موضوع : پژوهش | مقاله

مارکسیستهای‌ اسلامی‌(2)

درسی‌ از انقلاب‌ چین‌
این‌ حقیقت‌ را در تاریخ‌ انقلاب‌ چین‌ هم‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌ چگونه‌ در طول‌ 29 سال‌ مبارزه‌ علیه‌ ارتجاع‌ و امپریالیسم‌ بارها مردم‌ چین‌ در هاله‌ای‌ از یأس‌ و نومیدی‌ فرو می‌روند ولی‌ رهبری‌ سرشار از ایمان‌ و امید به‌ پیروزی‌ قطعی‌ انقلاب‌ و شکست‌ ارتجاع‌، هاله‌ مزبور را رفع‌ می‌کند و دوباره‌ امید به‌ پیروزی‌ را در دل‌ توده‌ها به‌ تدریج‌ زنده‌ می‌کند.
برای‌ روشن‌شدن‌ مطلب‌ جملات‌ زیر را از مقدمه‌ ببر کاغذی‌ می‌توانیم‌ به‌ عنوان‌ شاهد ذکر کنیم‌.
«... امپریالیسم‌ و دست‌ نشاندگانش‌ در کشورهای‌ مختلف‌ همچون‌ خورشیدی‌ می‌مانند که‌ درجهت‌ افق‌ فرو می‌رود جان‌ آنکه‌ سوسیالیسم‌ و جنبشهای‌ انقلابی‌ ملی‌ که‌ از پشتیبانی‌ آن‌ برخور دارند چون‌ خورشید صبحگاهی‌ از افق‌ مشرق‌ سر بیرون‌ می‌کشند.
چنین‌ است‌ ویژگی‌ عصر ما، دورانی‌ که‌ تازی‌ ترک‌ امپریالیسم‌ دیگر برای‌ همیشه‌ سپری‌ گشته‌ و واپسین‌ روزهای‌ حیات‌ امپریالیسم‌ در رسیده‌ است‌.
اکنون‌ این‌ مرتجعین‌اند که‌ از هیببت‌ نیروهای‌ انقلابی‌ لرزه‌ بر اندامشان‌ افتاده‌ است‌. ارتش‌ انقلاب‌ را از مرتجعین‌ ترس‌ و هراسی‌ نیست‌.
ولی‌ با وجود این‌، هستند هنوز کسانی‌ که‌ بر این‌ حقیقت‌ دیده‌ بینا ندارند و همچنان‌ به‌ امپریالیسم‌ و به‌ ویژه‌ امپریالیسم‌ آمریکا کورکورانه‌ اعتماد می‌ورزند. نسبت‌ به‌ آن‌ تصورات‌ واهی‌ به‌ خود راه‌ می‌دهند و با ترسی‌ آمیخته‌ با احترام‌ در برابرش‌ به‌ کرنش‌ در می‌آیند و از این‌رو در حل‌ مسئله‌ بالا عاجز و ناتوان‌ می‌مانند. انسانهای‌ مترقی‌ و مارکسیستها و انقلابیون‌ همگی‌ مؤظفند جهت‌ آگاهی‌ اینان‌ به‌ کار توضیحی‌ دست‌ بزنند و توده‌های‌ وسیع‌ مردم‌ را در یافتن‌ ایمان‌ انقلابی‌ و عزم‌ راسخ‌ به‌ امر انقلاب‌ دستگیری‌ کنند.
رفیق‌ مائو بارها به‌ ما آموخته‌ است‌ که‌ در مطالعه‌ مسائل‌ باید به‌ ماهیت‌ و کنه‌ آنها دست‌ یابیم‌ نه‌ اینکه‌ شیفته‌ و مفتون‌ ظواهر گردیم‌. بیش‌ از سی‌ سال‌ است‌ که‌ رفیق‌ مائو در تمام‌ لحظات‌ حساس‌ مبارزه‌ طبقاتی‌ کشورها بر اساس‌ دانش‌ مارکسیسم‌ لنینیسم‌ از چگونگی‌ این‌ مبارزه‌ تحلیل‌ عمیقی‌ به‌ عمل‌ آورده‌ و نشان‌ داده‌ است‌ که‌ مرتجعین‌ همگی‌ محکوم‌ به‌ نابودی‌ و امر انقلاب‌ ناگزیر به‌ پیروزی‌ است‌.
رفیق‌ مائو، امپریالیسم‌ و کلیه‌ نیروهای‌ ارتجاعی‌ را که‌ به‌ ظاهر نیرومند ولی‌ در باطن‌ ضعیف‌ و ناتوانند به‌ «ببر کاغذی‌» تشبیه‌ کرده‌ است‌ و با ضرب‌ المثلی‌ که‌ می‌گوید:
«از یک‌ جرقه‌ حریق‌ بر می‌خیزد» رشد روز افزون‌ نیروهای‌ نو ظهور را در امر انقلاب‌ توصیف‌ نموده‌ است‌ و بر مبنای‌ همین‌ تحلیل‌، نقشه‌های‌ استراتژیکی‌ خود را تنظیم‌ کرده‌ است‌.
اندیشه‌های‌ رفیق‌ مائوتسه‌ دون‌ دایر بر اینکه‌ نیروهای‌ انقلابی‌ غلبه‌ناپذیر و نیروهای‌ ارتجاعی‌ که‌ موقتاً نیرومند به‌ نظر می‌رسند سرانجام‌ محکوم‌ به‌ شکست‌اند، کمونیستهای‌ چین‌ را مسلح‌ ساخته‌ و به‌ خلق‌ چین‌ درس‌ داده‌، الهام‌ بخشیده‌ و ما را به‌ سوی‌ پیروزی‌ کبیرمان‌ هدایت‌ کرده‌ است‌. صحت‌ این‌ تز خردمندانه‌ رفیق‌ مائوتسه‌ دون‌ که‌ می‌گوید: «امپریالیسم‌ و کلیه‌ مرتجعین‌ ببر کاغذی‌ هستند،» دیگر مدتها است‌ که‌ با پیروزی‌ انقلاب‌ چین‌ به‌ ثبات‌ رسیده‌ است‌ و از این‌ پس‌ نیز پیشرفت‌ ظفرنمون‌ امر انقلاب‌ چین‌ و انقلاب‌ سراسر جهان‌ درستی‌ این‌ تز را بیشتر به‌ ثبات‌ خواهد رساند.»
مثالی‌ از ملت‌ الجزایر و فلسطین‌ می‌آوریم‌ که‌ عامل‌ یأس‌ در عدم‌ جنبش‌ توده‌ها به‌ علت‌ شکستهای‌ مزمن‌ عامل‌ مهم‌تری‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌. عمار ازگان‌ تئوریسین‌ انقلابی‌ الجزایر در کتاب‌ پر ارزش‌ خود (برترین‌ جهاد) پس‌ از آنکه‌ نیروهای‌ مادی‌ دشمن‌ را تشریح‌ می‌کند، چنین‌ ادامه‌ می‌دهد:
«نیروی‌ مادی‌ ولی‌ با قدرت‌ روحی‌ و قوه‌ هیپنوتیزه‌اش‌ تقویت‌ شده‌ بود این‌ نیرو را مارشال‌ میتونی‌ این‌ چنین‌ بیان‌ می‌کرد» نشان‌ دادن‌ قدرت‌ به‌ منظور آنکه‌ استفاده‌ از آن‌ لازم‌ نشود، در حقیقت‌ نیروی‌ واقعی‌ دشمن‌ استعماری‌ از عقده‌ بی‌قدرتی‌ قربانیانش‌ ناشی‌ می‌ شد همانند ماری‌ که‌ با نگاه‌ خود پرنده‌ای‌ را از دور فلج‌ می‌کند به‌ نحوی‌ که‌ از یاد می‌برد که‌ از پرواز کند. چگونه‌ می‌توان‌ پرنده‌ را قانع‌ کرد که‌ او دارای‌ قدرتی‌ است‌ که‌ می‌تواند بر مار فائق‌ آید؟ کافی‌ است‌ که‌ به‌ قدرت‌ خویش‌ اعتقاد داشته‌ باشد و بر ترس‌ غلبه‌ کند و وجود بالهایش‌ را از یاد نبرد.
چگونه‌ می‌توان‌ ملت‌ الجزایر را قانع‌ کرد به‌ آنکه‌ قادر است‌ خود را از بندگی‌ استعماری‌ آزاد کند، به‌ شرط‌ آنکه‌ به‌ نیروی‌ خود اعتماد داشته‌ باشد و با الهام‌ گرفتن‌ از نمونه‌های‌ ویتنام‌، مصر، مالزی‌، و اندونزی‌ مبارزه‌ انقلابی‌ را درگیر شود؟ چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ در هر دو حالت‌ انتظار ما وهمی‌ بود که‌ با قوانین‌ عادی‌ پرنده‌ شناسی‌ یا انسان‌ شناسی‌ مغایر می‌داشت‌....»
تحلیل‌ تاریخ‌ مبارزات‌ خلق‌ فلسطین‌ هم‌ با جملات‌ زیرین‌ شروع‌ می‌شود:
«در این‌ میان‌ فاجعه‌ای‌ است‌ که‌ هم‌ به‌ فرد مربوط‌ است‌ و هم‌ به‌ تاریخ‌ شکستهای‌ مزمن‌- (شکستهای‌ قبل‌ از 1938 و 1948 تا جنگ‌ ژوئن‌) این‌ فاجعه‌ در قالب‌ تردید مجسم‌ می‌گردد و در نتیجه‌ هر پیش‌ آمد تازه‌ای‌ را که‌ از خاک‌ این‌ سر زمین‌ خون‌آلود بزاند در نطفه‌ خفه‌ می‌سازد. در حالی‌ که‌ مردم‌ جهان‌ به‌ آنچه‌ در سرزمین‌ ما می‌گذرد به‌ دیده‌ی‌ محسوس‌ نگریسته‌، نتیجه‌ی‌ سالها عقب‌ گرد و شکست‌ برای‌ ما جز اعتقاد به‌ نازای‌ و سستی‌ نیست‌ با گسستگی‌ دراز مدت‌ از تمدن‌ و آفرینندگی‌ تمدنها، نوآوریها و فرهنگهای‌ دیگران‌ ما را عقده‌دار ساخته‌ و در نتیجه‌ صاحب‌ ذهنی‌ شده‌ایم‌ ریشه‌ کن‌ شده‌ و ارتجاعی‌ که‌ معتقد است‌ هیچ‌ امکانی‌ برای‌ ظهور و بروز نوآوری‌ کوچکی‌ هم‌ که‌ شهرتش‌ در جهان‌ بپیچد بر فراز سرزمین‌ ما وجود ندارد» درست‌ که‌ نگاه‌ کنیم‌، ایمان‌ و امید به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ در کلام‌ انقلابیون‌ فوق‌ موج‌ می‌زند و جز این‌ هیچ‌ گروه‌ رهبری‌ حاضر به‌ جانبازی‌ و فداکاری‌ در راه‌ پیش‌ برد هدفهای‌ انقلاب‌ نمی‌شود. لیکن‌ مطلب‌ اساسی‌ اینجا است‌ که‌ باید ببینیم‌ سبب‌ اصلی‌ ایمان‌ عمیق‌ رهبران‌ انقلاب‌ به‌ پیروزی‌ چه‌ بوده‌ است‌ آیا با تکرار کلمه‌ پیروزی‌ و امیدواری‌ درخت‌ امید در دل‌ آنها سبز می‌شده‌؟ پس‌ اگر چنین‌ است‌ چرا این‌ همه‌ شعرا و نویسندگان‌ که‌ دم‌ از امید زده‌اند. اشعاری‌ در زمینه‌ی‌ فوق‌ سروده‌اند غالباً آدمهای‌ مأیوسی‌ بوده‌اند حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ امیدوار بودن‌ هم‌ از آن‌ سهل‌ و ممتنعهای‌ روزگار است‌ که‌ درک‌ عمیق‌ آن‌ احتیاج‌ به‌ درک‌ خیلی‌ چیزهای‌ دیگر دارد.
علت‌ اساسی‌ امید به‌ پیروزی‌ چیست‌؟ درک‌ عمق‌ حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ و اینکه‌ سیستمهای‌ کهنه‌ رو به‌ زوال‌ می‌رود و به‌ جای‌ آنها سیستمهای‌ نو می‌نشینند؛ این‌ است‌ منشاء اصلی‌ اعتقاد به‌ پیروزی‌ قطعی‌ حق‌، هر چند ضعیف‌ باشد، و این‌ است‌ منشاء اصلی‌ اعتقاد به‌ شکست‌ قطعی‌ باطل‌ هر چند که‌ صاحب‌ قدرت‌ چشم‌گیری‌ باشد لیکن‌ مطلب‌ اساسی‌ در همین‌ جا است‌ که‌ آیا درک‌ حقیقت‌ فوق‌ کار آسانی‌ است‌؟ مسلماً نه‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ نظیر مطالب‌ فوق‌ را تنها پس‌ از عصر پیشرفت‌ علم‌ و تکنیک‌ و رشد کافی‌ تفکر علمی‌ برای‌ اولین‌ بار از مارکس‌ می‌شنویم‌ (در اینجا انبیاء و پیروان‌ واقعی‌ آنها را استثناء کرده‌ایم‌. و فقط‌ بحث‌ امتیازات‌ مکتب‌ مارکس‌ نسبت‌ به‌ مکاتب‌ فلسفی‌ دیگر دنیا است‌. مارکس‌ بدون‌ آنکه‌ نقش‌ اساسی‌ انسان‌ را فراموش‌ کند (این‌ هم‌ یکی‌ دیگر از امتیازات‌ مکتب‌ مارکس‌ به‌ مکاتب‌ فلسفی‌ دیگر است‌) پیروزی‌ نو و زوال‌ سیستمهای‌ کهنه‌ را جبری‌ می‌داند. توضیح‌ اینکه‌ ماتریالیسم‌ تاریخی‌ که‌ مارکس‌ آن‌ را بیان‌ کرده‌ قطع‌ نظر از نقایض‌ که‌ در ان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد (20) حاوی‌ یک‌ حقیقت‌ مهم‌ است‌ و آن‌ اینکه‌ تاریخ‌ مجموعه‌ای‌ ار حوادث‌ بی‌ سروته‌ و بدون‌ جهت‌ و هدف‌ نبوده‌ بلکه‌ در مجموع‌ حرکتی‌ است‌ یک‌ جهته‌ غیر قابل‌ برگشتنی‌ و در حال‌ تکامل‌.
نبوغ‌ مارکس‌ در این‌ بوده‌ است‌ که‌ برای‌ اثبات‌ نظریه‌ فوق‌ شواهد مهم‌ تاریخی‌ را ذکر می‌کند و نشان‌ می‌دهد که‌ چگونه‌ سیستمهای‌ کهنه‌ زوال‌ می‌پذیرند و سیستمهای‌ نو جانشین‌ آنها می‌گردند و به‌ قول‌ مارکس‌ آنچه‌ او اهمیت‌ زیادی‌ به‌ آن‌ می‌داده‌ است‌ جبری‌ و ضروری‌ بودن‌ این‌ تحول‌ می‌باشد والا دیگران‌ هم‌ از زوال‌ حکومتها کم‌ و بیش‌ گاهی‌ اوقات‌ بحث‌ کرده‌ بودند.
ملاحظه‌ می‌شود که‌ علت‌ اصلی‌ امید فراوان‌ کلیه‌ی‌ انقلابیون‌ راستین‌ جهان‌ نسبت‌ به‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ و ارتجاع‌ درک‌ عمیق‌ تکامل‌ تاریخ‌ بوده‌ است‌ و همواره‌ این‌ بینش‌ در حال‌ عمیق‌شدن‌ می‌باشد. به‌ ویژه‌ امید رهبری‌ انقلاب‌ فلسطین‌ و الجزایر علاوه‌ بر آشنایی‌ با تحلیل‌ علمی‌ تاریخ‌ آشنایی‌ آنها با فرهنگ‌ زنده‌ و انقلابی‌ اسلام‌ است‌.» (21)
حاصل‌ آنکه‌ باید عمیقاً درک‌ کنیم‌ که‌ امید به‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ نه‌ از روح‌ شاعرانه‌ و ماجراجویی‌ انقلابیون‌ بزرگ‌ و نه‌ از روح‌ خوش‌ بینی‌ ساده‌ لوحانه‌ آنها بلکه‌ از بینش‌ عمیق‌ آنهاست‌ نسبت‌ به‌ جهان‌ و حرکت‌ تکاملی‌ آن‌ سرچشمه‌ می‌گیرد. به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ این‌ خصوصیت‌ ویژه‌ با پیشرفت‌ علم‌ و شناخت‌ بشر نسبت‌ به‌ جهان‌ و حرکات‌ و اطوار آن‌ دائماً در حال‌ پیشرفت‌ و تکامل‌ است‌ عبارت‌ «امپریالیسم‌ و کلیه‌ی‌ مرتجعین‌ ببر کاغذی‌ هستند» شعر نیست‌ بلکه‌ بیان‌ واقعیت‌ عمیقی‌ است‌ که‌ از درک‌ عمیق‌ حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ ناشی‌ می‌شود و بس‌.
امپریالیسم‌، ببر کاغذی‌ است‌ حال‌ برگردیم‌ به‌ قرآن‌، قبل‌ از شروع‌ به‌ بیان‌ آیات‌ قرآن‌ باز تکرار می‌کنیم‌ که‌ نتیجه‌ی‌ مطالب‌ فوق‌ را که‌ در جمله‌ی‌ زیر خلاصه‌ می‌شود نباید فراموش‌ کرد. (ایمان‌ راسخ‌ به‌ ضرورت‌ شکست‌ باطل‌ و پیروزی‌ حق‌ بدون‌ آنکه‌ ذره‌ای‌ نقش‌ انسان‌ فراموش‌ گردد از بینش‌ عمیق‌ علمی‌ نسبت‌ به‌ کل‌ جهان‌ ناشی‌ می‌شود و بس‌). از نظر قرآن‌، جهان‌ در مجموع‌ حرکتی‌ دارد (یک‌ جهته‌ و غیر قابل‌ برگشتنی‌ و بالا رونده‌ (حرکت‌ تکاملی‌) و قوانین‌ حاکم‌ در مراتب‌ مختلف‌ آفرینش‌ مظهر تسلیم‌ بودن‌ جهان‌ به‌ اراده‌ی‌ خدا است‌ و انسان‌ صاحب‌ اختیار هم‌ که‌ به‌ قول‌ قرآن‌ خلیفه‌ی‌ الهی‌ است‌ (22) باید آگاهانه‌ از حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ پیروی‌ نماید والا در پرتگاه‌ انحطاط‌ سقوط‌ خواهد کرد و این‌ امر است‌ اجتناب‌ناپذیر و غیر قابل‌ تخلف‌ است‌. این‌ حرکت‌ نمودار حکمی‌ است‌ که‌ خدا کرده‌ و بالاجبار باید پیش‌ برود. کسی‌ را یارای‌ مخالفت‌ با آن‌ نیست‌، قرآن‌ این‌ مطلب‌ را در بسیاری‌ از آیات‌ بیان‌ کرده‌ است‌ من‌ جمله‌ در آیه‌ی‌ زیر:
* - سوره‌ آل‌ عمران‌ آیه‌ 83. افغیر دین‌ اللّه‌ یبغون‌ وله‌ اسلم‌ من‌ فی‌ السموات‌ و الارض‌ طوعاً و کرهاً الیه‌ یرجعون‌.
«آیا جز راه‌ خدا به‌ جستجوی‌ راه‌ دیگری‌ هستید در حالی‌ که‌ هر آنچه‌ در آسمانها و زمین‌ است‌ (آفرینش‌) خواهی‌ نخواهی‌ (طوعاً و کرهاً اعم‌ از اینکه‌ بخواهید و نخواهید) تسلیم‌ اویند و به‌ سوی‌ او برگشت‌ داده‌ می‌شوند (فعل‌ مضارع‌ به‌ کار رفته‌ است‌ = حرکت‌ جهان‌ در مجموع‌ به‌ سوی‌ اوست‌)»
حال‌ برای‌ آنکه‌ معنی‌ آیه‌ عمیق‌تر فهمیده‌ شود بهتر است‌ آیات‌ ما بعد را با توجه‌ به‌ ارتباط‌ موجود بین‌ آنها در نظر بگیریم‌.
* - آیات‌ 88-84 از سوره‌ آل‌ عمران‌: «بگو ایمان‌ آوردیم‌ به‌ خدا و به‌ آنچه‌ بر ما نازل‌ گردید و آنچه‌ بر ابراهیم‌ و اسماعیل‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ و اسباط‌ (انبیاء بنی‌ اسرائیل‌ که‌ ادامه‌ پیامبران‌ نامبرده‌ بودند) فروفرستاده‌ شد و آنچه‌ به‌ موسی‌ و عیسی‌ و (دیگر) پیامبران‌ از جانب‌ پروردگارشان‌ داده‌ شد....»
ملاحظه‌ می‌شود که‌ قرآن‌ از کلیه‌ی‌ پیامبران‌ در یک‌ شما را نام‌ می‌برد. آن‌گاه‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ اینکه‌ مسئله‌ کلاً یک‌ چیز است‌ می‌افزاید: «.... نیست‌ تفاوتی‌ میان‌ هیچ‌ یک‌ ار آنها (پیامبران‌) و ما (همگی‌) صرفاً به‌ او خود را سپرده‌ایم‌». معنی‌ کلمه‌ی‌ تسلیم‌ و این‌ است‌ که‌ ضامن‌ کمال‌ نوع‌ انسانی‌ است‌ و از انجا که‌ منطبق‌ با مشی‌ غالب‌ آفرینش‌ است‌ یکی‌ بیش‌ نیست‌. بنابراین‌ هر که‌ جز اسلام‌ (هماهنگ‌ و خود سپاری‌ به‌ راه‌ کمال‌) دینی‌ بجوید (راه‌ و رسم‌ دیگری‌ پیش‌ گیرد) پس‌ هرگز از وی‌ پذیرفته‌ نگردد (جز به‌ شیوه‌ حق‌ که‌ مطابق‌ با واقعیت‌ باشد کارها حاصل‌ و فرجامی‌ ندارند) در اخرت‌ (عاقبت‌ در آخرین‌ تحلیل‌ و در مجموع‌ در این‌ دنیا و به‌ ویژه‌ در دنیای‌ دیگری‌ که‌ محل‌ دور کشته‌ها است‌) از زیان‌کاران‌ است‌.» پس‌ ضرورت‌ پیروی‌ آگاهانه‌ از راه‌ حق‌ مطرح‌ می‌کند:
«چگونه‌ خدا هدایت‌ کند گروهی‌ را که‌ بعد از گرویدنشان‌ (بر اساس‌) درک‌ و شهادت‌ (اقرارا) به‌ حقانیت‌ پیامبر و اینکه‌ به‌ دلایل‌ روشن‌ و متفنی‌ (بر صححت‌ این‌ رسالت‌) دسترسی‌ داشتند با (این‌ همه‌) حق‌ پوشی‌ نمودند و خدا هدایت‌ نمی‌کند مردمان‌ ستمکار را (سرباز زدن‌ از حقیقت‌ ظلم‌ است‌).»
بنابراین‌ از نظرگاه‌ قرآن‌ انسان‌ خود مسئول‌ هدایت‌ خویشتن‌ است‌. موجودی‌ است‌ که‌ سرنوشتش‌ را شخصاًتعیین‌ می‌کند و از این‌ لحاظ‌ اگر ستمکاری‌ و حق‌ پوشی‌ نماید شایسته‌ لعنت‌ و عذاب‌ است‌.
«این‌ گروه‌ جز ایشان‌ این‌ است‌ که‌ مورد لعنت‌ (نفرین‌ - نفی‌) خدا و ملائکه‌ (قوای‌ مدبره‌ جهان‌) و جمیع‌ خلقها قرار می‌گیرند (چیزی‌) که‌ در آن‌ جاویدانند و عذابشان‌ کاهش‌ نمی‌یابد و برایشان‌ مهلت‌ و امانی‌ نخواهد بود.»
با توجه‌ به‌ آیات‌ چنین‌ نتیجه‌ می‌شود که‌ راه‌ خدا یکی‌ بیش‌ نیست‌ (همان‌ راه‌ تکامل‌ که‌ یک‌ جهته‌ و غیر قابل‌ برگشت‌ است‌) و تمام‌ موجودات‌ عالم‌ خواهی‌ نخواهی‌ همان‌ راه‌ را طی‌ می‌کنند و انسان‌ هم‌ آگاهانه‌ باید همین‌ راه‌ را طی‌ کند و تمام‌ انبیاء جز دعوت‌ بشر به‌ آن‌ یگانه‌ راه‌ (راه‌ تسلیم‌) مأموریت‌ دیگری‌ نداشتند از این‌رو دین‌ تمام‌ انبیاء دین‌ اسلام‌ بوده‌ است‌ (قرآن‌ صحبت‌ از ادیان‌ نکرده‌، بلکه‌ صحبت‌ از دین‌ واحد خدا می‌کند.) از دیدگاه‌ قرآن‌ راه‌ حق‌ همان‌ راهی‌ است‌ که‌ مبتنی‌ بر راه‌ تکامل‌ است‌ و باطل‌ همان‌ راههای‌ مبتنی‌ بر انحطاط‌ ضد تکامل‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ حق‌ را به‌ طور قطع‌ پیروز و باطل‌ شکست‌پذیر می‌داند. قرآن‌ برای‌ بیان‌ حق‌ و نشان‌ دادن‌ باطل‌ تعبیرهای‌ بسیار عالی‌ دارد من‌ جمله‌ حق‌ را به‌ «نور» و باطل‌ را به‌ «تاریکیها» تشبیه‌ می‌کند (البته‌ این‌ خود اعجازی‌ است‌ که‌ نور با صیغه‌ مفرد و تاریکی‌ با صیغه‌ جمع‌ آمده‌ است‌ به‌ این‌ دلیل‌ که‌ راه‌ حق‌ یکی‌ بیش‌ نیست‌ و هر چه‌ جز آن‌ است‌ گمراهی‌ و ضلالت‌ محسوب‌ می‌شود.) و یا آیا برای‌ نشان‌ دادن‌ قطعیت‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ بیانی‌ شیواتر، عالی‌تر و واقع‌ بینانه‌تر از بیان‌ قرآن‌ می‌توان‌ یافت‌؟ شگفت‌تر و اعجاب‌ آورتر از همه‌ اینکه‌ قرآن‌ وقتی‌ که‌ صحبت‌ از پیروزی‌ حتمی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ به‌ میان‌ می‌آورد، ملاک‌ و معیار عینی‌ به‌ دست‌ بشر می‌دهد. همان‌ مدرکی‌ که‌ مکاتب‌ انقلابی‌ علمی‌ به‌ آن‌ استناد می‌جویند یعنی‌ ملاک‌ تاریخ‌. قرآن‌ در دعوت‌ به‌ تحلیل‌ علمی‌ حوادث‌ تاریخی‌ و نتیجه‌گیری‌ از آنها به‌ راستی‌ غوغا می‌کند. کسانی‌ که‌ تاریخ‌ را جز انبافی‌ از حوادث‌ نمی‌بینند از نظر قرآن‌ قدرت‌ تفکر و تعقل‌ و بینش‌ عمیق‌ ندارند، مشکل‌ است‌ که‌ امروز بدون‌ اطلاع‌ از مکاتب‌ انقلابی‌ عصر حاضر این‌ گونه‌ آیات‌ به‌ درستی‌ تفسیر شوند. حال‌ برای‌ درک‌ مطلب‌ به‌ توجه‌ در آیاتی‌ چند نیازمندیم‌.
* - سوره‌ی‌ حج‌ آیات‌ 51-38: «خداوند پیوسته‌ از ایمان‌ آورندگان‌ دفاع‌ می‌کند همانا خدا هیچ‌ خیانتکار کفر پیشه‌ای‌ را دوست‌ ندارند. (دوست‌ نداشتن‌ خدا همان‌ طرد شدن‌ طبیعی‌ خیانتکاران‌ است‌ به‌ حکم‌ خدا و به‌ حکم‌ قانون‌ تکامل‌ انجام‌ می‌پذیرد) برای‌ کسانی‌ که‌ مورد ظلم‌ و تجاوز قرار گرفته‌اند (به‌ قربانیان‌ ظلم‌ و ستم‌) رخصت‌ داده‌ شده‌ پیکار کنند (روح‌ قهر و خشم‌ انسان‌ در برابر ظلم‌ و ستم‌ و تجاوز و برخی‌ روحیات‌ دیگر مظهر رخصت‌ و اذن‌ خداوند است‌). و البته‌ خدا به‌ یاری‌ کردن‌ آنان‌ قادر است‌ (یاری‌ خدا چگونه‌ است‌؟ جواب‌ را آیه‌ بعدی‌ خواهد داد) به‌ یاری‌ کردن‌ بسر می‌برند.
* - لحن‌ شروع‌ سوره‌، قطعیت‌ و طنین‌ آن‌.
* - حساب‌ در اینجا کلی‌ است‌ اعم‌ از دنیا و آخرت‌ (جریان‌ واحدی‌ است‌ نه‌ آنکه‌ خدا از هم‌ باشد).
* - اسروالنجوی‌ = اشاره‌ است‌ به‌ اینکه‌ مخفیانه‌ مردم‌ را به‌ عبارات‌ هل‌ هذا الابشر مثلکم‌..... علیه‌ پیامبر می‌شورانند.
* - نسبت‌ خواب‌ و رؤیا به‌ حرفهای‌ پیامبر دادن‌.
* - اهل‌ الذکر - یعنی‌ کسانی‌ که‌ از واقعیات‌ درس‌ گرفته‌ و آنها را یادآور می‌شوند.
* - درباره‌ وعده‌ قبلاً بحث‌ کرده‌ایم‌.
* - پیامبر انسانی‌ است‌ عادی‌ ولی‌ مستعد که‌ بر او وحی‌ شده‌ است‌.
* - آیات‌ 14-11 را با دقت‌ بیشتری‌ مطالعه‌ کنید.
* - شکست‌ باطل‌ و پیروزی‌ حق‌ را در نهایت‌ به‌ حرکت‌ تکاملی‌ و یک‌ جهته‌ جهان‌ نسبت‌ می‌دهد (این‌ مطلب‌ مهم‌ است‌).
* مثال‌ دیگر: سوره‌ بقره‌ آیات‌ 251-243: در تفسیر این‌ آیات‌ مسائل‌ زیر را در نظر بگیرید:
* - در آیات‌ فوق‌ نمونه‌ ای‌ از برخورد حق‌ با باطل‌ را از تاریخ‌ ملل‌ گذشته‌ شرح‌ می‌دهد. در داستان‌ مزبور طرف‌ حق‌ طالوت‌ و طرف‌ باطل‌ جالوت‌ است‌.
* - قبول‌ ایدئولوژی‌ شهادت‌ انقلابی‌ در برخورد حق‌ و باطل‌ (حذرالموت‌ فقال‌ اللّه‌ موتوا...).
* - چگونه‌ مرگ‌ باعث‌ زنده‌شدن‌ جامعه‌ می‌شود. (حل‌ تضاد بین‌ حق‌ و باطل‌).
* - جالب‌ است‌ یادآور شویم‌ بعضی‌ از مفسرین‌ گذشته‌ به‌ علت‌ عدم‌ درک‌ روح‌ قرآن‌ تعبیرهای‌ عجیب‌ و غریبی‌ از آیه‌ کرده‌اند مثلاً گفته‌اند صاعقه‌ای‌ آمد و مردم‌ را کشت‌ و سپس‌ خدا آنها را زنده‌ کرد تا او را بشناسند... در حالی‌ که‌ آیه‌ 245 بافته‌های‌ مفسرین‌ فوق‌ را پنبه‌ می‌کند (و قاتلوا فی‌ سبیل‌ اللّه‌) و نشان‌ می‌دهد که‌ منظور از آیه‌ 244 چیز دیگری‌ است‌ یعنی‌ همان‌ حل‌ وجود حق‌ در تضاد بین‌ حق‌ و باطل‌ از طریق‌ قبول‌ شهادت‌.
* - سه‌ آیه‌ 246-244 درباره‌ نتایج‌ کلی‌ داستانی‌ است‌ که‌ از آیه‌ 246 به‌ بعد می‌آید. به‌ هر صورت‌ نتیجه‌ همان‌ است‌ که‌ فوقاً بیان‌ شد. (23)
* - در عصری‌ که‌ مردم‌ ثروت‌ را ضرورت‌ رهبری‌ می‌ دانستند، پیامبران‌ آن‌ عصر به‌ علت‌ دانش‌ و آگاهی‌ و سلامت‌ جسمی‌ به‌ پیامبری‌ مبعوث‌ می‌گردد (آیه‌ 247).
* - تابوت‌، صندوق‌ و بازمانده‌ای‌ است‌ از آنچه‌ اصحاب‌ حضرت‌ موسی‌ و هارون‌ بر جای‌ گذاشته‌اند. پیامبر قوم‌ به‌ آنها مژده‌ داد که‌ این‌ تابوت‌ به‌ ایشان‌ (بنی‌اسرائیل‌) باز می‌گردد و در این‌ نبرد عادلانه‌ جمیع‌ ایادی‌ ویژه‌ جهان‌ آنها را مدد خواهند کرد. و گویا این‌ مژده‌ای‌ باشد که‌ پس‌ از جنگ‌ به‌ دست‌ گروه‌ مؤمن‌ مقاومت‌ کننده‌، تحقق‌ یابد و قوت‌ قلب‌ قوم‌ را افزوده‌ و به‌ ایشان‌ امید دهد. این‌ بازمنده‌ در ایام‌ درماندگی‌ بین‌اسرائیل‌ از آنها ربوده‌ شده‌ بود.
* - آزمایشهای‌ مختلفی‌ که‌ برای‌ سپاهیان‌ حق‌ پیش‌ می‌آید و در هر آزمایش‌ عده‌ای‌ غربال‌ می‌شوند و در نهایت‌ نخبه‌ها و کسانی‌ که‌ قدرت‌ تحمل‌ شدید مبارزه‌ در راه‌ حق‌ را دارند در مواضع‌ خویش‌ استوار می‌ ایستند. (مثلاً نیاشامیدن‌ آب‌ از رودخانه‌، خود را نباختن‌ در برابر قدرت‌ سپاهیان‌ جالوت‌ و...)
* - نقش‌ انسان‌ در پیشبرد تاریخ‌ در آیه‌ 253 و بالاخره‌ نتیجه‌ نهایی‌ را به‌ شرح‌ زیر بیان‌ می‌دارد:
تلک‌ آیات‌ اللّه‌ قتلوها علیک‌ بالحق‌ و انک‌ لمن‌ المرسلین‌. این‌ است‌ آیات‌ خدا که‌ برای‌ تو به‌ حق‌ می‌خوانیم‌ (یعنی‌ بیان‌ واقعیت‌ است‌) و البته‌ تو نیز از پیامبران‌ می‌باشی‌ (یعنی‌ تو نیز باید به‌ رسالت‌ خود عمل‌ کنی‌ و با طرفداران‌ باطل‌ تا آخرین‌ نفس‌ ستیز کنی‌ و بدانی‌ که‌ پیروزی‌ نهایی‌ با حق‌ است‌).
* - سوره‌ی‌ عنکبوت‌ آیات‌ 44-41. مطالب‌ این‌ سوره‌ با آیاتی‌ درباره‌ ضرورت‌ آزمایش‌ و افتادن‌ بشر در کوران‌ حوادث‌ شروع‌ می‌شود و سپس‌ به‌ ذکر تاریخ‌ سر گذشت‌ بعضی‌ جوامع‌ برده‌داری‌ گذشته‌ می‌پردازد که‌ صاحبان‌ برده‌ها، گروه‌ گروه‌ برده‌ها را برای‌ ساختن‌ قصرهای‌ سنگی‌ و اهرام‌ ثلاثه‌ و کارهای‌ شاق‌ دیگر تحت‌ استثمار و بهره‌کشی‌ شدید قرار می‌دادند. آن‌ گاه‌از واژگونی‌ سیستمهای‌ ظالمانه‌ فوق‌ به‌ رهبری‌ انبیاء بزرگ‌ نظیر نوح‌، ابراهیم‌، لوط‌، موسی‌... یاد می‌کند و نتیجه‌ را طی‌ 4 آیه‌ 44-41 به‌ صورت‌ قانون‌ عادی‌ چنین‌ بیان‌ می‌نماید: مثل‌ کسانی‌ که‌ جز خدا را برای‌ خود سرپرست‌ می‌گیرند همانند مثل‌ عنکبوت‌ است‌ که‌ خانه‌ برای‌ خود می‌سازد (و چنین‌ می‌پندارد که‌ خانه‌اش‌ خیلی‌ محکم‌ و استوار است‌) در صورتی‌ که‌ سست‌ترین‌ و بی‌پایه‌ترین‌ خانه‌ها همان‌ لانه‌ی‌ عنکبوت‌ است‌. اگر دانش‌ و علم‌ داشته‌ باشید (یعنی‌ وقایع‌ را به‌ طور علمی‌ و تحلیل‌ کرده‌ و قدرت‌ ظاهری‌ کفار و مخالفین‌ راه‌ تکامل‌ را که‌ ضمن‌ آیات‌ قبل‌ مختصراً به‌ عنوان‌ نمونه‌ بدانها اشاره‌ شد دلیل‌ بر قدرت‌ مطلق‌ و شکست‌ناپذیر آنها نگیرید) همانا خداوند به‌ قدرتهایی‌ که‌ جز او خوانده‌ می‌شوند و جز او مورد اتکاء قرار می‌گیرند آگاه‌ است‌ (یعنی‌ ماهیت‌ آن‌ قدرتها را می‌داند و به‌ پوچی‌ آنها آگاه‌ است‌) در حالی‌ که‌ خداوند غالب‌ و حکیم‌ (24) است‌. اینها شناسایی‌ است‌ که‌ برای‌ مردم‌ می‌زنیم‌ اما جز صاحبان‌ دانش‌ و عالمان‌ کسی‌ آنها را درک‌ نمی‌کند. (25) در اینجا پس‌ از ذکر حقایق‌ کلی‌ و عام‌ فوق‌الذکر علت‌ شکست‌ باطل‌ و پیروزی‌ اجتناب‌ناپذیر حق‌ را به‌ حکمت‌ تکاملی‌ جهان‌ پیوند می‌دهد و می‌گوید: «خلق‌ السموات‌ و الارض‌ بالحق‌ ان‌ فی‌ ذلک‌ لایه‌ للمومنین‌.» شگفت‌آورتر اینکه‌ حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ را آیه‌ و نشانه‌ای‌ برای‌ شناخت‌ خدا می‌داند که‌ از آن‌ با صیغه‌ مفرد (آیه‌) که‌ نموداری‌ است‌ از یک‌ جریان‌ واحد یاد کرده‌ است‌.
* - سوره‌ی‌ محمد آیات‌ 13-1: کسانی‌ که‌ آگاهانه‌ بر سر راه‌ خدا (راه‌ کمال‌ مانع‌ می‌تراشند بیهوده‌ تلاش‌ می‌کنند. چه‌ اعمال‌ ضد تکاملی‌ آنها تماماً به‌ جایی‌ نخواهد رسید. و کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌ و اعمال‌ شایسته‌ (مطابق‌ با شرایط‌) به‌ جا می‌آورند و نیز به‌ آنچه‌ به‌ محمد نازل‌ گشته‌ است‌ به‌ علت‌ حق‌ بودنش‌ ایمان‌ آورده‌اند بدیهایشان‌ را زایل‌ کرده‌ و کار و بارشان‌ را اصلاح‌ می‌کند (زایل‌شدن‌ بدیها در سایه‌ی‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ امری‌ است‌ طبیعی‌). و چرا چنین‌ است‌؟ چرا تلاش‌ کفار در نهایت‌ امر بیهوده‌ است‌؟ و چرا تلاش‌ مؤمنین‌ و عاملین‌ به‌ حق‌ بالاخره‌ منتهی‌ به‌ نتیجه‌ می‌گردد؟ «زیرا کسانی‌ که‌ کفر ورزنده‌اند پیروزی‌ از راه‌ ضد تکامل‌ کرده‌ و مؤمنین‌ پیروزی‌ از راه‌ حق‌ (همان‌ راه‌ تکامل‌) و خداوند مثلهایی‌ که‌ برای‌ مردم‌ می‌زند (مثل‌ لانه‌ عنکبوت‌) مثل‌ جریان‌ آب‌ و جولان‌ کفهای‌ موجود در سطح‌ آب‌ مثل‌ شجره‌ طیبه‌ و شجره‌ خبیثه‌.........».
بر اساس‌ چنین‌ واقعیتی‌ است‌ که‌ در آیه‌ی‌ بعدی‌ نقش‌ اصلی‌ انسان‌ را در تکامل‌ اجتماع‌ بیان‌ می‌کند به‌ عبارت‌ دیگر نباید چنین‌ تصور کرد حالا که‌ حق‌ پیروز است‌ و باطل‌ نابود، پس‌ دست‌ روی‌ دست‌ می‌گذاریم‌ تا این‌ عمل‌ به‌ خودی‌ خود انجام‌ بگیرد. اینجا است‌ که‌ قرآن‌ می‌گوید:

باید گردنهای‌ ایشان‌ زده‌ شود
«در مقابله‌ با کفار باید گردنهایشان‌ زده‌ شود خونشان‌ جاری‌ گردد و باقی‌ مانده‌ها طناب‌ اسارت‌ برایشان‌ محکم‌ شود و یکی‌ از دو کار (درباره‌ اسرای‌ فوق‌) انجام‌ گیرد یا آنکه‌ در برابر پول‌ یا کالا خدمتی‌ اسرا مبادله‌ شوند و یا آنکه‌ با منت‌ نهادند بر کفار (موقعی‌ که‌ دیگر هرگز نمی‌توانند خلل‌ در امر کمال‌ ایجاد کنند) آزاد شوند، پیروزی‌ بر باطل‌ (آنجا که‌ طرفداران‌ باطل‌ با آگاهی‌ کامل‌ و عناد به‌ راه‌ خود ادامه‌ می‌دهند) جز از راه‌ جنگ‌ از هیچ‌ راه‌ دیگری‌ امکان‌ ندارد (تا زمانی‌ که‌ جنگ‌ ظالمانه‌ وجود دارد تنها راه‌ نفی‌ آن‌ جنگ‌ است‌ اما جنگ‌ عادلانه‌ و انقلابی‌) و اگر خدا می‌خواست‌ (به‌ روش‌ دیگر) پیروزی‌ را برای‌ شما مهیا می‌کرد اما عده‌ای‌ را به‌ دست‌ عده‌ای‌ دیگر می‌آزماید (26) (تا تکامل‌ یابند) و کسانی‌ که‌ در راه‌ خدا بمیرند هرگز اعمالشان‌ تباه‌ نمی‌شود. (در اینجا نتایج‌ دنیا را نباید از نتایج‌ آخرت‌ جدا کرد) به‌ زودی‌ هدایتشان‌ کرده‌ و کارهایشان‌ را اصلاح‌ می‌نماید دقت‌ شود که‌ راه‌ اصلاح‌ در عصر غلبه‌ کفر کدام‌ است‌، آیا پرداختن‌ به‌ کارهای‌ حاشیه‌ای‌ یا پرداختن‌ به‌ مانع‌ اصلی‌ راه‌ تکامل‌) و شما را وادار بهی‌ می‌کند که‌ اوصاف‌ آن‌ را برایتان‌ بیان‌ کرده‌ است‌. ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید چنانچه‌ خدا را یاری‌ کنید (راه‌ کامل‌ را طی‌ نمایید) خدا هم‌ شما را یاری‌ می‌کند. شمار را استوار گردانید.
در اینجا قرآن‌ مطابق‌ همان‌ روش‌ خاص‌ خود مطالعه‌ علمی‌ در حوادث‌ تاریخ‌ را پیش‌ می‌کشد. مطالعه‌ تاریخ‌ آنهایی‌ که‌ به‌ علت‌ ظلم‌ و تجاوز به‌ مردم‌ و جلوگیری‌ از تکامل‌ می‌فرماید: «ذالک‌ ان‌ اللّه‌ مولی‌..... (27)
این‌ بدان‌ علت‌ است‌ که‌ خداوند سرپرست‌ مؤمنین‌ است‌ اما کفار پشتیبان‌ و سرپرستی‌ ندارند. و پس‌ از ذکر یکی‌ از خصوصیات‌ بارز کفار (که‌ زندگی‌ آنان‌ جز زندگی‌ حیوانی‌ و چهارپایی‌ نیست‌) دوباره‌ حوادث‌ تاریخ‌ گذشتگان‌ را یادآوری‌ می‌کند. «و کاین‌ من‌ قریه‌..... آیه‌ 13» (ترجمه‌ به‌ عهده‌ی‌ خود برادران‌). منطق‌ فوق‌ در کلیه‌ی‌ آیاتی‌ که‌ مسلمین‌ راه‌ جهاد دعوت‌ می‌کند و آنکه‌ نتایج‌ یکی‌ از جنگهای‌ اسلام‌ را برای‌ مردم‌ اعم‌ از موافق‌ و مخالف‌ بیان‌ می‌نماید، موج‌ می‌زند، اینکه‌ چند نمونه‌ از آیات‌ فوق‌:
* - سوره‌ی‌ آل‌ عمران‌ آیات‌ 160-137: «قد خلت‌ من‌ قبلکم‌ سنن‌......» شأن‌ نزول‌ آیات‌ فوق‌ جنگ‌ احد می‌باشد که‌ در ابتدای‌ امر مسلمین‌ پیروز شدند اما بلافاصله‌ پس‌ از آنکه‌ اندیشه‌ پیشبرد حق‌ جای‌ خود را به‌ انگیزه‌ تحصیل‌ غنایم‌ جنگی‌ سپرد و آن‌ عده‌ای‌ که‌ مشغول‌ محافظت‌ یکی‌ از مناطق‌ حساس‌ میدان‌ جنگ‌ بودند مواضع‌ خود را به‌ خاطر چنگ‌ آوردن‌ غنایم‌ جنگی‌ ترک‌ گفتند، تلفات‌ سنگینی‌ از ناحیه‌ی‌ کفار به‌ مسلمین‌ رسید من‌ جمله‌ 70 نفر از مسلمین‌ کشته‌ شدند و اینک‌ ترجمه‌ و تفسیر آیات‌ فوق‌:
«همانا سنتها و قوانین‌ بر پیشینیان‌ جاری‌ گشت‌ (برای‌ درک‌ عمیق‌ سنن‌ فوق‌) پس‌ در حوادث‌ زمین‌ و تاریخ‌ پیشینیان‌ سیر نمایید و آن‌ گاه‌ بنگرید (نگرش‌ تعقلی‌ نه‌ صوری‌) و ببینید که‌ فرجام‌ کار تکذیب‌کنندگان‌ حق‌ به‌ کجا انجامید این‌ (مطالعه‌ علمی‌ حوادث‌ گذشته‌ جهت‌ و دلیلی‌ است‌ برای‌ مردم‌ و همچنین‌ راهنما و اندرزی‌ است‌ برای‌ پرهیزکاران‌ (از مطالعه‌ تاریخ‌ پیشینیان‌ بر می‌آید که‌ سدکنندگان‌ راه‌ تکامل‌ باید شکست‌ بخورند اما پیروزی‌ حق‌ راهی‌ است‌ پرپیچ‌ و خم‌ و پر فراز و نشیب‌ نه‌ اینکه‌ خط‌ مستقیمی‌ ضعیف‌ را به‌ کسب‌ قدرت‌ و پیروزی‌ وصل‌ کند) پس‌ بنابراین‌ سست‌ نشوید و محزون‌ نگردید، چنانچه‌ به‌ راستی‌ مؤمن‌ باشید برتری‌ از آن‌ شماست‌ (شکست‌ شما گذراست‌ همچنان‌ که‌ پیروزی‌ باطل‌ امری‌ است‌ گذرا).
اگر چنان‌ که‌ شما را خسارتی‌ رسیده‌ است‌ و دشمن‌ را نیز خسارت‌ رسیده‌ و این‌ مراحلی‌ است‌ (شکست‌ بعد از پیروزی‌ و پیروزی‌ بعد از شکست‌ اما شکست‌ نهایی‌ از آن‌ ظالمین‌ است‌ که‌ بین‌ مردم‌ می‌گردانیم‌ تا خدا بداند چه‌ کسانی‌ ایمان‌ می‌آورند و بر می‌گزینند از شما گواهانی‌ (به‌ امر حق‌ و ضرورت‌ پیروزی‌ آن‌) و خدا ظالمین‌ را دوست‌ ندارد (28) (نتیجه‌ نهایی‌ شکستها و پیروزیهای‌ فوق‌ این‌ است‌ که‌) تا خدا مؤمنان‌ را پاک‌ سازد (29) و کفار را نیست‌ و نابود گرداند. (شکست‌ و پیروزی‌ یک‌ سیکل‌ بسته‌ را تشکیل‌ نمی‌دهد بلکه‌، جهت‌گیری‌ تناوب‌ فوق‌ در مجموع‌ به‌ سوی‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ است‌. اما این‌ پیروزی‌ به‌ اصطلاح‌ معنی‌ و محانی‌ به‌ دست‌ نمی‌آید) آیا چنین‌ می‌پندارید که‌ وارد بهشت‌ خواهید شد، در حالی‌ که‌ هنوز خدا مجاهدین‌ و پایداری‌کنندگان‌ را معلوم‌ نکرده‌ است‌. همانا شما بودید که‌ قبل‌ از این‌ آرزوی‌ جهاد و کشته‌شدن‌ در راه‌ خدا را می‌کردید اکنون‌ آن‌ را دیده‌ و به‌ چشم‌ خود به‌ آن‌ نگاه‌ می‌کنید (یعنی‌ قبلاً حرف‌ آن‌ را می‌زدید اما اکنون‌ عملاً با آن‌ مواجه‌ شده‌اید و به‌ خوبی‌ دانسته‌اید بین‌ حرف‌ و عمل‌ چه‌ شکاف‌ بزرگی‌ وجود دارد که‌ با ایمان‌ واقعی‌ برمی‌شود و پس‌ از دیدن‌ این‌ صحنه‌ دیگر پس‌ از آن‌ حرفهای‌ تو خالی‌ و بی‌پشتوانه‌ نخواهید زد). (30) و محمد نیست‌ مگر فرستاده‌ای‌ که‌ قبل‌ از او نیز فرستادگانی‌ بوده‌ و در گذشتند، پس‌ آیا اگر محمد بمیرد و یا کشته‌ شود راه‌ ارتجاع‌ و برگشت‌ به‌ گذشته‌ را پیش‌ خواهید گرفت‌ و آنکه‌ عقب‌ گرد کند و راه‌ ارتجاع‌ را پیش‌ گیرد هرگز زیانی‌ به‌ خدا نمی‌رساند. (31) (جبری‌ بودن‌ پیروزی‌ حق‌) و به‌ زودی‌ خداوند به‌ شکرگذاران‌ جزا خواهد داد (شکر یعنی‌ بهره‌برداری‌ از مواهب‌ طبیعی‌ در راه‌ تکامل‌) هیچ‌ کس‌ نمی‌میرد جز به‌ اذن‌ خدا و مطابق‌ قانون‌ معینی‌ که‌ به‌ دست‌ خدا است‌ (پس‌ فرار شما از میدان‌ نبرد شما را از مرگ‌ نجات‌ نخواهد داد چه‌ مرگ‌ قانونی‌ است‌ پولادین‌ که‌ گریبان‌ همه‌ را خواهد گرفت‌) (32)
هرکس‌ صف‌ مبارزه‌ را خالی‌ کرد به‌ دنبال‌ زندگی‌ دنیا برود و بهره‌ای‌ از دنیا به‌ او می‌دهد و هرکس‌ (در راه‌ خدا جهاد کند) بهره‌ آخرت‌ و نهایی‌ را طلب‌ کند از آن‌ به‌ او می‌دهیم‌، اما جزای‌ شکرگزاری‌ را به‌ زودی‌ خواهیم‌ داد.
(در اینجا قرآن‌ نمونه‌ای‌ از فداکاری‌ انبیاء و مؤمنین‌ سلف‌ را یادآور می‌شود که‌: چگونه‌ تاریخ‌ را حرکت‌ داده‌ با اینجا رسانده‌اند و شما نیز باید آن‌ را ادامه‌ دهید).
چه‌ بسیار پیامبرانی‌ که‌ پروردگارپرستان‌ (اصحاب‌ تکامل‌). به‌ پیروزی‌ از آنان‌ در راه‌ خدا بدانها رسیدند، سست‌ شدند و نه‌ ناتوان‌ گشتند، و نه‌ ذلت‌ و سرافکندگی‌ را پذیرفتند و خدا پایداری‌کنندگان‌ را دوست‌ دارد (یعنی‌ راه‌ تکامل‌ به‌ پایداری‌ پایمردان‌ پیموده‌ می‌شود نه‌ به‌ سکوت‌ سنت‌ عنصران‌ و صوفی‌نشینان‌ و امثالشان‌) گفتار و کلام‌ پیکارگران‌ خداپرست‌ فوق‌الذکر نبود جز اینکه‌: پروردگار ما، به‌ بخش‌ بر ما گناهان‌ و اشتباهاتمان‌ را و زیاده‌روی‌ در کارمان‌ را و استوار بدار قدم‌ ما را بر طبقه‌ ستمکار حق‌پوش‌ پیروزیمان‌ ده‌. (آنها دست‌ روی‌ دست‌ نگذاشته‌ و از خدا پیروزی‌ حاضر و آماده‌ را نمی‌خواستند بلکه‌ بر اساس‌ تصحیح‌ اشتباهات‌ خویش‌ پایداری‌ و پیروزی‌ بر کفار را طلب‌ می‌کردند بنا بر علت‌ فوق‌ بود که‌) «پس‌ خدا بهره‌ خدا دنیا و بهره‌ نیکوترین‌ آخرت‌ را به‌ آنها داد (33) چه‌ خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ دارد (نیکوکاران‌ پیروزند).
«ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید اگر اطاعت‌ کفار را برگردن‌ نهید شما را به‌ عقب‌ بر خواهند گرداند (ارتجاع‌) و آن‌گاه‌ جزو زیانکاران‌ خواهید شد (یا مرگ‌ یا پیروزی‌) (تصورات‌ باطل‌ را به‌ دور افکنید)، آری‌ خدا سرپرست‌ شما است‌ و او بهترین‌ یاری‌کنندگان‌ است‌. (پیروزی‌ نهایی‌ از آن‌ حق‌ است‌، شکست‌ شما امری‌ است‌ گذرا) و به‌ زودی‌ در دل‌ کفار به‌ علت‌ شریک‌ قراردادن‌ و اتکاء کردنشان‌ به‌ نیروهای‌ غیر خدایی‌ هراس‌ خواهیم‌ افکند چه‌ شریکانی‌ که‌ قرار داده‌اند خداوند قدرتی‌ به‌ آنها نداده‌ است‌، جایگاه‌ کفار آتش‌ است‌ (کفار به‌ سوی‌ انحطاط‌ می‌روند که‌ در نهایت‌ جهنم‌ می‌رسند) و جایگاه‌ ستمکاران‌ چه‌ جایگاه‌ بدی‌ است‌ آن‌گاه‌ که‌ شما کفار را به‌ اذن‌ خدا از پای‌ در می‌آورید خداوند به‌ وعده‌ خود وفا می‌نمایید. (وفاکردن‌ خدا به‌ عهده‌ خود چگونه‌ انجام‌ می‌گیرد) تا وقتی‌ که‌ از هم‌ گسیختید و در مورد کار، در راه‌ خدا با هم‌ اختلاف‌ پیدا کردید و همین‌ که‌ خدا پیروزی‌ و آنچه‌ را دوست‌ داشتید به‌ شما نشان‌ داد نافرمانی‌ نموده‌ به‌ دنبال‌ کسب‌ نماییم‌، مواضع‌ خود را ترک‌ کردید پس‌ خداوند و برتری‌ شما را نسبت‌ به‌ کفار از بین‌ برد و شکست‌ خورد برقرار کردید) گروهی‌ از شما خواهان‌ دنیا بودید و گروهی‌ دیگر آخرت‌ را اراده‌ می‌کنید آن‌گاه‌بی‌واسطه‌ی‌ غنایمی‌ که‌ دوست‌ داشتید) از دشمن‌ منصرف‌ ساخت‌. از خدا آمرزش‌ بخواهید. و به‌ تحقیق‌ خدا شما را بخشیده‌ (چرا که‌ اشتباه‌ خود را دریافته‌ و از کرده‌ خلاف‌ خود پشیمان‌ شدید) آن‌گاه‌ که‌ روی‌ برتافته‌ فرار می‌کردید و (از دست‌ پاچگی‌ و از شدت‌ ترس‌) به‌ کسی‌ توجه‌ نمی‌کردید و پیامبر همچنان‌ از پشت‌ ملتزمان‌ ندا در می‌داد پس‌ (بر این‌ اساس‌ و در مقابل‌ خدا اندوهی‌ بر اندوه‌هایتان‌ افزود (34) (آن‌ همه‌ یاران‌ و امکاناتی‌ که‌ از دست‌ رفت‌ تا دیگر بر آنچه‌ که‌ از دست‌ داده‌اید و آنچه‌ به‌ شما می‌رسید غمگین‌ نشوید (و این‌ اشتباه‌ را تکرار نکنید) و خدا به‌ آنچه‌ می‌کنید آگاه‌ است‌.
پس‌ از آنکه‌ هول‌ و هراس‌ جنگ‌ فرو نشست‌ و آرامش‌ جای‌ وحشت‌ را فراگرفت‌ (و اندوه‌ سینه‌ها را از آنچه‌ گذشته‌ مالامال‌ نموده‌ بود) خداوند خواب‌ لطیفی‌ بر گروهی‌ از مؤمنان‌ چیره‌ کرد (و اطمینان‌ به‌ قلب‌ آنها بازگشت‌) آن‌گاه‌گروهی‌ که‌ در بند خود بودند (و نظر به‌ خصوصیات‌ درونیشان‌ هنوز از هراس‌ جنگ‌ اطمینان‌ نیافته‌ و نخفته‌ بودند) اسیرگمان‌ و وهمهایی‌ نسبت‌ به‌ خدا شدند که‌ منشاء آن‌ تصورات‌ دوران‌ جاهلیت‌ (و عدم‌ وجود بینش‌ صحیحی‌ بود که‌ به‌ کمک‌ روشنایی‌ حاصله‌ از آن‌ قادر به‌ تحلیل‌ صحیح‌ وقایع‌ جنگ‌ نشوند و نتایج‌ صحیح‌ از آن‌ بگیرند بنابراین‌ شروع‌ به‌ نتیجه‌گیریهای‌ جاهلان‌ کرده‌) می‌گفتند: آیا ما کاره‌ای‌ هم‌ هستیم‌؟ (کارمان‌ به‌ جایی‌ می‌رسد) بگو تمامی‌ کارها به‌ دست‌ خدا است‌.
البته‌ در قلبهای‌ آنها چیز دیگری‌ جریان‌ داشت‌ که‌ بر تو آشکار نمی‌کردند (تنها حوادث‌ بود که‌ می‌توانست‌ آنچه‌ در دلشان‌ بود آشکار کند چه‌ حوادث‌، بهترین‌ وسیله‌ی‌ آزمایش‌ افراد است‌ و به‌ خوبی‌ می‌تواند بهانه‌ها را که‌ ناشی‌ از جهل‌ و بی‌ایمانی‌ است‌ بر ملا سازد. (35)
«اینان‌ می‌گفتند اگر کار به‌ دست‌ ما می‌بود در اینجا کشته‌ نمی‌شدیم‌» (دلیلشان‌ هم‌ این‌ بود که‌ عده‌ای‌ از آنان‌ بدون‌ آنکه‌ خواسته‌ باشند کشته‌ شده‌اند و لذا آنان‌ را بی‌اراده‌ و بدون‌ اختیار و بدون‌ مشورت‌ با خودشان‌ به‌ این‌ بلا را نده‌اند).
قرآن‌ جواب‌ دندان‌ شکنی‌ به‌ این‌ بهانه‌ تراشان‌ و بد اندیشان‌ می‌دهد که‌ امور کل‌ به‌ دست‌ خدا است‌ و نه‌ به‌ دست‌ ایشان‌ یا کسی‌ دیگر، بدین‌ معنی‌ که‌ آنها در مقام‌ مشورت‌ به‌ عدم‌ درگیری‌ با دشمن‌ رأی‌ می‌دادند. (36)
و آن‌ رأی‌ نه‌ از بینش‌ صحیح‌ و آگاهی‌ آنان‌ به‌ شرایط‌ حاکم‌ بلکه‌ از سیستمها و ناخالصیهای‌ شیطانیشان‌ شیطانی‌ درونیشان‌) ناشی‌ می‌شد، شکست‌ به‌ شما در جنگ‌ مزبور دلائل‌ دیگری‌ داشت‌ در آیات‌ قبلی‌ این‌ علتها روشن‌ شد و آن‌ عده‌ای‌ هم‌ که‌ از بین‌ رفتند نه‌ صرفاً به‌ این‌ دلیل‌ بود که‌ در جنگ‌ شرکت‌ کردند.
«بگو اگر در خانه‌های‌ خود هم‌ بودید آنان‌ که‌ کشته‌ شدن‌ برایشان‌ مقرر شده‌ بود به‌ خوابگاه‌ (قتلگاه‌) خود در می‌آمدند» (زیرا کسی‌ را از مرگ‌گریزی‌ نیست‌). (37)
قرآن‌ از قتلگاه‌ و قبر به‌ بستر و آرامگاه‌ تعبیر کرده‌ است‌ و این‌ نشان‌ دهنده‌ طبیعی‌ بودن‌ مرگ‌ انسانی‌ است‌. مگر تنها کسانی‌ می‌میرند که‌ مبارزه‌ می‌کنند؟ هرگز چنین‌ نیست‌....
آیات‌ بعدی‌ هم‌ در تأیید و تشریح‌ بیشتر مطالب‌ فوق‌ است‌ تا آنکه‌ پس‌ از ذکر اخلاق‌ و سلکات‌ عالی‌ پیامبر که‌ سزوار یک‌ رهبری‌ انسانی‌ عالی‌ است‌ صحبت‌ از «توکل‌ یعنی‌ اطمینان‌ صد در صد به‌ پیروزی‌ حق‌» می‌شود. و صریحاً می‌گوید که‌ مسلمین‌ باید نقشه‌ای‌ کلی‌ خود را با در نظر گرفتن‌ حقیقت‌ فوق‌ طرح‌ریزی‌ کنند.
* «فاذا عزمت‌ فتوکل‌ علی‌ اللّه‌ ان‌ اللّه‌ یحب‌ المتوکلین‌. پس‌ وقتی‌ که‌ اراده‌ حرکت‌ در راه‌ حق‌ کردی‌ پس‌ خدا را توکل‌ کن‌ چه‌ خدا توکل‌کنندگان‌ را دوست‌ دارد.»
بالاخره‌ نتیجه‌ی‌ نهایی‌ را از نقل‌ و تحلیل‌ وقایع‌ جنگ‌ با آیه‌ زیر بیان‌ می‌کند:
* «ان‌ ینصرکم‌ اللّه‌ فلا غالب‌ لکم‌ و ان‌ یحذکم‌ فمن‌ ذالذی‌ ینصرکم‌ من‌ بعده‌ و علی‌ اللّه‌ فلیتوکل‌ المؤمنون‌.» «اگر خدا شما را یاری‌ کند پس‌ هیچ‌ نیرویی‌ نمی‌تواند به‌ شما چیره‌ شود و اگر خوارتان‌ سازد غیر از او چه‌ کسی‌ می‌تواند شما را پیروز گرداند (پس‌ حال‌ که‌ چنین‌ است‌ (38) مؤمنان‌ باید به‌ خدا توکل‌ کنند و تنها او را پشتیبان‌ خود بدانند.»
البته‌ مسلم‌ است‌ که‌ در صورت‌ اتکاء به‌ خدا و جلب‌ پشتیبانی‌ او که‌ عمل‌ به‌ خواسته‌های‌ خدایی‌ خلاصه‌ می‌شود جمع‌ مؤمنان‌ شکست‌ناپذیر می‌گردند چرا که‌ «تکیه‌ بر خدا» در حل‌ قاطع‌ دائماً انقلابی‌ مسائل‌ موجود تجسم‌ می‌یابد. (39)
از این‌ دیدگاه‌ تمامی‌ اقدامات‌ طبقه‌ی‌ ضد انقلاب‌ در نظر قرآن‌، علی‌رغم‌ هیبت‌ و جبروت‌ کاذبش‌ چون‌ «فوتی‌» است‌ که‌ برای‌ «خاموش‌» نمودن‌ قرص‌ طالع‌ آفتاب‌ نیمروز از دهانهای‌ ضعیفی‌ برخیزد.
* - سوره‌ی‌ توبه‌ آیات‌ 32 و 33: «اراده‌ می‌کنند که‌ نور خدا را به‌ دهانهایشان‌ خاموش‌ کنند و ابا دارد خدا (محال‌ است‌ که‌ چنین‌ کاری‌ بشود) چرا که‌ (می‌خواهد) نور خود را تمام‌ کند (به‌ مقصد معین‌ برساند) ولوکافران‌ (از این‌ امر) کراهت‌ داشته‌ باشند و بانحاء طرق‌ علیه‌ آن‌ اقدام‌ کنند) او خدایی‌ است‌ که‌ پیامبرش‌ را برای‌ اعلام‌ دین‌ حق‌ و هدایت‌ مردم‌ به‌ آن‌ فرستاد، همان‌ دین‌ و مشی‌ای‌ که‌ بر تمامی‌ دیگر روشها و خط‌ مشیها چیره‌اش‌ می‌گرداند ولو که‌ (از غالب‌ شدن‌ حق‌) کافران‌ کراهت‌ داشته‌ باشند....»
این‌ درنده‌خویان‌، ابلهانه‌ با نوری‌ خاموشی‌ناپذیر که‌ از دل‌ هر ذره‌ بر می‌خیزد و حرکات‌ جهان‌ با تمام‌ ابزار وجود آن‌ است‌ در افتاده‌اند.
در این‌ میان‌ حقیقت‌ پرشکوه‌ دیگری‌ مشهود است‌ که‌ چون‌ تابش‌ آفتاب‌ درخشان‌ چشم‌ هر «صاحب‌ چشمی‌ را خیره‌ می‌سازد. چگونه‌ قرآن‌ به‌ این‌ ترتیب‌ ادای‌ مطلب‌ می‌کند؟ آیا بدون‌ درک‌ حرکت‌ تکاملی‌ یک‌ جهته‌ جهان‌ و بدون‌ اینکه‌ قرآن‌ از جانب‌ ذات‌ بی‌نهایتی‌ بیان‌ شده‌ باشد چنین‌ چیزی‌ امکان‌ دارد؟
اینان‌ نمی‌دانند که‌ همه‌ نیرنگها و تدابیرشان‌ در نزد خدااست‌ و ایشان‌ هیچ‌ راه‌ گریزی‌ از نزد او و حیطه‌ی‌ قوانینش‌ نیست‌.
* - سوره‌ی‌ ابراهیم‌ آیات‌ 37-34: «هشدار ده‌ مردم‌ را از زمانی‌ که‌ عذاب‌ فراگیردشان‌ پس‌ آنان‌ که‌ ستم‌ کردند (از شدت‌ عذاب‌ گویند:
«پروردگار ما را تا سرآمد نزدیکی‌ به‌ تأخیر بینداز (کمی‌ ما را مهلت‌ بده‌ تا) بپذیریم‌ دعوتت‌ را (براهیت‌ گردن‌ نهیم‌). و پیامبران‌ را اطاعت‌ کنیم‌......»
چنین‌ کوته‌ فکرانی‌ اثباتی‌ مسلک‌ تنها هنگامی‌ به‌ خود می‌آیند که‌ در آستانه‌ فنا و زوالند. لیکن‌ به‌ ایشان‌ گفته‌ می‌شود (به‌ طور طبیعی‌) «..... آیا شما نبودید که‌ قسم‌ می‌خوردید که‌ بر شما زوال‌ و شکستن‌ نیست‌؟»
(بیاد آورید که‌ چگونه‌ هیبت‌ ظاهری‌ قوا و تشکیلاتشان‌ شما را از یاد حقیقت‌ غاض‌ کرده‌ است‌.)
«حال‌ اینکه‌ به‌ جای‌ این‌ که‌ بر خود ستم‌ رانده‌ بودند (ستم‌ به‌ خلق‌ در واقع‌ همان‌ ستم‌ به‌ خود و فریبکاری‌ با خویشتن‌ است‌) و آشکار شد (بر اینان‌ مسلم‌ شده‌ بود) که‌ با آنها (تجاوزکاران‌ و طبقات‌ ارتجاعی‌ و پوسیده‌) چه‌ کردیم‌ (و چگونه‌ از اریکه‌ قدرت‌ به‌ زیر افتادند) و برای‌ شما مثالها زدیم‌ (آن‌ همه‌ وقایع‌ تاریخ‌ و شرح‌ حال‌ جباران‌ و عاقبت‌ آنها و سلاطین‌ و سلسله‌های‌ ستمکار بهترین‌ نمونه‌ برای‌ استنباط‌ مطلب‌ و درک‌ حقیقت‌ بود). با این‌ همه‌ سدکنندگان‌ راه‌ تکامل‌ عبرت‌ نمی‌گیرند و همچنان‌ مغرور به‌ قدرت‌ کاذب‌ و تکنیک‌ خود هر وسیله‌ای‌ را علیه‌ راه‌ کمال‌ به‌ کار می‌اندازند. اینجا قرآن‌ عظمت‌، کلامش‌ را به‌ اوج‌ می‌رساند: و (به‌ مدد کلیه‌ قوانین‌ نظامات‌ هستی‌) تأیید و تثبیت‌ می‌کند کسانی‌ را که‌ به‌ گفتار استوار (که‌ در متن‌ هستی‌ ریشه‌ دارد یعنی‌ راه‌ تکامل‌) گردیده‌اند، در دنیا و در آخرت‌ و گمراه‌ می‌کند ستمکاران‌ را و خدا هر کار بخواهد می‌کند (مایل‌ با آنچه‌ گذشت‌. معنی‌ «خواست‌ خدا» نیز روشن‌ شد. خواستی‌ که‌ با ریشه‌های‌ ثابت‌ آفرینش‌ انطباق‌ مطلق‌ دارد.
قرآن‌ مملو از این‌ گونه‌ تعابیر عینی‌ است‌ و هر بار به‌ نحوی‌ انگیزنده‌تر و در طی‌ امثله‌ تاریخی‌ ابطال‌ باطل‌ را مسجل‌ می‌سازد. باز هم‌ برای‌ توضیح‌ بیشتر به‌ آیات‌ نمونه‌ زیر مراجعه‌ کنید:
* - سوره‌ حشر آیات‌ 4-1
* - سوره‌ روم‌ آیه‌ 47: (ترجمه‌ی‌ به‌ عهده‌ خود برادران‌).
* - در سوره‌ فاطر آیه‌ 10: مکر زشتکاران‌ را اکیداً «تباه‌» و بیهوده‌ می‌داند.
* - در آیه‌ 43 همین‌ سوره‌ تعبیر فوق‌العاده‌ عجیبی‌ موجود است‌: «برتری‌ می‌جوید در زمین‌ (خود را طبقه‌ای‌ فوق‌ دیگران‌ قرار می‌دهند) و به‌ زشتی‌ نیرنگ‌ می‌کنند. لیکن‌ فکر زشت‌ جز به‌ اهلش‌ نمی‌رسد (آخرین‌ تحلیل‌ جنگ‌ افروزی‌ و خانمان‌سوزی‌ جهان‌خواران‌ سبب‌ تضعیف‌ خودشان‌ می‌شود. (40) و آیا جز سنت‌پیشینیان‌ (منطق‌ به‌ تجربه‌ رسیده‌ تاریخ‌) را انتظار دارند (پیروزی‌ آنها محال‌ است‌) بنابراین‌ هرگز سنت‌ خدا را دگرگون‌ و تبدیل‌ یافته‌ نخواهی‌ یافت‌ و هرگز در سنت‌ خدا بازگشتن‌ نخواهد بود. (سنت‌ غیر قابل‌ تغییر و خدشه‌ناپذیر).»
راستی‌ این‌گونه‌ تعابیر پر امید و واقعی‌ از کدام‌ منبع‌ سر میزند؟ کدام‌ مرجعی‌ است‌ با چنین‌ آگاهی‌ از خلقت‌ جهان‌ سخن‌ می‌داند کدام‌ بیان‌ برنده‌تر و انگیزنده‌تر از این‌ است‌ که‌:
* - «جاء الحق‌ و زهق‌ الباطل‌ ان‌ الباطل‌ کان‌ زهوقا». حق‌ آمد و باطل‌ رفت‌ چه‌ باطل‌ اساساً رفتنی‌ است‌ (41)
ملاحظه‌ می‌شود که‌ حقیقت‌ عامی‌ که‌ بحث‌ ما بر سر آن‌ بود (حتمیت‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌) چگونه‌ در سراسر آیات‌ قرآن‌ موج‌ می‌زند. بدون‌ آشنایی‌ با فرهنگ‌ انقلابی‌ عصر حاضر درک‌ عظمت‌ آیات‌ قرآن‌ هیچ‌ ممکن‌ نیست‌.

کتابهایی‌ را که‌ باید حتماً بخوانید
در اینجا حتماً کتب‌ زیر را بخوانید:
* - کتابچه‌ سرخ‌ مائو. امپریالیسم‌ و کلیه‌ مرتجعین‌ تاریخ‌ ببر کاغذی‌ هستند. دو نوع‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز به‌ کلی‌ متضاد
همچنین‌ برای‌ آشنایی‌ بیشتر با قرآن‌ در این‌ مورد و شناسایی‌ تفکرات‌ نخبه‌ پیروان‌ آن‌ و نحوه‌ استنباطشان‌ از قرآن‌ مراجعات‌ زیر را حتماً بخوانید:
* - سوره‌ نساء آیات‌ 78-69.
* - نهج‌البلاغه‌ ترجمه‌ فیض‌ الاسلام‌ جلد 5 ص‌ 982 خطبه‌ 53، ابتدای‌ فرمان‌ حضرت‌ علی‌ به‌ مالک‌ اشتر.
* - نهج‌البلاغه‌ ترجمه‌ فوق‌ جلد اول‌ ص‌ 53 خطبه‌ی‌ 11 کلام‌ علی‌ (ع‌) به‌ فرزندانش‌ در جنگ‌ جمل‌.

چکیده‌ آنچه‌ در «راه‌ انبیاء راه‌ بشر» گفتیم‌
در بحثی‌ که‌ گذشت‌ مختصراً با قرآن‌ آشنا شدیم‌ البته‌ این‌ آشنایی‌ گذشته‌ از نقض‌ ترجمه‌ و تفسیر به‌ چندین‌ عنوانی‌ کلی‌ (قرآن‌ و....) محدود بود به‌ خاطر داریم‌ که‌ مراجعه‌ به‌ قرآن‌ از نظر تحقیق‌ در مسئله‌ وحی‌ بود گفتیم‌ که‌ سلسه‌ای‌ به‌ نام‌ انبیاء دعوی‌ بودن‌ و فوق‌ مادی‌ نموده‌اند البته‌ در کتاب‌ راه‌ طی‌ شده‌ دیدیم‌ که‌ رسولان‌ الهی‌ پیوسته‌ در ادوار تاریک‌ گذشته‌ مشعل‌دار انقلاب‌ و آزادی‌ بوده‌اند و خلأ هیچ‌ لکه‌ آلودگی‌ و دروغ‌ و منفعت‌ جویی‌ به‌ ایشان‌ نمی‌چسبد با این‌ همه‌ عظمت‌ ادعای‌ آنها و ادارمان‌ نمود که‌ پیرامون‌ آن‌ تحقیقی‌ دقیق‌ به‌ عمل‌ آوریم‌. اساس‌ این‌ تحقیق‌ پاسخ‌ گفتن‌ به‌ این‌ مسئله‌ بود که‌ «آیا بشر در هر قدمی‌ که‌ برمی‌داریم‌ به‌ مکتب‌ انبیاء نزدیک‌ می‌شود یا نه‌؟»
گفته‌ بودیم‌ «در صورتی‌ که‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ ما را به‌ نتیجه‌ اول‌ برساند دلیل‌ بر این‌ است‌ که‌ انبیاء برخلاف‌ ادعای‌ خودشان‌ تفاوت‌ چندانی‌ با افراد معمولی‌ (از نظر مدرک‌ مسائل‌ عمومی‌ خلقت‌ در فکر و عمل‌) نداشتند، نهایت‌ آنکه‌ از مردان‌ بزرگ‌ عصر خود بوده‌اند (اما در هر حال‌ او وحی‌ خبری‌ نبوده‌ است‌). و اگر چنانچه‌ مطالعه‌ تحقیق‌ ما را به‌ نتیجه‌ی‌ دوم‌ برساند جز این‌ نیست‌ که‌ مسئله‌ وحی‌ واقعاً صحت‌ داشته‌ و همچنان‌ که‌ خود انبیاء ادعا کرده‌اند مطلب‌ خود را پرورش‌ خاص‌ و از مبدأ و منبع‌ غیر بشری‌ اخذ کرده‌اند و واقعاً همان‌طور که‌ ادعا کرده‌اند «پیام‌ آور» برای‌ کلیه‌ بشر بوده‌اند هر چند که‌ بشر بر اساس‌ دانشی‌ کنونی‌ خود نتواند مکانیسم‌ این‌ پیام‌آوری‌ را درک‌ کند».
با در نظر گرفتن‌ روش‌ صحیح‌ تحقیق‌ که‌ مفصلاً در جزوه‌ دیگرمان‌ به‌ نام‌ «جزوه‌ شناخت‌» بحث‌ شده‌ بر عهده‌ هر کس‌ که‌ با تفکر و تدبیر انصافاً به‌ سؤال‌ اساسی‌ فوق‌الذکر پاسخ‌ دهد. فقط‌ می‌افزاییم‌: اگر بیان‌ قرآن‌ بافته‌های‌ منفعت‌طلبانه‌ و تخدیرآمیز نباشد، اگر به‌ جای‌ سستی‌ و نومیدی‌ استواری‌ و امید بیافزایند و اگر مضامین‌ آن‌ جامع‌تر و عالی‌تر از هر آنچه‌ باشد که‌ امروز فرهنگ‌ متعالی‌ انقلابات‌ معاصر به‌ آن‌ دست‌ یافته‌، پس‌ وجود و ایجاد آن‌ چگونه‌ توجیه‌ می‌شود؟ این‌ سؤالی‌ است‌ فوق‌العاده‌ مهم‌ که‌ بسیاری‌ حتی‌ تاب‌ شنیدن‌ آن‌ را ندارند ما این‌ همه‌ اصحاب‌ درستی‌ و صداقت‌ هرگز از حقیقت‌ روگردان‌ نیستند. بدیهی‌ است‌ که‌ در محدوده‌ مسائل‌ انسانی‌ هر فرهنگ‌ و شناسایی‌ محصول‌ و برخاسته‌ از تلاش‌ تولیدی‌ است‌. مثلاً «اگر امروز انقلابیون‌ بزرگ‌ دم‌ از امید به‌ پیروزی‌ می‌زنند به‌ اتکای‌ دانش‌ مترقی‌ و تکنیک‌ پیشرفته‌ معاصر است‌ که‌ چنین‌ درکی‌ را از جهان‌ و قوانین‌ حاکم‌ بر آن‌ بر ایشان‌ میسر می‌سازد. بی‌تردید بدون‌ این‌ دانش‌ و شناسایی‌ که‌ محصول‌ تجربه‌ و تفکر جمعی‌ ایشان‌ در طول‌ تاریخ‌ است‌، آنچه‌ از این‌ نخبگان‌ بشری‌ به‌ جای‌ مانده‌ است‌ که‌ از دریایی‌ بدون‌ آب‌ باقی‌ خواهد ماند و می‌دانیم‌ که‌ هر «کسی‌» بدون‌ «محتوی‌» همه‌ پوچ‌ و هیچ‌ است‌. اکنون‌ آن‌ زیر بناهای‌ تولید یک‌ جامعه‌ محدود قبیله‌ای‌ از قریب‌ 15 قرن‌ پیش‌ و آن‌ هم‌ در یکی‌ از عقب‌مانده‌ترین‌ اجتماعات‌، به‌ ویژه‌ با آن‌ فرهنگ‌ معروف‌، جاهلی‌ «می‌تواند توجیه‌کننده‌ی‌ قرآن‌ باشد؟ آیا چنین‌ توجیهی‌» علمی‌ است‌؟ آیا متقین‌ را می‌توان‌ صرفاً به‌ دلیل‌ پارامتر مجهول‌ و درجه‌ عالی‌ آن‌ مهمی‌ (ایده‌ آلیستی‌) و بی‌جواب‌ خواند؟ چنین‌ طبعاً به‌ آنجا می‌کشد که‌ پیامبران‌ را ناقلین‌ اصلی‌ میکروب‌ «بیماری‌ سدی‌ الوهیت‌» بدانیم‌ (42) ولی‌ در حقیقت‌ مسئله‌ جواب‌ دارد، جوابی‌ نه‌ چندان‌ دور، آری‌، وحی‌.
وحی‌ از جانب‌ همان‌ منبعی‌ که‌ به‌ تمامی‌ جهان‌ علم‌ مطلق‌ دارد و هم‌ اوست‌ که‌ حرکت‌ یک‌ جهته‌ ماده‌ و تاریخ‌ را برقرار نموده‌ است‌. او پروردگار جهان‌ است‌ (رب‌ العالمین‌). وحی‌ «جهش‌ دیگری‌ است‌ که‌ در جریان‌ پرغوغای‌ تکامل‌ از ماده‌ بی‌شکل‌ تا انسان‌ (43) بر انسان‌ اجتماعی‌ مختار وارد می‌شود تا از این‌ پس‌ «خلافت‌ و اختیار او را در زمین‌ (44) تکمیل‌ کند و از او مسئولیت‌ بخواهد. به‌ جای‌ جستجوی‌ «خلقه‌ مفقوده‌» (45) و چون‌ و چرا در امر وحی‌ باید جهش‌ را پذیرفت‌. نادیده‌ گرفتن‌ این‌ مطلب‌ در حکم‌ پشت‌ کردن‌ به‌ منطق‌ خدشه‌ناپذیر دیالکتیک‌ است‌. از محتوای‌ قرآن‌ چنین‌ بر می‌آید که‌ قوانین‌ ناظر بر «وحی‌ همان‌هایی‌ باشند که‌ بر غرائز موجودات‌ زنده‌ و انسان‌ حاکمیت‌ دارند.
سوره‌ نحل‌ آیات‌ 68 و 69 و اوحی‌ ربک‌........ «وحی‌ نمود پروردگارت‌ بر زنبور عسل‌ که‌ برفراز کوههاو درختان‌ و بلندیهای‌ خانه‌ کن‌، و آن‌گاه‌ از همه‌ میوه‌ (و شیره‌ گلها) بخور، سپس‌ راه‌ پروردگارت‌ را خاضعانه‌ و (بی‌ لغزش‌) به‌ پیما (رعایت‌ قوانین‌ که‌ منجر به‌ تهیه‌ عمل‌ پاک‌ می‌شود که‌ به‌ این‌ ترتیب‌ از شکمش‌ نوشابی‌ (عسل‌) به‌ رنگهای‌ مختلف‌ خارج‌ می‌شود، در آن‌ برای‌ مردم‌ تندرستی‌ است‌ (غذای‌ پرانرژی‌ است‌) همانا در این‌ «جریان‌......» برای‌ گروهی‌ که‌ تفکر (جمع‌بندی‌ تعقلی‌ کنند آیه‌ای‌ است‌ (نمی‌تواند به‌ نتایج‌ مهمی‌ راه‌ برند).

دیدگاه‌ اقتصادی‌ مارکسیستهای‌ اسلامی‌ (نظریه‌ ارزش‌ اضافی‌ و استثمار)
در اینجا پاره‌ای‌ از نظرات‌ اقتصادی‌ مهم‌ طرفداران‌ این‌ مکتب‌ مارکسیسم‌ اسلامی‌ را مرور می‌نماییم‌. این‌ نظرات‌ توسط‌ سعید محسن‌ (که‌ در زمره‌ مؤسسین‌ این‌ گروه‌ است‌ و بعداً در رژیم‌ شاه‌ اعدام‌ گردید) به‌ رشته‌ تحریر درآمده‌ بوده‌ است‌: (46)
1- در کالا همواره‌ باید پی‌حیات‌ انسان‌ گشت‌. (کالا به‌ مفهوم‌ عام‌ آن‌ درنظر گرفته‌ شده‌ است‌). خلاصه‌، کالا استحاله‌ی‌ مواد طبیعت‌ است‌ که‌ به‌ دلیل‌ وجود انسان‌، ارزشمند شده‌ است‌، در این‌ بحث‌ تحت‌ عنوان‌ «استثمار» می‌خواهیم‌ تا حدودی‌ مسئله‌ «بهره‌کشی‌ انسان‌ از انسان‌» را درک‌ کرده‌ و با پدیده‌ای‌ که‌ با تمام‌ آثار و عواقب‌ اجتماعی‌اش‌ مستقیماً به‌ انسان‌ مربوط‌ می‌شود، آشنا شویم‌.
2- استثمار: استثمار در تمام‌ دوران‌ زندگی‌ طبقاتی‌ بشر موجود بوده‌ و در دوران‌ ما که‌ جهان‌ گسترده‌ی‌ سرمایه‌داری‌ است‌. ویژگی‌ خاص‌ و جهانی‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. استثمار در زمانهای‌ گذشته‌ نمودهای‌ مختلفی‌ داشت‌. ولی‌ ذات‌ آن‌ همواره‌ دارای‌ یک‌ مفهوم‌ بوده‌ است‌. «چپاول‌ و غارت‌ حیات‌ انسانها» نطفه‌ی‌ استثمار با نطفه‌ی‌ مالکیت‌ خصوصی‌ وسایل‌ تولید یک‌جا و در یک‌ لحظه‌ بسته‌ شد. به‌ عبارت‌ دیگر زمانی‌ که‌ ابزار تولید در تصرف‌ اقلیتی‌ محدود قرار گرفته‌، انسان‌ برده‌ و اسیر و اجبر صاحبان‌ ابراز تولید شده‌، استثمار به‌ وجود آمد و انسان‌ به‌ مهره‌ای‌ در دستگاه‌ تولید تبدیل‌ گشت‌. در سیستم‌ سرمایه‌داری‌ از مرحله‌ پست‌ و ابتدایی‌ تا شکل‌ پیشرفته‌ خود براساس‌ و بنیان‌ استثمار، یعنی‌ تصاحب‌ بی‌رویه‌ و بی‌رحمانه‌ «کار» انسان‌ قرار دارد. در تعریف‌ ساده‌ استثمار در نظام‌ سرمایه‌داری‌ ابتدا باید مفهوم‌ «ارزش‌ اضافی‌» را درک‌ کنیم‌.
3- تعریف‌ ارزش‌ اضافی‌: بنا به‌ تعریف‌ کلاسیک‌، ارزش‌ اضافی‌ عبارت‌ است‌ از تفاضل‌ «ارزش‌ تولید شده‌ به‌ وسیله‌ کارگر» و «عایدی‌ او از این‌ ارزش‌» بنابراین‌:
4- تعریف‌ استثمار: استثمارچیزی‌ جز تصاحب‌ ارزش‌اضافی‌ نیست‌. همیشه‌ ارزش‌اضافی‌ چندبرابر عایدی‌ کارگراست‌. البته‌ مفهوم‌ وسیع‌ استثمار درقالب‌ چنین‌ تعریف‌ ساده‌ای‌ نمی‌گنجد، به‌خصوص‌ در مرحله‌ای‌ از سرمایه‌داری‌ که‌ روابط‌ اقتصادی‌ - اجتماعی‌ حاکم‌ بر جوامع‌ در نهایت‌ پیچیدگی‌ و گستردگی‌ است‌، درک‌ استثمار هم‌ به‌ همان‌ کیفیت‌ و کمیت‌ روابط‌ تولیدی‌ بغرنج‌ و عمیق‌ می‌باشد.
ناعادلانه‌ بودن‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌، صرفاً مولود استثمار انسانها است‌. و در چنین‌ نظامی‌ «انسان‌» مورد بحث‌ الزاماً همان‌ کارگر داخل‌ کارگاه‌ها و کارخانجات‌ نیست‌، بلکه‌ حاکمیت‌ خونبار استثمار، محدوده‌ی‌ وسیعی‌ از اجتماعات‌ بشری‌ را شامل‌ می‌شود.
5- استثمار مضاعف‌: در مناسبات‌ سرمایه‌داری‌ نباید فقط‌ به‌ استثمار مستقیم‌ کارگر توسط‌ سرمایه‌داری‌ که‌ از او کار می‌کشد توجه‌ کرد زیرا علاوه‌ براین‌ وجه‌ اصلی‌، استثمار در وجوه‌ و اشکال‌ متعددی‌ تظاهر می‌کند. مثلاً یک‌ کارگر صرف‌ نظر از داخل‌ کارخانه‌، در خارج‌ آن‌ نیز به‌ طریق‌ مختلف‌ مورد بهره‌کشی‌ قرار می‌گیرد. به‌ عبارت‌ دیگر کارگران‌ و توده‌های‌ زحمتکش‌ در جوامع‌ سرمایه‌داری‌، که‌ روابط‌ غیرانسانی‌ حاکم‌ است‌، در مکانیسم‌ تودرتوی‌ استثمار قرار می‌گیرند.
بدین‌ ترتیب‌ کارگر با از دست‌ دادن‌ اجباری‌ «مزد» خود در مراحل‌ گوناگون‌، دچار استثمار مضاعف‌ می‌شود. برای‌ درک‌ صحیح‌ «استثمار مضاعف‌» مجدداً یادآور می‌شویم‌ که‌ مفهوم‌ استثمار فقط‌ در رابطه‌ «کار و مزد» خلاصه‌ نمی‌شود، بلکه‌ از دست‌ دادن‌ رایگان‌ حیات‌ با هر کم‌ و کیفی‌ و در مرحله‌ای‌ استثمار عمیق‌ (مضاعف‌) را به‌ وجود می‌آورد.
بسیاری‌ از اشیاء پلاستیکی‌ اگر چه‌ نفسا مفیدند ولی‌ از آنجا که‌ زودتر از کالاهای‌ فلزی‌ فرسوده‌ شده‌ و از بین‌ می‌روند، به‌ مراتب‌ تولید و مصرف‌ زیادتری‌ داشته‌ و در مجموع‌ پول‌ بیشتری‌ برای‌ خرید آنها صرف‌ می‌شود و بدین‌ وسیله‌ سود سرمایه‌دار و در حقیقت‌ استثمار زحمتکشان‌، افزایش‌ می‌یابد.
اگر بخواهیم‌ در کالایی‌ به‌ نام‌ ماشین‌ (مثلاً پیکان‌)، استثمار را جستجو کنیم‌، اکتفا کردن‌ به‌ چهار دیواری‌ کارخانه‌ی‌ پیکان‌ و دیدن‌ همان‌ یک‌ بعد استثمار کارگر، جواب‌گوی‌ مسئله‌ نیست‌. زیرا مسئله‌ ارزش‌ اضافی‌ موجود در پیکان‌ را اساساً حل‌ نمی‌کند توضیح‌ اینکه‌:
سرمایه‌دار، پیکان‌ را به‌ چندین‌ برابر قیمت‌ تمام‌ شده‌ عرضه‌ می‌کند. این‌ ارزش‌ اضافی‌ فراوان‌ از کجا آمده‌؟
این‌ ارزش‌ اضافی‌ حیات‌ انسانهایی‌ است‌ که‌ در صفوف‌ اتوبوسها و یا داخل‌ آنها تلف‌ می‌شود و همین‌ مسئله‌ در یک‌ دور تسلسل‌ (با تأثیر متقابل‌) باعث‌ بالا رفتن‌ تقاضا برای‌ خرید ماشین‌ شخصی‌ می‌گردد. آن‌گاه‌ در ازاء افزایش‌ تقاضا قیمت‌ بالا رفته‌ و نتیجتاً استثمار تشدید می‌شود. و یا سود بیکرای‌ را در نظر بگیریم‌ که‌ از نفت‌ عاید امپریالیزم‌ می‌گردد. این‌ سود همان‌ «ارزش‌ اضافی‌» یا حاصل‌ دسترنج‌ هزاران‌ کارگر صنعت‌ نفت‌ به‌ اضافه‌ حیات‌ ده‌ها هزار انسانی‌ است‌ که‌ در قسمتهای‌ مختلف‌ زندگی‌ خود را مفت‌ از دست‌ می‌دهند. ازجمله‌ جوانانی‌ که‌ در ارتش‌ به‌ عنوان‌ سرباز، توسط‌ امپریالیزم‌ و رژیم‌ وابسته‌اش‌، استثمار می‌شوند، «کار» این‌ جوانان‌ در راه‌ حفاظت‌ نظامی‌ از منابع‌ و تأسیسات‌ نفتی‌ و سایر تأسیسات‌ متعلق‌ به‌ دشمنان‌ خلق‌ مورد استثمار و سوء استفاده‌ قرار می‌گیرد.
6- در جوامع‌ طبقاتی‌ به‌ علت‌ حاکمیت‌ استثماری‌ هر کاری‌ در جهت‌ تشدید بهره‌کشی‌ است‌.
غارت‌ ثروتها و منابع‌ زیرزمینی‌ ازجمله‌ نفت‌ اثرات‌ متعددی‌ در روابط‌، جوامع‌ و سرنوشت‌ خلقها به‌ جا می‌گذارد. اثراتی‌ که‌ مضمون‌ و محتوای‌ آنها حفظ‌ و دوام‌ بهره‌کشی‌ و هدردادن‌ حیات‌ انسانها می‌باشد.
مثلاً امپریالیسم‌ برای‌ دفاع‌ از غارت‌ ذخایر مختلف‌ کشورهای‌ زیر سلطه‌ و ادامه‌ تسلط‌ و بهره‌کشی‌ خود، سیستمهای‌ پلیسی‌ و امنیتی‌ عریض‌ و طویل‌ و ارتشهای‌ مجهزی‌ را به‌ وجود می‌آورد که‌ ماهیتاً ضدخلقی‌ و ضدانسانی‌ هستند.
بالاخره‌ در جوامع‌ طبقاتی‌ (استثماری‌) کلیه‌ روابط‌ حاکم‌ در جهت‌ انهدام‌ و متلاشی‌ کردن‌ زندگی‌ و عمر افراد می‌باشد. وجود فحشاء، دزدی‌، جنایت‌ و آلودگیهای‌ گوناگون‌ به‌ لحاظ‌ اجتماعی‌ دقیقاً معلول‌ حاکمیت‌ مناسبات‌ استثماری‌ است‌. به‌ طوری‌ که‌ کمتر موردی‌ از این‌ قبیل‌ را می‌توان‌ یافت‌ که‌ مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ با مسئله‌ بهره‌کشی‌ و نظام‌ طبقاتی‌ بی‌ ارتباط‌ باشد.
7- نخبه‌های‌ تاریخی‌ و آنها که‌ رسالتهای‌ خدایی‌ و خلقی‌ داشته‌اند چه‌ می‌کرده‌اند؟
گفتیم‌ که‌ استثمار اساساً یعنی‌ بهره‌برداری‌ از ارزش‌ اضافی‌ که‌ کارگر تولید می‌کند و به‌ عبارت‌ دیگر «تصاحب‌ ثروتی‌ که‌ در مقابل‌ آن‌ کاری‌ انجام‌ نشده‌ است‌» ازجمله‌ فروش‌ منزلی‌ پس‌ از چند سال‌ استفاده‌ به‌ قیمتی‌ بیشتر از قیمت‌ خرید. اما علاوه‌بر اینها، هرگونه‌ اتلاف‌ و اسراف‌ کالا که‌ به‌دلیل‌ وجود انسان‌ ارزش‌ پیدا کرده‌ است‌ نیز استثمار محسوب‌ می‌شود (آیا می‌توان‌، اتلاف‌ وقت‌ را هم‌ در این‌ کادر بررسی‌ کرد؟)
چنان‌که‌ ملاحظه‌ شد، به‌ دلیل‌ حاکمیت‌ نظام‌ خانمان‌سوز «استثماری‌» آلودگی‌ به‌ استثمار و بهره‌کشی‌ برای‌ بسیاری‌ تقریباً اجتناب‌ناپذیر می‌شود. در چنین‌ شرایطی‌ حداقل‌ کاری‌ که‌ باید انجام‌ داد، این‌ است‌ که‌ تا حد امکان‌ انسان‌ محصول‌ کار و عمل‌ خود را مصرف‌ کند.
8- قشر روشنفکر جامعه‌، موجودیت‌ اجتماعی‌ خود را به‌ توده‌های‌ عظیم‌ و محروم‌ جامعه‌ مدیون‌ است‌.
مثلاً تحصیل‌کرده‌ها و روشنفکران‌ اگر در جهت‌ منافع‌ خلق‌ و برهم‌زدن‌ مناسبات‌ استثمارگرانه‌ مبارزه‌ نکنند اجباراً در چنین‌ مناسباتی‌ حل‌ شده‌ و نه‌ تنها در بقاء و دوام‌ آن‌ (در حد خود) سهیم‌ می‌شوند، بلکه‌ شخصاً به‌ بهره‌کشی‌ دیگران‌ آلوده‌ بوده‌ و آلوده‌تر هم‌ خواهند شد، زیرا در تمام‌ مدت‌ تحصیل‌ خود را از حاصل‌ کار و دسترنج‌ مردم‌ استفاده‌ کرده‌اند. مردمی‌ که‌ با پرداختن‌ مالیاتهای‌ مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ (که‌ همان‌ حیاتشان‌ می‌باشد) مخارج‌ تحصیل‌ آنها را تأمین‌ می‌کردند. به‌ عنوان‌ مثال‌ زندگی‌ یک‌ پزشک‌ را درنظر بگیریم‌، براساس‌ ارقامی‌ که‌ ارائه‌ شد. زیرا (در مورد ارقام‌ به‌ زمان‌ تدوین‌ این‌ بحث‌ توجه‌ شود که‌ مربوط‌ به‌ 9 سال‌ قبل‌ است‌.) یک‌ پزشک‌ برای‌ تحصیلات‌ دانشگاهی‌اش‌ حدود 000 , 500 تومان‌ خرج‌ دارد، که‌ دولت‌ می‌پردازد. و بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ پول‌ به‌ جامعه‌ تعلق‌ دارد، لذا دکتر مزبور تمام‌ تحصیلات‌ و مخارجش‌ را به‌ مردم‌ مدیون‌ است‌.
9- در جوامع‌ طبقاتی‌ ثروتها، سرمایه‌ها و زمینها در دست‌ اقلیتی‌ محدود متمرکز شده‌ و از سوی‌ دیگر نیاز روز افزون‌ اکثریت‌ عظیمی‌ از مردم‌ محروم‌ به‌ مسکن‌ تقاضا را بالا می‌برد. در چنین‌ شرایطی‌ زمین‌داران‌ قیمتها را به‌ سرعت‌ بالا برده‌ و به‌ چندین‌ برابر می‌رسانند و حال‌ آنکه‌ در جامعه‌ای‌ که‌ استثمار نباشد، مسلماً از سرمایه‌دار و ملاک‌ خبری‌ نیست‌، که‌ همه‌ چیز ازجمله‌ زمین‌ متعلق‌ به‌ آنها باشد. بنابراین‌ کارگران‌ و سایر زحمتکشان‌ را برای‌ تهیه‌ی‌ زمین‌ و مسکن‌ مورد نیاز مورد بهره‌کشی‌ مضاعف‌ قرار نمی‌گیرند. زیرا در چنین‌ جامعه‌ای‌ قیمت‌ زمین‌ بالا نمی‌رود.
10- بی‌تفاوتی‌ در برابر امپریالیسم‌ تأیید عملی‌ او و شرکت‌ در بهره‌کشی‌ جهانی‌ است‌.
البته‌ در سطح‌ روابط‌ جهانی‌ مکانیسم‌ استثمار پیچیده‌تر است‌ و درک‌ آن‌ نیز احتیاج‌ به‌ شناخت‌ کاملی‌ از روابط‌ امپریالیزم‌ با خلقهای‌ زیرسلطه‌ دارد. امپریالیزمی‌ که‌ زالو صفتانه‌ خون‌ خلقها را می‌مکد.
یک‌ مثال‌ ساده‌: فروشنده‌ و خریدار فرش‌ ایرانی‌ در اروپا و آمریکا و... هر دو در استثمار کارگران‌ فرش‌ باف‌ ایرانی‌ سهیم‌ هستند. زیرا فروشنده‌ ارزش‌ اضافی‌ را (در فروش‌) به‌ یغما می‌برد و خریدار هم‌ قطعه‌ فرش‌ را که‌ در تمام‌ تار و پودش‌، چهره‌های‌ معصوم‌ دخترکان‌ و پسران‌ و... نقش‌ بسته‌ و از خون‌ انگشتان‌ رنگ‌ گرفته‌ است‌ بیهوده‌ یا نقش‌ دیوارش‌ کرده‌ و یا زیر پا لگدش‌ می‌کند (البته‌ در داخل‌ ایران‌ هم‌ وضع‌ به‌ همین‌ شکل‌ است‌).
مثال‌ دیگر: موز وارداتی‌ را در نظر بگیریم‌ که‌ به‌ نحوی‌ در دسترسی‌ ما قرار گرفته‌ است‌؛ این‌ موز متعلق‌ به‌ آفریقای‌ گرسنه‌ و قحطی‌زده‌ و یا محرومین‌ آمریکای‌ لاتین‌ است‌ که‌ سوداگران‌ بین‌المللی‌ با لطایف‌الحیل‌ از چنگشان‌ درآوردند و در سطح‌ جهانی‌ از طریق‌ شرکتهای‌ معظم‌ «میوه‌» به‌ فروش‌ می‌رسانند. آیا با خریدن‌ و خوردن‌ (و به‌ ویژه‌ اسراف‌) یک‌ موز در استثمار کارگران‌ آفریقایی‌ سهیم‌ و شریک‌ نیستیم‌؟ روغن‌ زیتون‌ فلسطین‌ را که‌ با مارک‌ اسرائیل‌ در ایران‌ می‌فروشند و ما مصرف‌ می‌کنیم‌، به‌ چه‌ کسی‌ تعلق‌ دارد؟ و صدها نمونه‌ دیگر... حال‌ با توجه‌ به‌ اینکه‌ نظام‌، سرمایه‌داری‌ دنیا را چپاول‌ کرده‌ و تمام‌ ملل‌ محروم‌ جهان‌ را استثمار می‌کند و با توجه‌ به‌ گستردگی‌ و عمق‌ روابط‌ جهانی‌ بی‌تفاوتی‌ روشنفکران‌ در برابر امپریالیسم‌، تأیید عمل‌ او و شرکت‌ در بهره‌کشی‌ جهانی‌ نیست‌؟
11- استثمار از دیدگاه‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ ما
قرآن‌، اهمیّت‌ ویژه‌ای‌ برای‌ انسان‌ قائل‌ بوده‌ و او را در نظام‌ آفرینش‌ در مرتبه‌ی‌ بالایی‌ قرار داده‌ است‌. براین‌اساس‌ انسان‌ از منزلی‌ عالی‌ برخوردار می‌باشد. همین‌ قدر کافی‌ است‌ اشاره‌ کنیم‌ که‌ در مقام‌ خلیفة‌اللهی‌ قرار گرفته‌ و تمام‌ ملائک‌ (مبادی‌ قوا و نیروهای‌ طبیعی‌) و پدیده‌های‌ گوناگون‌ در راه‌ تکامل‌ وی‌ سر سجده‌ فرود آورده‌ و در خدمتش‌ قرار گرفته‌اند (و اذقلنا للملائکه‌ اسجدوالادم‌... سوره‌ بقره‌ آیه‌ 34).
انسان‌ موجودی‌ است‌ که‌ نهایتاً صفات‌ خدایی‌ کسب‌ می‌کند. آیات‌ و احادیث‌ فراوانی‌ در این‌ زمینه‌ موجود است‌ که‌ اشاره‌ به‌ یکی‌ دو تا از آنها منظور ما را برآورده‌ می‌کند.
به‌ راستی‌ دیدگاه‌ اسلام‌ در مورد مسئله‌ استثمار چیست‌؟
قرآن‌ در آیات‌ متعددی‌ با صراحت‌ کامل‌، حق‌ مالکیت‌ مطلق‌ و تصرف‌ و جعل‌ و وضع‌ را برای‌ خدا و حق‌ بهره‌گیری‌ (تصرف‌ محدود) را برای‌ همه‌ی‌ خلق‌، اعلام‌ کرده‌ است‌.

پانوشتها
1. چه‌ مضحک‌ است‌ استدلال‌ آنان‌ که‌ پروسه‌ تغییر روابط‌ اجتماعی‌ انسان‌ را صرفاً در طول‌ سالهای‌ محدودی‌ از مبارزه‌ (1355-1344) آن‌ هم‌ به‌ شکل‌ پیشتازانه‌ آن‌ (که‌ در آن‌ اقشار مردمی‌ در شکل‌بخشی‌ این‌ مبارزه‌ نقشی‌ نداشته‌اند) امکان‌پذیر می‌بینند و چنین‌ تغییری‌ را توجیهی‌ بر گرایشات‌ ایده‌ آلیستی‌ و جاهلی‌ (منافقانه‌) خود قرار داده‌اند.
2. هدف‌ از بیان‌ کلمه‌ جاهلی‌ در اینجا اشاره‌ به‌ خصلتهای‌ شرک‌ آلودی‌ است‌ که‌ در درون‌ انسان‌ زمینه‌ رشد می‌یابند. خصلتهای‌ شرک‌ آلود، در درون‌ نظامهای‌ جاهلی‌ که‌ مبنای‌ غیرتوحیدی‌ دارند به‌ وجود می‌آیند. گرایشان‌ جاهلی‌ نقاط‌ متقابل‌ گرایشات‌ توحیدی‌اند و گرایشات‌ اجتماعی‌ نمی‌توانند خارج‌ از این‌ دو نظام‌ و محور باشند (توحیدی‌ یا جاهلی‌) ـ جاهلیت‌ همان‌ نظامی‌ است‌ که‌ خصلتهای‌ جاهلی‌ در آن‌ به‌ وجود می‌آیند. به‌ طور نمونه‌ «جامعه‌ پیش‌ از حکومت‌ اسلامی‌ در زمان‌ پیامبر جاهلیت‌ خوانده‌ می‌شود. خصلتهای‌ جاهلی‌ در یک‌ جامعه‌ توحیدی‌ و انقلابی‌ را نفاق‌ و دارندگان‌ این‌ خصلت‌ را «منافق‌» می‌نامند.
در حقیقت‌ «خرده‌ بورژوازی‌» یا تعابیر مادی‌ که‌ از آن‌ می‌شود و مفهوم‌ ناقص‌ و نارسائی‌ از خصلتهای‌ جاهلی‌ و نفاق‌ را می‌رساند و اگر با ضوابط‌ اسلامی‌ مطالعه‌ شود تا حدودی‌ به‌ همان‌ خصلتهای‌ نفاق‌ و جاهلی‌ بر می‌خوریم‌، که‌ محور آنها نفع‌ شخصی‌ (مادی‌ و غیرمادی‌)، گروهی‌، تعصب‌ ایدئولوژیکی‌ و... می‌باشد. برای‌ درک‌ بیشتر این‌ مفاهیم‌ به‌ آیات‌ نفاق‌ و جاهلیت‌ در قرآن‌ مراجعه‌ شود.
3. روش‌ فوق‌ برای‌ درک‌ اکثر آیات‌ قرآن‌ بسیار بسیار مفید است‌. مثلاً آیه‌ 16 از سوره‌ی‌ توبه‌ را به‌ سبک‌ فوق‌ تفسیر کنید به‌ این‌ معنی‌ که‌ فرض‌ کنید اگر چنان‌ که‌ می‌خواستید مدلول‌ آیه‌ الا به‌ زبان‌ مادی‌ صرف‌ بیان‌ نمایید چگونه‌ بیان‌ می‌کردید؟ ضمناً چنان‌ که‌ می‌دانیم‌ فلسفه‌ مادی‌ در اصل‌، مسائل‌ و جریانات‌ را پس‌ از ایجاد و پس‌ از آغاز می‌سنجد و دیگر کاری‌ ندارد حالا که‌ علت‌ فلان‌ امر قانون‌ است‌ علت‌ خود آن‌ قانون‌ چیست‌؟ چنان‌ که‌ در کتاب‌ تضاد می‌بینیم‌ مسئله‌ از اینجا شروع‌ می‌شود که‌ «تضاد ذاتی‌ اشیاء است‌» ولی‌ چه‌ شده‌ و چرا این‌ مسئله‌ ذاتی‌ است‌؟ دیگر مسکوت‌ می‌نماید. و لذا در نهایت‌ همه‌ امور نقطه‌ی‌ ابهامهای‌ مهمی‌ باقی‌ می‌ماند. اکنون‌ آیا فلسفه‌ی‌ قرآن‌ یعنی‌ تجمع‌ منشاء همه‌ علل‌ نهایی‌ و قوانین‌ در علتی‌ واحد، آگاه‌، ازلی‌، و مقتدر جامع‌تر و برای‌ توضیح‌ و تبیین‌ جهان‌ کامل‌تر نیست‌؟ و آن‌ وقت‌ یک‌ جهته‌ بودن‌ تکامل‌ ماده‌، و جبر حاکم‌ بر تکامل‌ و عدم‌ امکان‌ تصادف‌ در ایجاد ماده‌، و جبر حاکم‌ بر تکامل‌ و عدم‌ امکان‌ تصادف‌ در ایجاد حیات‌، کافی‌ نیست‌ که‌ عینی‌ بودن‌ فوق‌ را اثبات‌ کند؟ در این‌ باره‌ در مبحث‌ «تبیین‌ جهان‌» باز هم‌ صحبت‌ خواهیم‌ کرد.
4. اینکه‌ بادها باعث‌ عمل‌ لقاح‌ می‌شوند از مسائلی‌ است‌ که‌ سالها پس‌ از نزول‌ قرآن‌ معلوم‌ شده‌ است‌.
5. به‌ این‌ دلیل‌ ستارگان‌ و سیارات‌ گفتیم‌ که‌ در آیه‌ فوق‌ کلمه‌ کل‌ به‌ کار رفته‌ است‌ و به‌ موجب‌ قواعد عربی‌ این‌ نشان‌ می‌دهد که‌ خورشید و ماه‌ فقط‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌ ذکر شده‌ است‌.
6. چنان‌ که‌ به‌ همین‌ مناسبت‌ در نماز می‌گوییم‌ به‌ حول‌ اللّه‌ و قوته‌ اقوم‌ و اقعد. بدیهی‌ است‌ که‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ منظور فراموش‌ کردن‌ نقش‌ خود انسان‌ نیست‌. این‌ مفاهیم‌ قبل‌ از تعریف‌ آن‌قدر ساده‌ و روشن‌ بودند که‌ می‌بینیم‌ در زمان‌ خود پیامبر کسی‌ به‌ این‌ گونه‌ مطالب‌ اعتراض‌ کمتر می‌نموده‌ و یا آن‌ را به‌ استهزاء می‌گرفته‌اند.
7. رجوع‌ شود به‌ مقاله‌ رزاقیت‌ خدا از کتاب‌ بیست‌ گفتار.
8. قرآن‌ نظامات‌ کلی‌ آفرینش‌ را برای‌ هدایت‌ بشر بیان‌ می‌کند (در اینجا کتاب‌ را از قرآن‌ جدا کرده‌ است‌)، یعنی‌ قرآن‌ انعکاس‌ جهان‌ آفرینش‌ است‌.
9. ملاحظه‌ می‌کنید که‌ ظاهراً قضیه‌ خیلی‌ منطقی‌ و علمی‌ به‌ نظر می‌رسد و امپریالیزم‌، استثمارگران‌ و دست‌ نشاندگان‌ آنها و افکار قشری‌ با تمام‌ قدرت‌ هنوز هم‌ طرز تفکر فوق‌ را بین‌ کلیه‌ طبقات‌ روشنفکر به‌ نام‌ علم‌ تبلیغ‌ می‌کنند و در نهایت‌ جوانان‌ روشنفکر را عاری‌ از حس‌ مسئولیت‌ و قدرت‌ انجام‌ وظیفه‌ بار آورده‌ و در باتلاقهای‌ فکری‌ خفه‌ می‌سازند.
10. به‌ این‌ دلیل‌ در شرایط‌ معین‌ گفتیم‌ که‌ در آیه‌ نیز عبارت‌ «لعلکم‌ تتقون‌» آمده‌ است‌ (شاید متقی‌ شود) بنابراین‌ به‌ صرف‌ روزه‌ گرفتن‌ تقوی‌ ایجاد نمی‌شود، بلکه‌ به‌ شرط‌ فراهم‌ آمدن‌ شرایط‌ دیگر است‌ که‌ نتیجه‌ ضروری‌ فوق‌ را می‌دهد.
11. ناگفته‌ نماند که‌ تاریخ‌ گواه‌ است‌ که‌ چه‌ استفاده‌هایی‌ که‌ صاحبان‌ زر و زور و حکام‌ بنی‌ امیه‌ و بنی‌ عباس‌ از مکتب‌ اشاعره‌ نکردند. آنان‌ تمام‌ فجایع‌ خود را به‌ حساب‌ خدا می‌گذاشتند و به‌ این‌ ترتیب‌ به‌ نام‌ خدا غل‌ و زنجیر به‌ دست‌ و پای‌ توده‌های‌ محروم‌ می‌انداختند. مثلاً در زمان‌ خلافت‌ متوکل‌ عباسی‌ مکتب‌ اشاعره‌ به‌ عنوان‌ نظر رسمی‌ قرآن‌ درباره‌ انسان‌ اعلام‌ شد و هرکس‌ جز این‌ می‌گفت‌ زندانهای‌ طویل‌ المدت‌ و شکنجه‌های‌ سخت‌ برایش‌ مهیا بود. بعدها همین‌ طرز تفکر مورد استفاده‌ کامل‌ استثمار امپریالیسم‌ قرار گرفت‌ که‌ هنوز هم‌ اغلب‌ کشورهای‌ اسلامی‌ به‌ قوت‌ خود باقی‌ است‌.
12. و این‌ همان‌ شناخت‌ دیالکتیکی‌ جهان‌ است‌.
13. علی‌الخصوص‌ وحی‌ نیز نوعی‌ هدایت‌ است‌ که‌ در این‌ پله‌ خاص‌ به‌ صورت‌ هدایت‌ انبیاء ظهور می‌کند.
14. تفسیر پر توی‌ از قرآن‌، حتماً خوانده‌ شود.
15. مقایسه‌ شود با عقاید به‌ اصطلاح‌ شیعیان‌ که‌ بویی‌ از پیروی‌ علی‌ را نبرده‌اند و یا مارکیستهای‌ قلابی‌ که‌ خیال‌ می‌کنند به‌ علت‌ آنکه‌ منتسب‌ به‌ مارکس‌ و اندیشه‌های‌ او هستند پس‌ هرگز غیر علمی‌ نمی‌اندیشند و هرگز شکست‌ نخواهند خورد.
16. سوره‌ نساء آیه‌ 123 و آیه‌ 124 را مطالعه‌ کنید.
17. و این‌ روش‌ تقریباً در اکثر موارد که‌ بحث‌ در زمینه‌های‌ فوق‌ الذکر می‌باشد به‌ چشم‌ می‌خورد.
18. پسندیده‌ به‌ معنی‌ طبیعی‌ آن‌ نه‌ ذهنی‌ و تصور به‌ عبارت‌ دیگر راهی‌ که‌ حرکت‌ آفرینش‌ آن‌ را پسندیده‌ می‌کند.
19. علت‌ حاکمیت‌ یأس‌ بر اکثریت‌ قاطع‌ مردم‌ این‌ است‌ که‌ آنان‌ جمیع‌ امکانات‌ را به‌ دست‌ نیروهای‌ ارتجاع‌ و وسیله‌ای‌ جهت‌ اعمال‌ تسلط‌ مطلق‌ او می‌بینند و در مقابل‌ هیچ‌ امکانی‌ را حتی‌ به‌ اندازه‌ دانه‌ خردل‌ به‌ دست‌ مخالفین‌ ارتجاع‌ و قربانیان‌ او مشاهده‌ نمی‌کنند و لذا «باید سوخت‌ و ساخت‌» و برای‌ آنان‌ به‌ حکم‌ اصل‌ تغییر ناپذیری‌ متجلی‌ می‌شود و در نهایت‌ به‌ تغییر اوضاع‌ از خارج‌ و بدون‌ شرکت‌ فعالانه‌ خویش‌ در امر مبارزه‌ علیه‌ طبقات‌ ممتاز معتقد می‌شوند.
20. به‌ نظر شما تحلیل‌ تاریخی‌ مارکس‌ چه‌ نقایصی‌ دارد؟ (این‌ مطالب‌ فوق‌العاده‌ مهم‌ است‌).
21. این‌ مطلبی‌ است‌ که‌ قریباً روشن‌ خواهد شد.
22. قرآن‌ به‌ این‌ دلیل‌ انسان‌ را خلیفه‌ی‌ خدا می‌گوید که‌ سرنوشت‌ او به‌ دست‌ خودش‌ سپرده‌ شده‌ است‌ و به‌ عبارت‌ دیگر در این‌ پله‌ از آفرینش‌ موجودی‌ به‌ نام‌ انسان‌ تکامل‌ خود را خودش‌ به‌ دست‌ می‌گیرد. خلیفه‌ی‌ خدا= جانشین‌ خدا.
23. به‌ قول‌ مقاله‌ی‌ آیا فتح‌ یک‌ انقلاب‌ مستمر... ضد نابودی‌ این‌ است‌ ترجمه‌ی‌ تحت‌ اللفظی‌ کلمه‌ی‌ فداء.
24. مظهر حکمت‌ خدا همان‌ حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ هستی‌ است‌.
25. مظهر حکمت‌ خدا همان‌ حرکت‌ تکاملی‌ جهان‌ هستی‌ است‌.
26. برخورد حق‌ و باطل‌ باعث‌ تکامل‌ اجتماع‌ می‌گردد.
27. برای‌ نشان‌ دادن‌ اهمیت‌ نقش‌ انسان‌ در عین‌ اعتقاد راسخ‌ به‌ پیروزی‌ حق‌ و شکست‌ باطل‌ آیات‌ زیر مورد توجه‌ قرار گیرند سوره‌ی‌ بقره‌ آیات‌ 156-153 پس‌ از آنکه‌ آیات‌ فوق‌ را معنی‌ کرده‌ به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ کنید که‌ با کمال‌ تأسف‌ آیه‌ 156 برای‌ شنونده‌ جسد مرده‌ را متبادر به‌ ذهن‌ می‌کند.
28. ولله‌ لا یحب‌ الظالمین‌، همچنین‌ بدیهی‌ است‌ که‌ گواهی‌ فوق‌الذکر تا مرز تمامی‌ وجود شخص‌ گواه‌ (شهد) ادامه‌ دارد.
29. انسانهای‌ متکامل‌ از تلاطم‌ نهادهای‌ بر می‌خیزند از درون‌ شکست‌ و پیروزی‌).
30. این‌ آیه‌ بهترین‌ نمونه‌ است‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ این‌ حقیقت‌ که‌ آخرت‌ دنباله‌ دنیاست‌.
31. روی‌ کلمه‌ لن‌= هرگز تکیه‌
32. اینما تکونوایدرککم‌ الموت‌ و لوکنتم‌ فی‌ بروج‌ مشیده‌.... سوره‌ی‌ تساء آیه‌ی‌ 78.
33. از دیدگاه‌ بهره‌ حقیقتی‌ دنیا متضمن‌ بهره‌ نیکوتر آخرت‌ نیز هست‌. اینجاست‌ که‌ می‌بینیم‌ یکی‌ از انقلابیون‌ بزرگ‌ معاصر تصریح‌ دارد که‌ «پیشرفت‌ اقتصادی‌ امری‌ است‌ غیر، اقتصادی‌ یعنی‌ این‌ پیشرفت‌ نباید در چهارچوب‌ ارضاء نفسانی‌ بماند.
34. غم‌ پشیمانی‌ نمودار ایمان‌ مؤمنین‌ بود که‌ به‌ علت‌ عدم‌ استحکام‌ کافی‌ به‌ طور موقت‌ در برابر شکست‌ دچار دست‌پاچگی‌ گردیده‌ بودند.
35. سوره‌ی‌ قیامت‌ تا آیه‌ی‌ 15.
36. از آیه‌ی‌ 159 نیز استنباطی‌ می‌شود که‌ مشورت‌ اساس‌ تصمیمهای‌ پیامبر بوده‌ است‌.
37. و ما خلقنا لبشر من‌ قبلک‌ للخلدا، انبیاء آیه‌ 34 و 35. و برای‌ همین‌ بشری‌ قبل‌ از تو زندگی‌ جاودانی‌ دنیایی‌ قرار ندادیم‌. آیا می‌شود که‌ تو بمیری‌ و آنان‌ نمیرند، مرگ‌ را همگان‌ خواهند چشید و درگیر و دار ابتلائات‌ خوب‌ و بد شما را می‌آزماییم‌ و در نهایت‌، حرکت‌ همگی‌ به‌ سوی‌ ما است‌.
38. «پس‌ حال‌ که‌ چنین‌ است‌» ازفاء مسبپیه‌ در می‌آید.
39. یکی‌ از انقلابیون‌ معاصر می‌گوید: «برای‌ آنکه‌ در سیاست‌ شکست‌ نخوریم‌ باید انقلابی‌ باشیم‌ نه‌ اصلاح‌طلب‌».
40. به‌ اشاره‌ مائوتسه‌ دون‌ «سنگی‌ را که‌ بلند کرده‌اند روی‌ پای‌ خودشان‌ خواهد افتاد.
41. استعمال‌ صیغه‌ ماضی‌ دلالت‌ بر قطعیت‌ و حتمیت‌ دارد.
42. در صفحه‌ 226 کتاب‌ «پسیکولوژی‌ یا علم‌ الروح‌» تألیف‌ دکتر ارانی‌ تحت‌ عنوان‌ «حالات‌ غیر طبیعی‌ در لیل‌» چنین‌ آمده‌ است‌ «سابقاً» راجع‌ به‌ حالات‌ غیرطبیعی‌ روحی‌ به‌ طور کلی‌ اشاره‌ نمودیم‌. اختلال‌ روحی‌ ممکن‌ است‌ در درجه‌ زکاء باشد و انواع‌ این‌ امراض‌ را بیان‌ کردیم‌ ولی‌ ممکن‌ است‌ حالت‌ غیرطبیعی‌ در قضایای‌ احساسی‌ نیز ظهور کند، مانند بی‌اشتهایی‌ غیرطبیعی‌ و یا برعکس‌ پرخوری‌ غیرطبیعی‌ بعضی‌ میل‌ به‌ خوردن‌ ذغال‌، خاک‌ و گچ‌ پیدا می‌کنند برخی‌ کثافات‌ و مدفوعات‌ را می‌خورند، مرض‌ احساسی‌ ممکن‌ است‌ در احساسات‌ زن‌ و مرد تولید شود. میل‌ به‌ لواط‌ و سحق‌ و انبه‌ جزو این‌ انواع‌ مرض‌ و جنون‌ است‌ بعضی‌ از جانیها احساسات‌ خون‌ خواری‌ شدید دارند. در طب‌ و حقوق‌ جزایی‌ تحقیق‌ انواع‌ این‌ امراض‌ مهم‌ است‌. در این‌ اواخر مرد قصابی‌ در آلمان‌ پیدا شده‌ بود که‌ میل‌ به‌ لواط‌ داشت‌ و گلوی‌ شکار خود را گاز می‌گرفت‌ و می‌کشت‌ و گوشت‌ وی‌ را یکی‌ دیگر از پوست‌ مقتولین‌ خود بند شلوار تهیه‌ می‌کرد. در امپراطورها و قیصرها اغلب‌ جنون‌ خونخواری‌ قدرت‌ پیدا می‌شود. صفحات‌ تاریخ‌ از شرح‌ این‌ نوع‌ شقاوتهاست‌. در بعضی‌ جنون‌ الوهیت‌ پیدا می‌شود و خود را پسر خدا و یا پاپ‌ و یا بیابه‌ خطاب‌ می‌کنند و بعضی‌ خود را پیامبر می‌دانند این‌ قبیل‌ جنونها مسری‌ است‌. زندگانی‌ غیرطبیعی‌ روحیات‌ پست‌ ایجاد می‌کند. باید افراد جوان‌ و هیئت‌ اجتماع‌ را از این‌ قبیل‌ جنونها محافظت‌ نمود دکتر ارانی‌ یکی‌ از ماتریالیستهای‌ به‌ نام‌ ایران‌ و از مبارزین‌ دوره‌ دیکتاتوری‌ رضا میرپنج‌ است‌.
43. به‌ کتاب‌ کهکشان‌ تا انسان‌ مراجعه‌ شود.
44. آیه‌ 20 سوره‌ بقره‌، قبلاً معنی‌ خلافت‌ (جانشینی‌ را که‌ سپردن‌ راهبردی‌ انسان‌ به‌ خودش‌ باشد بحث‌ نموده‌ایم‌ در این‌ شیوه‌ دیگر انسان‌ شخصاً باید در جریان‌ اکمال‌ خود به‌ عمل‌ بپردازد.
45. مراجعه‌ کنید به‌ مطلب‌ کتاب‌ شناسایی‌. در اینجا خواندن‌ کتاب‌ مسئله‌ وحی‌ ضروری‌ است‌. در بخش‌ «تبیین‌ جهان‌» در این‌ مورد بیشتر صحبت‌ می‌کنیم‌.
46. به‌ روایت‌ آقای‌ لطف‌ اللّه‌ میثمی‌

منبع: سایت کانون ایرانی پژوهشگران حکمت و فلسفه (کانون حکمت و فلسفه) 

نظر شما