عوامل بازاندیشی و بازنویسی در عرصه های فلسفه، کلام، ادیان و عرفان
مجله پژوهشگران فروردین و اردیبهشت 1384، شماره 2
نویسنده : آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی
3
میراث غنی عقلی، نقلی و شهودی فرهنگ و تمدن اسلامی، حاوی عناصری بدیع، ساختاری قویم و ادبیاتی استوار است. یک مراجعه اجمالی به آنچه از صدر اسلام تا به امروز در این زمینه تولید شده، گواه صادقی بر این مدعا است.
بی شک دستیابی به عمق این ذخیره علمی و تصوّر ساختار مفهومی آن و تسلط بر ادبیاتش، عمر، علاقه و جهد و جهاد فراوان می طلبد. بازخوانی آثار فلسفه اسلامی از کندی تا جوادی آملی، مطالعه کلام اسلامی از ابوالحسن اشعری تا جعفر سبحانی، و تعمّق در عرفان اسلامی از ابن عربی تا حسن زاده آملی، هر یک به عمری جداگانه، عشقی فراوان و جدّ و جهدی درخور نیاز دارد.
لکن این همه توانایی و آن همه دارایی، ما را از پژوهش مجدد و تدوین مکرر در فلسفه، کلام و عرفان بی نیاز نمی سازد. چالش های جدید، رویکردهای نوین، دیدگاه های تازه و بالأخره عرضه نظام مند، عوامل گوناگونی هستند که این کوشش دوباره را اقتضا می کنند.
چالش های جدید
در روزگار معاصر، با توجه به برخی پیشرفت ها در حوزه های گوناگون فن آوری و علوم زیستی و دانش های پایه از یک سو و تأمّلات فلسفی در زمینه هایی مانند هوش مصنوعی، سیستم های خبری و دانش رباتیک، از سوی دیگر، پرسش های فراوانی فراروی فلسفه، کلام و عرفان قرار گرفته است.
امروز پژوهش های فیزیکی در باب «تئوری کوانتم»، به دیدگاه های فلسفی در مورد «تکثر عوالم» منتهی شده است. وجود جهان های دیگر، موازی جهانی که در آن زندگی می کنیم، نظرهای کهن را به چالشی جدی طلبیده و سؤال های فراوانی را درمورد «جنس واقعیت» مطرح ساخته است.
تحقیقات درباب «واقعیت مجازی» ابعاد تازه ای به این پرسش ها داده و افسانه سفر در زمان، ابعادی علمی تر و جلوه های فلسفی بیشتری پیدا کرده است.
مباحث «هوش مصنوعی»، به خاستگاه پرسش های جدی در باب معرفت و شناخت بشری و تجرد روح تبدیل شده است.
«تجربه دینی»، دیدگاه های گذشته کلامی، فلسفی و عرفانی درباب «وحی» و «شهود عرفانی» را به چالش طلبیده و «هرمنوتیک نسبی گرا»، تفسیرهای معمول از کتاب های مقدس را با پرسش هایی سخت مواجه کرده است.
نظرهای تازه درمورد مقامات انبیای الهی مانند مسیح ـ علیه السلام ـ که بر بشر بودن وی تأکید دارد، به دیدگاه های اسلامی در این مورد نزدیک تر شده، و زمینه های جدید را برای بحث های کلامی اسلامی در این باب فراهم آورده است.
رویکردهای نوین
رویکرد جدید به مسائل می تواند بحث های گذشته را به شکلی دیگر دوباره مطرح سازد. مباحث معرفت شناسانه ای که بعد از کانت مطرح شد، نحوه نگاه به مسائل کهن در باب «وجود ذهنی» را متحول کرده و در کنار بحث های «وجودشناسانه»، حوزه تازه ای از حکمت را رقم زده است.
بحث های مرتبط با «انتظار از دین» و طرح رهیافتی تازه در حوزه کلام پیرامون توقعات انسان از دین و منافع زمینی دین برای آدمی، تعقیب بحث های گذشته کلامی را از زاویه های تازه و با رویکردی نوین می طلبد.
میزان تأثیر دین در ویژگی های روانی افراد و نقش آن در هنجارهای اجتماعی و شکل گیری نهادهای اجتماعی، رویکردهای روان شناسانه و جامعه شناسانه را در حوزه مباحث کلامی و عرفانی می طلبد که در سنت گذشته ما چندان به آنها اهتمام نشده است.
رویکرد «علوم زیستی» به مسئله «حیات»، همراه با رهیافت هوش مصنوعی و فلسفه ذهن به «معرفت» نگاه تازه ای را به مسئله «روح» و توانایی های آن می طلبد. ادلّه «تجرّد نفس» در فلسفه باید با رویکردی جدید بازخوانی و بازکاوی شود.
کوتاه سخن آنکه بسیاری از آنچه در اندیشه معاصر به آن توجّه می شود و به بحث های سنتی شباهت دارد، با رویکردی متفاوت با گذشته مطرح می شود. پرداختن به میراث فلسفی، کلامی و عرفانی کهن و توانمند اسلامی با این رویکردهای نوین، افزون بر فراهم آوردن امکان همگامی و همسخنی این گنجینه ارزشمند با تفکر معاصر، دستاوردهای فراوانی را به ارمغان خواهد آورد و پویایی و توان این اندوخته ارزشمند را مضاعف خواهد ساخت.
دیدگاه های تازه
بازکاوی های نوین در آثار و اندیشه های گذشته، دستاوردهای تازه در حوزه های علم و فن آوری و گسترش ارتباطات انسانی، افکار، آرا و دیدگاه های جدیدی را در فلسفه، کلام، ادیان و عرفان به ارمغان آورده است.
«جهانی شدن»، بحث هایی مانند اخلاق جهانی، دین جهانی، حقوق بشر از دیدگاه ادیان،... را در حوزه ادیان و کلام به همراه داشته است که در آثار کهن نشانی از آنها یافت نمی شود.
ظهور برخی اندیشه های شبه دینی مانند «دین عصر جدید»، طرح موضوعاتی مانند «معنویت مدرن»، «دین شخصی»، «خود برتر» و «دین خود» را درپی داشته که شاید در آثار گذشته عرفان، ادیان و کلام چندان مطرح نبوده است.
دستاوردهای «تئوری کوانتم» در فیزیک، مسائل جدیدی مانند «تکثر عوالم» و «جنس واقعیت» را مطرح کرده است که جای پای آن را در مباحث فلسفی سنتی به سختی می توان یافت.
نظریه های جدید درباب «توجیه» مانند «نظریه هماهنگی» و بحث هایی مانند «چیستی باور موجه» و نظریه های مربوط به «معنا» مانند نظریه «ارجاع» یا نظریه «استعمال»، کمتر در آثار کهن فلسفی و کلامی دیده می شود.
طرح این مباحث در فلسفه، کلام، ادیان و عرفان اسلامی جز به مدد شناخت دقیق این مباحث از یک سو و بازشناسی همه جانبه میراث گذشته از سوی دیگر میسّر نخواهد شد.
عرضه نظام مند
شاید یکی از کاستی های اساسی فلسفه، کلام، عرفان و ادیان، نبودِ نگرش نظام مند در آنها باشد. ترتیب بحث ها و نحوه ارتباط آنها با هم بیش از آنکه نمایانگر نگاهی سیستمی به مباحث باشد، برخاسته از حدوث و ظهور تاریخی این مطالب است.
هر چند در حکمت متعالیه کوشیده اند بین دستاوردهای فلسفه، کلام و عرفان و آموزه های سنت و قرآن، جمعی معقول عرضه کنند، در همین مجموعه نیز آغاز و انجام مباحث، چینش و ارتباط معنایی و شکلی آنها، از نگاهی نظام مند به این مطالب خبر نمی دهد.
نحوه ارتباط مفاهیم فلسفی، کلامی و عرفانی در حیطه خاص خود، از یک سو، و با یکدیگر، از سوی دیگر، باید به گونه ای باشد که دستاورد نهایی عرفان باشد؛ زیرا چنین دستاوردی، کار آموزش و پژوهش را تسهیل می کند؛ و باعث می شود جایگاه هر پرسش به سهولت تشخیص داده شود، مرز مباحث جدید از بحث های گذشته به راحتی آشکار شود، رویکردهای تازه از رهیافت های کهن به سادگی تمییز داده شود، و در نهایت، کارآیی و نوزایی فلسفه، کلام و عرفان ظهور پیدا کند.
آخرین سخن
هرچند ما از گنجینه ای غنی از مباحث فلسفی، کلامی و عرفانی برخورداریم، باید به چالش ها و پرسش های تازه پاسخ دهیم، رویکردهای جدید را در این مباحث لحاظ و نظرها و مباحث جدید را ارزیابی و در نهایت، مجموعه دستاوردهای خود را به شکلی نظام مند عرضه کنیم.
این همه، ما را وامی دارد به ضرورت پژوهش و تدوین متون جدید در این عرصه ها هرچه بیشتر واقف شویم و اولویت این مهم را دریابیم. بی شک دست یازی به این فلسفه رفیع جز در پرتو یک جنبش عمومی در تمامی حوزه های فلسفی، کلامی، عرفانی و ادیان ممکن نخواهد شد.
نظر شما