حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار
مجله میقات حج تابستان 1379، شماره 32
نویسنده : (1210 ـ 1344ق)رسول جعفریان
53
مقدمه
در فقه اسلامی، انجامِ عملِ حج برای هر مسلمان ـ که توان مالی و جِسمی انجام آن را داشته باشد ـ یک بار در عمر واجب است.
حج، در دو بخش انجام می شود: 1 ـ حاجی تا پیش از فرا رسیدن روز نهم ماه ذی حجه، در طول ماه ذی قعده و ذی حجه، باید «عمره تمتع» انجام دهد و از مکه خارج نشود تا نوبت بخش دوم اعمال برسد. 2 ـ از روز نهم ذی حجه؛ یعنی روز عَرَفه بخش دوّم آغاز می شود؛ یعنی حاجی، عصر روز عرفه ـ از ظهر تا غروب ـ را در عرفات می ماند یا به اصطلاح «وقوف» می کند. بخشی از شب دهم را در مشعرالحرام توقف کرده و از صبح روز دهمِ ذی حجه که عید قربان است، تا روز دوازدهم، در صحرای منا می ماند، یا به اصطلاح دو شب را در آنجا «بیتوته» می کند. در این سه روز، رَمْی جَمَرات و قربانی می کند و سر خود را می تراشد یا کوتاه می کند. در این بین یا بعد از روز دوازدهم، به مکه بر می گردد و اعمال باقی مانده خود را شامل طواف، نماز طواف، سعی صفا و مروه و طواف نساء تمام می کند و بدین سان، بخش دوم نیز که «حج تمتّع» است پایان می یابد.
درست است که انجام حج، در عمر یک مرتبه واجب می شود؛ اما هر شخصی می تواند حج مستحبی نیز به جا آورد که همان اعمال پیشگفته را انجام می دهد.
همچنین می تواند به نیابت از افرادی که حج بر آنان واجب بوده و انجام نداده اند، به حج مشرّف شود. زائران خانه خدا در هر سفر، بیشتر کسانی هستند که برای انجام «حجّ تمتع» عازم می شوند.
زائران، پیش یا پس از اعمال حج، مدینه را هم زیارت می کنند. این زیارت گرچه واجب نیست و ربطی به اعمال حج ندارد، اما تقریبا در هیچ موردی ترک نمی شود.
گفتنی است در اعمال حج، هیچ تفاوتی میان مذاهب اسلامی وجود ندارد و به جز در برخی از احکام فرعی، تمام مذاهب اسلامی به طور مشترک و در زمان تعیین شده، این اعمال را برگزار می کنند. به همین دلیل، انجام این فریضه برای ایرانیان نیز که از همان قرون نخست ظهور اسلام، آن را پذیرفتند، امری رایج بوده و انجام این سفر در فرهنگ دینی آنان، به طور طبیعی نهادینه شده است. روزگاری که ایرانیان بر مذهب سنت بودند و زمانی که به مذهب تشیّع در آمدند و در همه ادوار، برای انجام این فریضه، راه طولانی این سفر را طی کرده و اعمال حج را انجام می داده اند.
درست است که سفر حج، سفری شیرین و پرجاذبه بوده و هست، لیکن با این حال، به دلیل دشواری های فراوانش، پر ماجرا و خاطره ساز بوده و خاطرات تلخ و شیرینش، برای همه نسل ها جالب توجه و خواندنی است. در هر زمان، نسل جدیدی که اراده و عزمِ سفر حج داشت، نیازمند تجربه های پیشینیان و پیرمردان بود و از این جهت، نوعی حافظه تاریخی مداوم از این سفر، در ذهنیّت جامعه اسلامی پایدار مانده است.
دشواری های سفر حج، بیشتر در طی مسیر سفر بوده است. این مشکلات، افزون بر مشکلات طبیعی و جغرافیایی، ناشی از آزار و اذیت ساکنان اعرابی مسیر بوده است. به علاوه، رویارویی زائران عجم شیعه با حجاج سنّی و ساکنان عرب آن نواحی هم دشواری هایی را پدید می آورده است. این دشواری ها، گاه چنان تصویر سختی از این سفر به دست می داد که به طور عادی، به ویژه در برخی سال ها ودوره ها، انجام آن کاری معقول نمی نمود.
در برابر، شیرینیِ انجام فریضه حج و حضور در مسجدالحرام و مسجدالنبی وعرفات و مشعر و مِنا و همچنین زیارت قبور امامان علیهم السلام چنان بر مذاق حاجیان خوش می آمد که بدون تردید، اگر این دشواری ها نبود، بسیاری از آنان نه یک بار که بارها به این سفر می رفتند؛ چنان که برخی با وجود این مشکلات، چنین می کردند. این شیرینی برای یک مسلمان معتقد کاملاً قابل درک است.
روحیه زائران در زمان انجام اعمال، آنگونه که در خاطراتشان منعکس شده، نشانگر عمق لذّتی است که یک زائر در آن زمان تجربه می کرده است. زائر در آن لحظات، به طور معمول، نوعی تجربه عرفانی را در خود مشاهده و احساس می کرد؛ تجربه ای که نمودی از آن را می توان در مطالبی که در برخی از سفرنامه ها آمده، مشاهده کرد.
زائری که راه سفر را در میان خار مغیلان می پیمود، با دیدنِ کعبه، آنچنان احساس شادی و لذّت می کرد که «خار مغیلان» را «گل نسرین» به حساب می آورد:
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریقش گل نسرین من است(1)
زائری که بیست و چهار ساعت، پیوسته با کجاوه راه پیموده و به منزل رسیده است، باید به استراحت بپردازد، لیکن «براق عشق، بند و رَسَن را پاره کرده، شعله آتش شوق قوّت گرفته» همان وقت به سمت حرم حرکت می کند.(2)
فرهاد میرزا نیز که اسیر این خار مغیلان شده، یاد شعر «حافظ » افتاده که گفته است:
در بیابان چون به یاد کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خارمغیلان غم مخور(3)
فراهانی هم پس از انجام اعمال حج، این شعر را سروده است:
در طی ره عشق اگر رنج کشیدیم المنّةُ للّه ِ که به مقصود رسیدیم(4)
زائر دیگری که با نگاه به کعبه، آتش شوق و اشتیاق از وجودش شعله ور شده و البته مشکلات راه را نیز پس از چندین ماه پشت سر گذاشته، می گوید:
چو خوش بُد کعبه گر رفتن نمی داشت چو رفتن داشت برگشتن نمی داشت(5)
همین زائر وقتی به چند فرسنگی مدینه می رسد، از حرکت کاروان چنین یاد می کند:
پس آنگه با وقار و با سکینه روان گشتند تا شهر مدینه
دو فرسخ همچو صرصر می دویدند نه با پا بلکه با سر می دویدند !(6)
همانگونه که پیشتر گفتم همه خاطرات حج شیرین نبوده است. یک زائر در طول مسیر و در دورانی که روزگار را در این دو شهر سپری می کرد، با مسائل گوناگونی درگیر می شد. این مسائل در دوره های مختلف، از جهاتی به یکدیگر شباهت داشته و به تناسبِ عوض شدن اوضاع واحوال، نوعی دگرگونی در آنها پدید می آمد. می توان تصوّر کرد که در دوره قاجاریه، به ویژه نیمه دوّم آن، که اطلاعات ما از آن بیشتر است، حجّاج ایرانی وضعیت مشابهی را پشت سر نهاده اند؛ ما چگونگی این مشکلات را طی عناوین خاصی، به بررسی خواهیم گذاشت.
منابع
برای شناخت آیین حج گزاری ایرانیان در دوره قاجاری (1210 ـ 1343 قمری) مهم ترین منبع، سفرنامه های حجّی است که در این دوره توسط درباریان، دبیران و عالمان نوشته شده است. تعداد این سفرنامه ها بالغ بر سی عنوان است که بیش از نیمی از آنها به چاپ رسیده و در دسترس عموم است. گفتنی است در میان دهها سفرنامه ای که در دوره قاجاری در گزارش سفر حج نوشته شده، تنها چند نمونه به طور عمومی شناخته شده است که از آن جمله می توان به «سفرنامه فرهاد میرزا» (1292) و «سفرنامه نایب الصدر شیرازی» (1305) اشاره کرد. با اعتراف به این که این دو نمونه سفرنامه، حاوی آگاهی های ارجمندی از سفر حج بوده و مطالب خواندنی فراوان دیگری در آنها آمده است. باید گفت، سایر سفرنامه های این دوره، هر یک به فراخور دانش و حال و هوای مؤلف، مشتمل بر مطالب ارزشمندی از این سفر؛ اعم از آگاهی های دینی، تاریخی و اجتماعی است.
بدیهی است به یُمْن این سفرنامه هاست که ما امروزه می توانیم گزارش نسبتا جامعی از حج گزاری ایرانیان در دوره قاجاری در اختیار داشته باشیم. این افزون بر اطلاعات جغرافیایی است که در باره شهرهای ایران و عراق و شام و نیز مکه و مدینه در این قبیل آثار آمده و لازم است که به گونه ای عالمانه طبقه بندی شود تا بهتر مورد استفاده قرار گیرد.
می توان گفت در دوره قاجاری، به ویژه ازسال 1260 هجری به این سو، سفرنامه نویسی یا به اصطلاح آن روزگار «روزنامه سفر» به طور جدّی در دستور کار فرهیختگان عصر قاجاری که عشق به تألیف و نگارش داشتند، قرار گرفته است. این حرکت، به پیروی از آثار مشابهی بوده است که برخی از غربیان، از قرن چهاردهم میلادی به این سو، تحت عنوان «سفرنامه» نوشته و به مرور در هند و ایران در دسترس ایرانیان قرار گرفته است. برخی از این سفرنامه ها که به نوعی به ایران مربوط می شد، سخت مورد علاقه درباری های ایران قرار داشت.(7) آگاهیم که سفرنامه های اروپایی در دوره صفوی، در باره ایران و هند و به طور کلّی، آسیا تا چه اندازه گسترده بوده است. این آثار به ویژه در دوره ناصری، در اختیار درباریان ایران قرار گرفت و به همین دلیل است که نسخه های فراوانی از آنها در کتابخانه ملی ایران موجود می باشد.(8) طبعا این حرکت فرهنگی، به نوعی در میان چهره های دانشی ایران تأثیر گذاشت و ادبیات نوینی را در این زمینه پدید آورد؛ ادبیاتی که می توان آن را «ادبیات سفرنامه نویسی» نام نهاد. سفرنامه های این دوره، برخی گزارش سفر به اروپا و هند است.(9) برخی دیگر، گزارش سفرهای زیارتی به عَتَباتْ در عراق که کسانی مانند خود ناصرالدین شاه نیز در این زمینه تألیف دارند.(10) برخی هم مربوط به سفرهای داخلی در ایران است که این بخش بسیار گسترده بوده و حاوی اطلاعات بسیار با ارزشی است. در این میان، سفرنامه های حج که گزارش سفر به حِجاز است، حجم قابل ملاحظه ای از نوشته های سفرنامه ایِ این دوره را تشکیل می دهد که شمار زیادی از آنها، منبع نوشته حاضر است.
چیزی که در باره سفرنامه های موجود گفتنی است، آن است که، مؤلفانِ هر یک از این سفرنامه ها، از منظری خاص به مسائل و رخدادها نگریسته و نکات ویژه ای را مورد توجه قرار داده اند. انتخاب ما، تنها شامل نکاتی می شود که به نوعی به حج گزاری ایرانیان مربوط است؛ یعنی نشان دادن این که ایرانیان چگونه سفر می کرده اند، با چه مشکلاتی روبرو بوده اند و اصولاً چه نظامی برای اداره حج از سوی ایران و ایرانیان وجود داشته است. این قبیل آگاهی ها، در برخی از سفرنامه ها به صورت مستقیم مطرح شده است؛ در حالی که در برخی دیگر، تنها با اشاره از این قبیل مسائل یاد شده است.
این نیز گفتنی است که سفرنامه نویسان از کارهای یکدیگر آگاهی داشته اند. برای مثال امین الدوله می نویسد که چون شرح ابنیه مدینه در سفرنامه های دیگر مندرج است، این قبیل مطالب را در اینجا تکرار نمی کنم.(11) وی به خصوص از متن چاپی سفرنامه نایب الصدر یاد کرده و این که وی در آنجا شرحی از ظلم قونسول ایران در جدّه را در حق زوّار یادآور شده است.(12) همو از شخصی به نام حسام العلما نقل کرده که در حال نوشتن «احوال و سفرنامه» خودش بوده و بنا دارد به محض «ورود به استانبول طبع و نشر» کند. امین الدوله که او را بی سواد می داند، از این مسأله خشمگین شده، می نویسد: «مصمم شدم که دیگر روزنامه سفر را ننویسم و اگر بنویسم خیلی مختصر باشد و به دست هیچ کس نیفتد.»(13)
برخی از سفرنامه ها به هدف آگاه کردن حجاج از مشکلات راه و برخی به هدف ارائه گزارش به دربار بوده است. میرزا عبدالغفار نجم الملک، منجم باشی ناصرالدین شاه در سفرنامه اش که آن را در سال 1306 نوشته است، تکیه اش روی برخورد بدی است که در عربستان با حجاج عجم شده است. وی در جایی امیر جَبَل را که سخت به حجاج صدمه می رساند، تهدید کرده است که «اگر اجل مهلت داد، مراتب سوء سلوک شما را در تقویم چاپی مندرج خواهد نمود و به عرض اولیای دولت خواهد رسانید.»(14)
گذشت که سفرنامه نویسی از حدود سال 1260 هجری به این سو جدی تر شده است. یکی از کهن ترین این سفرنامه ها، «سفرنامه حاج علی خان اعتماد السلطنه» است که در سال 1263 انجام شده و در کنار «سفرنامه محمد ولی میرزا» (در سال 1260) پسر عباس میرزا و سفرنامه بروجردی با عنوان «بزم غریب» (در سال 1261) در ردیف نخستین سفرنامه های حج است که در دوره قاجاری تألیف شده و ما از آنها آگاهیم. اعتماد السلطنه که به همراه مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه و آصف الدوله به حج سفر کرده، اطلاعات تاریخی جالبی از حج گزاری ایرانیان و سایر مسلمانان آورده و به ویژه در باره شهرها و نیز دولت عثمانی آگاهی های تاریخی به دست داده است.
مشهورترین این سفرنامه ها، «سفرنامه فرهاد میرزا» معتمد الدوله ـ فرزند عباس میرزا ـ از سیاستمداران و عالمان خاندان قاجاری است که جدای از این اثر، آثار علمی وتاریخی دیگری هم از وی برجای مانده است. وی که اهل علم و دانش بوده، آگاهی های مفصلی از ابعاد مختلف حج، از فقه و تاریخ به دست داده و سفرنامه خود را غنی کرده است. وی از جمله کسانی است که در جستجوی اماکن تاریخی به هر گوشه ای سرزده و با توجه به اطلاعاتی که از کتابهای تاریخی معروفی مانند «خلاصة الوفاء» به دست آورده، یک یک مساجد مدینه را زیارت کرده، آگاهی هایی در باره آنها داده و حتی نقشه ای هم برای حرم پیغمبر صلی الله علیه و آله و مسجد النبی کشیده است.(15) همو با توجه به دانش وموقعیت خود، برخی از کتیبه های موجود مسجد را خوانده و در کتابش ثبت کرده است.
«سفرنامه حسام السلطنه» ـ برادر فرهاد میرزا ـ سیاستمدار مشهور دوره قاجاری که در سال 1297 انجام گرفته، به لحاظ شرحی که در باره اماکن تاریخی دارد و در باره بسیاری از آنها به طور مستقل مطالبی آورده، قابل توجه است. این قبیل مطالب از کتاب هایی که همراه وی بوده و یا بعدا برای تکمیل سفرنامه از آنها استفاده کرده، بر متن افزوده شده است.
در میان سفرنامه های موجود، «سفرنامه فراهانی» که در سال 1302 انجام شده، اطلاعات بسیار جالبی از حج گزاری ایرانی ها و حتی غیر ایرانی ها دارد و از این جهت واقعا ممتاز است. وی به تفصیل در باره حجاج کشورهای مختلف و چگونگی آمدن آنها وحتی مذهبشان سخن گفته است. از نظر شرح اماکن تاریخی نیز سفرنامه فراهانی، حاوی اطلاعات جالب و ممتازی است. وی بسیاری از سنگ نبشته ها را که نام بانی بناهای مذهبی و تاریخ آنها را داشته، آورده است. وی تصویری هم از مسجد الحرام کشیده است.(16)
«سفرنامه مخبرالسلطنه» که در سال 1321 نوشته شده، به لحاظ سفر دور دنیا اهمیت فراوانی دارد. اطلاعات آن در باره مکه و مدینه نیز مفید بوده و به احتمال نزدیک به یقین می توان گفت نخستین سفرنامه فارسی است که در آن، عکس هایی از اماکن تاریخی آن بلاد چاپ شده است. در این کتاب یک نقشه نیز چاپ شده است.(17)
«امین الدوله»، شخصیت سیاسی مشهور این دوره، که پس از سلطنت مظفرالدین شاه یک ـ دو سالی صدر اعظم وی بود، سپس عزل گردید و امین السلطان به جای او نشست، در سال 1316 سفری به مکه داشته و گزارش آن را نگاشته است. این سفرنامه به لحاظ آن که از دید شخصیتی چون امین الدوله است که خود را علاقه مند به اصلاحات نشان می داد، قابل توجه و خواندنی است.
«سفرنامه سیف الدوله»، تقریبا از نظر ارائه اطلاعات در باره حج گزاری ایرانیان، بسیار فقیر است. در زمینه های دیگر نیز کمتر نکته تازه دارد. به عکس آن، «سفرنامه نایب الصدر» بسیار لطیف و مملو از نکات دینی و اخلاقی است. وی به خصوص در مواردی، هدفش را از نوشتن سفرنامه، راهنمایی حجاج بعدی عنوان می کند،(18) و این نکته قابل توجهی است. به همین دلیل، اطلاعات جامعی در باره حج گزاری ایرانیان و دشواری های این سفر در این اثر آمده است. وی شرحی از راه جَبَل و کارهای ناپسند حمله داران بیان کرده و بعد می نویسد: مقصود از این مطالب این است که اقلاًّ هر کس یکی از اهل ولایت خودش یا شخص معتبری را به دست داشته باشد که موجب صدمه و اذیّت نگردد و در راه معطّل و حیران نماند.(19) وصف وی از مسجد النبی و شرح کتیبه ها و آثار آن نیز جالب توجه است. این اقدام او به ویژه ثبت اشعار ترکی بقاع بقیع و جز آن، بسیار مغتنم است.
«سفرنامه میرزا داود وزیر وظایف» نیز که در سال 1322 انجام شده، سفرنامه ای با محتوا و ارجمند است. توضیحات این سفرنامه در باره حج گزاری ایرانیان جالب توجه و به لحاظ وصف اماکن تاریخی مخصوصا شرحی که از مصلاّهای مذاهب چهارگانه در مسجد الحرام داده، جالب توجه است.
در این نوشته، از بیست سفرنامه قاجاری استفاده شده است که در جمع، از بهترین و مشهورترین سفرنامه های موجود است. از آنجا که اعمال حج در ذی حجه انجام می شود و بلافاصله پس از آن ماه محرم؛ یعنی آغاز سال جدید قمری آغاز می شود، ما سال انجام حج را مبنای نقل قول ها قرار دادیم؛ گرچه ممکن است برخی از گزارش ها مربوط به ماه محرّم، یعنی سال بعد باشد. طبیعی است در هر بخش و ذیل هر عنوان، مطالبی که مربوط به آن عنوان بوده، بر اساس سیر تاریخی نقل ها، از هر سال، تنظیم شده است تا از این رهگذر بتوان یک مشکل یا مسأله را در طول چند دهه دنبال کرد.
حج گزاری ایرانیان و مسأله روابطقاجار و عثمانی
از آنجاکه سرزمین حجاز در حوزه قدرت دولت عثمانی قرار داشت، انجام اعمال حج برای ایرانیان، به نوعی به روابط سیاسی دولت قاجار و عثمانی ارتباط پیدا می کرد. به همین دلیل، از گذشته دور، در قراردادهایی که میان آن دو به امضا می رسید، به مسأله حج و زیارت عتبات توجّه کامل می شد و اصل یا اصولی از آن به امر حج و زیارت اختصاص اختصاص پیدا می کرد. البته باید توجه داشت که در مکه یا مدینه، دولت شُرَفای علوی قدرت داشت و شریف وقتِ حجاز به طور معمول، چه برای کسب درآمد بیشتر و چه به انگیزه های مذهبی و نَسبی، می کوشید تا با ایرانیان روابط بهتری داشته باشد.
فراهانی (در سال 1302) از مناسبات خوب شریف عون با ایرانیان سخن گفته، می نویسد: وی «زبان فارسی و ترکی قدری می داند و هر کس از اعیان و ارباب کمال ایرانی به مکه می آید، طالب و شایق به ملاقات با اوست».(20) کما این که در جریان سفر امین الدوله به حج در سال 1316، شریف مکرر به دیدن وی آمده و امین الدوله نیز متقابلا هدایای فراوانی برای وی فرستاده است.(21) اما از آن جا که شریف عامل دولت عثمانی بوده و از سوی دیگر، می بایست پاسخگوی اکثریت سنّی مذهبِ حاضر در این دو شهر باشد، نمی توانست در این زمینه سرمایه گذاری بیشتری کند. با این حال و در مجموع، می بایست وجود شریف مکه را در شمار عوامل مثبت برای ایرانیان شیعه مذهب دانست.(22)
به مسأله اصلی باز گردیم. پایه اساسی روابط تاریخی ایران و عثمانی بر نوعی رقابت سیاسی و مذهبی استوار بوده و تنها در شرایط خاصی، این روابط، به صورتی حسنه در می آمده است. یکی از مهم ترین عوامل برای ایجاد زمینه مصالحه موقت که گاه تا چند دهه پایدار می ماند، درگیر بودن دولت عثمانی در بخش اروپایی خود بود که آن دولت را مجبور به نوعی سازش با دولت ایران می کرد.
اصل بودن رقابت، با وجود رفت و آمد فراوان ایرانیان به عراق و حجاز و ارتباط برقرار کردن با شیعیان آن نواحی، زمینه را برای داغ نگاه داشتن اوضاع از سوی عثمانی فراهم می کرد. این دولت می بایست به نوعی در سرزمین های خود، ذهنیّتی را بر ضدّ ایرانیان شیعی مذهب نگاه دارد. این وضعیت در شرایط بحرانی بیشتر گشت و اساس آن از زمان صفویه پایه گذاری شده بود.(23)
روابط غیر حسنه ایران و عثمانی در دوره قاجاریه ادامه یافت و درگیری های متعددی میان سپاهیان دو دولت روی داد که خارج از حوصله این نوشته است. آنچه از برخی از اسناد موجود بر می آید این است که تا پیش از سال 1237 دشواری های موجود سبب ترک حج یا محدود بودن آن شده بود و پس از درگیرهایی که میان دو دولت رخ داد، به آرامی کار به گفتگو و مصالحه کشیده شد. در نامه ای که عباس میرزا در این سال به خسرو محمدپاشا والی ارزنة الروم نگاشت، اشاره شده است که: «اهل این ولایات به حکم شرع مستطاب ترک حج و تجارت در آن حدود را اقرب به صواب می دانستند» اما پس از تعهدی که شما داده اید «بعض مردم... فی الفور اسباب سفر مکه را مهیّا کردند و عازم و جازم آن سفر خیریت اثر شدند».(24) در همان سال 1237 صلح نامه ای میان دو دولت منعقد شد که اصلی از آن، به امر حج گزاری ایرانیان اختصاص داشت. نکته مهم در این اصل، جلوگیری از اجحافاتی بود که در گرفتن مالیات و حقوق گمرکی بر ایرانیان روا می رفت. به علاوه احترام نهادن به حجاجِ اعیانِ درباری نیز مورد تأکید قرار گرفته بود. بخشی از این اصل چنین است:
ماده ثانیه: و از اهالی ایران، کسانی که به کعبه مکرّمه و مدینه منوّره و سایر بلاد اسلامیه آمد و شد می نمایند ... مثل اهالی خودشان معامله نمایند و از ایشان دورمه و سایر وجوه خلاف قانون شرعیه اصلا چیزی مطالبه نشود ... و از شام شریف الی حرمین محترمین و از آن جا الی شام شریف، از جانب امین صُرّه همایون نیز نظارت حال ایشان شود و خلاف شرایط به هیچ وجه واقع نگردد و در حمایت ایشان همّت نمایند ... و از مخدّرات حرم شاهی وحرم های شاهزادگان عظام و سایر اکابر دولت بهیّه ایران که به مکّه معظّمه وعتبات عالیات می روند، فراخور مرتبه ایشان حرمت و اعزاز شود.(25)
طبیعی بود که حفظ جان ایرانی ها در مملکت عثمانی بر عهده این دولت بود و دولت عثمانی نیز اختیار امور حجاز را به شریف واگذار کرده بود. این در حالی بود که شریف نیز قادر به مقابله کامل با اعراب بدوی نبود و هر سال، مصیبت های فراوانی بر زائران ایرانی وارد می گردید. این مسأله سبب می شد تا زائران ایرانی دولت عثمانی را مقصّر بدانند و از سفیر ایران در استانبول انتظار آن را داشته باشند تا نسبت به این رخدادها، پی گیر باشد.(26)
شمار حجاج ایرانی در قیاس با شمار کلّ حجاج، اندک به نظر آمده و با توجه به آمارهای حدسی موجود، از پنج تا هفت یا هشت درصد بوده است. از نظر رقم، شمار حاجیان ایرانی در سال 1302 سه هزار و اندی بوده است. این در حالی است که سال های پیش از آن، این رقم تا هشت هزار نفر می رسیده است. در سال 1322 شمار حجاج ایرانی بسیار اندک بوده است. به نوشته میرزا داود: «حاج ایران خیلی کم است، هزار و دویست نفر به سیاهه آمده است».(27) بنابر این باید نوسان شمار حجاج ایرانی را در سال های سخت و راحت بین هزار تا هشت هزار نفر دانست.(28) البته، به لحاظ مذهبی، باید شیعیانی را نیز که از عراق یا جبل عامل می آمدند، در نظر آورد. در مواقع حساس، اینان نیز در کنار شیعیان عجم بودند.
راه های سفر حج و دشواری های آن
ایرانی ها برای رفتن به حج، می توانستند یکی از چهار راه موجود را انتخاب کنند. تصمیم گیری برای انتخاب راه بسته به چند نکته بود؛ نخست: اوضاع و احوال کلی راه و اخبار مربوط به امنیت آن، دوم: داشتن زمان مناسب برای انتخاب راه دور و نزدیک، سوم: محل سکونت مسافر در شمال یا جنوب ایران، چهارم: تصمیم حمله دار و مسائل دیگر.
در ارتباط با نکته نخست، به جز آنچه شایع بود، تصمیم گیری دولت نیز مؤثر بود؛ زیرا حکومت ممکن بود اجازه عبور از یک راه را ندهد. حکومت در این زمینه، بر اساس اخبار موجود، نظر قونسولگری ایران در جده و سفارت ایران در عثمانی تصمیم گیری و اقدام می کرد.
در باره امنیت راه، حمله داران آگاهی های مهمی داشتند و البته مصالح خود را نیز در نظر می گرفتند. در واقع، مهم ترین تجربه ای که حمله دار در آن دوره می آموخت، یاد گرفتن این مسیرها، و دریافت اطلاعات درست در باره امنیت آنها بود. راهی که ممکن بود در یک سال امن باشد و سال بعد، با ناامنی زیادی مواجه شود و برای حجاج دردسر درست کند. جالب آن که سفرنامه نویسان نیز کاملا به اهمیت این مسأله واقف بودند و می کوشیدند تا در روزنامه سفر خود، به مقایسه راه ها بپردازند. محمدولی میرزا در سال 1260 آگاهی هایی در باره مسیرهای رفت و برگشت به دست داده و ویژگی های هر یک را نموده است.(29) از مطالبی که نایب الصدر در سال 1305 و 1306 آورده، روشن می شود که تقریبا مهم ترین نگرانی حجاج از ناحیه تعیین مسیر بوده و آنان از هر حیث تلاش می کرده اند تا اطلاعاتی در باره مسیر بازگشت پیدا کنند. وی که گزارش روزانه سفرش را نوشته، از زمانی که پس از اعمال حج به مدینه مشرف شده، به طور مرتب در اطراف مسیر بازگشت و گفتگوی حجاج در باره آن و این که راه دریایی بهتر است یا راه جبل و جز آن، سخن گفته است.(30) در جمع، برای رسیدن حجاج ایرانی به حجاز؛ اعم از مکه یا مدینه، چهار مسیر اصلی وجود داشت:
الف: مسیر دریایی از جنوب ایران به جده
یکی از مهم ترین مسیرهای حج برای ایرانیانِ ساکنِ فارس و جنوب کشور، مسیر دریایی از خلیج فارس بوده است. در این مسیر، حجاج از طریق بندر بصره، بندر عباس، بندر لنگه، بندر بوشهر و برخی دیگر از بنادر جنوبی ایران، با کشتی به جده می رفتند. مسیر کشتی از خلیج فارس به سمت دریای عمان و اقیانوس هند بوده، سپس کشتی به سمت یمن حرکت کرده، از آنجا وارد دریای سرخ می شد و در بندر جده لنگر می انداخت.
دراین روزگار، کشتی های مسافریِ این مسیر، به طور عمده، از آنِ شرکت های انگلیسی یا دیگر کشورهای اروپایی بوده و کارکنان آنها انگلیسی، هندی و برخی نیز عرب بوده اند.(31) در سال 1306 افزون بر کشتی های انگلیسی، از یک کشتی که متعلّق به پسر مرحوم حاج زین العابدین تاجر شیرازی، ساکن بمبئی یاد شده که البته عمله آن در مقایسه با کشتی های دیگر، خیلی بد وصف شده و شهرت آن را خدشه دار کرده اند.(32)
دشواری سفر با کشتی، برای ایرانیانی که با آن آشنا نبوده و عادت به کشتی سواری نداشته اند، درد سرهای زیادی را ایجاد می کرد. در بسیاری از سفرنامه هایی که در این دوره، گزارش این سفر دریایی را نوشته اند، از تلاطم دریا و موج های بلند و ترس و اضطراب حُجاج سخن گفته اند.(33) زائری این وضعیت را چنین وصف کرده است:
«باز باد شمال مخالفی وزیدن گرفت، افواجِ امواج به حرکت آمد، به کشتی ریزان و حجاج از رجال و نسوان وداع جان نمودند، در کیفیت روز مذکور زبان از تفصیلش لال است و مرغ بیان قاصر و شکسته بال».(34)
برای زائرانی که برای بار نخستین در کشتی می نشستند، آن هم برای طی این راه طولانی از جده تا بوشهر، تحمّل دشواری های مسیر دریایی بسیار سخت می نمود. روزهای متوالی اسیر بی هوشی، استفراغ و عدم توانایی برای خوردن غذا بودند و باید با جان کندن این مسیر را طی می کردند. شرحی از این مصایب را دختر فرهاد میرزا نیز داده و با اشاره به این که دو شب کامل باد می آمد و کشتی در تلاطم بود، از کاپیتان خارجی کشتی یاد می کند که: «تا صبح بیدار بود» و «خواب به چشمان اینها وجود ندارد». آنگاه می افزاید: «در مملکت ایران، یک شب کسی بی خوابی بکشد، هزار جور آه و ناله می کند، مثل مرده هرجا باشد می افتد، لیکن اینها نه به جایی می افتند، نه طوری که رفع کسالت بشود، متصل در حرکت و راه رفتن می باشند».(35) در طی این مسیر، قرنطینه های مخصوصی وجود داشته که حجاج را از کشتی پیاده کرده، لباس های آنان را ضدّ عفونی نموده و خود آنان را نیز معاینه می کرده اند.(36) این کار برای جلوگیری از انتقال بیماری های واگیردار به سایر حجاج کشورها بوده است. برای مثال، زمانی که شایع شده بود که در جده بیماری وبا شایع شده، دولت روس برای دو سال اجازه نداد «احدی از تبعه روس» برای حج تذکره بگیرد.(37) این هم ممکن بود که اگر شایعه بیماری در حجاز بالا گیرد، حجاج از سایر کشورها، اقدام به سفر حج نکنند.(38)
یکی از دشواری های قرنطینه برای یک حاج ایرانی یا غیر ایرانی این بود که آنان را به طور جمعی لخت کرده، در یک صف از برابر پزشک عبور می دادند. لباس ها و وسائل آنان را نیز در صندوق بزرگی گذاشته آن را در ماشین بخار می گذاشتند تا به طور کامل ضد عفونی شود. پس از آن، چندین روز ـ گاه تا ده یا دوازده روز ـ آنان را نگاه داشته و سپس سوار کشتی می کردند. منطقه قرنطینه در این مسیر دریایی دست کم در سه دهه پایانی دوره قاجار شهر قمران بوده است.(39)
یکی از دشوارترین کارها، سوار و پیاده شدن از کشتی برای قرنطینه بود که با وجود شلوغیِ بیش از حد و سوار شدن بیش از ظرفیت کشتی، تحمّل ناپذیر بوده است. به علاوه، همین شلوغی سبب می شد که افراد در کشتی، جایی برای نشستن پیدا نکرده و طی سفر گرفتار عذاب مضاعف شوند. یک بار سه مسافر مجبور شدند دوازده لیره خرج کنند تا اجازه یابند محلی را در کشتی که متعلق به خدمه ارمنیِ آن بود، برای اسکان خود بگیرند. یکی از اینان درباره آنچه طی برخوردشان با این ارمنی ها رخ داده می نویسد: «اغلب ارامنه می آمدند و از کوزه ما آب می خوردند. گاهی مست بودند و گاهی می رقصیدند و گاهی به ما ایراد می گرفتند و سر به سر می گذاشتند. گاه با ما در جنگ و گاه آشتی بودند. ما هم چون چاره نبود، به همه حال ساخته بودیم.»(40)
زائران ایرانیِ شیعه در این مسیر، می بایست از برابر منطقه یَلَمْلَم و به عبارتی جُحْفه محرم شوند. شناخت این محل، دشواری خاصی داشت که تنها افراد خبره و آگاه به مسیر می توانستند محلّ آن را تشخیص دهند. زمانی که کشتی به این نقطه می رسید، خبر رسیدن آن را کاپیتانِ کشتی با سوت اعلام می کرد و حُجّاج محرم می شدند.(41) گاه به قدری کشتی کثیف بود که مقدمات محرم شدن از جمله غسل، محال می نمود.
ظهیرالملک در سال 1306 می نویسد: «نجاست است که از اهل کشتی می بارد، الآن در حال احرامند، چه احرامی ! که بدون ساتر و فوطه و همین طور کشف العوره غسل می نمایند ! چه غسلی ! ظرف نجس، آب نجس، محل ناپاک، سبحان اللّه معرکه غریبی است !»(42) برخی از کسانی که مقدس بودند، در آنجا محرم نشده و پس از آمدن به جدّه، بار خود را به مکه فرستادند، خود با «مختصر لوازم و قلیل مخارج» به سعدیه که میقاتگاه یلملم است می رفتند و در آنجا محرم می شدند.(43)
دشواری عمده این راه، معطلی های فراوانی بود که مسافران در این بنادر، چه در رفتن و چه در برگشتن از جدّه می بایست تحمّل کنند تا کشتی از راه برسد. در بسیاری از مواقع، کشتی مملوّ از جمعیت بود و جایی برای راه دادن بقیه زائران نداشت. در اینجا بود که حاجی می بایست تا ده ـ پانزده روز دیگر معطل بماند تا کشتی بعدی از راه برسد.
شلوغی کشتی ها همراه با نبودن امکانات، به ویژه وسایل تطهیر، فریاد زائران را به آسمان می برد و حکایت و خاطره ای برای آنان برجای می گذاشت که وصف ناپذیر بود.(44)
ب: راه جبل
راه مشهور و معروف دیگری که زائران ایرانی داشتند، راه جبل ـ یا نجد ـ بود که از طریق عراق به سوی جزیرة العرب حرکت می کردند و این مسیر را به سمت مکه ادامه می دادند. در باره این مسیر، دختر فرهاد میرزا که به سال 1297 به حج مشرف شده، مطالبی نوشته است. وی از ایران به عراق؛ یعنی شهرهای نجف و کربلا رفته و پس از آن به سمت جَبَل حرکت می کند. این کاروان مسیر کربلا تا جبل را، از دوم ذی قعده تا شانزدهم همان ماه طی کرده و از آن جا که این منازل نام معیّنی نداشته، چیزی از اسامی آن منازل ثبت نکرده است:
کاروان در روز شانزدهم وارد جبل شد و طی این مدت چیزی، بجز خاک زمین و آسمان ندید. در این مسیر «از کربلا تا جبل، ابدا کوهی به نظر نیامد... سه منزل از این منازل، همه شنزار است». اما جبل، منطقه کوهستانی بوده و گویا اطراف صحرا، دیواری کشیده شده بوده است.(45) منزل بعدی «عربان مسته جده» بود که اعلان شد آب برای چند روز خود بردارید. در ادامه به خاک امیر محمد و سپس در بیست و دوم ذی قعده به خاک حَرْبی می رسند. روزهای بعدی، هر چند روز، به یک آبگیر رسیده و از آن برای روزهای بعد بر می داشته اند. «در این صحرا درخت خار مغیلان زیاد بود». پس از آن به وادی عقیق رسیده، در آنجا محرم شده و با گذشت از وادی لیمو در روز چهارم ذی حجه به مکه وارد شده اند.(46)
این امکان وجود داشت که مسافران راه جبل، مسیر را به سوی مدینه کج کرده، ابتدا به این شهر مشرّف شوند؛ اما به طور معمول مسافران راه جبل، ابتدا عازم مکه می شدند.(47)
گفتنی است که بر این منطقه، آل رشید حکومت داشتند و به صورت موروثی بر آن فرمانروایی کرده و بعدها به دست نیروهای سعودی از میان رفتند. این دولت، به نوعی حافظ این منطقه بوده و خود تشکیلات خاصی برای همراهی مسافران داشته و هزینه آن را نیز از ایشان دریافت می کرده اند. با این حال، اعراب بدوی آن نواحی و گاهی نیروهای دولتی آل رشید، به کاروان حجاج حمله کرده و به قتل و غارت آنان می پرداختند. از این رو، در برخی از سال ها، به قدری این راه خطرناک می شد، که علما رفتن از آن راه را حرام اعلان می کردند و کسی از آن مسیر عبور نمی کرد. زائری که در سال 1317 به سفر رفته، قدری از سختی های راه را بیان کرده، در پایان می نویسد: اگر «آقایان عظام و علمای اعلام» از این مسائل آگاه بودند «حکم به حرمت این مسافرت می دادند !»(48) نمونه آن فتوای شیخ فضل اللّه نوری است که در سال 1320 صادر شده و پس از این خواهد آمد.
تهدیدهای موجود در این مسیر، با حمایت نیروهای امیر جبل و گاه سپاه عثمانی وحتی نیروهای امیر جبل تعدیل می یافت.
به گزارش نجم الملک در سال 1306 «رسم محمد، امیرِ جبل این است که همه ساله قبل از موسم حج، شخصی را مثل عبدالرحمان یا قنبر غلامش می فرستد به نجف اشرف تا در پنجم ذی قعده حجاج را حرکت دهد و در چهارم ذی حجه وارد مکه معظمه نماید. و نظر به آن که از میان عشایر مختلفه وحشی تر از خودشان، باید به سلامت عبور دهد و به همگی تعارفات بدهد، از هر نفر شتر سوار به عنوان اخوّه، مبلغ پانزده تومان تخمینا می گیرد.»(49) قرار بر آن می بود تا چیزی از حجاج پیاده نگیرند، اما به گزارش همین زائر، بر اینان نیز سخت گیری زیادی می شده و همین امیر جبل «در هر منزل جمعی از پیادگان را... می طلبید و حکم می داد چند نفر از اعراب اشدّ کفرا و نفاقا با چماق های قوی بر سر هر نفر می ریختند و آن مظلوم را بی محابا آن قدر می زدند که گاه می مرد، و آنچه ممکن بود از درهم و دینار وصول می کردند و حاجی جواد حمله دار، پسر حاجی عابد، تبعه دولت ایران در زیر چماق محمد این سال شهید شد.»
نویسنده، که از درباری ها بوده، می گوید: با مشاهده این وضع، عبدالرحمان را طلبیده، او را تهدید کرده، به وی گفته است: «اگر اولیای دولت ابد مدّتِ ایران می دانستند که شماها با این سخت دلی و طمع، چه قسم سوء سلوک با حجاج عجم می نمایید، البته قدغن می نمودند که راه جبل به کلّی مسدود شود».(50) وی آرزو کرده است که «کاش از جانب اولیای دولتِ ابد مدت، این راه جبل چند سالی غدغن و مسدود می شد تا شاید نظامی می گرفت.»(51)
از اطلاعاتی که مربوط به سال های 1316 و 1317 است به دست می آید که به تدریج به خاطر ظلم و ستم امیر جبل، این راه مسدود اعلام شده است. پس از آن، وی تلاش زیادی برای باز کردن این راه انجام داد تا اولیای دولت ایران را قانع کند تا اجازه سفر از این مسیر را بدهند. راه مزبور در سال 1319 باز بوده که شیخ فضل اللّه نوری از آن عبور کرده و پس از بازگشت به نجف، فتوای تحریم رفتن به آن راه را صادر کرده است.
نجم الملک در سال 1306 برای آگاهی مردم نوشته است: «امروز طریق وصول به مکه معظمه و مراجعت منحصر به راه جبل نیست» و راه های امن دیگری از جمله راه سلطانی شام، راه اسلامبول و راه بصره نیز وجود دارد.»(52)
گفتنی است که مشکل حمله به کاروان ها در نوع مسیرها بوده و فواصلی هرچند طولانی، قلعه هایی برای حضور سپاه عثمانی ساخته می شده است؛ نیروهایی نیز طبق رسم قدیم، همراه کاروان های حجاج، در برخی از مسیرها اعزام می شدند تا مانع از حمله بدویان به حجاج شوند. با این همه، در بسیاری از مواقع، جنگ و درگیری میان حجاج و غارتگران عرب روی داده و روشن بود که چه گروهی در این میان آسیب می دیدند. در مواقعی نیز کار به مصالحه می رسید و دزدان با گرفتن مبالغی پول از هر زائر، راه را برای آنان باز می کردند. این مصالحه ها، زمینه متهم شدن حافظان کاروان، امیر الحاج و یا شتربانان را به همکاری با دزدان فراهم می کرد که از قدیم، به این مسأله پرداخته شده است. شاعری در قرن دهم می گوید:(53)
از شتربان رشوه گیرد میرحاج کی نماید درد مسکینان علاج
دادخواهان از شتربان لعین میرگویان در جواب جمله این
با شتربانان چه جای کینه است زر بده کین عادت دیرینه است
گرچه دزدان لعین محض شرند ساربانان از حرامی بدترند
ساربان بدتر ز دزدان در طریق باز میرحاج زین هر دو فریق
هست جمله دشمنان اهل دین لعنة اللّه علیهم اجمعین
چون گرفتند از فقیران جمله باج از علا بنمود رحلت میرحاج
در دوره قاجار نیز گاه ابراز شده است که طایفه حرب که به کاروان ها حمله می کردند، مستظهر به حمایت امیر مکه !(54) بوده اند. اینها می توانست شایعاتی نیز باشد که سفرنامه نویسان از این و آن می شنیدند.
فرستادن نیرو به همراه کاروان، به ویژه از سوی امیر جبل یا شریف مکه، نوعی درآمد برای آنان به حساب می آمد. گاه نیز سوء استفاده های دیگری می شد. یک نمونه از این سوء استفاده آن بود که با اعلان بسته بودن راه جبل، کرایه شتر برای بردن حجاج به سمت شام دو برابر می شد و با ساخت و پاخت شریف با شترداران، مبلغی پول به او نیز می رسید. در گزارشی که از سال 1317 در دست است، نویسنده همکاری قونسول ایران در جده با شریف مکه را مطرح کرده است که آنها ابتدا اعلام کردند که راه جبل مسدود است. در نتیجه همه برای رفتن به سمت شام یا دریا فشار آورده و در این میان «حاج شامی، شتر به قیمت گزاف کرایه نموده حرکت کردند». نیمی از حجاج به دلیل زیادی کرایه متحیّر و سرگردان مانده بودند. در این وقت بود که شریف مکه با قونسول مبلغی گزاف از حمله دارها گرفتند و جار افتتاح راه جبل را کشیدند. و این نیم سرگردان از راه جبل بازگشتند.(55)
به هر روی، شهرت داشته است که راه جبل بسیار خطرناک است، اما با دشواری هایی که دختر فرهاد میرزا در طول راه مدینه تا مکه کشیده، آن هم از دست دزدان اعرابی و جمّال های تندخو، معتقد است که آن راه، بدتر از راه جبل است. به عقیده وی «هیچ کس که به قدر ذره ای عقل و شعور داشته باشد، خودش را به دست این جمّال های دیوانه نخواهد داد. در راه جبل، به هیچ وجه این حرکات بی معنا نیست که مردم کتابچه در مذمّت راه جبل می نویسند و مخلوق را می ترسانند ... هر گاه در راه جبل حجاج صدمه داشته باشند، اقلاً آدمی هم هست که بشود سؤال و جوابی کرد. درحالی که در مسیر مدینه تا مکه دشواری و دزدی فراوان بوده و حجاج به تمام معنا خوار می شده اند. شگفتی دختر فرهاد میرزا این است که چگونه «دولت تمکین دارد که این همه خواری بر سر حجاج بیاورند.»(56)
حضور رییس قبایل میان راه یا برخی از وابستگان آن، سبب می شد تا کاروان در پناه آنان حرکت کند. در سال 1260 محمد ولی میرزا گزارش مشروحی از گرفتن مالیات توسط امیرعبداللّه دارد و می نویسد که او «نوشته داد که می آیم تا منازل مخوف، خودم، و شما را می گذارم و بر می گردم؛ عبدالرحمان ـ یعنی پسرش ـ را با شما می کنم تا مکه معظمه.»(57) با این حال، باز نزاع شده و گفتگوی های زیادی میان امیرعبداللّه و محمد ولی میرزا صورت گرفت تا عاقبت اجازه داد کاروان از خاک جبل عبور کرده به خاک حجاز وارد شود.(58)
فراهانی در سال 1302 نوشته است که دو سه سال است که دولت ایران رفتن از طریق جبل را قدغن کرده و امسال فقط پنجاه شصت نفر آن هم با لباس مبدل از این راه آمده اند. وی تأکید می کند که امیر جبل از این بابت ناراحت است، زیرا درآمد خوبی را از دست داده و به همین دلیل، افزون بر برخورد خوبی که با حجاج ایرانی کرده، شرحی نیز به قونسول ایران در جده نوشته و «تمنای مرخصی حجاج را از راه جبل کرده و تعهدات چند نموده بود که من بعد، من جمیع الجهات مواظب حال حجاج بوده و هیچ نوع تعدی و بی احترامی نسبت به آن ها نخواهد شد.»(59) گزارش نایب الصدر به نقل از حجاج راه جبل آن است که در سال 1305 راه باز بوده و امیر جبل رفتار بسیار خوبی با حجاج داشته و حتی کسی را تا مکه فرستاده تا به حجاج خدمت کند. این شخص گله مند بوده است که ویس قونسول جده «هر سال مبلغی از ما به عنوان تعارف می گیرد؛ اگر ندهیم بعضی جعلیات به بابعالی و دربار همایونی عرض می نمایند و قدغن می شود که حاج از طرف جبل عبور کند.» ما نیز این مبلغ را می دهیم، اما از حمله دار می گیریم او هم از حجاج. و بدین ترتیب ستم بر حجاج می رود.(60) به نوشته نایب الصدر درآمد امیر جبل از هر حاجی که از جبل به مکه برود، پانزده تومان و در بازگشت ده تومان است.(61)
گفتنی است، همان گونه که راه شام، پاشای امیر الحاج داشت، و یا محمل مصری که رئیس خود را داشت، حجاج راه جبل نیز با سرپرستی امیر جبل یا شخصی که او تعیین کرده بود به حج می آمدند. میرزا داود در سال 1322 نوشته است: «حمل امیر جبل نیامد و نرسید، می گویند به جهت جنگی که با ابن صیاح دارد، نتوانسته است بیدق خود را بفرستد تا چه شود؟»(62) نیامدن امیر جبل نیز مانعی بر سر راه زائران عجم برای گذر از راه جبل بود. میرزا داود تصریح می کند که امسال به خاطر نیامدن امیر جبل، ایرانی ها می بایست با حمل شامی برگردند.(63)
توصیه ای که معتمدالسلطان سقاباشی ناصرالدین شاه، به نقل نایب الصدر در سال 1305 به زائران راه جبل داشته، این است که حاجی باید توان کجاوه نشینی یا تخت نشینی داشته باشد «آب هم همراه بردارد که سخت نگذرد». طبعا کسانی که پیاده می آیند یا می خواهند سربار دیگران باشند، ممکن است جانشان را از دست بدهند. ویژگی عمده راه جبل این بود که زائر ایرانی در رفتن به حج، مسیرش از عتبات می گذشت و اگر زائری هم اراده زیارت عتبات را داشت، پس از اعمال حج باز از همین راه نجد و جبل به عراق باز می گشت.(64)
به هر روی، زائر ایرانی که می بایست روزها و شب ها روی شتر سفر کند، گاه اجازه آن که برای نماز از کجاوه و شکدف پایین بیاید نداشت و می بایست همانجا نمازش را می خواند. گاه می شد که زائری خوابش می برد یا به دلیلی از شتر می افتاد و می ماند. چنان که حاجی شیخ جعفر ترشیزی برای امین الدوله گفته بود که «در راه جبل، نیم شبی که روی شتر به تهجّد مشغول بوده، از سرین مرکب سُریده، نماز را نبریده، از قافله باز مانده ... تقدیر آن قدر مساعد بوده است که خرجین شیخ هم با خودش به زمین افتاده ... درین حال عربی سوخته سیاه از راه می رسد ... تفقدی از حالش کرده رحمت می آرد ... می رود از یورت و مسکن خودش شتری و مرد دیگر می آرد ... برای راحت و بستن شکسته ها، شیخ را در مضیف قبیله یک اربعین قبول می کنند و پس از شفا و عافیت به نجف می رسانند.»(65)
اگر حاجی آن اندازه توان مالی داشت که بتواند تخت روان اجاره کند، به راحتی می توانست در همانجا به مطالعه هم بپردازد.(66) امین الدوله، در جای دیگری هم نوشته است که «در این صحرا طی طریق می کنیم و در تنهایی به مطالعه تاریخ مکه و مدینه مشغولم.»(67) و نوشته است: «در تخت روان مطالعه کتاب خلاصة الوفاء و آداب و سنن زیارت مدینه منوّره از من فوت نمی شد».(68) این در حالی بود که کجاوه تلاطم زیادی داشته و امکان مطالعه در آن نبوده است.
فتاوی علما در تحریم راه جبل
سند مهمی که در این زمینه در دست است و به وسیله شیخ شهید فضل اللّه نوری تنظیم شده، مجموعه ای از فتاوی علماست که پس از حج سال 1319 در این باره صادر شده است. مقدمه این سند را شیخ فضل اللّه که خود در آن سال مشرف بوده نگاشته و حکایت آزار و اذیت فراوان و تلفات بی حد و شمار این مسیر را گزارش کرده است. این سند که متن فتوای تحریم خود شیخ است ،به همراه فتاوی علما در سال 1320 به چاپ رسیده است.(69)
شیخ فضل اللّه در این متن تحریمه، با اشاره به سفر خود در سال 1319 از راه گیلان واسلامبول از نیت اولیه خود برای بازگشت از طریق شام یاد می کند. اما در مکه از این قصد منصرف شده بنای بازگشت «از طریق جبل» را گذاشته و با وجود مخالفت جمعی از همراهان، اصرار بر آمدن از این راه می کند.
وی روز دوم محرم سال 1320 از مکه به راه افتاده و در هیجدهم ربیع الاول ـ یعنی دو ماه و نیم بعد ـ به یک فرسنگی نجف اشرف رسیده است. شیخ با تحمل شدائد راه دریافته است که با وجود مخالفت برخی از همراهانش، حکمت آمدن از این راه آگاهی یافتن از دشواری های این راه و زمینه سازی صدور فتوای تحریم از طرف خود و سایر علمای نجف برای رفتن از این مسیر بوده است. وی می نویسد:
مجملا با جمعیّت وافره حاج در این سال که سنین متمادیه همچه جمعیتی دیده نشده بود و جمعی از علما و اعیان و اشراف همراه بودند، چنان امر سخت شد که هیچ کس سکون خاطر بر سلامتی و رجوع از این سفر نداشت، اگرچه ظلم حمله دارها و عکاکیم و جمّالها زیاده از حد و حصر است، ولی این مطلب تازه نبوده، در هر سال حاج بیچاره گرفتار انواع حیل و ظلم این طایفه طاغیه بوده اند. چیزی که امسال تازه بود، ظلم بیکران امیر حاج و اعوان او و بی مبالاتی امیر ابن الرشید و کارکنان او بود که خیلی تازه و معجب بود. مخفی نماناد که رفتن در این صحراهای موحشه و این بیابان های بی پایان با این اعراب خونخوار و دشمنان بیشمار عقلا و شرعا غیر جائز و حرام و از اظهر افراد القای نفس در تهلکه است. چیزی که بود این بود که آل رشید در سنوات سابقه در مقام حفظ حاج برآمده با استعداد تمام حمل حاج می نمودند و اخوّه می دادند و تحت الحفظ ذهابا و ایابا حاج آمد و شد می کردند. حال خود امیر خائن و ابدا در مقام حفظ و حراست حاج نیست. خدای می داند که چه قدر از حاج، امسال از بی حفظی تلف شدند. به علاوه آنچه که امیر با تقصیر بالمباشره یا بجنوده کشته و تلف نموده و به هیچ وجه رسیدگی نمی نمود، به محض افتادن حاجی از شتر ـ لغلبة النوم او غیره ـ کسی نبود که از حال آن بیچاره سؤال کند و ملتفت شود، به همان حال در آن صحرا تلف می شد. از این بالاتر که چه قدر نفوس، به صدمات ضرب امیر و اعوان او تلف شدند و چه بسا اشخاص که زاد و راحله آنها را به همه جهت به سرقت بردند و به عسرت و سختی مردند. تمام جماعت حاج واقعه سه شبانه روز توقف داعی را در جبل بعد از حرکت حاج می دانند که به چه سبب بود و اگر توقف نمی شد، چه می شد. باری تأملی نیست که الیوم اقدام به استطراق از راه جبل ذهابا و ایابا مظنون الضرر مالاً و عِرْضًا و نفسًا بلکه مقطوع الضرر است و در این صورت استطراق حرام است و بالفرض اگر کسی دعوی نماید عدم القطع بل عدم الظن به ضرر را، فلا اقل من الاحتمال العقلایی؛ و هذا یکفی فی حرمة الاقدام. مضافا که این دعوی با اطلاع سه هزار نفر حاج منتشر در بلاد جزاف است. فعلی هذا اگر راه منحصر شود بالفرض در این راه استطاعت سِربی ـ طریقی ـ که یکی از اقسام استطاعات لازمه است غیر حاصل و اگر برود، کافی از حجة الاسلام نخواهد بود. و من حسن الاتفاق آن که داعی، وقتی که به نجف اشرف و عتبات عالیات مشرف شده و به زیارت علمای اعلام و حجج اسلام آن بقاع شریفه مرزوق شدم، دیدم که تمام آقایان از کثرت تظلّمات حاج وتراکم شهادات آنها بر واردات، متفق الکلمه حکم به حرمت و منع استطراق از طریق جبل ذهابا و ایابا فرموده اند، به نحوی که ابدا مورد شبهه نمانده و این مطلب خود حقیقتا شاهد قوی است بر واقعیت این حکم و رضای صاحب شریعت بر آن. و پر واضح است که مخالفت احکام این جمع از علمای اعلام حرام است. بناءً علیه امید است اولیای دولت علیه در مقام اجرای احکام شرعیه و حفظ رعایا از تلف و ضرر و غدغن اکید و منع بلیغ فرمایند که دیگر مأمورین جرأت اقدام نداشته باشند. به خصوص در مراجعت که جماعتی انواعه حیل را اعمال می کنند و حاج بیچاره را برای تحصیل غرض خود مغرور می نمایند.
در ذیل این فتوای، فتاوی دیگر مراجع بزرگ آن زمان درج شده است. این افراد عبارتند از: محمد غروی شربیانی است که نوشته است: «چند سال است که احقر حکم بر حرمت نموده ام و حالا هم بالصراحه می گویم که حرام است از وجوه عدیده به مرتبه ای که اگر راه منحصر به همین راه جبل باشد، تکلیف حج ساقط است شخص واجب الحج نمی شود». میرزا حسین طهرانی، آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، محمد حسن مامقانی «با این کلمه متفقه حاجی های امسال ـ علی کثرتهم ـ بر سلب امنیت از راه جبل، شبهه در خدمت استطراق از این راه ذهابا و ایابا نیست، مادامی که بر سلب امنیت باقی است و البته با انحصار طریق در این راه استطاعت طریقی غیر حاصل است.» شیخ محمد طه نجفی، آقامیرزا محمد تقی شیرازی، سید اسماعیل صدر، آخوند ملاعلی نهاوندی، آقا سید محمد کاظم یزدی، شیخ عبداللّه مازندرانی. آقا رضا همدانی، آقا سید محمد طباطبائی، آقا میرزا فتح اللّه مشهور به شیخ الشریعة اصفهانی، آقا سید ابوالقاسم اشکوری، آقا شیخ عبدالحسین فرزند شیخ راضی، آقا شیخ عباس کاشف الغطاء، آقا شیخ محمد تقی دزفولی، آقا سید جعفر طباطبائی، آقا شیخ حسین فرزند زین العابدین مازندرانی.(70)
ج: راه شام
زائران ایرانی از روزگار صفوی، و تا نیمه دوره قاجاری، راهی که به طور غالب، انتخاب می کردند، رفتن به سمت حلب و شام و از آنجا به مدینه بود. این مسیر می توانست از طریق تبریز به عثمانی و از آنجا به سمت جنوب ترکیه باشد، چنان که ممکن بود از راه بغداد به سمت شمال عراق و از آنجا در حاشیه فرات به سمت سوریه باشد. یک زائر اصفهانی در اواخر دوره صفوی این منازل را برای رفتن به مدینه طی کرده است: کاشان، قم، ساوه، قزوین، سلطانیه و زنجان، میانه، تبریز، اردوباد، نخجوان، ایروان، ورود به کشور عثمانی، گذر از حاشیه فرات، حلب، دمشق، مدینه.(71)
زائر ایرانی پس از رسیدن به دمشق در آنجا برنامه سفر خویش را به مدینه تنظیم کرده، اسباب سفر را از شتر و عکام و غیره تدارک می دید و به همراه کاروان یا به اصطلاح محمل شام که بزرگترین کاروان حج بود، به سمت مدینه به راه می افتاد. بر اساس گزارش اعتماد السلطنه در سال 1263 زائران ایرانی طی پانزده روز توقف در دمشق، اسباب سفر خود را فراهم کرده و پس از آن به سوی حجاز حرکت کردند.(72)
این راه به دلیل آبادی، از نظر آب و آذوقه دشواری کمتری نسبت به راه جبل داشت، اما در مقایسه با راه جبل، بسیار دور بود. در سال 1302 گزارش شده است که «در این اوقات، اهالی ایران به واسطه دوری راه و زحمت بسیار و مخارج بی شمار کمتر از این راه می روند.»(73) زمان رسیدن از مدینه به دمشق، یک ماه راه بود.(74)
زائرانی که از ایران به زیارت عتبات عالیات در عراق می رفتند، برای رفتن به حج از مسیر یاد شده، مسیر خود را در حاشیه رودخانه فرات ادامه داده و سپس به خاک سوریه وارد شده، از آنجا به حلب می رفتند.
برای نمونه مسیری که یک زائر ایرانی از کاظمین تا حلب در سال 1306 طی کرده به این شرح است:
کاظمین، نقطه، شریعه، رمادی، هیت، بغدادیه، عانه، نهیه، ابوکمال، صالحیه، میادی، دیر، قشله، معدان، سنج، محمدی یا رقّه، حمّام علی، مسکنه، دیرحافظ (از اینجا به بعد از شط فرات دور می شود)، و سپس حلب.(75)
یک مسیر دیگر از عراق به شام، بدون ورود به حلب نیز از این شهرها و مناطق می گذشته است: کربلا، مسیب، خیریه، زباله، رمادی، هیت، بغدادی، حدیثه، فِهْمه، عانه، نِهْیَه، قایم، مشاهده، صالحیه، میادین، دیر، قواقف، سُخْنَه، اَرَک، تدمر، بیضاء، قریتین، عُتْمه، قطیفه، دمشق.(76) مانند همین مسیر را با توضیحات مفصل تر و دقیق تر، میرزاعلی اصفهانی که در سال 1331 از طریق عراق به شام، به حج مشرف شده، به دست داده(77) و اشاره کرده است که از نقطه ای خاص پس از دیر، برخی راه حلب را انتخاب کرده و خود آنها تحت فشار حمله دارها مستقیم به دمشق رفته اند.(78) وی سختی های این راه را گوشزد کرده و گویی به خاطر این سختی ها، از نرفتن به مسیر حلب پشیمان شده است.(79)
به هر روی، راه زمینی از حلب تا دمشق مشخص است، اما کسانی که تمایل به گشت در طرابلس و بیروت و عکا و حتی پورت سعید و اسکندریه و قاهره را داشتند، در رفتن یا برگشتن ممکن بود که از مسیر دریا استفاده کنند و به دیدن این مناطق بروند و سپس از طریق دریا به سمت جده حرکت کنند. این زمانی ممکن بود که کانال سوئز باز شده و دریای مدیترانه را با دریای سرخ پیوند داده است.
مهمترین نکته برای راه شام آن بود که زائر عجم همراه قافله و محمل شامی که امیرالحاج دولت عثمانی نیز با آن بود، به حجاز می رفت و به این ترتیب، به دلیل جمعیت زیاد این کاروان [که در سال 1263 پنجاه هزار نفر بوده(80)] و محافظان بیشمارش، در امنیت کامل بود. در واقع، پاشایی که از سوی دولت عثمانی انتخاب می شد، به نوعی امیرالحاج به حساب آمده و به نوشته حاجی علی خان اعتمادالسلطنه در سال 1263 «جمیع اختیار همه حاج رومی و ایرانی و هندی و عرب و عجم با اوست».(81) زمانی که در سال 1322 دو ایرانی برای شکایت نزد عبدالرحمان پاشا امیر حجاج شام آمدند و میرزا داود در آنجا نشسته بود، پاشا گفت که با بودن ایشان من میان شما حکم نمی کنم.(82)
مخبرالسلطنه در سال 1321 می نویسد «یک ساعت و نیم لازم بود که دنباله قافله، جای سر قافله بیاید». دراین محمل، سه هزار شتر بود که در چهار قطار حرکت می کردند «دو قطار یک طرف و دو قطار یک طرف می رفتند، بین آنها ده ذرع عرض، خیابانی می افتاد، کأنّه آن حیوانات مشق کرده اند، ابدا در عرض خیابان اعوجاجی پدید نمی آمد.»(83)
انتخاب راه شام، این توفیق را نصیب زائر می کرد تا در دمشق نیز به زیارت قبور و اماکن متبرکه آنجا برود. همچنین راه شام، پس از سال 1326 قمری، این امتیاز را داشت که از دمشق تا مدینه، خط آهن کشیده شده و مسافران می توانستند از قطار یا به اصطلاح رایج آن روزگار شُمَنْدُفِر استفاده کنند.
د: راه اسلامبول به جده
راه دیگر ایرانیان برای رفتن به حج، رفتن به استانبول بود که می توانست از راه های مختلف صورت گیرد. پیشنهاد نجم الملک در سال 1306 آن است که «حجاج ایرانی از انزلی به سمت تفلیس بروند و بعد، از اسلامبول و کنار مصر بگذرند و به جده وارد شوند.»(84) اگر زائر خراسانی بود، از مشهد به سمت عشق آباد رفته، از آنجا عرض دریای مازندران را طی کرده، به سمت بادکوبه و تفلیس می رفت و سپس با راه آهن عازم ساحل دریای سیاه شده به اسلامبول می رفت.(85) بخشی از این مسیر با راه آهن و بخشی با کشتی سپری می شد و حجاجی که از بلاد خراسان و سرزمین روسیه بودند، از این طریق عازم می شدند. مصیبت هایی که در این مسیر بر سر میرزا داود آمده بود، سبب نگرانی اواز این راه شده، می نویسد: «آمدن به مکه از این راه موجب ثواب که نخواهد بود، قطعا موجب عقاب است، چون هم خوف بر اتلاف مال و هم خوف تلف جان و هم از دست رفتن وظایف و عبادات یومیه فرضیه، و عدم تحصیل و تمکن طهارت همه را تا اینجا دارد، تا بعد از این چه شود، به خصوص بر زنها که حرام است قطعا».(86)
زمانی که حاج به اسلامبول می رسید، می توانست مستقیم با کشتی به دریای سرخ و بندر ینبع یا جده وارد شود، همان طور که می توانست به مصر رفته از شهرهای اسکندریه و قاهره و پرت سعید و حتی بیروت و غیره دیدن کند. فرهاد میرزا (در سال 1292) از ایران به استانبول رفته، از آنجا به قاهره و سپس از طریق کانال سوئز به دریای سرخ و سپس به بندر ینبع وارد شده و از آنجا با شتر روانه مدینه شده است.(87) فراهانی نیز همین مسیر را طی کرده است. برخی همین مسیر یا راهی طولانی تر را در بازگشت داشتند. حسام السلطنه در سال 1297 در بازگشت از مدینه، راهی شام شده از آنجا به بیت المقدس رفته، سپس به سوی اسکندریه و قاهره عزیمت کرده، در مسیر بازگشت به استانبول و از آنجا به تفلیس، ایروان، نخجوان و سپس به ایران وارد شده است.
فراهانی برای کسانی که از انزلی به استانبول و از آنجا به ینبع می روند، مشکل زمان را نیز حل کرده است. به نظر وی که سفرش در سال 1302 انجام شده، بهتر چنین است که شخص در 25 رمضان در انزلی به کشتی نشسته ده روزه به اسلامبول بیاید. ده روز هم آنجا توقف کرده، در 15 شوال عازم ینبع شود که دوازده روز این راه طی می شود. درآن جا نیز با شتر، شش روزه به مدینه رفته تا 25 ذی قعده آنجا بماند. سپس به سمت مکه حرکت کند که ششم یا هفتم ذی حجه آنجا برسد.(88)
امین الدوله در سال 1316 از راه بادکوبه با قطار عازم ساحل دریای سیاه شده، از آنجا با کشتی به استانبول رفته و سپس از طریق مصر و کانال سوئز با کشتی عازم حجاز شده است.(89) وی می نویسد که «در سوئز دسته های حاجیان ایرانی پی در پی می رسیدند و دیده ها را به دیدار ایشان روشن می کردیم.»(90)
گذشت که هر کدام از این راه ها، محاسن ومعایب خود را داشت. در سال 1302 که حدود سه هزار و اندی حاج ایرانی به مکه آمده بود «هشت صد نفر از راه شام آمد که پنجاه نفر از آنها از تشنگی و باد سام مرده بودند، قریب یکصد نفر هم از راه جبل به دزدی و لباس تبدیل آمدند و یک هزار و دویست نفر از راه بوشهر و بندرعباس و بغداد آمده و از جده وارد شده و یک هزار و کسری هم از راه اسلامبول آمدند و از جده و ینبع وارد شدند.»(91)
پی نوشتها:
1 ـ میرزا علی اصفهانی، ص 209
2 ـ میرزا علی اصفهانی، ص 214
3 ـ فرهاد میرزا، ص 162 4 ـ فراهانی، ص 185 5 ـ سفرنامه منظوم حج، ص 82 6 ـ سفرنامه منظوم، ص 70
7 ـ برای نمونه بنگرید: افضل التواریخ، ص 337. آقا احمد کرمانشاهی در کتاب «مرآة الأحوال» خود که سفرنامه او به هند و در ضمن شرح حال خود اوست، با اشاره به سفرنامه های انگلیسی ها می نویسد: اگر کسی [از آنان] به مُلکی رود و یا از عجایب المخلوقات چیزی ببیند، آن را و احوال آن و ملک را و آن حیوان را نویسد و صورت آن را کشد و چون به کلکته و دارالریاسه دیگر این جماعت رسد، وی را اعزاز کنند و آن کتاب را در چهاپخانه (کذا) برده از آن صدها نسخه چاپ کنند و به قالب نویسند... و لهذا هر کس به هر ملکی که رفت یا به جزیره ای که رسید، احوال آن را به شوق آنکه علاوه بر اعزاز و اشتهار، مبلغ کلّی عاید او خواهد شد، ثبت می کند. مرات الأحوال، (آقا احمد کرمانشاهی، قم، انصاریان، 1373) ج 2، ص 882 . گزارش ما را در باره این کتاب بنگرید در: مقالات تاریخی، دفتر اول، (قم، الهادی، 1375) صص 97 ـ 148
8 ـ یکی از کارهای دارالترجمه ناصری، ترجمه همین سفرنامه ها بود. برای نمونه باید از ترجمه سفرنامه «اوایلسن» به ایران یاد کرد که سید عبداللّه آن را ترجمه و به ناصرالدین شاه اهدا کرده است (فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی ایران، ج 3، ص 37، 176 . نمونه های دیگر: سفرنامه ترکستان از «پاشینو»، ترجمه داود خانف، همانجا، ج 3، ص 219، 252 . سفرنامه تونس، از «رباتل» و «دکتر تیران»، ترجمه علی نامه نگار، همانجا، ج 3، ص 291 . تنها در همین مجلّد از دهها سفرنامه دیگر که برای ناصرالدین شاه ترجمه شده، نام برده است.
9 ـ مانند سفرنامه «مسیر طالبی فی بلاد افرنجی» از میرزا ابوطالب خان اصفهانی (م 1221) که در فاصله سال های 1213 ـ 1218 در انگلیس و هند بوده و سفرنامه خود را نوشته است. نمونه دیگر «سفرنامه و حیرتنامه» سلطان الواعظین است که گزارش سفر او به هند در سال 1221 است و آن را در سال 1231 به دستور فتحعلی شاه تدوین کرد. نمونه دیگر، «تحفة العالم» از عبداللطیف شوشتری (1172 ـ 1220) است که گزارش سفر و زندگی اش را از سال 1202 تا 1216 ـ که در هند بوده و همانجا درگذشته ـ در آن نوشته است.
10 ـ «سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات» یا «شهریار جاده ها»، به کوشش محمدرضا عباسی ـ پرویز بدیعی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1372. سه نمونه دیگر: سفرنامه ابوالحسن خان فخرالملک اردلان به عتبات، (سفر سال 1304) به کوشش محمد رضا عباسی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1372. سفرنامه ادیب الملک به عتبات، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، دادجو، 1364. سفرنامه عضدالملک به عتبات، به کوشش حسن مرسلوند، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش های فرهنگی، 1370
11 ـ امین الدوله، ص 248
12 ـ امین الدوله، ص 255
13 ـ امین الدوله، ص 281
14 ـ نجم الملک، ص 184
15 ـ فرهاد میرزا، ص 183
16 ـ فراهانی، ص 192
17 ـ مخبرالسلطنه، ص 256
18 ـ نایب الصدر، ص 136
19 ـ نایب الصدر، ص 172
20 ـ فراهانی، ص 200
21 ـ برای نمونه، نک : امین الدوله، ص 205
22 ـ در سال 1292 که فرهاد میرزابه حج رفت، شریفِ مکه نشان دولت ایران رابه او نشان دادکه به وی داده شده اما فرمان ندارد. فرهاد میرزا قول داد تا فرمان آن نیز از تهران برای وی ارسال شود. فرهاد میرزا، ص 223
23 ـ در این باره بنگرید به: علل برافتادن صفویان مقاله: پاره ای از مسائل حجاج شیعی در دوره صفوی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372
24 ـ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، قاجاریه، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، کیهان، 1368، ج 1، ص 258
25 ـ اکسیر التواریخ، ص 369 ـ 370
26 ـ میرزاعلی اصفهانی، ص 200
27 ـ میرزا داود، ص 105
28 ـ فراهانی، ص 168
29 ـ محمد ولی میرزا، ص 275
30 ـ نایب الصدر، ص 242
31 ـ نک : سفرنامه عتبات و مکه، ص 159 و 160
32 ـ نجم الملک، ص 173
33 ـ سفرنامه جزائری، ص 33
34 ـ بزم غریب، ص 764
35 ـ دختر فرهاد میرزا، ص 302
36 ـ سفرنامه عتبات و مکه، ص 163
37 ـ امین الدوله، ص 68
38 ـ امین الدوله، ص 75
39 ـ جزائری، ص 37 ؛ سفرنامه عتبات و مکه، ص 163
40 ـ جزائری، ص 69 و 70
41 ـ جزائری، ص 36 ؛ سفرنامه عتبات و مکه، ص 167
42 ـ ظهیرالملک، ص 255
43 ـ نایب الصدر، ص 140، و نک : 128 و 129 در باره اختلاف نظر در این باره.
44 ـ جزائری، ص 68
45 ـ دختر فرهاد میرزا، ص 279
46 ـ دختر فرهاد میرزا، ص 282
47 ـ نک : محمد ولی میرزا، ص 240
48 ـ سفرنامه عتبات و مکه، ص 180
49 ـ نجم الملک، ص 183
50 ـ نجم الملک، ص 184
51 ـ نجم الملک، ص 185
52 ـ نجم الملک، ص 185
53 ـ سفرنامه منظوم حج، (سفرنامه ابیوردی)، ص 92
54 ـ میرزا علی اصفهانی، ص 221
55 ـ سفرنامه عتبات و مکه، ص 176
56 ـ دختر فرهاد میرزا، ص 292
57 ـ محمد ولی میرزا، ص 239
58 ـ محمد ولی میرزا، ص 241
59 ـ فراهانی، ص 211 ـ 212
60 ـ نایب الصدر، ص 168
61 ـ نایب الصدر، ص 169
62 ـ میرزا داود، ص 105
63 ـ میرزا داود، ص 139
64 ـ امین الدوله، ص 270
65 ـ امین الدوله، ص 90
66 ـ امین الدوله، ص 220
67 ـ امین الدوله، 227
68 ـ امین الدوله، ص 241
69 ـ در باره این سفر اشاراتی هم قزوینی آورده است. بنگرید: یادداشتهای قزوینی، (به کوشش ایرج افشار، تهران، علمی، 1363) ج 6، ص 113 ـ 119
70 ـ رسائل، اعلامیه ها مکتوبات،... و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 1، ص 40 ـ 54
71 ـ سفرنامه منظوم حج، صص 25 ـ 70
72 ـ اعتماد السلطنه، ص 89
73 ـ فراهانی، ص 211
74 ـ مخبرالسلطنه، ص 272
75 ـ ظهیرالملک، ص 234 ـ 243
76 ـ کازرونی، صص 335 ـ 345
77 ـ میرزا علی اصفهانی، صص 157 ـ 180
78 ـ میرزاعلی اصفهانی، ص 172
79 ـ میرزا علی اصفهانی، ص 174
80 ـ اعتمادالسلطنه، ص 93
81 ـ اعتماد السلطنه، ص 91
82 ـ میرزا داود، ص 171
83 ـ مخبرالسلطنه، ص 273
84 ـ نجم الملک، ص 185
85 ـ میرزا داود، ص 37
86 ـ میرزا داود، ص 69
87 ـ فرهاد میرزا، ص 155 ـ 156
88 ـ فراهانی، ص 156
89 ـ سفرنامه امین الدوله،
90 ـ امین الدوله، ص 135
91 ـ فراهانی، ص 170
نظر شما