گزارش گونه یی از مأموریت علمی، آموزشی به دانشگاه بارثلونا (1)
مجله پژوهشگران مرداد و شهریور - مهر و آبان 1385، شماره 8 و 9
نویسنده : دکتر سیّدمحمّد دامادی
1
اشاره
استاد دکتر سیِّدمحمَّد دامادی در 25 آبان 1320 ه . ش در اصفهان به دنیا آمده است، تحصیلات ابتدایی و متوسّطه را در خردادماه 1338 با إحرازِ رتبه اوّل در استان اصفهان به پایان رسانیده و همزمان به هدایت و إشرافِ والدِ خود در طیِّ هفت سال دروسِ حوزوی و فنون ادبی و معارف اسلامی را از کتاب های مقدماتیِ این فنون گرفته تا مُغنی و مُطوّل و اسفار و شرح منظومه، نزد استادان و مشایخِ راه یافته راهبر درس خوانده است و از آن پس با ادامه تحصیل در دانشسرایِ عالیِ تهران ــ از سال 1338 تدریس در دبیرستان های تهران را آغاز کرده و پس از پایان تحصیل دوره لیسانس / 1341 و خدمت دبیری و نیل به درجات فوق لیسانس / 1347 و دکترای زبان و ادبیات فارسی / 1349 در دانشگاه های تهران، اهواز، اصفهان، دورهام انگلستان و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و در سال های اخیر به مدت بیش از دو سال در دانشگاه بارثلونای اسپانیا به تدریس و تحقیق دانشگاهی و آموزش کلیه ابواب و فصول زبان و ادبیات فارسی و عربی و فرهنگ و معارف اسلامی ادامه داده است. حاصلِ زندگیِ او که بر این باور است:
مکتبِ عشق بماناد و سیه حجره علم که در آن بود اگر کسب کمالی کردیم
براین است که «نه به خود رفته ام این راه چه نیکو و چه زشت» و جز حوالتِ یزدانی چیزی دیگر نبوده است. به موازاتِ چهل و پنج سال تدریسِ مستمرّ به دانشجویان دانشگاه های کشور به تألیف و تصحیح متون و ترجمه و نگارش و انتشار بیست مجلّد کتاب توفیق یافته است، به نام هایِ جرعه یی از زلال / 1350، فارسیِ عمومی، ابوسعیدنامه، شرح بر مقامات اربعین یا مبانی سیر و سلوک عرفانی، شرح بر ترکیب بند جمال الدّین محمّد بن عبدالرزّاق اصفهانی در ستایش رسول اکرم (ص)، مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی که پنج مجلّد اخیر را دانشگاه تهران برای نوبت دوم و سوم و چهارم انتشار داده است، و از زبان های عربی کتاب های تهذیب الاخلاق، تحفةُ الإخوان فی خصائص الفِتیان و کتاب المسایل، کتاب الأدب و المَروءة، را همراه با مقدمه و تصحیح و تعلیق به فارسی ترجمه کرده است و از انگلیسی ترجمه برگزیده آثار در قلمرو نقد أدبی اثر تی اس الیوت، انتشار یافته است حکایت اشرف خان و سرگذشت سه درویش، و شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت در تحلیل عشق و علم و عرفان در مثنوی، تهران: نشر دانا / 1379، و گزارش زندگی در اسپانیایِ اسلامی / 1381 ترجمه از زبان اسپانیولی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و ترجمه زنان و مردان بزرگ به همراهِ بزرگی چیست و بزرگ کیست؟ 1382 و ترجمه کتاب اسطوره سیاسی اثر هِنری تودُر از انگلیسی / 1383 از انتشارات مؤسسه امیرکبیر و کتاب فرهنگ تحقیق / 1383 از انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین (پیشوا) و بیش از یکصد و بیست مقاله انتشاریافته در مجله های معتبر و فصلنامه ها به زبان های فارسی، انگلیسی و عربی و اسپانیولی در داخل و خارج از کشور است. وی به توفیقِ الهی به عنوان مُحبِّ ادب و دانش و معرفت هیچ گاه خود را «فارغ التّحصیل!» نپنداشته و لحظه یی از تعلیم و تعلّم و تألیف و نگارشِ آثار باز نایستاده است.
* * *
مسؤولِ محترم نشریه علمی، خبری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ــ پژوهشگران ــ از نگارنده این سطور خواسته است تا به مصداق «واقعاتٌ ذَکَرُوها بعدالوقوع!» گزارش گونه یی از سال های انجام وظیفه علمی و آموزشی در دانشگاه بارثلونا را برای خوانندگان به رشته تحریر درآورم از سویی مُفادِ شعر «أبوتمّام» به خاطرم آمد:
...ثُمَّ انْقَضَتْ تِلکَ السُّنُونَ و أَهْلُها فَکَأنَّها و کَأَنَّهُم أَحْلامُ
(اکنون که) آن سال ها گذشته است و مردمِ آن نیز، پس گویی که آن سال ها و مردمش رؤیایی بیش نبوده است.)
چنان که در زبان اسپانیولی نیز آمده است: La vida es suentilde;o. یعنی «زندگی، رؤیا است.» از سوی دیگر به خاطر آوردم که در «زندگیِ من دربارثلونا "Mi vida en Barcelona" از تفصیلِ قضایا در طیِّ سال های مأموریت از آغاز تا انجام سخن گفته ام که به هرحال به یک تعبیرِ شاعرانه:
یا شب به صبح بُردم یا صبح شام کردم در روز و شب شماری، عمری تمام کردم
و به بیان دیگر:
Life is a story to be believed not a misery to be solved.
«زندگی حکایتی است که باید به آن اعتقاد داشت و نه یک بدبختی که بتوان راه حلّی برایش یافت.»
اکنون در اجابت درخواستِ مسؤولِ نشریّه، تنها صحایفی از روزهای رفته و ایّام گذشته را در اینجا می آورم:
در تقلید از قطعه معروفِ انوری «چهار چیز شد آیین مردم هنری...» در شعر فارسیِ معاصر در «آیین مسافرت» چنین می خوانیم:
چهار چیز شد آیینِ مردمِ سَفَری گر این چهار نشد، به که از سفر گذری
نُخست، همسفری، همزبان و هم آهنگ که بی نصیب نباشد ز رَسمِ راهبری
دوم، جوانی، زیرا که سالخورد به طبع مسلّم است نباشد ز رنج و درد، بری
سوم به قدرِ کفایت متاع و نقدِ رواج! که هر چه دِلتْ بخواهد ببخشی و بخری
چهارم آن که توانی مکالمت، یعنی زبان، یکی دو بدانی، بجز زبانِ دری
گر این چهار میسَّر شود، سزاوار است جهان بگردی و با کامِ دل جهان بخوری
خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللّْهِ و قُوَّتِه لابِحِوْلی و قُوَّتی بل بِحَوْلکَ و قُوَّتِکَ یاربِّ مُتُعَرِّضا لِرِزْقِکَ فَاعْطِنی فی عافِیَةٍ
* * *
تَغَرَّب عَنِ الأَوْطان فی طَلَبِ العُلی و سافِرْ، فَفِی الأَسْفارِ خَمْسُ فوائد
تَفَرُّجُ هَمٍّ و اکتِسابُ مَعیشَةٍ و عِلْمٌ و آدابٌ و صُحْبَةُ ماجِدِ...
هر چند از آغاز در دل با خود همواره گفته بودم
این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صدهزار مشکل، بیش است در بدایت
امّا با الهام از کلام سِحرآسا و افسون سخنِ حافظ اگر خطاب به وظیفه سنگینی که ادب و فرهنگ ایران از آغاز شباب و نوبهارِ جوانی تاکنون بر دوشم نهاده و مدّت قریب به شصت سال از عمر عزیز مرا در راه عشق و دلدادگی و وفاداری و سرسپردگی و خدمت به آن سپری ساخته است بگویم:
شد رهزنِ سلامت، زلفِ تو وین عجب نیست گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد
به راستی گزاف نگفته ام. انجام این وظیفه دشوارِ مأموریّتِ سرشار از مسؤولیت هر چند با بی مهری های گوناگون آغاز شد و به هیچ یک از أقوال وفا نگردید و مصداقِ تعبیرِ:
قالوا و ما فَعَلوا و أَینَهُم؟ مَنْ مَعْشَرٍ فَعَلوا و ما قالوا
و یا Promising everything but delivering nothing بود و بر صحَّتِ مُفاد و مدلولِ این بیت صحّه گذاشته شد که:
مغرورِ عهدِ یار قوی تر ز خود، مباش کاین عهدنامه ها، به جز اوراقِ پاره نیست
امّا تنها با برخورداری از عنایات یزدانی و أَلطافِ سبحانی بود که این خدمتگزارِ دیرینِ
ادب و فرهنگ توانست وظیفه یی چنین مهم را با توفیق و سرافرازی به پایان رسانَد.
آن را که دل از عشق، پُر آتش باشد هر قصّه که گوید، همه دلکش باشد
از آن جا که اسلام را نه در تهدید بلکه در تسلیم دانسته ام در این مدّت با درپیش گرفتنِ روش پایداری و استواری بر سرِ اصول و نه مجادله و یا معارضه ــ چنان که پیش از من بوده است ــ به لطفِ خداوند رفتار کرده ام.
بجا است که شُکرِ خدای را بر زبان آورم که هر چند به سخت جانی ام این گمان را نداشتم، توانستم شب های هجران را بگذرانم و زنده مانم و در طیّ مدّتِ مأموریت از بام تا شام و پاسی از شب گذشته جانانه و مردانه کار کنم و با تدریس زبان و آموزش ادبیّات فارسی در اشاعه و گسترشِ ادب و فرهنگ ایرانی به سهم خود در گوشه یی از جهان به انجام وظیفه بپردازم و فروغ معرفت را در زبان و ذهنِ فارسی آموزانِ دانشگاه بارثلونا روشن سازم و افروخته نگاه دارم و از بامداد تا شامگاه به طور منظّم در دفتر کارِ خویش در دانشگاه حضور یابم و همچون هنرمند و بازیگری که هر ساعت از روز را به ایفای نقشی متفاوت از دیگر ساعات مشغول است، شادمانی و سرفرازیِ خود را تنها و تنها در صفایِ معاملت با خالق و خدمتِ بی آلایش و انجام وظایفِ دانشگاهی بیابم.
در این مدت در یادگیریِ زبان و فرهنگ اسپانیولی لحظه یی درنگ نکردم. سه کتاب مهم و بنیادیِ آموزشی را از آغاز تا پایان با دقّتِ علمی و مبتنی بر تجاربِ زبان آموزی نزد زباندانانِ آن دیار آموختم و دو کتاب دیگر را به طور جَنبی خود مطالعه کردم، از مراجعه به منابع و مآخذ و فرهنگ ها و استفاده از کارافزارهای نوین یادگیریِ زبان بهره بسیار برگرفتم کوشیدم فارسی را به اسپانیولی به دانشجویانم آموزش دهم و به ترجمه از فارسی به اسپانیولی و از اسپانیولی به فارسی لحظه یی درنگ نکردم. چنان که «گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی» را از زبان اسپانیولی به فارسی ترجمه کردم که از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انتشار یافت و کتابِ «اسطوره سیاسی» را از انگلیسی به فارسی برگرداندم که توسط مؤسّسه انتشاراتی امیرکبیر انتشار یافت / 1383 و کتاب «شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت» نیز در تحلیل عشق و علم و عرفان در مثنوی همراه با تفسیر منتخبِ شش دفتر نیز در سال 1379=2000 میلادی انتشار یافت. در این مدّت با إمعانِ نظر به مصادیق این أشعارِ مَخزن الأسرارِ نظامی که در فضیلتِ سخن می گوید:
خطِّ هر اندیشه که پیوسته اند بر پَرِ مرغانِ سخن بسته اند
پرده رازی که سخن پروری است سایه یی از پرده پیغمبری است
بی سخن آوازه عالَم نبود این همه گفتند و سخن کم نبود
نکته نگه دار، ببین چون بُوَد نکته که سنجیده و موزون بُوَد
صدرنشین تر ز سخن، نیست کس دولتِ این مُلک، سخن راست بس
مقاله های متعدّد ذیل نیز، در مُعَرّفیِ تاریخ و ادب و فرهنگ و عرفانِ ایران اسلامی به خامه نگارنده این سطور منتشر گردید که از جمله آن ها یکی: «واقعیّات حیاتِ خیّام از میان افسانه ها و أفکار او از خلالِ رباعیّات» بود که در نامه پارسی سال پنجم شماره 1 در صحایف 5 تا 17 سرمقاله قرار گرفت.
و مقاله دیگر ــ «معرّفیِ زندگی و آثار و احوال و سبک اشعارِ شاعرِ بزرگ و عارف زبانزدِ ایران جلال الدّین محمّد بلخی» بود که در فصلنامه انجمن شرق شناسانِ اسپانیا در مادرید، به زبان اسپانیولی انتشار یافته است.
نظر شما