تأملی در آموزش و پژوهش جغرافیای تاریخی در ایران
مجله تاریخ اسلام هیجدهم خردادماه سال 1390 شماره چهلم
نویسنده : دکتر عباس احمدوند
به رغم فراوانی متون کهن جغرافیای تاریخی در میان ایرانیان و با وجود آن¬که در دهه های اخیر درسی با عنوان «جغرافیای تاریخی» در دانشگاه های کشور تدریس می شود و پژوهشگرانی به پژوهش و مطالعه در این زمینه اشتغال دارند، مفهوم و مصداق این دانش بین رشته ای، همچنان دچار ابهام و گاه آمیختگی با دیگر علوم چون باستان شناسی و تاریخ محلی است. بر این اساس در مقاله حاضر پس از بررسی تعاریف، سابقه تدریس و شیوه آن و پژوهش های صورت گرفته، به مسائل و مشکلات مربوط به تدریس و پژوهش این دانش در ایران خواهیم پرداخت و راه حل هایی برای برون رفت از تنگناهای آن ارائه خواهیم کرد.
مقدمه: جغرافیای تاریخی و چالش تعریف
با آنکه بسیاری از متون کهن جغرافیایی را می توان در زمره متون جغرافیای تاریخی به شمار آورد و بر همین اساس بسیاری از جغرافی¬دانان قرون گذشته را از جمله پیشروان جغرافیای تاریخ نگاری دانست. عموماً فلیپ کلور آلمانی (قرن هفده میلادی)، نویسنده جغرافیای تاریخی آلمان را بنیان گذار جغرافیای تاریخی پنداشته اند. از زمان کلور تا قرن بیستم که این دانش بر اثرتلاش های دو جغرافی¬دان برجسته، کارل سائر و درونت ویتلزی، رونق بسیاری یافت، پیوسته شاهد نگارش آثاری با عنوان جغرافیای تاریخی مناطق و زمان های گوناگون توسط جغرافی¬دانان غربی هستیم. با این همه تنوع رخ داده در برداشت جغرافی دانان و نیز مورخان از مفهوم و مصداق جغرافیای تاریخی، دانشمندان قرن بیستم را به ارائه تعریف هایی اجماع آفرین واداشته است.
سائر در سخنرانی مشهور خویش در انجمن جغرافی دانان آمریکا (دسامبر 1940) اذعان می دارد که پژوهش در جغرافیای تاریخی امری دشوار است. وی همچنین فرهنگ را دارای ماهیتی تاریخی می داند. که به مدد جغرافیای تاریخی می توان فرهنگ انسانی و در واقع جغرافیای انسانی (اقامتگاه انسان) را مورد بررسی قرار داد. با دقت در این تصریح کارل سائر و توجه به روش هایی که وی آنها را در جغرافیای تاریخی پژوهی ضروری می داند. و نیز ویژگی ها و روش های جغرافیای تاریخی، به دست می آید که انسان عاملی مهم و تأثیرگذار بر جغرافیایی تاریخی و در نهایت، آفرینش فرهنگ است. پس جغرافیای تاریخی منطقه ای خاص را در یک دوره زمانی خاص مورد توجه قرار می دهد و به بررسی تعامل انسان و طبیعت و آثار فرهنگی آن می پردازد.
درونت ویتلزی نیز در سخنرانی 1944 م. در انجمن جغرافی دانان امریکا، پس از بحثی مستوفا در باب مناطق گوناگون در دوره های مختلف و تأثیرات خاص هر مکان در زندگی، آرا و عقاید انسان می کوشد تفاوت مفهوم مکان و زمان را به تصویر بکشد. ویتلزی که برداشتش از جغرافیای تاریخی بسیار شبیه سائر است، به منظور توجیه جغرافی دانان سنتی انجمن جغرافی دانان، تأکید می ورزد جغرافیای تاریخی دارای همان اصالت جغرافیاست، ولی داده های آن را تاریخ فراهم می آورد، هر چند ابزارها و ملاحظات معمول آن جغرافیایی است.
با این همه در نوشته هایی که پس از این دو در باب تعریف جغرافیای تاریخی، تعیین مصادیق، اهداف و روش پژوهش در آن، نوشته شده، جغرافیای تاریخی هر چه بیشتر از منظور بنیان گذاران اولیه خود دور گردیده، محیط را مد نظر قرار داده است. به نظر می رسد پس از جنگ جهانی دوم برخی ویژگی های اساسی این حوزة بین رشته ای تاریخ و جغرافیا تغییر کرده باشد، زیرا از این به بعد هدف آن فهم تکامل یک منطقه خاص جغرافیایی و بررسی تغییرات آن گردید. بر این اساس جغرافیای تاریخی باید به مطالعه تغییرات جغرافیایی منطقه های خاص و زمانی معین (در گذشته) بپردازد. در دهه های پایانی قرن بیستم نیز جغرافیای تاریخی بیشتر بر آن بود که تأثیر محیط های جغرافیایی را بر حوادث تاریخی نشان دهد.
از آنچه تاکنون آمد، روشن می شود هدف اصلی مبدعان جغرافیای تاریخی، مروّجان و محققان آن، عبارت است از اینکه اولاً، تأثیر محیط طبیعی و جغرافیایی را بر حوادث انسانی نشان دهد؛ ثانیاً، اگر جغرافیا را به علم بررسی روابط انسان و زمین تعبیر کنیم، جغرافیای تاریخی باید اقدامات انسان (به گفته سائر فرهنگ) را در گذشته مورد بررسی قرار دهد. به زبان ساده جغرافیای تاریخی مناطق خاص را در زمانی به خصوص (درگذشته) مورد بررسی قرار می دهد و تأثیر محیط را بر رخ دادن حوادث تاریخی و نیز دستاوردهای (فرهنگی) انسانی متبلور در محیط را می کاود. حال این سؤال مطرح است که آیا جریان تدریس و پژوهش جغرافیای تاریخی در ایران به این مقاصد اساسی اواسط و اواخر قرن بیستم دست یافته است؟
1. جغرافیای تاریخی و دریافت ایرانیان از آن
جغرافی ا نگاری از نقاط اوج تمدن ایرانی ـ اسلامی است و جغرافی دانان آثار فراوان و گرانسنگی را از خویش به یادگار نهاده اند. پس از رواج جغرافیای تاریخی جدید نیز، به گزارش دکتر محمد حسن گنجی، تنها انجمن آثار ملی ایران، حدود یکصد عنوان کتاب را در زمینه جغرافیای تاریخی منتشر کرد. با این همه تاکنون تعاریف گوناگونی از جغرافیای تاریخی ارائه شده و هنوز بر سر تعریفی واحد توافقی حاصل نشده است؛ چنان که به نظر می رسد به علت مشترک بودن عنوان جغرافیای تاریخی در میان تاریخ و جغرافیا، مورخان و جغرافی دانان هر یک از دیدگاه خویش، تعریفی جداگانه در محتوا، موضوع، هدف و روش تحقیق خاصی برای جغرافیای تاریخی ارائه کرده اند؛ حتی برخی از مشاهیر جغرافیای تاریخی، مثلاً قرچانلو در جغرافیای تاریخی پس از معرفی دوازده شاخه برای جغرافیا در بحث از جغرافیای تاریخی (که آن را شاخه سیزدهم جغرافیا می داند)، با کمال تعجب می نویسد: در این باره تعریف خاصی وجود ندارد؟! برخی از افرادی که در تحقیقات خویش عنوان جغرافیای تاریخی را وارد می کنند نیز زحمت توضیح و تعریف این اصطلاح را به خود نمی دهند و به جای بحث از مسائل جغرافیای تاریخی، به ارائه مطالبی در تاریخ محلی می پردازند؛ غافل از اینکه اطلاعات مربوط به فتوحات، کیفیت فتح، احوال امرا و سلسله ها، اوصاف آن بلاد و شرح مزارها، مقابر و مشاهد و اماکن در دوره زمانی خاص، تاریخ محلی است. نه جغرافیای تاریخی.
از ابتدای تدریس جغرافیای تاریخی در دانشگاه های ایران، بنیان گذاران و پیشروان آن تنها به بحث از چند شهر مهم تاریخی پرداخته اند. و محققانی که عنوان جغرافیای تاریخی را بر تحقیقات و آثار خویش می نهند، پس از اشاراتی اندک به جغرافیای طبیعی محل، یکسره تاریخ محلی یا حتی عمومی را در قالب این عنوان بیان کرده و به نام جغرافیای تاریخی ارائه کرده اند؛ برای برخی نمونه های جدیدتر نهچیری نیز که جغرافیای تاریخی را بیوگرافی یک شهر یا منطقه می داند و آن را لازمه شناخت وجه تسمیه اسامی شهرها و تحول آنها قلمداد کرده، به نمونه هایی اشاره می کند. حتی نویسنده ای چون قرچانلو در تناقضی آشکار و در اوج آشفتگی تعاریف، جغرافیای تاریخی را معادل توپولومی (مطالعه وجه تسمیه شهرها و نقاط و ذکر اسامی نواحی) می خواند. برخی جغرافی دانان و نویسندگان مشهور چون اقتداری و برخی نویسندگان پیرو او، پا را از این هم فراتر نهاده و جغرافیای تاریخی را معادل شرح آثار و بناهای باستانی می دانند و به شیوه ای افراطی باستان شناسی را از آن برداشت می کنند.
البته در این میان برخی محققان، جغرافیای تاریخی را بسیار نزدیک بدانچه بنیان گذاران نیمه قرن بیستم و محققان اواخر قرن بیستم در می یافتند، معنا می کنند؛ برای مثال حسین شکویی در تقریظ خویش بر کتاب مقدمه ای بر جغرافیای تاریخی، اثر بیک محمدی «جغرافیای تاریخی را نگرش تاریخی به همه نوع مسائل جغرافیایی می داند که شامل تمامی شاخه های علم جغرافیا می گردد». او معتقد است:
باید در جغرافیای تاریخی بررسی فرایند اجتماعی مورد تأکید باشد، زیرا همه تاریخ بشر و به موازات آن تمامی پدیده های جغرافیایی حاصل همکاری اجتماعی مردم و یا برخوردهای اجتماعی است.
هم از این روست که بیک محمدی، در مورد علم جغرافیای تاریخی می نویسد:
رابطه انسان و طبیعت را در زمان گذشته بررسی کرده، لذا در این علم روابط مکانی انسانی را در قالب گذشته مطرح می گردد تا چگونگی مسائل جغرافیایی امروز بهتر درک شود.
به بیان دیگر، بیک محمدی جغرافیای تاریخی را همان جغرافیای انسانی (در گذشته) می داند. در عین حال ابوالفضل نبئی نیز در مقاله «روش تحقیق تاریخ از جغرافیا، نقش عوامل جغرافیایی در رویدادهای تاریخی یا بررسی مطالب جغرافیایی» تأکید می کند بحث از تغییرات جغرافیایی در طول زمان، مثلاً اینکه روزی دریاچه آرال و دریاچه خزر یکی بوده و امثال آن، در واقع تاریخ جغرافیا یا سرگذشت مناطق جغرافیایی است. از نظر او جغرافیای تاریخی به بررسی نقش جغرافیا در تاریخ، یعنی پیروزی ها، شکست ها، مهاجرت ها، تأثیر کوه ها، معابر، صحراها و. .. در شکل گیری حوادث تاریخی و نیز ساخت پایتخت ها براساس استقرار در قلب مناطق جغرافیایی و در ارتباط با تأمین امنیت و. .. می پردازد. ملاحظه می کنیم که حتی در برداشت نبئی نیز جغرافیای تاریخی تأکیدی فراوان بر انسان و نقش عامل محیط بر حوادث زندگی او دارد.
2. آموزش جغرافیای تاریخی در ایران (برنامه ها و متون)
الف) برنامه های درسی
به گفته قرچانلو پیدایی جغرافیای تاریخی در کشور ما بیشتر از سه دهه سابقه ندارد. کرسی این درس به پیشنهاد دکتر منوچهر ستوده در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و در رشته تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی (تاریخ و تمدن ملل اسلامی کنونی) تأسیس گردید. بعدها به همت و کوشش دکتر ابوالقاسم اجتهادی، مدیر وقت این گروه، درس جغرافیای تاریخی در برنامه هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری این رشته گنجانده شد. اما دکتر گنجی اولین معلم جغرافیای تاریخی دانشگاه تهران را استاد سعید نفیسی (در رشته تاریخ و جغرافیای آن روز دانشکده ادبیات) می داند. گنجی در عین حال از تدریس استاد فقید دیگر این دانشگاه، حسینعلی ستوده یاد کرده، از تدریس خویش طی سال های 1350 تا 1354 در کلاس های فوق لیسانس جغرافیا نیز سخن گفته است. به رغم این اختلاف نظر قرچانلو و گنجی در مورد نخستین مدرس این درس، هر دو در مورد نخستین متن درسی آن روزگار، یعنی کتاب جغرافیای تاریخی لسترنج، توافق دارند. از نیمه دوم دهه 1340 کم و بیش الگویی برای تدریس این درس بوده است. البته گویا نفیسی در مباحث خود به ذکر چند شهر تاریخی چون ری، قم، همدان و نیشابور اکتفا کرد؛ چنان که حسینعلی ستوده هم بر این منوال عمل می نمود. با این حال گنجی روش تدریس خویش را در عنوان کردن مباحث جغرافیای انسانی درس مذکور دارای تفاوتی کلی با روش این استادان ذکر می کند. اما توضیح نمی دهد این تفاوت کلی در چه چیزی و به چه شکلی بوده است؟!
طبیعتاً این نوع تدریس ها نواقصی داشت که اجمال و محور بودن تاریخ محلی از آن جمله بود؛ از این رو پس از انقلاب اسلامی در ایران که برنامه های درسی تغییر کرد، افرادی چون قرچانلو که سابقه ای طولانی در تدریس این درس داشتند، کوشیدند آن را در مجرای علمی و محققانه تری قرار دهند. پس از این فراز و نشیب ها بود که درس جغرافیای تاریخی در رشته های تاریخ و تمدن ملل اسلامی، تاریخ، جغرافیا و ایران شناسی کم و بیش تدریس گردید؛ اما نگاهی به سرفصل های درسی امروز این رشته ها، توفیق یا عدم توفیق فراهم آمدن این مجرای عملی و محققانه تر را می تواند نشان دهد.
در «مشخصات کلی، برنامه درسی و سرفصل» دوره کارشناسی رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی، مصوب جلسه 15/9/1384 شورای برنامه ریزی وزارت علوم که طراحی گروه مزبور در دانشگاه تهران است و اکنون در برخی دانشگاه ها چون فردوسی مشهد، الزهراء، قزوین، زنجان و تربیت معلم آذربایجان و ناگزیر برخی واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی اجرا می گردد، به شش واحد درسی بر می خوریم؛ در دو واحد نخست، «جغرافیا نگاری در اسلام» بدون پرداختن به مفهوم، تعریف، و موضوع، هدف و رویکرد و مسائل خاص تدریس جغرافیای تاریخی، تنها به ذکر تاریخچه جغرافیا در میان مسلمانان و ملل پیش از آنان پرداخته شده است آن گاه در دو درس دو واحدی با عنوان «جغرافیای تاریخی جهان اسلام 1 و 2»، ضمن ارائه مطالب پراکنده جغرافیایی، غالباً مباحثی در تاریخ محلی ارائه گردیده است.
در سرفصل کارشناسی ارشد این رشته (در دانشگاه تهران) نیز با اینکه عنوان درس به «روش تحقیق در جغرافیای تاریخی» تغییر یافته و هدف آن، آشنایی با مآخذ و روش های تحقیق در جغرافیای تاریخی است، اما تأکید بر اینکه در تدریس این درس، باید از آثار باستانی، متون گوناگون تاریخی، جغرافیایی و ادبی، سنگ نوشته ها و آثار عتیقه بهره برد، فضای دروس باستان شناسی و تاریخ محلی را به ذهن متبادر می سازد و همچنان نشان دهنده شباهت های جدی میان این سر فصل و سرفصل کارشناسی این رشته است. البته در سر فصل کمیته تخصصی تاریخ، مصوب جلسه 209 شورای عالی برنامه ریزی وزارت آموزش عالی، درس «جغرافیای تاریخی ایران» جزو دروس مشترک دوره دکتری رشته تاریخ آمده است. لیکن در این سرفصل همچون سرفصل رشته تاریخ و تمدن و ملل اسلامی، منبعی برای تدریس ذکر نشده، همچنان سیطره تاریخ محلی به چشم می خورد. با وجود این در برخی عناوین محدود، چون بررسی وضع طبیعی و اقلیمی ایران در مورد زندگی مردم این سرزمین و مسئله آب و زمین و ارتباط آن با زندگی مردم نوعی احساس نزدیکی به جغرافیای تاریخی هویداست. هر چند در سرفصل کارشناسی ارشد رشته تاریخ، مصوب 15/9/1371 شورای عالی برنامه ریزی، اصولاً این درس وجود ندارد. در مقطع کارشناسی تاریخ نیز ضمن دروس پیش نیاز، دو واحد جغرافیای تاریخی جهان، دو واحد جغرافیای تاریخی ایران و دو واحد جغرافیای تاریخی سرزمین های اسلامی آمده که صرف نظر از تفاوت عناوین آنها و نبودن منبعی پیشنهادی در تدریس فضای سرفصل ها به شدت تاریخ محلی محور است؛ از طرف دیگر کم اهمیت شدن درس جغرافیای تاریخی، از دوره دکتری به مقطع کارشناسی رشته تاریخ نیز می تواند نشان دهنده بذل توجهی اندک به آن باشد. البته در مصوبه جلسه 333 شورای عالی برنامه ریزی وزارت آموزش عالی، مورخ 23/10/1375، درس جغرافیای تاریخی سرزمین های اسلامی جزو دروس اختیاری رشته تاریخ مطرح گردیده است که اختیاری بودن آن و نیز وجود درسی به نام کلیات جغرافیا (با تکیه بر جغرافیای ایران)، ضمن دروس پایه الزامی را برای دانشجو در توجه به جغرافیای تاریخی، یادگیری و درک آن ایجاد نمی کند.
شاید برنامه های درسی رشته های گوناگون تاریخی اندکی نشان از توجه به جغرافیای تاریخی داشته و تأسیس رشته هایی تازه چون ایران شناسی، خبر از بروز تحولاتی کیفی در سرفصل های درسی بدهد، اما دقت در برنامه های درسی این رشته های تازه تأسیس نیز (مثلاً سرفصل کارشناسی، مصوب جلسه 540 شورای گسترش آموزش عالی، مورخ 22/12/1383) نشان می دهد در این رشته هم کار بر منوال رشته های تاریخی است و چیزی جز نام عوض نشده است.
در سرفصل گرایش های گوناگون رشته جغرافیا هم با تغییری جدی مواجه نیستیم، زیرا اولاً، در سرفصل های بسیاری از گرایش های رشته جغرافیا چون جغرافیا و برنامه ریزی شهری یا جغرافیای شهری و روستایی (صورت جلسه 335، مورخ 1/7/1380، شورای عالی برنامه ریزی)، جغرافیایی سیاسی، نظامی، جغرافیای ناحیه ای و کارتوگرافی (صورت جلسه 360 شورای عالی برنامه ریزی وزارت آموزش عالی) اساساً درسی به نام جغرافیای تاریخی به چشم نمی خورد؛ ثانیاً، در گرایش اقلیم و ژئومورفولوژی رشته جغرافیای طبیعی (صورت جلسه 243، مورخ 8/6/1371 شورای عالی برنامه ریزی وزارت آموزش عالی) نیز که احتمالاً تحت تأثیر برخی چهره های علاقه مند به جغرافیای تاریخی چون گنجی، درس جغرافیای تاریخی گنجانده شده است، باز ملاحظه می شود عملاً این سرفصل ها مباحث تاریخ جغرافیا یا تاریخچه جغرافیای تاریخی را عرضه می دارند شگفت تر آنکه برخی از دانشگاه های دارای رشته جغرافیا اصولاً این درس را جزو دروس دانشجویان ارائه نکرده اند و به جای آن دروس مهم تری را ارائه می کنند؟!
ب) متون درسی
بنابر سخن برخی مشاهیر جغرافیای تاریخی تا مدت های مدید کتاب لسترنج منبع تدریس این درس بوده است؛ حتی اکنون نیز گنجی به هر جغرافی دان علاقه مند به جغرافیای تاریخی توصیه می کند، چه از لحاظ آشنایی با محتوای کتاب و چه از لحاظ درک روش تحقیق و مفهوم جغرافیای تاریخی، از مراجعه بدان غفلت نکنند؛ حال آنکه کتاب لسترنج که اساساً فاقد عنوان جغرافیای تاریخی است و مشخص نیست مترجم فارسی آن از چه رو نام جغرافیای تاریخی را به عنوان اصلی افزوده است کوششی است در ارائه اطلاعات و معلومات پراکنده کتب جغرافی نویسان عرب، ایرانی و ترک (از قدیم تا عهد تیموری)، راجع به شرق اسلامی نویسنده که این کتاب را در ادامه و تکمیل آثار دیگرش چون بغداد در زمان خلافت عباسی (1900) و فلسطین در زمان حکمرانی مسلمانان (1890) نگاشته است، در جای جای آن به ارائه تاریخ محلی ولایات و مناطق شرق اسلامی و نه جغرافیای تاریخی آنها پرداخته است. به واسطه این قبیل اشکالات بود که سازمان مطالعه و تدوین کتب درسی دانشگاه ها (سمت)، تألیف مجموعه جغرافیای تاریخی اسلام (برای سرفصل رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی) را به دکتر قرچانلو وانهاد که تاکنون دو جلد آن منتشر شده و قرار است تا پنج جلد افزایش یابد. با وجود این به نظر می رسد تلاش های دکتر قرچانلو چیزی جز افزودن مطالبی که لسترنج به جهت شرقی بودن موضوع کتابش از آن صرف نظر کرده و نیز روز آمد کردن آن، نیست؛ برای نمونه ایشان در بحث از جزیرة العرب (خاستگاه اسلام) که آن را سرآغاز بخش دوم کتاب (جلد اول) یعنی جغرافیای تاریخی شهرها قرار داده، به شیوه های کاملاً توصیفی به بحث پرداخته و تنها در فقراتی بسیار محدود (چون دو سطر آخر ص 154) وجود برخی فرآورده های کشاورزی عربستان جنوبی را مایه ثروت و عظمت دولت های متمدن آن بلاد دانسته و گاه آنها را باعث درگیری هایی شمرده است. جز این نوع اشارات اندک، ایشان پس از ذکر تقسیمات عربستان از نظر جغرافی دانان یونانی و اعراب جاهلی بیشتر به بحث از تاریخ محلی این بلاد پرداخته است. از این دو کتاب مشهور درسی که بگذریم، حال و روز دیگر کتب درسی (مثلاً نهچیری، جغرافیای تاریخی شهرها برای دانش آموزان دبیرستان و معلمین، ص 8 و 9 و 21 به بعد) نیز به همین ترتیب است.
3. پژوهش در جغرافیای تاریخی (پایان نامه ها و پژوهش ها)
الف) پایان نامه ها
وجود پایان نامه هایی در باب جغرافیای تاریخی و با این عنوان، طی سال های 1346 تا 1349 شمسی. نشان می دهد سخن قرچانلو در اینکه آموزش جغرافیای تاریخی در ایران، در نیمه دوم دهه 1340 آغاز شده، درست است؛ اما طبیعتاً و با وجود سرفصل های درسی که ذکرشان رفت، باید انتظار پایان نامه های حاصل از این فضای آموزشی را نیز داشته باشیم؛ از این رو در دو گروه آموزشی هدف، یعنی تاریخ و تمدن ملل اسلامی (دانشکده الهیات دانشگاه تهران) و تاریخ (دانشکده ادبیات دانشگاه تهران)، وضع پایان نامه های دکتری و کارشناسی ارشد تا پایان سال 1377 اجمالاً بدین قرار است.
جدول 1- براساس فهرست مجله دانشگاه انقلاب، ص 275 - 284، گروه تاریخ
مجموع پایان¬نامه¬های کارشناسی ارشد و دکتری پایان¬نامه¬های در زمینه جغرافیای تاریخی
197 مورد 2 مورد
جدول 2- براساس فهرست مجله دانشگاه انقلاب، ص 259 - 266،
گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی
مجموع پایان¬نامه¬های کارشناسی ارشد و دکتری پایان¬نامه¬های در زمینه جغرافیای تاریخی و دارای تصریح بر این عنوان وجود واژه¬های دیگر چون اوضاع تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و مشاهیر در عناوین پایان¬نامه¬ها
197 مورد 2 مورد 10 مورد
نشانگر رویکرد به تاریخ محلی
ب) پژوهش¬ها
از مجموع 110 عنوان پژوهش صورت گرفته طی سالیان (جدول 3) که 100 مورد آنها را دکتر گنجی و بقیه را نگارنده بررسی کرده است. می توان نکات زیر را به دست آورد:
جدول 3
آثار پژوهشی دارای عنوان جغرافیای تاریخی عدم اطلاع نویسندگان از جغرافیا و جغرافی¬دان نبودن نویسندگان این آثار به معنای خاص کلمه ارائه مطالب تاریخ محلی به عوض جغرافیای تاریخی ارائه مطالب باستان شناسانه به عوض جغرافیای تاریخی
110 مورد حدود 80 درصد تقریبا تمامی موارد 4 مورد
همچنین در کشور دائرة المعارف های فراوانی وجود دارد که از آن میان فعالیت دو دائرة المعارفِ دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل و دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی در زمینه جغرافیای تاریخی قابل توجه تر است. سال هاست گروه های جغرافیای این دو دائرة المعارف ضمن نگارش مقالاتی مستند و روزآمد در باب مباحث گوناگون جغرافیایی، اصطلاحات و کتب جغرافیایی جهان اسلام و ایران، به نگارش مقالاتی مستند و روزآمد در زمینه جغرافیای تاریخی مناطق گوناگون جهان اسلام نیز اهتمامی ویژه دارد. در اینجا لازم می¬دانم به بررسی دو مقاله خودم که در جلد 12 دانشنامه جهان اسلام منتشر شده (1387) بپردازم:
مقاله اول) چورم: مقاله ای کوتاه در دو بخش استان چورم و شهر چورم در ترکیه امروز. کل مقاله هفت پاراگراف بوده، براساس منابع و مآخذ دست اول و متقن نگاشته شده است. از این هفت پاراگراف تنها دو پاراگراف به معرفی توصیفی موقعیت جغرافیایی چورم اختصاص داشته، چهار پاراگراف به بحث از آثار باستانی، شهری، مزارات و حوادث رخ داده در آن، به ویژه در عصر عثمانی می پردازد. در یک پاراگراف باقی مانده نیز مطالبی در معرفی شهرهای استان چورم، محصولات و امکانات طبیعی آن به چشم می خورد.
مقاله دوم) حدث: شهری ویران در ترکیه امروز این مقاله در چهار ستون دائرة المعارف منتشر شده است. تنها در پاراگراف اول، مباحث مکان یابی جغرافیایی این شهر وجود دارد و بقیه مقاله به تمامی، معطوف به ذکر حوادث تاریخی (به شیوه تاریخ محلی) است. این حوادث تاریخی از اواخر دوران سلطه بیزانس آغاز شده و تا سال 839 ق (سال حمله سپاهیان ممالیک مصر بدان حدود) ادامه می یابد. چند سطر نیز حاوی اشاره هایی مختصر به موقعیت کوهستانی و برفگیر شهر است و دست آخر در پنج سطر از پاراگراف پایانی مقاله، برخی دانشمندان حدث (بر همان شیوه تاریخ محلی) معرفی شده است.
4. مشکلات جغرافیای تاریخی و ارائه چند پیشنهاد
با وجود آنکه جغرافیای تاریخی می تواند به مثابه یک دانش بین رشته ای افق های مشترک میان تاریخ و جغرافیا را در نوردد و با تلفیق نگاه تاریخی و جغرافیایی، موضوعات را از منظری تازه بنگرد، متأسفانه ملاحظه می کنیم رویکرد غالب آموزش و پژوهش آن توجه به تاریخ محلی (که در جای خود ارزشمند، اما جدای از جغرافیایی تاریخی است) گردیده است. البته نگارنده به هیچ رو مدعی نیست که از دیدگاهی جامع در باب مشکلات و مسائل موجود در آموزش و پژوهش جغرافیای تاریخی برخوردار است؛ چنان که ارائه چند نکته و نمونه در باب کاربردی و عینی تر ساختن پژوهش های جغرافیای تاریخی ـ که در ادامه مقاله می آید ـ نیز باید پیشنهاداتی فروتنانه تلقی گردد. و اینکه یک علاقه مند به مطالعات تاریخی، معتقد است با استفاده از ابزار جغرافیای تاریخی می توان راه های تازه ای را در تاریخ پژوهشی گشود.
چنان که ملاحظه کردیم، آموزش و پژوهش جغرافیای تاریخی در ایران گرفتار چند اشکال است؛ یکی از مهم ترین آنها نداشتن دیدگاهی روشن درباب جغرافیای تاریخی و خلط کردن میان آن و برخی حوزه های دیگر مانند تاریخ محلی یا باستان شناسی است. همچنین به گواهی برخی از استادان و محققان مشهور این حیطه، نبود یا کمبود کتب درسی و جزوات آموزشی مناسب نیز از دشواری های دیگر آن است. هر چند تاکنون آثار متعددی در این زمینه (عمدتاً از سوی غیر متخصصان) نگاشته شده است.
در سطح جهان نیز اکنون مطالب فراوانی در باب علل ناکارآمدی و نیز دشواری های خاص جغرافیای تاریخی مطرح گردیده است. یکی از آنها مقاله مهم و تازه «جغرافیای تاریخی در میانه جغرافیا و تاریخ نگاری» نوشته کوچرا است. از نظر کوچرا، مسئله مهم همیشگی جغرافیای تاریخی، از آغاز شکل گیری، عدم تمایز کافی آن از دیگر علوم است. علاوه بر این جایگاه جغرافیای تاریخی نیز ابهامات فراوانی دارد. کوچرا تأکید دارد به رغم تلاش بسیار در حل این دو مسئله، فقدان مبنای روش شناسی و نظری، باعث لاینحل ماندن آنها شده است.
همچنین کوچرا در توضیح بیشتر این قبیل مشکلات اذعان می کند؛ به واقع این مشکلات است که باعث ماهیت صرفاً توصیفی جغرافیای تاریخی گشته، مانع از تمرکز آن بر توضیح و جستجوی قوانین می شود. چنان که نتیجه توصیفی بودن نیز چیزی جز ناکارآمد و غیر سودمند شدن آن نیست. اگر واقع بینانه بنگریم، خواهیم دید این ایرادها به پژوهش ها و آموزش های ما نیز در زمینه جغرافیایی تاریخی وارد است؛ البته کوچرا با استناد به پژوهش هایی بسیار پیشنهاداتی را نیز برای بهبود اوضاع ارائه می کند که برخی از آنها عبارت است از:
باید بدانیم جغرافیای تاریخی، علمی جغرافیایی است و نباید تنها آن را به منزله توپوگرافی در نظر آورد.
جغرافیای تاریخی در پی بازسازی پدیده های جغرافیایی است که دیگر وجود ندارد؛ از این رو به شناخت ما از وضع کنونی منطقه مورد نظر کمک می کند.
باید به عنصر مکان (جغرافیایی) توجه کافی کرد و عنصر زمان (تاریخ) را از حالت صرف سالشمارانه که توصیف آفرین است، رها ساخت.
از آنجا که در یک منطقه امروزین قوانین جغرافیایی به تمام قامت جاری و ساری است، این قوانین در مناطق جغرافیایی گذشته نیز جاری و ساری بوده است.
شاغلان به این رشته باید تخصص های ضروری جغرافیایی و تاریخی را فرا گیرند تا درکشان از جغرافیای تاریخی ارتقا یابد.
اجرای پیشنهادات کوچرا دشوار نیست؛ حتی در میان مسلمانان می توان نمونه هایی را یافت که تا حدودی به اجرای برخی از آنها توفیق یافته اند. یکی از این نمونه ها کتاب الجغرافیا التاریخیة لإفریقیه نوشته دکتر محمد حسن است. نویسنده در مقدمه، پس از ذکر ارتباط جغرافیای تاریخی با انواع علوم جغرافیایی و اینکه تمامی این علوم در جغرافیای تاریخی، در رودخانه تاریخ جریان پیدا می کنند آن را برخاسته از مکتب سالشمارانه فرانسوی ها می داند که در روزگاران کهن نیز نمونه های بسیار دارد. لیکن حسن که به خوبی با آثار جغرافی دانان مسلمان و تحقیقات جدید آشناست و از مشاهده مستقیم نیز در پژوهش خویش بهره می برد معتقد است از اواخر قرن بیستم این مکتب به سوی دقت گرایی روز افزون و کارآمدی بیش از پیش حرکت کرده است حسن پس از بحث از مسائل اساسی جغرافیای تاریخی و تبیین رابطه آنها با مفاهیمی چون توپونومی به بحث از خصوصیات اسامی مناطق افریقیه (موضوع کتاب) پرداخته، بر این باور است اسامی جغرافیایی مذکور و یا حتی اسامی قبایل، دچار توسعه و تضییق شده اند که توجه به آنها، آگاهی از مکان یابی آن بلاد و مسئله اقامت انسان (در اینجا اعراب) را در آن آسان تر می سازد. آن گاه حسن در روشن ساختن دو مفهوم اساسی عمارت (آبادانی همراه با سکونت) در افریقیه، به بررسی دو واژه «قریه» و «قصر» می پردازد. و علت تفاوت آنها را در نواحی غرب اسلامی و اندلس (اسپانیای اسلامی) شرایط اقلیمی، مورفولوژی و دموگرافی می داند آن گاه توضیح می دهد شرایط و میزان سکونت در قریه های واقع در دشت یا ساحل چه تفاوت هایی با یکدیگر دارد؛ چنان که از نظر او به کاربردن واژه های چون «قریه صغیره»، «قریه حقیره» یا «قریه بلامعنی» از سوی جغرافی دانان مسلمان نمایانگر توجه ایشان به این نوع تفاوت هاست.
حسن در فصل سوم کتاب خویش به ذکر مسائل خاص جغرافیایی نواحی ساحلی در طی روزگاران، مسائل آب وهوایی، راه ها، چگونگی آبیاری و تأثیر آن در اقامت انسان و مسافت شهرها با یکدیگر می پردازد.
جالب آن است که ارائه اطلاعاتی که آنها را تاریخ محلی می خوانیم، در این اثر بسیار اندک و تابع مطالب اصلی نویسنده و تنها به منظور تأیید فرضیات اوست.
علاوه بر این یک حوزه جذاب و تازه جغرافیای تاریخی پژوهی می تواند توجه به انسان یا به تعبیر جغرافی دانان، مسئله جغرافیای انسانی در طی قرون باشد.
اگر بخواهیم این مطلب را با زبان تاریخ توضیح دهیم، باید اشاره کنیم در حوزه جدید تاریخ اجتماعی ـ فرهنگی که توجه آن به موضوع مردم و نه سلاطین و حکام است و به سادگی می توان آن را تاریخ از پایین خواند، آیا جغرافیای تاریخی نمی تواند برای مورخان اجتماعی ـ فرهنگی توضیح دهد، چرا آدمیان مکان هایی خاص را برای سکونتگاه خویش برگزیده اند؟ و اینکه چرا در مناطق جغرافیایی به خصوصی ساختارهایی خاص از تفکر، زندگی، آداب و رسوم، سیاست و اقتصاد به منصه ظهور رسیده است؟ و آیا جغرافی دانان که کمتر از مورخان در دربارها ساکن بوده و بیشتر با مردمان عادی ارتباط داشته اند، هر چه بهتر اینها را لمس و درک نکرده اند؟
نتیجه
به نظر می رسد وجود ابهاماتی در موضوع، روش و هدف جغرافیای تاریخی باعث شده تدریس و پژوهش این دانش بین رشته ای (تاریخ و جغرافیا) در ایران گرفتار ابهامات و اشکالاتی گردد. مهم ترین این اشکالات خلط مباحث آن با باستان شناسی و تاریخ محلی است. البته به رغم رواج نسبی تدریس آن و تألیف آثار نسبتاً پر شمار در این عرصه، این ابهامات و اشکالات همچنان باقی است که امید می رود با توجه بیشتر به ماهیت جغرافیایی آن، پرهیز از توصیف محض، باز تعریف عنصر زمان (تاریخ) و توجه به جغرافیای انسانی و پرداختن به افق هایی تازه چون فرهنگ انسانی بتوان با کمک و همت محققان آشنا به دانش های گوناگون و بایسته در جغرافیای تاریخی بر کارامدی و کاربردی تر ساختن آن در ایران افزود.
پی نوشت ها
. Encyclopedia Britannica, s.v. Historical Geography.
. lbit.
. carlo sauer, forword to Historical Geography, Annals of the Association of American Geographers, No. 7 , Vol. xxxI, p. 4.
. Ibit, P. 7.
. Ibit, p. 8.
. Ibit, p. 9.
. Ibit, pp. 10 – 15.
. Ibit, p. 15.
. Ibit, pp. 15 – 17.
. Dewent Wittlesey, The Hirizon of Geogrophy, Annals of the Association of American Geographers, No 1, Vol. xxxv, PP. 4 – 6.
. Idem, pp. 1- 4.
. Idem, pp. 30 – 32.
. Small and witherich, s. v "Historical Geography".
. Enc Britannica. S. v.
. Ibit, John small and Micael witherick, AModem Dictionary of Geography, s. v. Historical Geography, Edward Arnola.
. ر. ک: ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی، تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1379) فصل 1ـ 16؛ محمد حسن گنجی، «جغرافیا»، دانشنامه جهان اسلام.
. محمد حسن گنجی، جغرافیا در ایران (تهران و مشهد: آستان قدس رضوی و موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتا شناسی، 1380) ص 226.
. همان، ص 223؛ حسن بیک محمدی، مقدمه¬ای به جغرافیای تاریخی ایران (اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1377) ص 4 ـ 13.
. همان.
. حسین قرچانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی(1) (تهران: سمت، 1380) ص5ـ8.
. برای مثال ر. ک: جغرافیای تاریخی و انسانی شیعه در جهان اسلام (قم: انتشارات انصاریان، 1371) ص 7 ـ 8؛ مجتبی میرمیران و حسن کهنسال، «مروری بر جغرافیای تاریخی گیلان، قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم»، مجله جغرافیا و توسعه ناحیه ای، ش 6، بهار و تابستان، 1385، ص 197 و 198 به بعد.
. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام (تهران: امیرکبیر، 1380) ص 58؛ سید صادق سجادی و هادی عالم زاده، تاریخ نگاری در اسلام (تهران: سمت، 1375) ص 109، 126، 129.
. محمد حسن گنجی، پیشین، ص 223.
. برای مثال: محمد جواد مشکور، جغرافیای تاریخی ایران باستان (تهران: دنیای کتاب، 1371) ص 9 ـ 41، 43 – 57، 61 ـ 64، 65 ـ 78، 95 ـ 110، 112 به بعد؛ عزیز الله بیات، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخ ایران (تهران: امیرکبیر، 1367) ص 11 ـ 43، 46 ـ 78، 83 ـ 94، 130 به بعد؛ ایرج افشار سیستانی، جغرافیای تاریخی دریای پارس (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، 1376) ص 13 ـ 19 و 111 به بعد.
. عبدالحسین نهچیری، جغرافیای تاریخی شهرها برای دانش آموزان دبیرستان و معلمین (تهران: انتشارات مدرسه، 1376) ص 8 ـ 9؛ حسن بیک محمدی، پیشین، ص 167 ـ 201؛ محمد مشهدی، جغرافیای تاریخی منطقه کاشان در تاریخ قم، فصلنامه کاشان شناخت، شماره اول، بهار 1384، ص 89 ـ 97 و به بعد.
. مقایسه شود: همو، ج 1، ص 8.
. وی از یک سو آن را بررسی تأثیر محیط جغرافیایی بر وقایع تاریخی، سیر تکامل دولت ها و تغییرات مرزی می داند و از سوی دیگر آن را تاریخ اکتشافات جغرافیایی می خواند. (ص 8).
. همان، ص 1 ـ 2.
. احمد اقتداری، خوزستان، کهکلویه و ممسنی، جغرافیای تاریخی و آثار باستانی انتشارات انجمن آثار ملی، 1359) ص 1 ـ 2.
. همایون رضوان، «نگاه اجمالی به پیشینه و آثار باستانی شهرستان ورامین» مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش 177، بهار 1375، ص 174 ـ 175؛ عبدالکریم بی آزار شیرازی، باستان شناسی و جغرافیای تاریخ قصص قرآن (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382) ص 9، 27، 49، 81، 95، 151، 205، 233، 299، 337، 367، 393، 445، یعقوب محمدی فر، «مروری بر کلیات جغرافیای تاریخی منطقه زاگرس مرکزی در دوران پیش از اسلام»، مجله مطالعات ایرانی، سال پنجم، ش 9، بهار 1375، ص 174 ـ 184.
. حسن بیک محمدی، پیشین، ص 15.
. همان، نیز ر. ک: علی اصغر رضوانی، «جغرافیای تاریخی ساوه» پژوهش های جغرافیایی، ش 56، تابستان 1385، ص 17 ـ 18.
. حسن بیک محمدی، پیشین، ص 124.
. ابوالفضل نبئی، «روش تحقیق تاریخ از جغرافیا...»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، سال اول، شماره اول، تابستان 1365، ص 125 ـ 133، 135 ـ 136.
. حسن بیک محمدی، پیشین.
. حسین قرچانلو، پیشین، ج 1، ص 1.
. همان، ص 2.
. محمد حسین گنجی، پیشین، ص 223.
. همان.
. همان، حسین قرچانلو، پیشین، ص 1.
. برای مثال: حسین قرچانلو، پیشین، محمد حسن گنجی، پیشین.
. محمد حسین گنجی، پیشین.
. همان.
. حسین قرچانلو، پیشین، ص 2.
. همان.
. همان.
. مشخصات کلی برنامه درسی و سرفصل، دوره کارشناسی رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی، ص 69 ـ 71.
. همان.
. همان، ص 72 ـ 74.
. همان، ص 109.
. همان، ص 6.
. همان، ص 12 ـ 13.
. همان، ص 12.
. همان، ص 13.
. البته در سرفصل کارشناسی ارشد تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی حوزه علمیه قم، مورخ 6/12/1374، درس جغرافیای تاریخی (بر همان شیوه دانشکده الهیات دانشگاه تهران) آمده است.
. همان، ص 10 ـ 60.
همان، ص 65 ـ 67.
. همان، ص 11.
. همان، 5 ـ 7.
. همان، ص 72.
. محمد حسن گنجی، پیشین، ص 223؛ حسین قرچانلو، پیشین، ج 1، ص 1.
. محمد حسن گنجی، پیشین، ص 225.
. The lands of the Eastern caliphate, Mesopotamia. Persia and cantnal Asia from the Moslem conquest to the time of timur.
. ر. ک: لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی،. .. ترجمه محمود عرفان (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1367) ص 17 ـ 19.
. Lestrange , preface, p. v.
. Baghdad Under the Abbasid caliphate.
. Palestine Under the Moslems.
. Ibit.
. ر. ک: حسین قرچانلو، پیشین، ج 1 و 2.
. همان، ج 1، ص 2؛ یونس فرهمند، «معرفی کتاب جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی جلد دوم» کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 90 ـ 91؛ فروردین و اردیبهشت 1384، ص 100.
. حسین قرچانلو، همان، ج 1، ص 139.
. برای نمونه، همان، ص 139 ـ 154.
. همان، ص 154.
. همان، ص 155 ـ 156.
. برای نمونه ر. ک: همان، ص 156 به بعد، ص 163 به بعد، 180 به بعد، 212 به بعد، 247 به بعد، 320 به بعد؛ یونس فرهمند، پیشین، ص 101 ـ 103.
. البته ممکن است در تدریس جغرافیای تاریخی از متون دیگری نیز استفاده شود که به بررسی برخی از آنها در ادامه مقاله خواهیم پرداخت.
. «فهرست پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری تاریخ، مجله دانشگاه انقلاب، ص 263، ش 16 و 80؛ ص 260، ش 23، ص 259، ش 4؛ ص 263 ـ 264، ش 101؛ ص 266، ش 152.
. حسین قرچانلو، پیشین، ج 1، ص 1، مقایسه شود: محمد حسن گنجی، پیشین، ص 223.
. برای مثال: احمد اقتداری، پیشین، ص 1 ـ 2؛ و فصل 1 ـ 12؛ عزیزالله بیات، پیشین، ص 46 ـ 78، 83 ـ 94، 130 به بعد، محمد جواد مشکور، پیشین، ص 61 ـ 78، 95 ـ 110 و 112 به بعد؛ ایرج افشار سیستانی، پیشین، ص 13 ـ 109 و 111 به بعد؛ عبدالحسین نهچیری، پیشین، ص 21 به بعد، حسن بیک محمدی، پیشین، ص 167 ـ 201؛ عبدالکریم بی آزار شیرازی، پیشین، ص 9، 27، 49، 81، 90، 151، 205، 233، 299، 237، 367، 393 و 445؛ محمد مشهدی، پیشین، ص 89، 90 ـ 97؛ یعقوب محمدی فرد، پیشین، ص 174 ـ 184، 197 ـ 198 به بعد، علی اصغر رضوانی، پیشین، ص 18 ـ 20 به بعد.
. احمدوند،«چورم»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج 12.
. همان.
. همان.
. حسین قرچانلو، پیشین، ج 1، ص 2.
. محمد حسن گنجی، پیشین، ص 226.
. Zden eK Ku cera, Historical Goognaphy beween Geography and Historiography klaudyan, Vol. 5/2008, No I, pd. 5-13.
. Ibit.
.Ibit, p. 6.
.Ibit.
.Ibit, pp, 10, ff.
.Ibit, pp, 9 – 10.
.Ibit, p, 10.
. محمد حسن، پیشین، ص 7.
. همان.
. همان، ص 269 ـ 292 و تصاویر ضمیمه.
. همان.
. همان، ص 9 ـ 10.
.widening.
.narrowing.
. همان، ص 10 ـ 18.
. همان، ص 18 ـ 19 و 36.
. همان، ص 19.
. همان، ص 20 ـ 21، و ر. ک: همان، ص 25، 26، 31، 35، 36 و 68 ـ 116.
. همان، ص 123 ـ 192 و 201.
. حسن بیک محمدی، پیشین، ص 15. و ر. ک:
Whittlesey Derwent, op. cit, pp, 1 – 4. sauer car. Op. cite, pp, 18.
.history from blow.
. ر. ک: ابراهیم موسی پور، تاریخ اجتماعی رویکردی نوین به مطالعات تاریخی، مجله تاریخ و تمدن اسلامی، سال دوم، ش 6، پاییز و زمستان 86، ص 141 ـ 155.
.Ogborn Miller, "The relations between Geography and History work in Historical Geography in 1997" "prograess in Human Geography" 23, 1999, pp 97 – 108; David w. Miller, "Geognaphy", Encyclopedia of social History, edited by peter N. Stearns, Carland publishing inc, Newyork and London, 1994, saure carl, op. cite; whittesey derwent, op. cit.
نظر شما