان موظفیم که سیره ایشان را بشناسیم، منطق عملی ایشان را کشف کنیم برای این که از آن منطق در عمل استفاده کنیم».[1] بدین ترتیب، هدف، پرداختن به فرایند ارتباط پیامبر6 و گزارش موارد جزئی نیست، بلکه هدف این است که با استناد به برخی موارد، اصول و قواعد ارتباطات میان فردی کشف شود.
ارتباطات میان فردی که عمدتاً به صورت «چهره به چهره» (face-to-face)از طریق «کلامی (verbal) و «غیر کلامی» (Non verbal) انجام می شود، در برابر ارتباط جمعی (public/mass communication) قرار می گیرد که در آن پیام به مخاطبان زیادی ارسال می شود که معمولاً برای پیام فرست، شناخته شده نیستند.[2]
امروزه بحث از ارتباطات جمعی شاید نیاز به استدلال نداشته باشد، زیرا پیدایش رسانه های جمعی به تبع فن آوری های تکنولوژیکی، مباحثه بر سر موضوعات ارتباطات جمعی را به گفتمان غالب تبدیل کرده است. مک لوهان در دهه 1960م. در دیدگاهی جبرگرایانه در مورد تأثیر تکنولوژی معتقد بود تلویزیون جای مدارس سنتی را خواهد گرفت و کودکی که در منزل تلویزیون تماشا کند بیشتر از کودکی که به مدرسه می رود خواهد آموخت. اما تجربه تاریخی طی چند دهه گذشته نشان داده است که هیچ کودکی از طریق رسانه های عمومی بدون کمک دیگران ـ ضمیمه ارتباطات میان فردی ـ باسواد نشده است.[3] پس ارتباطات جمعی نمی توانند جایگزین ارتباطات میان فردی گردند. هر کدام از اعتبار و جایگاه ویژه خود برخوردارند، به ویژه این که رسانه های جمعی در انتقال مقولات مذهبی و مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی از توان کافی بهره مند نیستند. نیاز امروز به ارتباطات چهره به چهره کمتر از ادوار گذشته نیست؛ رسانه فقط می تواند «اطلاعات» را منتقل نماید؛[4] اما از طریق رسانه ها هرگز نمی توان به قلوب مردم راه یافت. ارتباط چهره به چهره و نفس به نفس است که قلوب را تسخیر می کند. حضرت آیة الله خامنه ای درباره بهره گرفتن روحانیان از این شیوه ارتباطی می گوید:
دیروز روحانیت، عرصه حضور، منبر و محراب مسجد بود و امروز این سؤال مطرح است که آیا این عرصه را تغییر دهد یا توسعه بخشد؟ مسلماً نباید آن را تغییر دهد، بلکه بایستی این عرصه را توسعه داده و رها نکند. مسجد پایگاه اصلی است و محل مواجهه رو در رو و چهره به چهره مردم با روحانیت... نباید رها شود. روحانیت وظیفه اش تداوم وظیفه پیامبران است.[5]
علاوه بر این، بسیاری از اصول و قواعد حاکم بر ارتباطات، در ارتباطات فردی و جمعی مشترک است. از این رو با کشف قواعد ارتباطات میان فردی، می توان اصول ارتباطات جمعی را نیز اقتباس کرد. بر فرض پذیرش اهمیت ارتباطات میان فردی، هیچ الگویی نمی تواند به اندازه سیره پیامبر اسلام6 مهم وقابل استناد باشد. در اهمیت جنبه ارتباطی پیامبر6 توجه به موارد زیر لازم می نماید:
الف) معجزه پیامبر6 (قرآن کریم) خواندنی و بالاصاله ارتباطی است. برخلاف پیامبران پیشین که معجزات آنها، از قبیل تبدیل عصا به اژدها و زنده کردن مرده بود که زمینه را برای ارتباط اقناعی فراهم می نمود، معجزه پیامبر اعظم6 ماهیتاً ارتباطی است.
ب) در قرآن کریم، پیامبر اکرم بیشتر با هویت ارتباطی با عناوین «رسول» و «نبی» معرفی شده و کمتر به عنوان شخصیت حقیقی معرفی شده است. در موارد چهارگانه که به اسم «محمد» و حتی در موردی که به اسم «احمد» تصریح شده، با برجسته سازی نقش رسالتی حضرت، شخصیت حقیقی ایشان در رتبه دوم قرار گرفته است.
ـ «و ما محمدٌ إلّا رسولٌ قد خَلَتْ مِن قبِلهِ الرُّسُل».[6]
ـ «ما کان محمدٌ اَبا احدٍ من رجالکم و لاکن رسولَ الله و خاتم النبیین».[7]
ـ «محمدٌ رسول اللهِ و الذّین مَعَهُ اشدّاءُ علی الکفار رحماءُ بینهم».[8]
ـ «و الذین آمنوا و عَمِلُوا الصالحاتِ و آمنوا بما نُزِّلَ علی محمدٍ».[9]
ـ «و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل إنّی رسول الله إلیکم مصدقاً لما بینَ یدی من التوراة و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد».[10]
ج) در میان کلمات و مشتقات به کار رفته آنها در قرآن کریم، پس از ماده «إله»، ماده «قول» به عنوان نماد ارتباط کلامی، با 1722 کاربرد در 1383 آیه و در 84 سوره قرآنی، در رتبه دوم قرار دارد. بدین ترتیب میتوان گفت در گفتمان قرآن، گفت وگو و گفتار پس از توحید از رتبه دوم برخوردار است.*
د) در برابر اسم خاص پیامبر6 که تنها پنج مورد را به خود اختصاص داده، ماده «رسل» 513 بار در قرآن کریم به کار رفته و در بیشتر موارد ناظر به پیامبر اسلام6 و سایر پیامبران است. البته همچنان که علمای ارتباطات خاطرنشان می سازند؛ ارتباط برخلاف اطلاع همواره حاوی انتقال خبر نیست؛[11] از این رو ماده «نباء» نیز با داشتن بار معنایی خبر، با 80 بار تکرار، در 77 آیه قرآن کاربرد داشته، و بدین ترتیب فراوانی ماده «رسل» تقریباً 4/6 بار از آن بیشتر است.
ﻫ) نگاه آماری به جمعیت پیروان رسول خدا6 حاکی از موفقیت آن حضرت در ارتباطات میان فردی است. چنان که می دانیم پیامبر6، رسالت خویش را با ارتباط میان فردی شروع کرد و حدود سه سال این شیوه ارتباطی تنها روش تبلیغ اسلام به شمار می رفت. براساس گزارش های مختلف آماری، دین اسلام به لحاظ فراوانی پیروان، دومین دین جهان است.[12]
مفاهیم و چارچوب نظری
پیامبر6 به عنوان یک انسان، چندین نوع ارتباط داشت که عبارتند از: ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با اشیا، ارتباط با ملایکه و ارتباط با سایر انسان ها. در این مقاله، جایگاه ارتباط پیامبر6 با سایر انسان ها و نیز اصول حاکم بر این ارتباط را بررسی می کنیم.
برای فهم نظام یافته ارتباطات میان فردی پیامبر6 و اصول حاکم بر آن، الگوی نظری برساخته گافمن و هابرماس را ارائه می کنیم و براساس آن، به تحلیل ارتباطات میان فردی پیامبر6 می پردازیم.
ارتباطات در خلأ صورت نمی گیرد بلکه معمولاً در یک فضا (space) صورت می گیرد که اروین گافمن از آن با عنوان «صحنه» نام می برد. پس «صحنه» محیطی است که ارتباط در درون آن انجام می گیرد. فضا دارای دو بخش است: بخشی از آن طبیعی و خارج از کنترل کنشگر است و بخشی از آن قابل کنترل بوده و برای بهبود فرایند ارتباط بازسازی می شود. «پشت صحنه» جایی است که پیام فرست خود را برای ارتباط موفق آماده می کند. برای ارتباط موفق، کنشگر باید تجهیزاتی همانند لباس فرم مناسب را به همراه داشته و منش رفتاری ویژه ای ـ همانند قیافه، نوع نگاه و پردازش چهره ـ را به نمایش بگذارد.[13]
گافمن تحت عنوان «مدیریت تأثیرگذاری» اصولی را به کنشگران ارتباطی منتسب کرده و معتقد است کنشگران برای ارتباط موفق معمولاً اصول زیر را به نمایش می گذارند:
1ـ می کوشند لذت های پنهانی شان را قبل از اجرای نقش و نیز در زندگی گذشته شان که با ایفای نقش آنها سازگار نیست از چشم مخاطب پوشیده دارند؛
2ـ تلاش می کنند خطاهایی را که ضمن آمادگی برای اجرای نقش مرتکب شده اند و نیز کارهایی را که برای تصحیح این خطاها انجام داده اند، از دید مخاطبان پنهان سازند؛
3ـ لازم می بینند که تنها محصول نهایی کارشان را نمایش دهند و فراگرد را پنهان نگه دارند؛
4ـ ممکن است لازم ببینند «کارهای کثیفی» را که برای تهیه محصول نهایی انجام گرفته است، از دید حضار مخفی کنند؛
5ـ کنشگران برخلاف واقعیت به مخاطبان چنین وانمود می کنند که به آنها بسیار نزدیکند؛
6ـ تلاش می کنند با تکنیک «هاله پوشی» یعنی محدود ساختن تماس با مخاطب، در چشم آنها حرمتی برای خود فراهم کنند.[14]
تصویر تاریکی که گافمن از انسان ارائه می کند وی را به جامعه شناسی منزوی و تا حدودی مطرود تبدیل کرده است. در برابر، هابرماس در جست وجوی شرایط ارتباطی ایده آلی است که محصول آن دانش معتبر و وصول به حقیقت است. با ملاحظه سیره پیامبر6 می توان میزان تحقق شاخصه های وضعیت آرمانی مورد نظر هابرماس را مقایسه کرد.
وضعیت کلامی ایده آل یا آرمان صوری در شرایطی رخ می دهد که چهار نوع معیار برای تعیین اعتبار داعیه ها مراعات گردد: نخست، باید تشخیص داده شود که بیانات گوینده قابل درک و فهم اند؛ دوم، قضایایی که گوینده مطرح می کند باید حقیقت داشته باشند، یعنی او باید درباره موضوع بحث دانش موثقی را ارائه دهد؛ سوم، گوینده باید در طرح قضایایش صادق و رو راست باشد، یعنی باید تشخیص داده شود که او قابل اعتماد است؛ چهارم، گوینده حق دارد که چنین قضایایی را به زبان آورد، حتی اگر در طرح قضایایش صادق نباشد. توافق وقتی به دست می آید که همه این داعیه های اعتبار، مطرح و پذیرفته شوند.[15]
در اندیشه هابرماس گفت وگو در «زیست جهان» و حوزه عمومی، هنگامی رهایی بخش و قرین حقیقت خواهد بود که شرایط زیر برقرار باشد:
1ـ شکل و محتوای گفت وگو باید عقلانی ـ انتقادی (Rational-critical) باشد؛
2ـ در حوزه عمومی تنها درباره موضوعات مدنی مشترک بین شهروندان باید گفت وگو شود و طرح موضوعات خصوصی مجاز نیست؛
3ـ شرکت کنندگان باید همه تفاوت ها و تمایزات میان خود را نادیده بگیرند و همچون افراد برابر در گفت وگو مشارکت نمایند؛
4ـ فرایند گفت وگو محدود به شکل گیری افکار عمومی است و هرگز نمی تواند به تصمیم سازی های عملی منتهی شود. به عبارت دیگر، گفت وگو آزاد است، اما مادامی که قوانین مدنی به طریق قانونی تغییر نیافته، همگان موظف به اجرا هستند؛
5ـ یک حوزه عمومی یکپارچه، که رسیدن به وفاق در آن امکان پذیر باشد، همیشه بر تنوع و تعدد حوزه های عمومی ترجیع دارد.[16]
در یک جمع بندی، نظریه پردازان ارتباطات معتقدند رعایت برخی اصول در اثر بخشی ارتباطات میان فردی در دو بعد عمل گرایانه و خشنودی تأثیر دارند:
1ـ بعد عمل گرایانه (pragmatic dimension) متوجه دستاورد موفقیت پیام فرست در رسیدن به اهداف و خواسته هاست؛
2ـ بعد خشنودی شخصی (personal-satisfaction dimension) به لذت و شعف حاصل از کنش ارتباطی کنشگران اشاره دارد.
پنج ویژگی اثر بخش در ارتباطات میان فردی:
الف) گشودگی (openness): گشودگی، ارائه اطلاعاتی است که هر کس به صورت طبیعی می تواند آن را در بخش پنهان پنجره جوهری خود نگهدارد. برای ارتباط مؤثر، پیام فرست می بایست بخشی از اطلاعات را مخفی نگه دارد. به تعبیر گافمن، تمام زوایای پشت صحنه نباید برای حضار یا مخاطبان آشکار گردد. در عین حال، حوزه پنهان هر چه کمتر باشد و ارتباط گر بتواند اطلاعات بیشتری از خود در اختیار مخاطبان قرار دهد، فرایند ارتباط بهتر خواهد شد؛
ب) همدلی (Empathy): همدلی یعنی داشتن احساسی که دیگری بدان دست نیافته است. پس همدلی صرفاً همدردی کردن (Sympathy) با دیگران نیست، بلکه درک کامل احساس دیگری است. انسان همدل کسی است که می تواند خود را جای دیگران تصور کرده و احساسات وی را درک کند. مفهوم همدلی را لرنر وارد حوزه جامعه شناسی توسعه کرد. لرنر معتقد است افرادی که از طریق مسافرت های برون مرزی با فرهنگ های متفاوت آشنا می شوند، بهتر می توانند خودشان را جای دیگران فرض نمایند. به عبارت دیگر، این افراد از همدلی بالایی برخوردارند. از آن جا که ساکنان جهان سوم به ویژه روستاییان کمتر می توانند مسافرت کنند، رسانه ها به ویژه تلویزیون وسیله ای است که آنها را با فرهنگ های مختلف آشنا نموده و میزان همدلی را بالا می برد. پس رسانه ها تأثیر مثبت بر توسعه جوامع جهان سوم خواهند داشت. بدین ترتیب افرادی که از همدلی بالا برخوردارند، در ارتباط با دیگران موفق ترند.[17]
ج) حمایتگری (Supportiveness): ارتباطات میان فردی همدلانه نمی تواند در یک فضای توأم با هراس و تهدید دوام یابد و دیر یا زود به دشواری کشید شده و منجر به گسستگی رابطه می شود. هر اندازه پیام فرست خود را از نظر رفتاری و پایگاه اجتماعی در تراز مخاطبان خود قرار داده و از نشان دادن برتری های خود به آنان پرهیز کند، در ایجاد فضای مناسب ارتباطات حمایتگرانه موفق تر خواهد بود. تساوی، عدم جزمیت در سخن، مشورت و تواضع از شاخصه های حمایت گری است؛
د) مثبت گرایی (positivenwss): مثبت گرایی به نگرش مثبت به خویشتن، احساس خوشایند و مثبت به دیگران و در نهایت احساس مثبت و خوشایند در مورد وضعیت عمومی اشاره دارد. آدم مثبت گرا، کسی است که از داغ بی اعتباری رنج نمی برد. او به دیگران و به ویژه به مخاطبان خویش خوش بین است و حالت خوش بینی را به دیگران نیز انتقال می دهد.[18]
ﻫ) تساوی (Equlity): ارتباطات میان فردی عموماً زمانی مؤثر خواهد بود که فضای حاکم، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. تعامل و گفت وگوی دو طرفه به جای سخنرانی یک طرفه، نگاه عادلانه به کلیه مخاطبان، عدم قطع سخن گوینده از سوی ارتباط گر مقتدر و مانند آن مؤلفه های «تساوی» است.[19]
با توجه به چارچوب مفهومی بر ساخته گافمن و هابرماس، سؤالات ذیل را درباره ارتباطات میان فردی پیامبر6 می توان مطرح ساخت:
ـ در سیره پیامبر، ارتباط با مردم در مقایسه با انواع دیگر ارتباط، از چه جایگاهی برخوردار است؟
ـ پیامبر6 برای بهبود فرایند ارتباط برای صحنه آرایی چه تمهیداتی را می اندیشید؟
ـ پیامبر6 در ارتباط میان فردی در جلو صحنه چه اصولی را رعایت می کرد؟ به عبارت دیگر، مختصات کنش ارتباطی پیامبر6 کدامند؟
ـ آیا سیره متحقق پیامبر عظیم الشأن اسلام 6 فراتر از آرمان صوری هابرماس نیست؟
جایگاه ارتباطات میان فردی در سیره پیامبر6
در دوره پس از بعثت، ارتباطات میان فردی برای پیامبر6 از اهمیت بسزایی برخوردار بود. هر چند پیامبر6همواره تعادل را حفظ می کرد و ارتباط با خلق، ایشان را از ارتباط با خدا و خویشتن غافل نمی ساخت، اما ارتباط با خلق در این دوره نسبت به سایر ارتباطات مهم تر بود. دلایلی که این ادعا را تأیید می کنند عبارتنداز:
1ـ اهمیت ابزارهای ارتباطی: چشم و گوش به عنوان دو ابزار مهم ارتباطی در اندیشه پیامبر6 به اندازه ای اهمیت دارند که حضرت آن دو یعنی گوش شنوا و چشم بینا را میراث خویش برای امت تلقی می کند.[20] البته در سیره پیامبر6، شنیدن برگفتن اولویت داشته و پیامبر6 بیش از آن که بگوید می شنید، به گونه ای که نابخردان همین امر را مایه طعن پیامبر6 قرار داده و وی را «گوش» نامیدند. خداوند متعال در پاسخ آنها، وی را «اذن خیر» می نامد.
از آنان کسانی هستند که پیامبر را می آزارند و می گویند: او [سراپا] گوش است ـ شنوای سخن هر کسی است ـ بگو: گوش نیکوست برای شما، به خدا ایمان دارد و مؤمنان را باور می دارد. و رحمتی است برای کسانی از شما که ایمان آورده اند.[21]
2ـ روند صعودی ارتباط اجتماعی: انزوای پیامبر6 و اعتکاف در غار واشتغال به عبادت که حاکی از ارتباط با خالق و خویشتن است، قبل از رسالت بیشتر از دوران رسالت بود. مدت روزه گرفتن پیامبر6 نیز به عنوان نماد ارتباط با خویشتن و خالق، طی دوران رسالت روند نزولی را طی کرد. امام صادق می فرمایند:
در اوایل بعثت، رسول خدا6 هر روز روزه می گرفتند، به گونه ای که مردم می گفتند: دیگر افطار نمی کند. سپس یک روز در میان روزه گرفتند که این روزة حضرت داود می باشد، بعد آن را هم ترک فرمود و در ایام البیض، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه، روزه می گرفت، سپس این را هم ترک فرمود و این سه روز را بین دهه های ماه تقسیم فرمود، یکی را در پنج شنبه دهه سوم می گرفت. تا آن زمان که زنده بود، حضرتش این گونه عمل فرمود.[22]
3ـ تغییر موج ارتباط: پیامبر6 در موارد زیادی ارتباط با خدا را به خاطر ارتباط با خلق خدا قطع می فرمود. البته تأمل در این مهم، نشان می دهد که این قطع ارتباط نیز در راستای رضایت خداوند و گونه دیگری از ارتباط با خداست، پس پیامبر6 موج عوض می کرد و در واقع اتصال با یکی به مفهوم قطع ارتباط با دیگری نبود. برای نمونه:
الف) پیامبر6 اگر حاجتمندی منتظر وی بود، برای رفع نیاز آن مؤمن، نماز خویش را کوتاه می کرد.
هرگاه کسی نزد پیامبر6 می آمد و آن حضرت مشغول نماز بود، آن شخص کنار پیامبر6 می نشست، پیامبر6 به خاطر او نمازش را کوتاه می کرد، رو به او نموده و می فرمود: آیا حاجتی داری؟ بعد از آن که حاجت او را برآورده می نمود، باز به نماز می ایستاد.[23]
ب) پیامبر6 در حال نماز جماعت هرگاه صدای گریه کودکی را می شنید، برای این که مادرش از نماز فارغ گشته و به وی رسیدگی کند نماز را کوتاه می کرد. امام باقر فرمودند:
هرگاه رسول خدا6 هنگام نماز، صدای گریه طفلی را می شنید، نمازش را کوتاه می کرد تا مادرش به او رسیدگی نماید.[24]
تأمل در این سیره نشان می دهد که رفتار پیامبر6 چه تأثیر مثبتی بر کودک و مادر کودک برجای می گذارد. برخی از کودکان با همین رفتار نشانی مییافتند و در دوران جوانی با شنیدن این که وی همان کسی است که در دوران طفولیت، پیامبر6 نماز خویش را به خاطر گریه او کوتاه ساخت، تجدید هویت می یافت.
ج) پیامبر6 در روزهای بارانی برای ایجاد ارتباط مثبت با خلق خدا، نماز خویش را کوتاه می کردند. امام صادق فرمودند:
رسول خدا6 در شب های بارانی، نماز مغرب را به عقب می انداخت و در خواندن نماز عشاء عجله می فرمود و هر دو را با هم می خواند و می فرمود: آن کسی که به دیگران رحم نکند، به او رحم نخواهد شد.[25]
4ـ گسترش حوزه عمومی: رسول خدا6 در راستای بهبود شرایط و زمینه های ساختاری ارتباط مؤثر تلاش می کردند. آن حضرت می کوشید تا «حوزه عمومی» گسترش یافته و ارتباطات متوازن در جامعه افزایش پیدا کند، حتی برای کسانی که دسترسی به ارتباط مستقیم نداشتند زمینه های ارتباط غیر مستقیم را فراهم کرده و می فرمود:
می بایست که حضار به گوش افراد غایب برسانند و نیاز و حاجت اشخاصی که به من دسترسی ندارند را به من ابلاغ نمایند و آگاه باشید هر کس که نیاز شخص ناتوانی را نزد سلطانی بازگو کند، خداوند نیز قدم های او را در روز قیامت محکم و استوار می سازد.[26]
ساختار ارتباطات میان فردی پیامبر6
مفاهیم بر ساخته اندیشمندان ارتباطی، توان کافی برای توضیح الگوی رفتاری پیامبر6 ندارند؛ از این رو استخدام چارچوب مفهومی با هدف تعین بخشی به الگوی رفتاری پیامبر6 انجام نمی گیرد، بلکه بهره گیری از مفاهیم با دو هدف انتظام بخشی به مطالب در چارچوب یک الگوی علمی، و نیز، ایجاد مفاهمه با دانشجویان علوم ارتباطی، صورت گرفته است. به هر حال سیره ارتباطی پیامبر6 در دو مرحله پیش از ارتباط (پشت صحنه) و در حین ارتباط (صحنه) زیر دو عنوان «تمهیدات ساختاری» و «میدان کنش ارتباطی» مورد بررسی قرار می گیرد.
تمهیدات ساختاری در سیره پیامبر6
پیامبر6 برای بهبود فرایند ارتباط در میدان کنش ارتباطی تمهیداتی می اندیشید و به کار می بست که مروری گذرا به برخی از این تمهیدات، فهم اصول و قواعد حاکم بر ارتباطات میان فردی پیامبر6 را تسهیل می کند.
ـ پیامبر6 از عواملی که ممکن است در کنش ارتباطی پارازیت (مزاحمت) ایجاد کند پرهیز می کرد. پیامبر6 «از آن روزی که خدا خلقش کرده، بوی بدی از وی به مشام نرسیده است».[27] پیامبر6 از همه گونه غذای در دسترس میل می فرمود، اما از خوردن غذاهایی که دهان را بد بو می کند ابا داشت. با این که پیامبر6 خوردن پیاز و سیر را مفید می دانست، اما از خوردن آن به هنگام حضور در محافل عمومی پرهیز داشت و به اصحاب خویش توصیه می فرمود: «کسی پیاز، سیر یا تره بخورد به مسجد وارد نشود».[28] پیامبر وقتی مشاهده نمود بوی بد مردم جریان ارتباطی در مسجد را مخدوش می کند برای ایام عید و جمعه شست وشوی مقدس یعنی «غسل» را ترغیب و تشویق فرمود و برای آن ثواب قائل شد. امام صادق فرمودند:
علت تشریع غسل جمعه این بود که انصار در همه هفته به کار شتران آبکش و سایر حیوانات خود سرگرم بودند، وقتی روز جمعه می شد، بی آن که بدن خویش را بشویند، وارد مسجد می شدند و مردم از بوی بدن آنها ناراحت می شدند. به همین خاطر رسول خدا6 دستور داد که در روز جمعه غسل نمایند.[29]
غسل روز عید فطر و شب های ماه رمضان که مردم در مسجد تجمع دارند استحباب دارد.[30]
ـ پیامبر6 خود را به تجهیزاتی که فرایند ارتباط را بهبود می بخشد مجهز می ساخت؛ از این رو «بیشتر لباس های پیامبر، سفید رنگ بود و برای روز جمعه لباس ویژه داشت».[31] پیامبر6 علاوه بر خود به دیگران نیز توصیه می کرد لباس سفید بپوشند.[32]
علاوه بر رنگ لباس پیامبر به ساختار لباس یعنی تناسب آن نسبت به بدن خویش نیز توجه داشت. پیامبر6 قبایی حریر داشت که وقتی می پوشید رنگ سبز آن با سپیدی صورت آن حضرت زیبا جلوه می کرد.[33] رسول خدا6 عبایی سیاه رنگ داشت که آن را بخشید. ام سلمه گفت: پدر و مادرم به فدایت! آن عبا چه شد؟ پیامبر6 فرمودند: آن را بخشیدم. ام سلمه گفت: چیزی زیباتر از سپیدی شما در سیاهی آن عبا ندیده بودم.[34] یعنی سپیدی پیامبر6 با سیاهی عبا که ساختار این ترکیب تناسب و زیبایی ویژه ایجاد می کرد.
پیامبر6 نه تنها هیچگاه بوی بد نداشت، بلکه همواره معطر بود. امام صادق6 می فرمایند:
رسول خدا6 عطردانی داشت که بلافاصله بعداز هر وضو، آن را به دست گرفته و خود را عطرآگین می کرد. در نتیجه هنگامی که از خانه خارج می شد، بوی عطر در گذرگاه آن حضرت می پیچید.[35]
امام صادق همچنین فرمودند: «رسول خدا6 بیشتر از مقداری که برای خوراک خرج می نمود، پول برای عطر می داد».[36] پیامبر به شانه زدن سر و محاسن تقّید داشت. همواره مسواک می زد و بر دیگران نیز، به ویژه جهت شرکت در مجامع، توصیه اکید داشت.[37]
ـ پیامبر6 نه تنها از مردم گریزپای نبود بلکه خود را در معرض ارتباط قرار می داد. آیا هرگز تأمل کرده اید که چرا مسیر رفت و برگشت پیامبر6 همواره متفاوت بود؟
سکونی روایت می کند: «پیامبر6 هرگاه برای نماز عید از راهی می رفتند، هنگام بازگشت از راه دیگری بر می گشتند».[38] البته این امر یک اتفاق نبود بلکه «سیره» و روش پیامبر همین بود. موسی بن بزیع می گوید: به امام رضا گفتم: فدایت شوم! مردم می گویند هرگاه رسول خدا6 از راهی عبور می کرد، هنگام مراجعت از راه دیگری باز می گشت، آیا این مطلب درست است؟ امام فرمودند: «آری! همین گونه است، من هم خیلی وقت ها همین کار را می کنم، این کار سودمندتری است».[39]
پیامبر6 بااین منش رفتاری، خویش را به عدالت در معرض ارتباطات میان فردی قرار می داد و نمی خواست ساکنان مسیر ویژه ای از امتیاز ارتباط با پیامبر6 برخوردار باشند. جالب این که پیامبر6 نه تنها مسیر رفت و برگشت را تغییر می داد، بلکه «کلاً آن حضرت در رفتن به سوی مصلی درازترین راه و در بازگشت کوتاه ترین راه را انتخاب می نمود».[40] به نظر می رسد پیامبر6 در مسیر رفت باایجاد ارتباطات چهره به چهره مردم را برای شرکت در مناسک جذب می کرد و در بازگشت چنین انگیزه ای وجود نداشت.
میدان کنش ارتباطی
در جلو صحنه یا میدان کنش، سیره پیامبراکرم6 مشحون از اصول و قواعدی است که ذیل مفاهیم ارتباطی نمی گنجد. اما جهت انتظام بخشی و گونه بندی مطالب، این اصول، ذیل عناوین ارتباطی پیش گفته مندرج می گردد:
الف) تساوی: شاید کسانی که به دنبال الگویی برای ارتباط آزاد، مساوات طلبانه، عادلانه و دو سویه هستند، نتوانند نظیری برای رابطه پیامبر6 با اصحاب خویش بیابند. در این جا به نمونه هایی از سیره آن حضرت اشاره می کنیم.
1ـ جلسات پیامبر با اصحاب معمولاً به صورت حلقه ای تشکیل می شد و هیچ فردی به لحاظ محل جلوس بر دیگری امتیازی نداشت.[41] حتی نگاه پیامبر6 نیز به تساوی توزیع می شد. امام صادق فرمود: «رسول خدا6 به طور مساوی و یکنواخت به یارانش نگاه می کرد».[42]
این گونه برخورد به دیگران نیز توصیه شده است.
یکی از سنت های پیامبر6 این است که هرگاه با عده ای صحبت می کنی، در میان آنها تنها به یک نفر معین توجه ننمایی، بلکه همه را مورد توجه خود قرار دهی.[43]
متغیرهایی همانند سن، جنس، ثروت و قدرت در نحوه ارتباط میان فردی پیامبر تأثیرگذار نبود.
2ـ پیامبر6 در مواجهه با دیگران هیچ وقت برای خودش موقعیت فرا دست اتخاذ نمی کرد.
هنگامی که سوار بر مرکبی بود، اجازه نمی داد که کسی پیاده همراه او حرکت کند، یا او را همراه خود سوار بر مرکب می نمود یا اگر شخص مقابل قبول نمی کرد، پیامبر6 می فرمود: تو جلوتر برو و در فلان جا منتظر من باش.[44]
3ـ پیامبر6:
هیچ گاه فقیری را به خاطر فقر یا بیماری اش تحقیر نمی کرد واز هیچ سلطانی به خاطر ملکش نمی ترسید. فقیر و سلطان را به یک نحو به سوی خدا دعوت می فرمود و این و آن در نظرش یکسان بود.[45]
4ـ پیامبر6 همچنان که به خاطر بزرگسال منتظر، نماز خویش را کوتاه می کرد برای کودک گریان نیز نماز را کوتاه تر می نمود.[46] قطب راوندی می گوید: «رسول خدا به بزرگ و کوچک سلام می نمود».[47]در سیرت رسول خدا6 محبت به کودک زمینه ساز پرورش جوانانی بود که شایستگی امیری لشکر پیامبر6 را کسب می کردند. محمدبن نقل می کند:
هنگامی که اُسامة ابن زید پسر بچه ای بود و تازه به مدینه آمده بود دچار آبله گردیده و آب بینی او بر روی لب هایش می ریخت و عایشه از او نفرت داشت. پیامبر6 آمد و شروع به شستن صورت او کرد و او را بوسید. عایشه گفت: به خدا سوگند، از این پس او را از خود دور نمی کنم و نمی رانم.[48]
5ـ پیامبر6 برخورد یکسانی با زنان و مردان داشت. امام صادق فرمود: «رسول خدا6 به زن ها سلام می کرد، آنها نیز جواب سلام آن حضرت را می دادند».[49] خوله دختر ثعلبه انصاری، زنی است که با پیامبر6 دربارة همسر خویش مجادله نمود و آیه اول سوره مجادله درباره وی نازل شد.
ب) مثبت گرایی: علت بی اعتباری و شکست در ایفای نقش از تمایز میان هویت اجتماعی بالفعل با هویت اجتماعی بالقوه ناشی می شود واین حالت درباره کسانی رخ می دهد که حداقل در یک جنبه معیوب باشند.[50]
امام صادق در وصف رسول اکرم6 می فرماید:
پیامبری است که مولدش در خاندانی عزیز و اصلش از دودمانی کریم بود، حسبش بدون نقص و نسبش عاری از هر آلودگی بود... یگانه فرد هاشمی بود که نظیر و همانندی نداشت و یکتا مرد مکی بود که هیچ کس به پایه شوکت و فخر او نرسید... در بهترین دودمان ها و در گرامی ترین نژادها و در باشرف ترین دامن ها پرورش یافت، خداوند متعال او را برگزیده و پسندیده و کلیدهای دانش را به او داد و منابع سرشار حکمت را به او بخشید.[51]
بدین ترتیب، بر حسب ادبیات فروید، هیچ دلیلی بر منفی گرایی رسول خدا6 وجود نداشت. پیامبر اکرم6 مثبت گراترین مرد عالم است. در قاموس محمد6 واژه «نه» وجود نداشت. حضرت علی می فرماید:
هنگامی که از رسول خدا6 چیزی درخواست می کردند، اگر اراده می فرمود، جواب مثبت می داد و اگر قصد انجام آن را نداشت، سکوت می فرمود؛ اما هیچ گاه کلمه نه را بر زبان جاری نمی ساخت.[52]
البته سکوت در مرتبه سوم قرار داشت.
تا آن جا که برایش امکان داشت نیاز درخواست کننده را برآورده می ساخت، وگرنه با زبان نرم و شیرین (گفتار) او را راضی می نمود، اما هرگز جواب «نه» نمی گفت.[53]
پیامبر6 نگرش مثبت به خود و دیگران داشت و تکیه گاه این نگرش اعتماد به ذات «الله» بود. پیامبر6 همه عالم را جلوه الهی می پنداشت و هیچ مخلوقی را زاید و خارج از حکمت تلقی نمی کرد؛ از این رو به مثابه ایمانش، مثبت اندیش ترین مرد عالم بود. آموزه هایی همانند «حسن ظن»، «توکل»، «امید»، «انتظار»، «کتمان سر» و «تفأل به خیر» در مکتب پیامبر6 حکایت از مثبت گرایی پیامبراسلام دارد.
در ارتباطات میان فردی، پیامبر6 از همه عواملی که ممکن است مثبت گرایی را خدشه دار کند پرهیز داشت. رسول خدا6 به یارانش می فرمود:
بدی های خودتان را نزد من بازگو نکنید، زیرا من دوست دارم با دلی آرام و عاری از هر کدورتی نزد شما بیایم.[54]
اصولاً پیامبر6 نه تنها به خود و دیگران نگرش مثبت (حسن ظن) داشت بلکه از منفی بافی و تاریک اندیشی متنفر بود. ایشان همواره فال بد زدن را ناخوش داشت، اما تفأل به خیر را دوست داشت.[55]
ج) حمایتگری: ارتباطات میان فردی پیامبر6 به گونه ای حمایتگرانه بود که هیچ فردی از بیان خواسته هایش در نزد وی هراس نداشت. پیامبر6 «جلالت و هیبت خاصی داشتند».[56] و برخلاف پادشاهان که در راستای هیبت افزایی تلاش می کردند سعی می کرد این هیبت را شکسته و مردم را به گفت وگوی رها از ترس ترغیب کند. ابن مسعود می گوید:
مردی می خواست باپیامبر6 سخن بگوید، ولی مرعوب هیبت آن حضرت شد و لرزید. پیامبر6 به او فرمود: بر خودت آسان گیر، من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم که گوشت خشکیده می خورد.[57]
امام صادق نیز می فرماید:
از رأفت و مهربانی پیامبر6 این بود که با یاران خود مزاح می فرمود تا این که عظمت و بزرگی اش آنها را نگیرد تا بتوانند به او نگاه کرده و نیازهای خود را بازگو نمایند.[58]
همانا، بر روی زمین غذا می خورد و همانند بندگان می نشست و کفش خود را با دست خویش وصله می کرد و بر دراز گوش لخت سوار می شد و شخص دیگری را هم ردیف خود سوار می نمود.[59]
د) همدلی: اگر مسافرت و آشنایی با جوامع و فرهنگ های مختلف میزان «همدلی» را بالا می برد، پس پیامبر6 همدل ترین شخصیت عالم است، چه این که ایشان در شب معراج در تمام عوالم سیر کرد و عوالم جبروت و ملکوت را زیر پا گذاشت تا جایی که به اندازه «قاب قوسین» با «لاهوت» فاصله داشت؛ از این رو پیامبر6 از همدلی بالایی برخوردار بوده و این روحیه را در شیوه ارتباطات میان فردی به منصه ظهور رسانده است. یک مثل معروف می گوید: «هرچه بر خود نپسندی بر دیگران نیز مپسند» یا «با دیگران آن گونه رفتار کن که انتظار داری دیگران با تو رفتار کنند». در این مثل «خود» ملاک ارزیابی دیگران قرار گرفته است. در علوم ارتباطات این مثل به خاطر نبود همدلی، مورد خدشه واقع شده است، به ویژه در برخورد با افرادی که از فرهنگ های دیگر هستند این گونه بیان شده است که «با دیگران همان گونه رفتار کن که دیگران میل دارند با آنان رفتار شود».[60] طبق این آموزه، ملاک ارتباط همدلانه درک طرف مقابل براساس معیارهای مخاطب است نه ملاک های پیام فرست. امام صادق فرمود: «رسول خدا6 می فرمود: ما گروه پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل آنها صحبت نماییم».[61]
سازگاری با مردم از اصول اساسی ارتباط میان فردی پیامبر است و در این زمینه از قدرت انطباقی بسیار بالایی برخوردار بود. زید بن ثابت می گوید:
هرگاه با رسول خدا6 همنشین می شدیم، اگر صحبت از آخرت بود، پیامبر هم، همراه با ما، راجع به آن صحبت می فرمود و اگر درباره دنیا گفت وگو می کردیم، با ما دربارة دنیا صحبت می فرمود، و اگر راجع به خوردنی ها و آشامیدنی ها سخن به میان می آمد، باز با ما دربارة آن صحبت می فرمود.[62]
همان گونه که قرآن نازل شده تا در سطح درک انسان ها بگنجد، پیامبر6 نیز تواضع کرده و در سطح مخاطبان و نیازهای آنهاارتباط برقرار می کرد. هر چند پیامبر6 اصول ثابتی داشت که در همه زمینه ها و برای همه انسان ها آنها را ترویج می کرد، اما این اصول در قالب های مختلف به تناسب مخاطبان تغییر شکل می یافت.
و) گشودگی: «سلام»، «مصافحه» و «مجالسه» در اسلام نماد گشودگی است که پیامبر6 مروج آنهاست. اصولاً «گفت وگو» و به عبارت دیگر «باز کردن سر سفره دل» و در نتیجه ارائه اطلاعاتی از خود که با سلام و مصافحه شروع می شود در مکتب اسلام اهمیت بسزایی دارد. برخلاف نظریه پردازان دوره مدرنیته که «بی تفاوتی مدنی» را ترویج می کنند،[63] رسول خدا6 گفت وگوی مدنی را ترویج و در ارتباطات میان فردی به آن ملتزم بود.
مصافحه: هنگامی که پیامبر6 به مسلمانی می رسید، ابتدا با وی دست داده ومصافحه می کرد.[64] پیامبر6 مصافحه را قبل از طرف مقابل قطع نمی کرد. امام علی می فرماید:
هرگز نشد که رسول خدا6 با کسی دست بدهد و زودتر از طرف مقابل دست خود را از دست او بیرون بکشد تا آنگاه که آن طرف، دست پیامبر6 را رها می ساخت.[65]
سلام: رسول خدا6 به هر کسی می رسید ـ کوچک و بزرگ ـ سلام می داد.[66]
[اگر کسی پیش دستی کرده و جلوتر سلام می داد] اگر می گفت: سلام علیک، پیامبر6 در جواب می فرمود: و علیک السلام و رحمة الله، و هنگامی که آن مسلمان می گفت: السلام علیک و رحمةالله، می فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته، و این گونه بود که رسول خدا6 جواب سلام را اضافه تر می داد.[67]
مجالست: پیامبر نه تنها در شروع گفت وگو با سلام و مصافحه پیش دستی می کرد هیچ گاه گفت وگوی همدلانه و مجالست را قطع نمی کرد. علی می فرماید:
هرگز نشد که کسی با پیامبر آغاز به صحبت نماید و او پیش از طرف مقابل سکوت نموده و گفت وگو را قطع نماید.[68]
هرگاه شخصی وارد شده و نزد رسول خدا6 می نشست، پیامبر هرگز از جای خویش بر نمی خاست، تا آنگاه که خود آن شخص برخیزد.[69]
پیامبر حتی موقع جدایی، میهمان را مشایعت می کرد.[70]
پیامبر6 در منش ارتباطی خویش از عوامل ابهام و اختفا پرهیز می کرد. به گونه ای رفتار نمی کرد که طرف مقابل احساس نماید حوزه های ابهام وجود دارد و پشت پرده اطلاعاتی وجود دارد که پیامبر6 از آنها مخفی می کند؛ به همین دلیل پیامبر6 به کسی خیره نمی شد،[71] و با چشم و ابرو یا دست اشاره نمی کرد.[72] اشاره کردن را شأن پادشاهان دانسته و می فرمود: «اشارت کردن خیانت است و شایسته هیچ پیامبری نیست که اشاره کند».[73]
خلاصه و نتیجه گیری
مطالعه سیر زندگانی پیامبر6 نشان می دهد که «ارتباطات میان فردی» در انجام رسالت الهی نقش بسزایی داشت. اصول و قواعد ارتباطات میان فردی پیامبر 6 را می توان در گزاره های ذیل تلخیص کرد:
الف) از مردم گریزپای نبود و در نهایت توان، خود را در معرض ارتباطات میان فردی قرار می دادند.
ب) از همه زمینه های ساختاری برای برقراری ارتباط با توده مردم استفاده می کردند.
ج) در پشت صحنه، زمینه ها را به گونه ای فراهم می کردند که ارتباط به نحو مطلوب و عاری از پارازیت صورت بگیرد.
د) تلاش می کردند از کلیه موانع ارتباط پرهیز نموده و صحنه رابرای گفت وگوی دو طرف آماده کنند.
ﻫ) اصل مساوات را در ارتباط میان فردی مراعات کرده و به گونه ای رفتار می کردند که در تعاملات اجتماعی نقش متغیرهایی همانند سن، جنس، قدرت و ثروت به حداقل ممکن کاهش یابد و مخاطب احساس «فرودستی» نکند.
و) با مردم به گونه حمایتگرانه گفت وگو می کردند به طوری که مخاطب هیچ گونه احساس بازخواست نکرده و بدون ترس و واهمه خواسته های خود را مطرح نماید.
ز) از گشودگی بسیار بالایی برخوردار بوده و با بشاشت، خوشرویی و پرهیز از رفتارهای ابهام زا، مخاطب را به گفت وگو ترغیب می فرمودند.
ح) با مثبت گرایی، گفتمان «امید»، «خوش بینی»، «توکل» و «انتظار» را ترویج کرده و اصل «تجاهل» و «تغافل» از مخالفان را جایگزین اصل «تجسس» مینمودند.
ط) الگوی ارتباطی پیامبر اکرم6 کاملاً باالگوی به تصویر کشیده شده به وسیله گافمن منافات دارد. در سیره پیامبر6 اغفال و تمسک به ابزارهای نامشروع جایگاهی ندارد.
ی) در گفتمان ارتباطی پیامبر6 آرمان صوری هابرماس در قله تحقق قرار گرفته و رویای قرن بیستمی را در عالم واقع و آن هم در اوج قدرت به منصه ظهور رسانده است.
پینوشتها
* عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم
* این محاسبه با توجه به افعال معنیدار صورت گرفته و حروف، ادات معنیدار مثل «إن» و «ام» محاسبه نشده است.
[1]. مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی (تهران: صدرا، 1381) ص 65.
[2]. علی اکبر فرهنگی، مبانی ارتباطات انسانی (تهران: چاپ هفتم، موسسه رسا، 1382) ص 12 ـ 16.
[3]. ورنر سورین و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان (تهران: چاپ اول، دانشگاه تهران، 1381) ص 395.
[4]. کلاور؟
[5]. آیة الله سید علی خامنه ای، سخنرانی در جمع طلاب مشهد، 26/2/1386.
[6]. آل عمران (3) آیه 144.
[7]. احزاب (33) آیه 40.
[8]. فتح (48) آیه 29.
[9]. محمد (47) آیه 2.
[10]. صف (61) آیه 6.
[11]. سید محمد دادگران، مبانی ارتباطات جمعی (تهران: چاپ ششم، انتشارات فیروزه، 1383) ص 19.
[12]. WWW. Shiayan.ir.
[13]. جورج رتیزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی (تهران: چاپ هشتم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1383) ص 292.
[14]. همان، ص 295.
[15]. همان، ص 215.
[16]. محمد قلی میناوند، «اینترنت و توسعه سیاسی: حوزه عمومی در فضای سایبرنتیک»، دو فصلنامه پژوهش علوم سیاسی، ش 2 (1385) ص 125، به نقل از: Mccarthy.
[17]. مصطفی ازکیا، جامعه شناسی توسعه (تهران: چاپ سوم، نشر کلمه، 1380) ص 108.
[18]. اروین گافمن، داغ ننگ، ترجمه مسعود کیانپور (تهران: چاپ اول، نشر مرکز، 1386).
[19]. علی اکبر فرهنگی، پیشین، ص 111 ـ 122.
[20]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت: الوفاء، 1404 ق) ج 83، ص 130.
[21]. توبه (9) آیه 69.
[22]. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (قم: چاپ اول، موسسه آل البیت، 1409 ق) ج 10، ص 423.
[23]. محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ترجمه عباس عزیزی (تهران: انتشارات صلاة، 1385) ص 307.
[24]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 85، ص 42.
[25]. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه (تهران: چاپ چهارم، دارالکتب الاسلامیه، 1365) ج 2، ص 32.
[26]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 148.
[27]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب (قم: چاپ اول، انتشارات علوم، 1379 ق) ج 1، ص 123.
[28]. میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل (قم: موسسه آل البیت، 1408 ق) ج 3، ص 377.
[29]. شیخ صدوق، علل الشرایع (قم: مکتبه داوری، بی تا) ج 1، ص 285.
[30]. سید بن طاوس، اقبال الاعمال (تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367) ص 279.
[31]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 226.
[32]. میرزا حسین نوری طبرسی، پیشین، ج 2، ص 223.
[33]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص 167.
[34]. همان.
[35]. محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365) ج 4، ص 43.
[36]. محمدابن حسن حر عاملی، همان، ج 6، ص 512.
[37]. محمد ابن یعقوب کلینی، همان، ج 6، ص 505 – 495.
[38]. شیخ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ق) ج 1، ص 511.
[39]. کلینی، پیشین، ج 5، ص 314.
[40]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللئالی (قم: انتشارات سیدالشهداء، 1405 ق) ج 2، ص 221.
[41]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت: دارالجمیل، 1992 م) ج 2، ص 751.
[42]. کلینی، پیشین، ج 2، ص 671.
[43]. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام (قم: مکتبه الفقیه؛ 1376 ق) ج 1، ص 32.
[44]. میرزا حسین نوری، پیشین، ج 8، ص 273.
[45]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص 74.
[46]. محمد بن حسن حر عاملی، پیشین، ج 8،ص 421.
[47]. میرزا حسین نوری، پیشین، ج 8، ص 34.
[48]. محمد بن عمر واقدی، مغازی، تاریخ جنگ های و پیامب6، ترجمه محمود مهدوی دامغانی (تهران: چاپ دوم، مرکز نشر دانشگاهی، 1369) ص 860.
[49]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 3، ص 467.
[50]. اروین گافمن، پیشین، ص 19 ـ 52.
[51]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 369.
[52]. همان، ج 9، ص 327؛ محمد بن عمر واقدی، پیشین، 828.
[53]. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق (قم: انتشارات شریف رضی، 1412 ق) ص 23.
[54]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 230.
[55]. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه (قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ق) ج 19، ص 374.
[56]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 43، ص 118.
[57]. همان، ج 16، ص 229.
[58]. میرزا حسین نوری، پیشین، ج 8، ص 407.
[59]. همان، ص 268.
[60]. مهدی محسنیان راد، ارتباط شناسی (تهران: چاپ اول، انتشارات سروش، 1380) ص 85.
[61]. کلینی، پیشین، ج 1، ص 23.
[62]. محمد باقر مجلسی، ج 16، ص 235.
[63]. آنتونی گیدنز، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی (تهران: چاپ اول، نشر مرکز، 1377) ص 96.
[64]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 226.
[65]. کلینی، پیشین، ج 2، ص 182.
[66]. میرزا حسین نوری، پیشین، ج 8، ص 364.
[67]. همان، ص 371.
[68]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 236.
[69]. میرزا حسین نوری، پیشین، ج 8، ص 438.
[70]. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص 108.
[71]. محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 236.
[72]. همان، ص 332.
[73]. ابن سعد، طبقات الکبری، ج 2، ص 139.
منابع
- ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1404 ق.
- ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، قم، سیدالشهداء، 1405 ق.
- ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف ابن عبدالله، الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالحیل، 1992 م.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1983 م.
- ______، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق.
- مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، چاپ بیست و پنجم، 1381.
- میناوند، محمد قلی «اینترنت و توسعه سیاسی: حوزه عمومی در فضای سایبرنتیک» دو فصلنامه پژوهش علوم سیاسی، ش 2 (سال 1385).
- سورین، ورنر و جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1381.
- دادگران، سید محمد، مبانی ارتباطات جمعی، تهران، انتشارات فیروزه، چاپ ششم، 1383.
- ریتزر، جورج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم، 1383.
- ازکیا، مصطفی، جامعه شناسی توسعه، تهران، موسسه نشر کلمه، چاپ سوم، 1380.
- محسنیان راد، مهدی، ارتباط شناسی، تهران، انتشارات سروش، چاپ اول، 1369.
- گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، 1377.
- فرهنگی، علی اکبر، مبانی ارتباطات انسانی، تهران، موسسه رسا، چاپ هفتم، 1382.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، چاپ اول، 1409 ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365.
- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379 ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، مکتبه الداوری، بی تا.
- _________، کتاب من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.
- سید ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
- نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1408 ق.
- کلینی، محمد بن محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
- طباطبایی، سید محمد حسین، سنن النبی، ترجمه عباس عزیزی، تهران، انتشارات صلاة، تهران، 1385.
- ورام ابن ابی فراس، مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه، 1376 ق.
- واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تاریخ جنگ های پیامبر، ترجمه محمود مهدوی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1369.
- خانمحمدی، کریم، «تعین اجتماعی مشارکت سیاسی زنان در اندیشه معاصر تشیع»، فصلنامه شیعه شناسی، سال پنجم، ش 18، (تابستان 1386).
- خامنه ای، آیت الله سید علی، سخنرانی برای طلاب مشهد، در حرم مطهر امام رضا، 26/2/1386.
- گافمن، اروین، داغ ننگ، ترجمه مسعود کیانپور، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، 1386.
- طبرسی، رضی الدین حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، 1412ق.
نظر شما