گزارش طرح تصحیح و تحشیه کفایة الطّب
مجله پژوهشگران آذر و دی- بهمن و اسفند 1385، شماره 10 و 11
نویسنده :
43
تألیف ابوالفضل حبیش بن ابراهیم التفلیسی (ق 6)
تصحیح: دکتر زهرا پارساپور
بیش از پنج دهه از آغاز تصحیح متون فارسی به شیوه علمی می گذرد. طی این مدّت، پژوهشگران صبور ما توانسته اند گرد و غبار زمان را از چهره بسیاری از آثار ارزشمند کهن بزدایند و آنها را در معرض دید محققان و دانش دوستان قرار دهند. ضمن پاسداشت تمام تلاش هایی که در این عرصه صورت گرفته است، به نظر می رسد که در انتخاب آثار کهن به نگاهی جامع تر، و گزینشی شامل تراز گذشته نیازمندیم. با ملاحظه عنوان کتاب هایی که تاکنون تصحیح شده اند، به راحتی می توان دریافت که حوزه موضوعی این کتاب ها بسیار محدودتر از حوزه موضوعی آثار برجسته نیاکان ما است. برای مثال، در یک بررسی کوتاه، از مجموع سی و پنج کتاب تصحیح شده، بیست و هشت اثر در حوزه ادب و عرفان و دین، شش اثر در زمینه تاریخ و تنها یک اثر در موضوع طب بوده است. این امر بر حاکم بودن ذوق و سلیقه خاص در انتخاب کتاب ها دلالت دارد و ناشی از آن است که غالب مصححان ما اهل ادب و عرفان و دین اند و ترجیح می دهند آثاری را که به حوزه تخصصی آنها برمی گردد، برگزینند؛ چرا که عدم توجه به اطلاعات و اصطلاحات و محتوای متن، کار تصحیح را برای مصحح محتاط و دقیق دشوار و گاه ناممکن می سازد. برای نمونه مصحح توانمندی چون ایرج افشار در تصحیح ذخیره خوارزمشاهی پس از روبرو شدن با این دشواری تنها به تصحیح جلد اول آن بسنده می کند.
از سویی بی توجهی به این حوزه نیز می تواند نتایج زیانباری را به همراه داشته باشد. این نتایج، همانا مهجور ماندن دستاوردهای فکری گذشتگان در زمینه علوم عقلی و علوم تجربی و عدم آشنایی نسل امروز و نسل های آینده با میراث ارزشمند آنان است.
با کمال تأسف امروزه بسیاری از آثار علمی ما به رغم آن که به زبان های دیگر ترجمه و سال ها در مراکز علمی تدریس شده، هنوز در داخل کشور تصحیح نشده و در اختیار اهل علم قرار نگرفته است. از سوی دیگر، تصحیح تعدادی از آثار علمی ما که به زبان عربی نگاشته شده، در کشورهای عربی صورت گرفته است، حال آنکه ما هنوز به ترجمه فارسی آنها نپرداخته ایم. به همین دلیل، این آثار در حالی که به ظاهر نامشان برای ما کاملاً شناخته شده است، همچنان مهجور باقی مانده اند. از این میان می توان به بعضی از آثار بوعلی سینا، زکریای رازی و خیام اشاره کرد. متأسفانه در نتیجه غفلت ایرانیان و تعهد نداشتن بعضی از عالمان عرب و غیرعرب، گاه در تعلق این آثار به گنجینه علم و فرهنگ ما ابهام و تشکیک ایجاد شده است. انتساب بعضی از این آثار در فرهنگ ها، موسوعه ها و دائرة المعارف ها به ملت ها و نژادهای دیگر، آمیزه ای از نقش اشک و لبخند را بر چهره هر درد آشنایی می نشاند.
پیشنهاد این جانب برای حل مشکل یادشده در تصحیح متون علمی، همکاری استادان ادب با استادان متخصص در موضوع مورد نظر است؛ تا هم جنبه ادبی کتاب و هم جنبه علمی آن در تصحیح متن رعایت شود و این همان روشی است که در تصحیح متن کفایة الطب در پیش گرفته شده است.
این مقدمه، بهانه ای است برای تشکر و سپاسگزاری از تأیید نظر ریاست گروه ادبیات و شورای پژوهشی پژوهشگاه که اجازه فرمودند در کنار تصحیح آثار ارزشمند ادبی و تاریخی، اثر علمی پربهایی چون کفایة الطب که هم از بعد طبی و هم از بعد ادبی حائز اهمیت است، لحاظ شود.
آشنایی با مؤلف
کمال الدین ابوالفضل حبیش بن ابراهیم التفلیسی، از حکما و دانشمندان بنام قرن ششم هجری است. در مورد تاریخ ولادت و وفات و زندگی او اطلاعات دقیقی وجود ندارد و تنها از روی تاریخ های ذکر شده در آثار متعدد او می توان دوره ای را که وی در آن می زیسته است، حدس زد. سال تألیف قدیمی ترین اثر موجود او یعنی قانون الادب، 545 ق. ذکر شده است، امّا این نخستین اثر او نیست، چراکه نویسنده در این کتاب از تألیف دیگر خود بیان النجوم که به زبان فارسی تألیف شده است و امروز اثری از آن در دست نیست، یاد کرده است. با توجه به این توضیحات می توان حدس زد که تاریخ وفات او که در هدیة العارفین 629 ق. ذکر شده است نمی تواند درست باشد و حدس بروکلمن یعنی سال 600 ق. پذیرفتنی تر است. مولد او تفلیس (مرکز گرجستان کنونی) است که در آن زمان زیر سیطره سلجوقیان آسیای صغیر بود و حبیش بعضی از آثار خود را به آنان تقدیم کرده است.
حدود بیست وهشت اثر در زمینه های مختلف نجوم، طب، ادب، تفسیر قرآن و تعبیر خواب از او نام برده اند. امروز بعضی از این آثار را در اختیار نداریم و تنها نام آنها در آثار دیگر حبیش ذکر شده است. برخی از کتاب های او از جمله کامل التعبیر، قانون الادب و وجوه القرآن تصحیح شده اما کتاب های علمی او همچنان مهجور باقی مانده است. از بررسی آثار او درمی یابیم که تفلیسی تلاش داشته است تا علوم مختلفی را که در کتب آن زمان به زبان های گوناگون بیان شده بود، جمع آوری کند و به شکلی منظم و در بیشتر موارد به زبان فارسی ارائه دهد. روش خاص او در تنظیم مطالب که با محتوای کتاب تناسب دارد، بیانگر علم جامع، ذهن منظم و مطالعات وسیع او در علوم مختلف است. اما در مورد شهرت او در طبابت و اینکه او تا چه حد به طبابت مشغول بوده است، اطلاع دقیقی در دست نیست. حتی خود او نیز در کفایة الطب از تجربیات شخصی خویش سخنی به میان نیاورده، جز این که خود را المتطبّب نامیده است. در حالی که در کتاب های طبی مرسوم بوده است که پزشکان تجربیات خود در مورد یک بیماری خاص را بیان کنند.
معرفی اثر
کفایة الطب در سال 550 ق. تألیف شده است. در مورد اینکه تفلیسی این کتاب را به کدام پادشاه تقدیم کرده است، هم در نسخه های خطی موجود و هم در گفته های محققان اختلاف نظر وجود دارد، ولی بیشتر اسناد دلالت بر این دارد که او این اثر را به سنجربن ملکشاه تقدیم داشته است. به نظر نگارنده، این امر به چند دلیل بعید است: اوّل اینکه تاریخ وفات سلطان سنجر 552 ق. ذکر شده و او چهار سال آخر عمر را در اسارت غزان به سر برده است. دلیل دوم قدیمی ترین نسخه موجود این کتاب است که برخلاف سایر نسخه ها، در آن از تقدیم کتاب به کسی سخن به میان نیامده است. برخلاف آنچه که بعضی از بزرگان در کتاب خود ذکر کرده اند (بهار در سبک شناسی و صفا در تاریخ ادبیات در ایران) زبان این کتاب فارسی است و از لحاظ سبک شناسی و زبان شناسی قابل توجه است. اثبات این مطلب نیاز به بیان شواهدی دارد که در حوصله این مقال نمی گنجد و از جمله مطالبی است که باید در مقدمه کتاب به آن پرداخته شود.
تفلیسی هدف خود از تألیف این کتاب و وجه تسمیه آن را در مقدمه ذکر کرده و می گوید که هر کسی کتاب او را بدست آورد و از آگاهی هایی که در آن داده شده است سود جوید، دیگر نیازی ندارد که به پزشکان نادان مراجعه کند. در حقیقت، کفایة الطب شامل سه کتاب است که حبیش کتاب دوم و سوم را در مجموع، یک کتاب در نظر گرفته است و آن را چنین معرفی می کند:
«نخستین، در معرفت علم بجشکی (= پزشکی) و نگاه داشتن تن درستی و در علم معالجت جمله بیماری ها که اندر تن مردم پدید آید. کتاب دوم در غذاها و داروهای مفرد و مرکب و طبع و خاصیت و منفعت و مقدار شربت و ابدال هر یک از این داروها».
این سبک و سیاق را کمابیش در کتاب های طبی قدیم رایج می بینیم، اما آنچه در کتاب حبیش جلوه می کند، نظم او در بیان مطالب است. برای مثال، در بخش بیماری ها همواره هر بیماری از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می گیرد. سپس این دو دیدگاه به طور مجزا در سه بخش: سبب بیماری، نشان بیماری و علاج آن توضیح داده می شود. خواننده کتاب به راحتی می تواند از طریق فهرست منظمی که حبیش در آغاز کتاب ارائه داده است به مطلب مورد نیاز دست یابد. لازم به ذکر است که مطالب این کتاب برگرفته از کتاب های طبی فارسی و عربی است و مجموع عقاید علمای یونانی، ایرانی و سریانی در آن گنجانیده شده که با ذکر نام پزشکان، از آنان نقل قول شده است. از جمله این پزشکان می توان به بقراط، جالینوس، ارجیجانس، فولس، اریباسیوس، سرابیون، ماسرجویه، ابن ماسویه، ابوجریح، مسیح، رازی، ثابت قره و ابن سینا اشاره کرد. در کتاب دوم نیز نام داروها، جدول بندی شده است. این جدول ها شامل نام پارسی دارو (در خانه اول) نام عربی آن (در خانه دوم) و طبع و منفعت دارو (در خانه سوم) است. این نظم را در کتاب سوم او نیز در بیان غذاها و داروهای مرکب براساس حروف الفبای فارسی مشاهده می کنیم. در نسخه های متعدد این کتاب، اسامی مختلف یک دارو و نیز نام ابزارهای پزشکی و اصطلاحات مربوط به طب سنتی و معادل فارسی آنها ذکر شده است. بعضی از این نام ها در کتاب های فرهنگ و لغت ما موجود نیست. از این رو انتشار این کتاب می تواند هم برای دانشجویان طب سنتی و هم زبان شناسان و فرهنگ نویسان مفید باشد.
مراحل انجام طرح
در پی پیشنهاد تصحیح و چاپ این کتاب از سوی استاد ایرج افشار به مرکز تاریخ و اخلاق پزشکی ایران، نسخه ای از این کتاب در اختیار نگارنده این سطور قرار داده شد. بعد از مشورت با استادان و تأیید پژوهشگاه نسخه های دیگر این کتاب نیز در کتابخانه ها یافت و در مجموع، شش نسخه از آن گردآوری شد. قدیمی ترین و کامل ترین آن، که متعلّق به کتابخانه فرهاد معتمد بود را دانشگاه تهران در اختیار این جانب قرار داد. بعد از آن به ترتیب اهمیت، نسخه ارزشمند کتابخانه مجلس، نسخه قدیمی بادلیان که تنها کتاب اوّل را شامل می شود، نسخه ملک وابسته به آستان قدس رضوی و دو نسخه متأخر، قرار داشت. خوشبختانه در اواخر سال 1385 به طور اتفاقی با نسخه ای نفیس از این کتاب در میان نسخ خطی آستان قدس رضوی آشنا شدم که به مؤلفی نامعلوم نسبت داده شده بود. این نسخه با عنایت مسئولان محترم آن کتابخانه و همکاری مرکز تاریخ علوم پزشکی ایران در اختیار این جانب قرار گرفت. اگرچه تنها بخشی از کتاب اول را شامل می شود اما با توجه به تاریخ کتابت آن (815 ه . ق) می تواند در کار مقابله راهگشا باشد. استنساخ کتاب اول از روی نسخه اصلی از مهرماه 1384 آغاز شد و در 12 اردیبهشت 1385 به پایان رسید. در اینجا فرصت را مغتنم می شمارم و از جناب آقای مهدی مدائنی به خاطر راهنمایی هایشان تشکر می کنم.
پس از آن بلافاصله مرحله مقابله نسخه ها بر مبنای نسخه اساس و با بهره گیری از روش ریتر به پیشنهاد استاد دکتر پورنامداریان آغاز شد.
پیش رو داشتن شش نسخه و مقابله آنها، با توجه به آشنا نبودن اغلب کاتبان مقولات طب سنتی و اشتباه ها و اختلاف های فراوان نسخه ها، به دقت و حوصله و زمان زیادی نیاز دارد. این اختلاف ها، گاه ناشی از سهل انگاری کاتبان و گاه ناشی از تغییرات زبان در گذر زمان و گاه استفاده از اصطلاحات و نام های متفاوتی است که برای یک منظور استفاده قرار گرفته اند. نگارنده برآن است که در پایان کار مقابله نسخ، به بررسی و بیان این موضوع بپردازد.
باید اعتراف کنم که جرأت و جسارت آغازین این جانب در پذیرش این طرح، بیش از آنکه ناشی از آگاهی و تسلط این قلم باشد، برخاسته از آشنانبودن نسبت به مخاطرات راه بود ـ در این راه، هر چند عامل به حکمت «اوّل الفکر آخر العمل» نبودم، اما به یاری و مساعدت استاد بزرگواری که حکمت «اصبتَ فالزم» را به من آموخت، پشتگرم شدم. استاد دکتر محمد مهدی اصفهانی که به حق در زمینه طب سنتی از نوادر دوران ما هستند با مطالعه واژه به واژه و سطر به سطر متن مقابله شده و تدریس الفبا و مبانی طب سنتی به این جانب، با جدیتی بی نظیر تصحیح این کتاب را امکان پذیر ساختند و به برکت حضور ایشان کفایة الطب جزو معدود کتاب های پزشکی ما خواهد بود که در تصحیح آن، هم بعد ادبی و هم بعد طبی لحاظ شده است. امیدوارم چاپ سه کتاب کفایة الطب بتواند جایگاه مناسب خود را در میان محققان و دانشجویان داخل و خارج از کشور، به ویژه دانشکده های طب سنتی پیدا کند.
نظر شما