موضوع : پژوهش | مقاله

حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار

مجله  میقات حج  پاییز 1380، شماره 37 

نویسنده : رسول جعفریان
90
(1210 ـ 1344 ق .)

مقاله حاضر سوّمین بخش از «حج گزاری در دوره قاجار» است که بخش اوّل و دوّم آن در شماره های 32 و 33 منتشر شد و به یاری خداوند بخش پایانی آن در شماره آینده از نظر شما گرامیان خواهد گذشت:

برخورد ساکنان مکه و مدینه با ایرانیان
برخورد مردم مکه با ایرانیان
به رغم آن که دو شهر مکه و مدینه در منطقه حجاز قرار دارد و به نظر می رسد که باید به لحاظ مذهبی و فرهنگی وضعیت مشابهی داشته باشد، اما به دلایل تاریخی و قومی، تا اندازه ای تفاوت میان این دو شهر هست. این تفاوت اولا به لحاظ سکونت اقلیتی شیعه با نام نخاوله در مدینه طی چند قرن گذشته است، در حالی که در مکه چنین وضعیتی وجود ندارد. و دیگر آن که تعصب مذهبی در شهر مدینه بیشتر بوده و دلیل آن نیز به لحاظ تاریخی، آن است که افراد مذهبی که به حجاز مهاجرت می کرده اند، به طور عمده در مدینه مقیم شده و وضعیت مذهبی این شهر را تحت تأثیر قرار می داده اند. آگاهیم که سکونت دائم در مکه، به عکس مدینه، به هیچ روی مورد تشویق قرار نگرفته است. در اینجا، پس از این مقدمه کلی، به برخورد ساکنان این دو شهر با حجاج ایرانی می پردازیم. ابتدا از شهر مکه آغاز می کنیم.

آنچه که در باره برخورد مردم مکه ـ به عنوان مرکز شریف نشین ـ با حجاج ایرانی گفته شده، نشان می دهد که گروه های مختلف از شریف و دستگاه اداری او و والی مکه گرفته تا خواجگان حرم و همچنین مطوف ها و نیز توده های مردم، به تناسب نوع مناسباتشان با ایرانیان برخوردهای متفاوتی داشته اند.

در میان شرفای مکه و خاندان آنان که از سادات بودند، شیعیان امامی یافت می شدند که علاقه مند به ایرانیان بوده و به آنها احترام می گذاشتند. این علاقه، افزون بر علائق مذهبی می توانست از نظر مالی نیز برای شریف مکه فوایدی داشته باشد؛ چرا که علاوه بر پولی که از حجاج گرفته می شد، دولت ایران نیز از طریق سفارت خود در عثمانی توجه به شریف داشت. به علاوه، شریف نماینده رسمی دولت عثمانی بود و هر نوع برخورد منفی او با ایرانیان، جنبه سیاسی نیز پیدا می کرد.

علاوه بر شریف، مطوف ها که سروکار با ایرانیان داشتند، به طور عمده شیعه بوده و از این جهت و نیز برای منافع مادی خود، می کوشیدند تا با ایرانیان برخورد مناسبی داشته باشند تا مشتریان بیشتری را برای دوره های بعد جذب کنند.

در میان عامه مردم نیز شیعیان اندکی یافت می شدند که آنان نیز به دلیل حس مشترک مذهبی، روابطشان با ایرانیان مناسب بود. از اینها که بگذریم، توده سنی این شهر به رغم آن که تعصب کمتری در مقایسه با مدینه دارد، اما به طور طبیعی تحت تأثیر تبلیغات ضد شیعه در این شهر قرار داشته و از این زاویه ممکن بود که برخورد خوبی با ایرانیان نداشته باشد. این مسأله در باره خواجگان حرم که ممکن بود سنیان متعصبی باشند، صدق می کند. امام حرم نیز بسته به مقدار تعصب خود و پیروی از سنت های پیشین، نسبت به روافض یعنی شیعه ها اظهار برائت کرده در دعاهای خود آنان را سب و لعن می کرد.

بروجردی در سال 1261 در باره برخورد با شیعه در این شهر چنین می نویسد: و نماز جمعه خاصه حنفی و شافعی و پس از درود به صاحب مقام محمود و مدح صحابه و خلفا و باقی عشره مبشرَّه و حسنین و حمزه و عباس عَمَّیْن نبی صلی الله علیه و آله به دعای سلطان و شریف محمدبن عون می کوشند. و در نفرین به گفتار: «الّلهم العن الکفرة و الرفضة» می خروشند و در مکه معظمه فقط چشم از لعن و سبّ روافض نمی پوشند. و دیگر در مکه معظمه دو حمام است. دیگر از اقوام شریف غالب سابق الذکر شریف سلیمان نامی است، جوان که با وجود بودن پدر متعصب، چندی است از مذهب خارج و از خلّص شیعیان است.»(1) بروجردی در حواشی همانجا، از تشیع شریف محمدبن عون صحبت کرده و از مجلسی یاد می کند که در حضور امیر حاج عجم ایران برگزار شده و شریف محمد به نوعی تشیّع خود را نشان داده است.(2)

حضور یک شاهزاده ایرانی در مکه، سبب می شد تا از شدت برخورد با ایرانیان کاسته شده با احترام بیشتری با آنان برخورد شود. حسام السلطنه که به عنوان یک شاهزاده مورد احترام وارد مکه شده بود، نوشته است که «امسال ـ یعنی سال 1297 ـ به ملاحظه رعایتی که از من می دیدند و سفارشاتی که از من شنیدند، با حجاج به احترام حرکت می نمودند و اذیت نمی کردند.»(3)

فراهانی در سال 1302 نوشته است که مکه «قریب شصت نفر شیعه دارد که اغلب همین مطوفین هستند که با عجم محشور و از سادات حسینی می باشند و این شیعه ها چندان تقیه عجالة ندارند، واضح و آشکار اظهار تشیع می نمایند و بعضی از همین شیعه ها در ایام عاشورا روضه خوانی می کنند. از جمله سید ابوالفضل که یکی از مطوفین و داماد موسی بغدادی، که موسی بغدادی نیز شیعه و از تجّار معتبر و اغلب معاملات شریف مکه با اوست.»(4) همو اشاره می کند که پس از اعمال حج که از مکه عازم مدینه بوده اند، در «شب هشتم عاشوراـ محَرَّم، حجاج عجم جمع شده و بی تقیه روضه خوانی مفصلی کردند و اهالی رابغ هم اغلب جمع بودند.»(5) همین گروه در منازل بعدی نیز مراسم روضه خوانی برپا می کردند.(6) نایب الصدر هم در سال 1305 از مطوفین یاد کرده که «غالب شیعه هستند».(7)

فراهانی در سال 1302 از بهبود روابط مکیان با حجاج عجم سخن گفته می نویسد: «سابقا در مکه، اهالی، حجاج عجم را که شیعه بودند بسیار اذیت می کردند و آنها هم کمال تقیّه را می نمودند، و در این اوان به واسطه ضعف دولت روم و قانون فرنگی مآبی که درآنجا معمول شده و قوّت دولت عجم، این رسم به کلی متروک و اذیتی نسبت به عجم نمی شود و اگر تقیّه هم نکنند کسی متعرض نخواهد شد و کمال احترام را از عجمها دارند.»(8)

نایب الصدر در شرح تحقیر ایرانیان در مکه در سال 1305 از اطفال مکی یاد می کند که دور یک ایرانی را گرفته او را به استهزاء گرفته بودند.(9) نجم الملک در سال 1306 با اشاره به تبعیضی که در مکه میان عرب و عجم گذاشته می شود، و نقل حکایتی از کتک خوردن یک زائر ایرانی به خاطر همراه بردن گیوه هایش به داخل مسجد الحرام، می نویسد: این ایرادات همان ـ تنها ـ بر حجاج ایرانی است. اعراب مختلف، نعلین زیر بغل گذاشته وارد مسجد می شوند و احدی متعرّض آنها نمی شود. خلاصه این است که به سبب مجهولی، همه ساله مردم ایران در زحمت و مشقت اند.»(10)

امین الدوله در سال 1316 از خانه ای که برای اقامت وی در نظر گرفته شده بوده و از منشی خاص شریف مکه بوده، خبر داده و می نویسد که در آنجا همه تمثال شاهنشاه شهید ناصرالدین شاه دارد و صاحب منزل خواسته است خلوص خود را به ایرانیان اثبات کند.»(11)

در گزارشی نیز که از سال 1317 در دست است، در مکه شهرت داشته که شریف بر مذهب تشیع بوده است. به نظر این زائر، «شریف مکه نسبت به حاج عجم خیلی مهربان و توجه خاطر دارد، حتی آن که اهل مکه نسبت تشیع به او می دهند و امسال قبل از ورود حاج، اعلان احترام حاج ایرانی را عموما داده بود ... از طرف سلطنت قاهره علیه اسلامبول هم توصیه های رعایت حاج عجم داده می شود.»(12) نیز گفته شده است که در همان سال به محض ورود به مکه «در خانه شیخ علی جمّال که شیعه و از مطوفین محترم و همراهان عجم است، منزل گرفتیم.»(13)

گفتنی است که ایرانیان حتی در انتخاب قهوه خانه، در تلاش بودند تا جایی بروند که صاحبش شیعه مذهب باشد. از جمله در مکه «قهوه خانه حاجی قنبر معروف [است [که از شیعیان با همّت غیور است و در قهوه خانه اش لیله غدیر تعزیه امام سجاد علیه السلام منعقد و آش بسیار مفصلی طبخ می نماید و به حاجیان هدیه می دهد». این جلسه برگزار شده و از دید این گزارشگر «انعقاد چنین مجلسی در آن نقطه که مرکز متعصبین عامه است، خیلی شعار بزرگی است برای جعفریان ـ یعنی جعفری مذهبان».(14)

در چنین فضایی که شیعه کم بود، گاه اتفاق استثنایی هم رخ می داد. محمد ولی میرزا در سال 1260 نوشته است که هر روز در مسجد الحرام قرآن می خواندم. یک روز قرآن را «به دست یک حضرموتی شیعه دادم که نگاه بدارد تا من از طواف برگردم. بعد از برگشتن سید قرآن را برد.» شگفتی محمد ولی میرزا آن است که روزهای قبل «قرآن را به عربها و اهل مکه می دادم» همه برگرداندند، اما این بار قرآن از دست رفت!(15)

در گزارشی از سال 1331 گفته شده است که آغاوات های مکه رفتار بهتری در مقایسه با آغاوات های مدینه دارند: «خواجه وات که آغاواتشان گویند، مواظبت دارند، اخلاقشان خیلی بهتر از خواجه وات مدینه است، بلکه طرف نسبت نیست، به هیچ وجه تفاوتی فیما بین ایرانی و غیره نمی گذارند؛ خیلی نجابت آنان ما را مسرور کرد.»(16) همین نویسنده از تمسخر بچه های مکه نسبت به زائران شیعه سخن گفته، می نویسد: «در بازارها می رفتیم. حضرات جوان ها هر کس را می فهمیدند شیعه است، اداش را در می آوردند و صدا می زدند حاجی علی حاجی عمر!»(17) در برخی از منابع، اشاره به اقامت برخی از ایرانیان در جده شده است. از جمله آنها سید مختار نامی بوده که نایب الصدر با همراهانش پس از بازگشت از حج و سفر به مدینه، در جده به منزل او وارد شده اند. به نوشته او «سید مختار از سادات دشتستانی و سالها است که در حجاز متوقف است و همه اهالی آنجا او را به حُبّ حیدر کرار و دشمن داشتن دشمنان آل رسول می شناسند... و در این دو ماه محرم هر شب روضه خوانی دارد.»(18)

برخورد مردم مدینه با عجم
در باره برخورد عامه مردم مدینه، با زائران عجم، گزارشهای مختلفی در دست است. گذشت که به دلیل منازعات طولانی شیعه و سنی از یک طرف، و جدال و نزاع صفویان و عثمانیان طی دو قرن و تبلیغاتی که از ناحیه عثمانی ها و سنیان متعصب بر ضد شیعه در این شهر صورت می گرفته، می بایست اصل را بر بدبینی ساکنان این شهر نسبت به شیعه و طبعا ایرانیان گذاشت که شیعه مذهب بودند. این مسأله نه تنها نسبت به مدینه که در تعصب مذهبی شهرت داشته بلکه برای ساکنان نواحی آن نیز صادق است. در باره وکیل کشتی هایی که در بندر ینبع لنگر انداخته بوده، گفته شده است که «آدم ستم پیشه است و سنی متعصب و با جنس ایرانی دشمن است».(19) نیز اشاره کردیم که مدینه به عنوان محل مهاجرت سنیان متعصب، در برخورد با شیعیان سخت گیرتر بوده است.

در باره این شهر یک نکته دیگر را هم باید افزود و آن این که نزاع ساکنان شهر با نخاوله شیعه مذهب که در روستاهای اطراف بودند، آنان را نسبت به ایرانیان نیز که نوعی اتحاد مذهبی با نخاوله داشتند، بدبین می کرد.

اما گزارش برخورد مردم این شهر با ایرانیان در منابع موجود:

زائری در سال 1261 نوشته است: با این که اهل مدینه، نسبت به اهل مکه، بسی مهربان و با سلوک اند، عجم در انظار ایشان مفلوک و معتبرین حجاج، بسی دنی و صُعْلوک.»(20) این ناشی از تعصب جاهلی است که از قدیم الایام میان عرب وجود داشته است. متقابلا برخی از عجم ها نیز با همین دید تحقیرآمیز به عربها نگاه می کردند. امین الدوله می نویسد: «شترها را نزدیک چادرها خوابانیده اند، عربده عرب و شتر بهم آمیخته، عفونت این دو جانور به یکدیگر پیشی می گیرد.»(21) طبعا چون در مدینه قدرتی نداشتند، نمی توانستند برخورد تندی داشته باشند.

گزارش مفصلی که از برخورد خشن عربها با عجم ها از سال 1306 نقل شده جالب توجه است. میرزا عبدالغفار نجم الملک منجم باشی، گویا به هدف آگاه کردن دربار قاجاری، نوشته است: آنچه خانه زاد در خاک حجاز دید، این است که مردم عجم نمی دانم از چه بابت در انظار مردم آنجا مغضوب و حقیر و خفیف اند، بلکه از سگ پست ترند و با وجود آن که در این سنوات، به حسن کفایت حاجی میرزا حسن کارپرداز مقیم جده، خیلی رفاهیّت دست داده، باز خالی از خطر نبود، خاصه در مدینه طیبه که خون و مال عجم را حلال و مباح می دانند و به هر قسم بتوانند در صدمه حجاج کوتاهی نمی کنند. حتی سید حسن مطوّف که از جانب معین الملک برای مطوّفی ایران مأمور است، کمال بدسلوکی را می نماید. سال هاست رسم چنین شده که هر نفر حاجی مبلغ دو ریال فرنگ که معادل دوازده هزار دینار باشد به او بدهند تا در میان مزوّرین و خدّام قسمت کند. این مردِ وحشی بی ادب، با جمعی از خواجه ها و عسکر، برای وصول این تنخواه، در نیمه شبی بی خبر وارد اردوی حجاج بی صاحب می شود و در وقتی که مردم در چادرهای خود خوابیده اند، بعضی تنها و بعضی با عیال، بدون اذن شبیخون زده می ریزند بر سر آنها و با کمال خفّت آن وجه را وصول می کنند. عجیب این است که اهل مدینه با این کمال بی ادبی و وحشی گری، مردم ایران را یک ذرّه وقری نمی نهند و در نوع انسان محسوب نمی دارند ... و اهل ایران با آن که اغلب به لباس منقّح بودند، روزها را اختیار نداشتند که چندان در مسجد برای زیارت توقف کنند، و تنها جرأت نمی کردند به مسجد روند و شب ها را به کلّی ممنوع بودند از دخول مسجد.(22)

نجم الملک پس از اظهار این که خود مشاهده کرده است که چه طور یک بچه عرب در مدینه، دو ایرانی را آزار می کرده و آنها جرأت برخورد با او را نداشتند، می نویسد: از امتیازات اعراب، که در تمام خاک عربستان دیدم، این است که هر گاه منازعه ای رخ دهد فی ما بین یک نفر عرب و یک نفر عجم، آن عرب حق دارد که هر نوع فحش و تهمتی بر آن عجم نسبت دهد، ولی عجم حق یک کلمه سؤال و جواب ندارد و الاّ آن قدر اعراب بر سر او می ریزند و می کوبندش که هلاک شود.(23)

مخبرالسلطنه هم در سال 1321 این نکته را به حق دریافته است که «در مدینه تعصب بیشتر» از مکه است.(24) وی به خصوص این تعصب را متوجه بخارائی هایی می داند که «همیشه جمعی مجاورند». زمانی که مخبرالسلطنه وضو می گرفته، تنی چند از آنان، با نگاه «غضب آلود» به او می نگریسته اند.(25) افزونی تعصب مدنی ها، مسأله ای است که تا به امروز نیز می توان آن را مشاهده کرد. سیف الدوله نیز اهل آن «ولایت» را «بسیار متکبر و سخت دل، بی رحم، بدسلوک و زبان دراز» وصف می کند.(26)

در گزارشی که به سال 1331 نوشته شده آمده است: سلوک حضرات مدنی ها با جماعت عجم و شیعه، فوق العاده مُقرّح قلب است. صاحبان غیرت و اربابان نفوذ و همّت را فریضه ذمّه است که فکری به حال این شیعیان بیچاره بکنند.(27) وی اشاره می کند که «زوّار را به شتم و ضرب طرد می نمایند و خود با کفش در داخل روضه مطهره تفرّج و تفرعن می نمایند و استهزای ایشان می کنند ... به علاوه آن که هر نفری یک مجیدی و نیم به عنوان مزوّری و مطوّفی می گیرند به هر تزویری باشد».(28)

برخورد آغایان حرم مدینه با شیعه نیز در دوره های مختلف، به صورت های متفاوتی نقل شده است. حجاج ایرانی به دلیل شیعه بودن و ایرانی بودن، در اقلیت بودند و در برابر متعصبین مذهبی این شهر نیاز به حمایت داشتند.

در برابر آنچه گذشت، بروجردی در سال 1261 قمری از خوش رفتاری آغایان مدینه سخن گفته می نویسد: آغایان خواجه مدینه طیبه، برخلاف مکه معظمه، مستغنی الطبع و بی آزارند.(29)

نویسنده دیگری که سال 1317 حج گزارده، بر رعایت اصول مورد نظر آغایان در وقت حضور زائران در مسجد تأکید کرده و می نویسد:

با مردم ایرانی و حاج عجم هم بی جهت از طرف آنها بی احترامی و ایذا و اذیت نمی شود، مگر از جانب خودشان، سوء ادب و بی پروایی و دنائت و گدایی در ورود و خروج شود و الاّ اگر از روی ادب و لباس پاکیزه و قانون تقیه وارد روضه منوّره شوند، و هنگام نماز جماعت جلوی نماز حضرات راه نروند و اقتدا کنند و مهر نماز موقوف دارند وبه آغایان خواجه و بعض مزوّرین که مقابل ضریح مبارک نبوی و ضریح مقدس صدیقه طاهره صلوات اللّه علیها ایستاده اند، مختصر بذلی اگرچه یک قران دو قران باشد بشود، خیلی خیلی محترم خواهند بود.(30)

البته این موارد، برای کسانی است که پولی در بساط داشته باشند و با افراد متعصب هم برخورد نکنند، و الا قاعده آن بود که با عجم تندخویی می کردند. دختر فرهاد میرزا با شرحی از این که عرب ها نجاست و پاکی حالیشان نیست و همانجا که بول می کنند «فورا وضو بجای می آورند» می نویسد: «با این پاهای کثیف در حرم رسول اللّه صلی الله علیه و آله داخل می شوند و عجم بیچاره را از حرم می رانند.»(31)

البته عجم ها نیز گاه بی تقصیر نبودند. انجام کاری که موجب بی حرمتی شیعیان نسبت به گروه مخالف می شد، سبب خشم آنان می گردید. در سال 1260 شایع شد که «بد مذهبی ـ یعنی یک شیعه ـ نجاست برده در سوراخی که قبر خلفا معلوم بوده، انداخته اند، خواجه که می شنود، بنای چوب را می گذارد، جمعی زدند و جمعی را پولشان را بردند. قدغن شد ورود عجم مشرّف نشود.»(32) طبیعی است که در این شرایط، برخورد با عجم ها سخت تر شده و آنچنان که محمد ولی میرزا نوشته، «در مدینه به هیچ وجه فرصت تفحص نشد، بسیار بد سلوک می کنند با حاج عجم.»(33)

در سال 1316 نیز گفته شد که «در بقیع متعرض دو سه نفر حجاج ترک شده بودند که در مقبره خلیفه ثالث پلیدی انداخته، بی احترامی کرده اند.» امین الدوله در این باره، به حکومت اعتراض کرده و حکومت نیز «اشخاصی را که نسبت به تُرک ها تَرک اولی کرده بودند، تأدیب و تعذیر» کرده است.(34)

یکی از کهنه ترین بهانه ها، راه رفتن عجم های در بین صفوف نماز اهل سنت است که تا به امروز نیز مطرح است. بهانه آغایان حرم آن بود که «در مذاهب اربعه ممنوع است کسی از جلو مُصلِّی عبور کند و عجمان این معنا را زشت نمی شمارند ... لهذا ایشان را از مسجد بیرون می کنیم.»(35)

البته برخورد با اعیان و شاهزادگان ایرانی، به گونه ای دیگر بود. هر سال شماری از درباریان به حج می رفتند و به مقدار موقعیتی که داشتند، در آنجا از سوی شریف مکه و والی آن مورد احترام قرار می گرفتند. طبعا حکومت مدینه یا مکه، با تأکید دربار عثمانی، رعایت حال شاهزادگان را می کرد. مثلا زمانی که اتابک در سال 1321 از جده عازم مدینه بود و اعراب به کاروان حجاج حمله ور شدند، محافظین به خاطر اتابک دستور داشتند، هر حمله ای که صورت گرفت، در مقابل از اعراب بکشند. در حالی که در وقت های معمولی چنین اجازه ای را نداشتند.(36) در سال 1263 مهد علیا مادر ناصرالدین شاه همراه اعتمادالسلطنه و شماری دیگر از درباریان به حج رفت. به همین دلیل آنها با احترام مواجه بوده و برای نمونه وقتی به شام رسیدند: «حضرات حاج عجم، در سر عسکری «نامق پاشا، شهر شوال سنه 1263، وارد شام شدند و به خانه های شهر منزل گرفتند». در آنجا بود که مهدعلیا «یک شب پاشاها را مهمانی کرد، بسیار سنگین و خوب، به طور ایرانی».(37) زمانی نیز که به مکه رسیدند، وجود مهدعلیا سبب آسایش حجاج ایرانی بود؛ چنان که همین اعتمادالسلطنه می نویسد: با وجودی که امسال، جماعت حاج بواسطه داشتن نوّاب مهد علیا ـ دامت شوکتها ـ در مکّه و مدینه و شام و غیره در نهایت آسوده بودند، مع ذلک مردم حرمین شریفین، در موقع اذیّت حتی المقدور مضایقه نداشتند.(38) همو می نویسد: سرکار آصف الدوله نور محمد خان، سردار وزیر حضرت مهد علیا بود، و بر حاج سمت امیری و سرداری داشت، از نگاه داری حاج از تعدیّات حمله داران، و سایر عمله کوتاهی نفرموده، با ملتزمین رکاب حضرت مهد علیا، قسمی رفتار کرد، که از حرکات و سکنات ایشان تمام مردم راضی و شاکر بودند.(39)

زمانی که فرهاد میرزا در سال 1292 وارد مدینه شد، به او خبر دادند که یک فوج سپاه برای استقبال آورده و «دو عراده توپ هم به استقبال آورده اند که شلیک بکنند». فرهاد میرزا با این کار مخالفت کرده گفت: «ابدا اذن نمی دهم که توپ بیندازید که پیغمبر را از آمدن خود اعلام بکنم. اگر او را عالم ماکان و ما یکون می دانم، البته دانسته است که یکی از سگان آستان به زیارت این مکان آمده است.»(40)

حرمت فرهاد میرزا سبب شد تا با درخواست وی برای باز بودن درِ حرم تا صبح، موافقت شود و در پناه او سایر زائران ایرانی نیز بهره مند شود.(41) در زمان سفر فرهاد میرزا شیخ الحرم که از طرف دولت عثمانی منصوب می شد، علی پاشا بود که فرهاد میرزا در باره او می نویسد: «آدم خوش نفسی است و با حجاج عجم خوش رفتار است.»(42)

به نظر می رسد که برخی از ایرانی ها، برای آن که با برخورد بد مواجه نشوند، لباس خود را تغییر داده خود را به صورت عربها و یا ترکها درمی آوردند. اعتمادالسلطنه که در سال 1263 تغییر لباس داده بوده، وقتی یک ایرانی او را شناخته، به او گفته است: «تو عجم هستی، حالا عثمان لو شده ای.»(43) فرهاد میرزا در سال 1292 می نویسد: «در مدینه چنانچه به اهل حاج عجم غدغن کرده بودم که تغییر کسوت و حالت لباس ندهند، امروز هم به همه اهل حاج همان تأکید را کردم که بعد از اتمام مناسک، کلاه فیس به سر نگذارند و تغییر لباس ندهند.»(44) زمانی هم که در مکه دیده بود همشیره زاده های امام جمعه اصفهان، عمامه سبز را برداشته عمامه سفید گذاشته اند، به آنان اعتراض کرد.(45) شگفت آن که روزنامه اختر که در عثمانی به طبع می رسید، در همین سال نوشته است «در بهجة الفتاوی که در این زمان در پای تخت دولت بزرگ اسلام ـ یعنی استانبول ـ چاپ شده است می نویسد: هر کس کلاه عجم را بسرش بگذارد، نکاح زنش باطل خواهد شد و باید تجدید نکاح کند.»(46) این فتوا که ممکن است در اصل مربوط به کلاه های اروپایی بوده، بر اساس روایت «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُ» صادر شده، اما به هر روی، نویسنده مقاله، در تحلیل خود، مبنا را بر این گذاشته است که مقصود کلاه ایرانی بوده است. وی می افزاید: «جای تعجب است که لفظ عجم را چه قدرها در نزد عوام مستکره کرده اند، به طوری که هر کس کلاه عجمی یعنی کسوت ایرانیه را در بر دارد، در نظر مردم این سامان از هر گروه و ملتی مستکره تر دیده می شود.»

فراهانی که در سال 1302 از اعتبار یافتن عجم در میان مکیان سخن می گوید، نسبت به کسانی که تغییر لباس می داده اند تا کمتر مورد اعتراض واقع شوند، معترض است. وی می نویسد: این بنده در مکه و مدینه و عرض راه، همه جا لباس عجمی می پوشیدم و کلاه عجمی بر سر می نهادم و ابدا تقیّه نمی کردم و هیچ کس یدا و لسانا متعرض من نشد، سهل است، نهایت احترام را منظور می داشتند.»(47) نجم الملک در سال 1306 نوشته است که «در خاک حجاز هر ملت به لباس خود آزادانه راه می رود الاّ اهل ایران که یا باید عرب شوند یا افندی. با وجود آن، همین قدر که شناختند عجم است، مورد تمسخر و استهزاء است.»(48)

کلاهِ ایرانیِ امین الدوله سبب شده است تا پیرمردی در مکه به او به عنوان یک ایرانی نزدیک شده و یکی دو بیت از اشعار سعدی برای او بخواند. این پیرمرد گفته است که از اهالی کردستان است که «با مجاورت چندین ساله درین مکان شریف ـ یعنی مکه ـ زبان فارسی» را به کلی فراموش نکرده است.(49) امین الدوله در جای دیگری می نویسد: جز من که به کلاه پوست ایرانی ساخته و تغییری به لباس و صورت نداده ام، همه کس فینه و عمامه و کفیه و عقال گرفته اند.(50)

امین الدوله که با فهم سیاسی بالای خود و موقعیتی که به عنوان صدر اعظم داشته، مسائل مربوط به دولت عثمانی و حکومت مدینه و سادات و نخاوله را کاملا درک می کرده، اطلاعات جالبی در این باره به دست داده، خبر از تلاش هایی می دهد که برای بهبود مسائل زوار ایرانی در مدینه در جریان بوده و به دلیل بی لیاقتی مشیرالدوله، به جایی نرسیده است. وی از قول سید حسن که کار راهنمایی زائران ایرانی را در مدینه عهده دار بوده، نقل کرده است که وی «شکایت و دلتنگی» خاصی از اولیای دولت ایران داشت و آن این بود که «اگر از طرف دولت، برای احترام و اعزاز یک مشت ایرانی که همه ساله به اینجا می آیند و سروکارشان با خدمه و خواجه های متعصّب شریر است، جزیی انفاق و انعامی مبذول بود، این اشکالات و خفّت ها و خواری ها را نداشتیم».

امین الدوله می گوید: گفتم: مگر انعامی که همه ساله از جانب دولت و به توسط سفارت ما، مقیم استانبول، داده می شود، کفایت نمی کند؟ [سید حسن [گفت: کدام انعام؟ گفتم: همان مبلغی که مرحوم حاجی میرزا حسین خان مشیرالدوله بعد از سفر حج خود و تأدیبی که به سید مصطفی عموی تو کرد، از دولت مستدعی شد و تا پارسال برات آن صادر و وجه آن به توسط خود من به این مشیرالدوله [حاجی محسن] داده می شد و کاغذهای او نزد من مضبوط است. با هزاران سوز و گداز برای تلطیف خاطر خدّام حرمین و وجوب ایصال این وجه به وقت و به موقع که گاهی من خود به قرض برات اسلامبول از طهران گرفته و فرستاده ام. [سید حسن] قسم یاد کرد که بعد از زمان مرحوم حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله، دیناری از این انعام دولتی نرسیده است. حیرت کردم که جناب مشیرالدوله با خدا و رسول هم خیانت کرده، این جزئی پول را که برای احترام و آسایش حجاج و زوّار ایرانی در حرمین شریفین مقرر است، به مصارف غیرمشروعه خود رسانیده است.(51) وی با اشاره به اقدامات بدعت آمیز سفیر ایران در استانبول می نویسد: «هیچ قوم در یثرب و حجاز مثل ایرانی ذلیل و اسیر نیست و سبب این که مأمورین ایران آنها را به ثمن بخس به عثمانی ها فروخته اند.»(52)

میرزا داود که در سال 1322 به مدینه آمده می نویسد که امین الحرم یا رئیس المطوفین برای وی هدایایی فرستاده از وی خواسته است که رضایت نامه ای جهت او برای سفیر کبیر ـ ایران در استانبول ـ بنویسد. وی می گوید که آنان از هر زائر ایرانی دو ریال می گیرند که البته از روی احترام از وی نگرفته اند.(53)

ایرانیان و شیعیان نخاوله
یکی از حساسیت های حجاج ایرانی در سفر حج، برقراری ارتباط با شیعیان آن نواحی بود. ایرانی ها به هر نقطه ای که می رسیدند، به دنبال یافتن محلات شیعه نشین بوده و در طول سفر و به ویژه شهر مدینه به این مسأله توجه داشتند. برای نمونه، زائرانی که از ایران به سوی شام رفته و از آنجا قصد مدینه می کردند، در محله خراب شام سکونت می گزیدند. این محله، محله ای شیعه نشین بود که از زمان صفوی به این سو، محل اقامت زائران ایرانی بود. از جمله زائری در سال 1331 نوشته است که در دمشق «در خانه جناب حاجی محمد مهدی حلباوی، در محله معروف به خراب که خیلی آباد است، نزول کردیم».(54)

یک زائر شیعه هشیار، به طور معمول، در هر منزل به این امر توجه داشت که طرفش بر چه مذهبی است؛ شیعه است یا سنی. زمانی که امین الدوله در نزدیکی مدینه وارد سربازخانه شد، از «مصلّی و اوراقی که در منزل رئیس کل عساکر» آنجا بود، حدس زد که وی «باید شیعی مذهب باشد».(55) زائرانی نیز که از طریق بصره می رفتند، در قصبچه کوچکی معروف به مقام علی که «اهل آنجا غالب شیعه می باشند» منزل می کردند.(56)

در این زمینه مهم ترین نکته آن بود که در مدینه، شیعیان نخاوله(57) سکونت داشتند و از این جهت، ایرانیان، مشتاق بودند تا با آنان در ارتباط بوده و رفت و شد داشته باشند. از این رهگذر آگاهی های جالبی از این طایفه در سفرنامه های ایرانیان دیده می شود. نجم الملک که به سال 1306 به حج مشرف شده، در باره نخاوله و موقعیت بسیار ضعیف آنان در میان دیگر ساکنان مدینه، از سر دلسوزی، آگاهی های جالبی به دست داده است: «اهل مدینه، مردان شان، غالب کوسج اند و سفید پوست؛ ولی بد زبان و خشن و بسیار تنگ معیشت. خاصه طایفه نخاوله که منسوب اند به حضرت سجاد علیه السلام . جمعی شیعه خاص اند، و عجب این است که اهل مدینه ایشان را کلاب مدینه نامیده اند. این طایفه در خارج شهر قدیم، خانه های بسیار پست خرابه دارند، و به کمال سختی زندگانی می کنند و اهل مدینه آنها را به حرم مطهّر و به مسجد النبی راه نمی دهند و گاه گاه اتفاق نموده می ریزند و خانه های ایشان را می زنند و می کشند و غارت می کنند!» همین زائر می افزاید: «اعتقاد این بنده آن است که اگر احدی، یک فلوس در مشرق زمین نذر داشته باشد، با وجود آنها و در صورت امکانِ رسانیدن به آن ها توسط حجاج، حرام است که به دیگری بدهد. زندگانی نه آن قدر بر آن بیچارگان تلخ و صعب است که بتوان شرح داد.»(58)

دلیل علاقه ایرانیان برای اقامت میان نخاوله، جدای از آرامش خاطر آنان، داد و ستد متقابلی بود که به لحاظ مادی و معنوی میان آنان برقرار می شد. سکونت یک شیعه در میان نخاوله، سبب می شد تا او در انجام فرائض مذهبی خود از بند تقیّه آزاد باشد. چنان که امین الدوله در وقت اقامت در منزل نخاوله می گوید که «نماز ظهر و عصر بی تقیه ادا شد.»(59) به علاوه، این سکونت سبب می شد تا زائران شیعه، پولی را که بابت اجاره بها می پردازند، به یک شیعه بدهند.

فراهانی در سال 1302 در باره نخاوله نوشته است که آنان بیشتر در قرای خارج از دیوار مدینه زندگی کرده و «اغلب فقیرند و زراعت و آبیاری اراضی و باغات دور شهر را می کنند». وی به دنبال آن می نویسد: «حجاج شیعه، اغلب در خانه های نخاوله منزل می نمایند.». وی جمعیت مدینه را هشتاد هزار نفر دانسته که از این مقدار، ده هزار نفر آن شیعه مذهب هستند. به نوشته وی «قریب چهار هزار شیعه در شهر و شش هزار در قرای اطراف شهر هستند.»(60) همو می نویسد که امسال «حجاج در مدینه و همه شب در حوش نخاوله ها جمع شده و مشغول روضه خوانی و تعزیه داری حضرت سید الشهداء بودند و گاهی سنی ها هم به روضه می آمدند و مخصوصا بعد از فراغت از روضه، دعای دوام دولت شاهنشاه ایران را به اسمه می نمودند.»(61) حسام السلطنه که در سال 1297 به عنوان یک شاهزاده با احترام و با استقبال رسمی و سفارش سلطان عثمانی به مکه و مدینه آمده بود، می نویسد که در مدینه «سادات حسینیه و موسویه و نخاوله آمدند. چون این دو طایفه شیعه هستند و در مدینه مسکن دارند و لازم الرعایة می باشند، سیصد تومان بالمناصفه به آنها نیاز شد که صرف معاش خود نمایند.»(62) نایب الصدر نیز که در سال 1305 به حج مشرف شده است، پس از ورود به مدینه می نویسد: در محله نخاوله منزل گرفته شد.(63)

زائری که در سال 1317 همراه با یک کاروان قریب سیصدنفری، پس از انجام اعمال حج، روانه مدینه شده شرح داده است که «به واسطه اتّحاد مذهبی تمام قافله، به محله حضرات نخاوله که از شیعیان خالص و اغلب سادات و مساکین اند، وارد شدند».(64)

میرزا داود هم که در محرم سال 1323 وارد مدینه شده می نویسد که «در محله نخاوله که طایفه شیعی و مردمان فقیر خوبی داشتند، منزل حاجی محمد حسین نامی که مشتمل بود بر پنج اطاق و باغچه کوچکی و سه حوض آب هم داشت، به پنج لیره برای ما منزل گرفته بودند.»(65) همو می نویسد که در شب عاشورا «رفتم به محله نخاوله، روضه آنها تمام شده بود، ولی سی چهل نفری جمعیت هنوز بودند، دوباره خواهش کردم یک نفر رفت روضه خوانی شیخ جابر نام آورد، جوانکی بود، روضه خوبی هم خواند، دوباره اقامه مجلس تعزیه کردیم دو سه تومان به روضه خوان و قهوه چی دادم».(66) و باز می نویسد: چند تومانی نذر نخاوله داشتم دادم، کم کم فقرای نخاوله مطلع شدند و ازدحام کردند، به هر قسم بود، آنها را کمی زیادی دادیم، حقیقتا چیز دادن به آنها خیلی ثواب دارد».(67)

شیعیان برای شرکت در نماز جماعت به محله نخاوله رفته و گاه می شد که روحانی ایرانی در آنجا منبر می رفت. میرزاعلی اصفهانی در سال 1331 می نویسد «شب را در حسینیه نخاوله نماز جماعت منعقد و جمعیت کثیر شد و چون اساس روضه منعقد و مناسب بود، خودم منبر رفتم ... همه شب نماز جماعت مفصل و منبر منعقد» است.(68) کمک مالی به نخاوله نیز رسمی کهن بوده است. این کمک در قالب پرداخت حقوق مالی ـ خمس ـ به شیعیان نخاوله انجام می شده است: «مبلغی هم بابت حقوق آوردند. لهذا به جماعت نخاوله و فقرای شیعه آنجا بنای تقسیم شد. صورت آوردند، رجالا و نساء، وجوه به حضرات تقسیم شد.»(69)

در برابر، نخاوله واعراب شیعه، گاه در مواقع حساس به حمایت از شیعیان ایرانی برمی خواستند. زمانی که یک کاروان اسیر اعراب بدوی شده و پس از تحمل صدمات فراوان به مدنیه برگشت، ـ در این کاروان آقا سیدمحمد فرزند مرحوم حاج آیة اللّه سیدمحمد کاظم یزدی مرجع شیعیان نیز حضور داشت ـ «از طرف شیعیان و دوستان عوالی، مکرر در مکرر رسولان و قاصدان آمدند که ما جماعتی از شیوخ عوالی خود را حاضر خدمت ساخته که شما را با همراهانتان در مدت هفت روز برسانیم به مکه.»(70)

ایرانی ها حتی می کوشیدند تا در اجاره کردن الاغ نیز این ملاحظات را داشته باشند. کازرونی می نویسد که شتر را از طایفه فُرْعی که «غالب آنها شیعه هستند» کرایه کرده بودیم.(71) مقصود از این ناحیه، منطقه فرع است که ده قریه داشته و «چهار قریه آن شیعه و از سادات عالی درجات» بوده اند. حسام السلطنه در سال 1297 از یکی از روستاهای شیعه این منطقه یادکرده و می نویسد: «شیخ فرعی که از شاگردان مرحوم شیخ ـ انصاری ـ است در این آبادی توقف دارد، مروّج مذهب امامیه است و جمعی را شیعه کرده و هر ساله به مکه معظّمه می رود و مقام اجتهاد دارد.»(72) فراهانی نیز در باره منطقه فرع نوشته است: «اهالی فرع اغلب شیعه اثناعشری هستند».(73)

نیز در گزارشی که از سال 1315 در دست است، آمده است که همراه کاروان ایرانی ها، آیة اللّه سید عبدالحسین لاری بوده که وقتی به منطقه فُرع و روستاهای شیعه آن رسیده، «اهل آن قریه می آمدند و مسائلی که داشتند سؤال می کردند.»(74) همین زائر، وقتی به مدینه رسیده است «در باغ نخلی که دو برکه آب در آن بود، قریب به خانه نخاوله ها، منزل» گرفته است.(75) فراهانی می نویسد که شماری از مردمان قرای اطراف وادی فاطمه نیز که در نزدیکی مکه قرار دارد، شیعه اثناعشری و زیدی هستند.(76)

به طور معمول، حاجیانی که ابتدا اعمال حج را به جای آورده و سپس به مدینه می رفتند، ممکن بود که ایام سوگواری محرم را در مدینه باشند. در اینجا بود که رسم شیعیان با رسم سنیان متعارض می شد؛ چرا که در ایام عاشورا، سنیان به جشن و سرور می پرداختند و عاشورا را عید می گیرند در حالی که شیعیان مشغول روضه خوانی و نوحه سرایی می شدند. حضور شیعیان در میان سنیان، در این ایام، سبب گرفتاری و نگرانی بود. دختر فرهاد میرزا با اشاره به این که در کشتی مراسم سوگواری بوده و اهل کشتی که همه فرنگی وخارج از مذهب اند، چیزی نمی گویند، از اعراب یاد می کند که در «مدینه طیبه، در شب قتل ـ شب عاشورا ـ در همه خانه ها آواز دف و دایره و هلهله بلند بود، کسی از ترس جرأت نکرد که اسم امام حسین علیه السلام را به میان آورد.»(77)

در مکه، شریف عبداللّه این مسائل را ممنوع کرده بود. فرهاد میرزا در سال 1292 می نویسد: از محاسن شریف آن است که سابقا در روز عاشورا اهل مکه معظمه عیش و عشرت داشته ساز و طنبور می زده اند که کشتی نوح امروز در جودی قرار گرفته و این شریف موقوف کرده که برای کشتی نوح باید صبح عیش و عشرت کرده و نباید برای پسر فاطمه که امروز شهید شده، محزون وملول شد ... این رسم قدیم را موقوف کرده است که در ایام امارت معزّی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمی شوند.»(78)

فراهانی در سال 1302 با اشاره به این که «سابقا اهالی مکه به اسم این که روز عاشورا کشتی نوح به کوه جودی قرار گرفته» در «روز عاشورا شادی ها می کردند و اسباب لهو و لعب فراهم می آوردند» می نویسد: «بعد از شریف عبدالمطلب چون شریف عبداللّه و شریف عون که شریف حالیه است به تشیع بی میل نبودند، این قاعده را منسوخ کردند و به احترام قتل سید الشهداء علیه السلام موقوف نمودند».(79) امین الدوله نیز در سال 1316 خبر از آن داده است که «حضرت شریف به اقتضای نسب و اصل کریم، مذاق تشیع دارند.»(80)

نایب الصدر نیز که عاشورای سال 1306 را در مدینه بوده، خبر از برگزاری مراسم سوگواری در محله نخاوله داده که عرب و عجم در آن شرکت کردند و حتی مداحی، اشعاری از ناصرالدین شاه را در عزای امام حسین خوانده و «بعد از ختام، متفق الکلام دعای شاه اسلام پناه را گفتند.»(81) به گزارش همو، شب های بعد نیز مراسم سوگواری برقرار بوده که نخاوله نیز در آن شرکت می کردند. وی درباره نخاوله و روابط آنان با ایرانیان می نویسد: «جمعیت نخاوله که همگی بیرون مدینه در حصار جدید منزل دارند، دو هزار نفر می شوند و تمامْ محب آل ابی طالب و شیعیان اسداللّه الغالب می باشند، با زوّار ایرانی کمال الفت را دارند، غالب فقیر می باشند». وی سپس توصیه می کند که از ایرانیان «هر گاه به قدر مقدور، هر کس مشرف بشود، اعانت نماید، بسیار به موقع است».(82)

امین الدوله از طرحی سخن گفته که قرار بوده است تا از طریق مشیرالدوله سفیر ایران در عثمانی، برخی از شیوخ نخاوله را نیز در کار اداره بقعه ائمه اطهار علیه السلام شریک با سادات برزنجی که فرمان سلطانی برای اداره این بقعه داشتند، شریک کنند؛ اما کوتاهی و تسامح حاجی محسن خان مشیرالدوله، سبب شده است تا شیخ جزاء از رؤسای نخاوله که به تهران آمده بوده، دست خالی بازگردد.(83) این شیخ جزا در سفر امین الدوله به مدینه، در کنار وی بوده است.(84) امین الدوله که در عقیده تشیع خود سخت جدی است، اظهار می دارد که در مدینه «قدری هم از آشنایان نخاوله و سادات و شرفا که در میان مردم مدینه با این همه تعصب، حفظ مذهب تشیع کرده اند، پذیرایی کردم. معرف همه و مترجم بنده، شیخ جزا است و خلاصه مطلب را به من می گوید که برای آقایان فکر پول بکنید.»(85)

روزی که امین الدوله به قبا می رفت، سر راه به منزل یکی از نخاوله وارد شده در آنجا جوانی از نخاوله نیز بر او وارد گردید و «بی مقدمه سرود آغاز کرد و ابیاتی در مرثیه حضرت ابی عبداللّه ـ ارواحنا فداه ـ به آهنگی سوزناک خواند». امین الدوله می نویسد: «من که در عزا، سوز دلم بیش از اشک چشم است، بی اختیار سیل از دو دیده روان کردم و همگی چندان گریستیم که به تلافی بی فرصتی ایام عاشورا، عزاداری به وجه اکمل شد».(86) امین الدوله می افزاید با آن که توسط «حاجی تقی صراف تبریزی سی لیره» به نخاوله داده بوده، باز «تقاضای رعایتی شد». به همین جهت «مجددا وجهی به رعایت ایشان تخصیص شد». وی می افزاید: «البته اهل توقع بسیارند و کیسه ما کفایت نمی کند.»(87)

گفتنی است که به احتمال از قرن سیزدهم هجری به بعد، در تزئینات مسجد النبی علیه السلام در کنار نام خلفا، عشره مبشره و ائمه مذاهب اربعه، نام دوازده امام نیز افزوده شده که تا به امروز نیز وجود دارد و تنها نشان تشیع امامی در یکی از مهم ترین مساجد دنیای اسلام است. شیعیان زائر در مدینه طبعا از دیدن این اسامی در مسجد النبی خشنود بوده اند. گزارش این اسامی در سفرنامه های دوره قاجاری آمده است.(88)

زیارت اماکن
جدای از اعمال حج، و نیز زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله مراکز و اماکن دیگری در مکه ومدینه وجود دارد که عامه مسلمانان به زیارت آنها می روند. در این میان، شیعیان نسبت به برخی از این اماکن توجه بیشتری از خود نشان داده و حتی در مواردی، تنها شیعیان بودند که به زیارت برخی از این اماکن می رفتند.

فهرستی از این اماکن را که در روزگار قاجار در حرمین شریفین مورد توجه حجاج و زائران بوده، می توان در سفرنامه ها به دست آورد. البته روشن است که برای یک حاج، شیعه یا سنی، هیچ کجا بهتر از مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله نبود. محمد ولی میرزا در سال 1260 نوشته است که طی پانزده روز اقامت در مکه «تمامی نمازها در مسجد الحرام کردم، یک صد و ده طواف کردم و یک ختم کلام اللّه کردم».(89) این رویه ای بود که بسیاری از حجاج داشتند.

در این میان، پس از مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله ، بقیع در میان مراکز زیارتی رتبه اول را برای عموم مسلمانان به ویژه شیعیان داشته و زائران هر روز، آن هم دو یا سه بار، به زیارت آن محل مشرف می شده اند. در بسیاری از سفرنامه ها، از بقعه های موجود در بقیع نیز که در آستانه انحلال دوره قاجار و تسلط دولت وهابی بر عربستان از میان رفت، خبر داده شده است. بقعه ای برای چهار امام، بقعه ای برای ابراهیم پسر پیغمبر و چندین بقعه دیگر به همراه بیت الاحزان یا مسجد فاطمه زهرا (س) از اماکنی است که مورد زیارت شیعیان قرار می گرفته است.(90) برخی از زائران زیارت را در بقعه ائمه خوانده، نماز آن را در مسجد بیت الاحزان بجا می آورده اند.(91)

گفتنی است که ایرانی ها به ویژه اشراف و بزرگان همیشه در اندیشه بهبود بخشیدن اوضاع ساختمانی بقعه ائمه بوده و برای آن هزینه می کرده اند. زمانی که یک زائر اصفهانی در اواخر دوره صفوی به زیارت بقعه امامان شتافت، و سادگی آن را دید، از شاه ایران خواست تا برای آبادی آن چاره ای اندیشیده و کمک کند.

میان یک ضریحی چهار مولای    گرفته هر یکی در گوشه ای جای
زمینی کو بُدی بالاتر از عرش    به کهنه بوریایی گشته بد فرش
مکانی را که بد توأم به جنّت    ندادندش از قندیل زینت
نسیما سوی اصفاهان گذر کن    در آن سلطان ایران را خبر کن
بگو کی شاه عادل در کجایی    از این جنّت سرا غافل چرایی
بیا بنگر بر اولاد پیمبر    بدان رخشنده کوکب های انور
که مسکن کرده اند در یک سرایی    ضریح از چوب و فرش از بوریایی
روان کن ای غلام آل حیدر    فروش لایق آن چار سرور
ز بهر زینت آن خلد رضوان    قنادیل طلا چون مهر رخشان(92)
خبر جالبی که مخبرالسلطنه در سال 1321 آورده این است که امین السلطنه، داماد امین السلطان، ضریحی از فولاد در اطراف قبور ائمه بقیع نصب کرده بوده است.(93) این ضریح باید همان ضریحی باشد که بعدها با پیشنهاد شهردار مدینه یعنی سید مصطفی عطار، در روی دیوار مقبره حمزه در احد نصب گردید.(94)

در پشت دیوار قبور ائمه بقیع، قبر شیخ احمد احسایی بوده که برخی از زائران ایرانی آنجا را نیز زیارت می کرده اند.(95) ملاابراهیم کازرونی و نایب الصدر شیرازی شعری را که روی سنگ قبر احسایی بوده، آورده اند.(96) فراهانی متن سنگ قبر احسائی و شعر را آورده که سال فوت احسایی در آن 1243 حک شده بوده است. وی ادامه می دهد که سنی ها آن را مقبره شیخ الروافض می دانند. وی کرامتی نیز در باره شیخ نقل کرده که مربوط به دزدانی است که می خواسته اند سنگ قبر شیخ را از جا کنده و ببرند. همو افزوده که قبر شیخ الاسلام شیراز نیز که در سال 1286 درگذشته، کنار قبر احسایی است.(97)

نایب الصدر به تفصیل از بقعه های موجود در بقیع سخن گفته و کتیبه های ترکی که در بالای هر بقعه بوده، عینا نقل کرده است.(98) برخی از زائران در مدینه، به زیارت قبر پدر پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز می شتافتند.(99) قبر عبداللّه در محلی که به دارالنابغه شهرت داشته بوده و در حال حاضر در مسجد النبی صلی الله علیه و آله واقع شده است.

در زیارت احد و قبر حضرت حمزه که در فاصله پنج شش کیلومتری مسجد النبی صلی الله علیه و آله قرار دارد، مورد توجه زائران ایرانی قرار داشته،(100) و حسام السلطنه شرحی از چگونگی بقعه حمزه و شهدای احد را ارائه داده است.(101) نایب الصدر نیز در سال 1306 به زیارت قبر حمزه شتافته واشعاری که بر الواحی در آنجا بوده، نقل کرده است.(102) اطلاعات میرزا داود از مزار حمزه قابل توجه است، مخصوصا که می نویسد آنجا از «فرش های بخارایی و ایرانی مفروش بود».(103)

حسام السلطنه شرحی هم از اماکن متبرکه قبا به دست داده که جالب توجه است.(104) نایب الصدر نیز افزون بر شرحی که از مسجد قبا و بقعه های اطراف داده، کتیبه های ترکی آنجا را نیز ضبط کرده است.(105)

با این حال، در سفرنامه های موجود کمتر اشارتی به زیارت اماکن مختلفی که در مدینه و اطراف آن بوده، مانند مساجد فتح، مسجد غمامه، و حتی مسجد قبا و جز آن شده است. البته این اماکن از نگاه تیزبین کسانی که معرفت تاریخی داشتند، پنهان نبوده است. میرزا محمد مهندس که طی سفری در سال 1292 ـ به همراه فرهاد میرزا ـ جغرافیای مدینه را نگاشته، از این قبیل اماکن در مدینه و اطراف آن یاد کرده است.(106)

در مکه، زیارت قبرستان حَجون یا مَعْلاة که ایرانی ها آن را قبرستان ابوطالب می نامند و محل دفن حضرت خدیجه، عبدمناف، عبدالمطلب و ابوطالب بوده و هر کدام بقعه های مخصوصی داشته اند، جزو زیاراتی است که شیعیان به آن علاقه زیادی داشته اند. نایب الصدر در سال 1305 آنجا را زیارت کرده و گزارش بقعه های موجود در آن را داده است. وی اشاره به روضه خوانی شیعیان در آنجا کرده و نام ذاکرین را هم آورده است.(107) در بقعه حضرت ابوطالب لوحی آویزان بوده که متن نوشته آن را که از سال 1299 بوده، نایب الصدر نقل کرده است.(108) کازرونی نیز به تفصیل از وضعیت قبرستان ابوطالب و بقعه های موجود در آن سخن گفته و اشاره به زیارت مکرر خود از آنجا کرده است.(109) حسام السلطنه نیز از زیارت قبور قبرستان یاد شده، یاد کرده و به خطا آنجا را شعب ابی طالب تصور کرده است.(110) البته نایب الصدر و فراهانی کاملا متوجه این نکته بوده و شعب ابی طالب را همانجایی دانسته اند که محل تولد پیغمبر صلی الله علیه و آله در آن واقع شده است.(111) میرزا داود شرحی مفصل از قبرستان و مدفونین آن آورده و شرح حال خدیجه، عبدالمطلب و ابوطالب را در سفرنامه اش آورده است.(112)

همچنین در مکه، زیارت مولد النبی صلی الله علیه و آله و خانه حضرت خدیجه که هر دو در نزدیکی مسجد الحرام بوده، مورد توجه زائران همه کشورها و از جمله ایرانی ها قرار داشته است.(113) کازرونی که خود به زیارت این دو مکان رفته، همانند حسام السلطنه، شرحی از چگونگی بنای آن به دست داده است.(114) کوه ثور و حراء نیز توسط حسام السلطنه زیارت شده است.(115) مزار شهدای فخّ نیز مورد توجه بوده است؛ چنان که میرزا داود شرحی از آن و واقعه مربوطه به دست داده است.(116)

در فاصله مکه تا مدینه، در محل غدیر خم مسجدی بوده که به احتمال مورد زیارت برخی از زائران ایرانی قرار می گرفته است. یک نمونه مربوط به محمدولی میرزا در سال 1260 است که از کنار این محل گذشته، اما شتردار اجازه پیاده شدن و نماز خواندن به او را نداده است.(117) زمانی هم که امین الدوله به این منطقه رسیده، به او گفته اند که «غدیر خم همین جاست که منزل داریم.»(118)

مقبره حضرت حواء در جده نیز مورد زیارت ایرانی ها قرار داشته و اطلاعات فراوانی در منابع در باره این مقبره آمده است.(119) نجم الملک که در سال 1306 به زیارت آنجا شتافته می گوید: «خدامی دارد چه طرّار و کلاّش و اوباش».(120) یک زائر دیگر که به سال 1331 آنجا را زیارت کرده به وصف قبر پرداخته می گوید: رفتیم سر مقبره جدّه که می گویند حضرت حوا است، بیرون شهر است. دری دارد که از در وارد می شوند. بقعه کوچکی است. چند نفر خدام سنی ایستاده، زیارت می خوانند و می گویند این سر حضرت است. کفش ها را کندیم. وارد بقعه شدیم. زیارت خواندیم. از بقعه به آن طرف رفتیم. قبر مستطیلی است که از دو طرف دیوار کشیده اند. صد قدم پایین تر، بقعه دیگر است که می گویند ناف حضرت است. باز زیارت خواندیم. باز بیرون رفتیم. صد قدم پایین تر بقعه دیگر است که می گویند پای حضرت است. تا تمام قبر موهوم مجعول را قدم زدیم، تقریبا دویست و پنجاه قدم معمولی قبر این جدّه بود. گمان می کنم صرف جعل و خیالات است و الا یقینا مردم سابق به این قد و قباره ها نبوده اند. وانگهی حضرت حوا در این خراب شده چه می کرد.»(121)

افزون بر اینها، شیعیان در مسیر سفر حج نیز در پی یافتن اماکنی بودند که به نوعی با ائمه اطهار علیه السلام ارتباط داشت. برای نمونه اعتماد السلطنه در سال 1263 در مسیر حج، پیش از رسیدن به قطیفه و دمشق، از «منزل سی و دویم» با عنوان «چشمه امام زین العابدین که اسم واقعش نه بیک باشد» یاد کرده و شرح داده است که «روایت می کنند که حضرت امام زین العابدین علیه السلام را، با اُسرای کربلا از آن ده عبور می دادند، آب بسیار کمی داشت، حضرت امر فرمود یک چشمه از جانب خدا در آن مکان جاری شد، قدر آبش قریب یک سنگ، و چنان آب گوارا و لطیف و به حدی سرد است که البته از آب یخ سردتر و خوش طعم تر است، و مکان بسیار خوش آب و هوائی است.»(122)

پرداخت وجوه مختلف به خواجگانو خدّام

در حرم مکه و مدینه، خواجگانی بوده اند که از چندین قرن پیش، کارهای داخلی مسجد را انجام داده و به حاجیان خدمت می کردند. این افراد، درآمدهای مختلفی داشتند که هم از طریق حکومت ممالیک و سپس عثمانی و هم از طرف شرفای مکه و نیز کمک های اهدایی از طرق مختلف به آنها می رسیده است. با این حال، مبالغی نیز به بهانه های مختلف از زائران دریافت می کرده اند.

همانگونه که در مکه مُطوّف وجود داشت، در مدینه نیز مزوّر بود که کار هدایت زائران را در زیارت انجام داده و مبالغی از آنان می گرفت. به گزارش بروجردی در سال 1261 «شخصی از اعیان مسمی به شیخ مصطفی، شیخ المزوّرین است و قرار چنین که آنچه از زوار گرفته بالمثالثه قسمت می شود: ثلثی از آن خاصه شیخ مسطور و ثلث دیگر متعلق به آقایان خواجه و ثلثی قسمت سایر مزورین که یکصد و پنجاه نفرند.»(123)

در مکه جدای از آنچه مطوف می گیرد، زائران به فراخور دارایی خود و برای انجام کارهای ویژه، پولی به یکی از آغایان حرم داده و کار خویش را به سامان می رسانده اند. برای نمونه زائری در سال 1317 نوشته است که «یک ریال فرانسه» به یکی از آغایان حرم داده تا به او کمک کند، نزدیک مقام ابراهیم رفته، نماز طواف خویش را به جای آورد.(124) در مدینه نیز به حجاج ایرانی تأکید شده است تا با پرداخت یک قران یا دو قران هم شده به آغایان خواجه حرم داده شود تا حرمتشان حفظ شود.(125)

در آن روزگار، با پرداخت اندکی پول، امکان ورود به کعبه نیز وجود داشت. این رسمی کهن بود که البته برخی در اصل آن به لحاظ فقهی، تشکیک می کردند.(126) کازرونی (در سال 1315) می نویسد که «حقیر با جناب حاجی شیخ عبدالحمید، بعد از دادن دو ریال فرنگ داخل در کعبه منوره شدیم».(127) امین الدوله نیز که شخصیت سیاسی شناخته شده ای بود، در سال 1316 پس از انجام فریضه حج از سوی کلیددار کعبه که از خاندان بنی شیبه بوده، دعوت شده است تا به درون کعبه برود. وی حتی قطعه ای از پرده کعبه را نیز به او داده است.(128) میرزا داود در سال 1322 با پرداخت یک مجیدی به داخل کعبه رفته است.(129) در سال 1331 نیز گزارش شده است که «امام حنفی که جوان سی ساله کلیددار بیت شریفه است و مال حرام هم خیلی می خورد، از هر آدمی دو روپیه و یک مجیدی برای دخول بیت شریف می گیرد».(130)

پی نوشتها:

 

1 . بزم غریب، ص 772

2 . بزم غریب، ص 772

3 . حسام السلطنه، ص 117

4 . فراهانی، ص 198

5 . سفرنامه فراهانی، صص 216 ـ 17

6 . فراهانی، ص 217

7 . نایب الصدر، ص 138

8 . فراهانی، ص 199

9 . نایب الصدر، ص 147

10 . نجم الملک، صص 182 ـ 183

11 . امین الدوله، ص 177

12 . سفرنامه عتبات و مکه، ص 175

13 . سفرنامه عتبات و مکه، ص 169

14 . سفرنامه میرزاعلی اصفهانی، صص 225 ـ 226

15 . محمد ولی میرزا، ص 246

16 . میرزا علی اصفهانی، ص 224

17 . جزائری، ص 43

18 . نایب الصدر، ص 276

19 . امین الدوله، ص 294

20 . بزم غریب، ص 775

21 . امین الدوله، ص 220

22 . نجم الملک، ص 181

23 . نجم الملک، ص 182

24 . مخبرالسلطنه، ص 269

25 . مخبرالسلطنه، ص 269

26 . سیف الدوله، ص 143

27 . میرزاعلی اصفهانی، ص 198

28 . میرزا علی اصفهانی، ص 190

29 . بزم غریب، ص 777

30 . سفرنامه عتبات و مکه، ص 178

31 . دختر فرهاد میرزا، ص 297

32 . محمد ولی میرزا، ص 239

33 . محمد ولی میرزا، ص 249

34 . امین الدوله، ص 273

35 . میرزا علی اصفهانی، ص 190

36 . مخبرالسلطنه، صص 247 ـ 248

37 . اعتمادالسلطنه، ص 88

38 . اعتمادالسلطنه، ص 120

39 . اعتمادالسلطنه، ص 136

40 . فرهاد میرزا، ص 169

41 . فرهاد میرزا، ص 170

42 . فرهاد میرزا، ص 194

43 . اعتمادالسلطنه، ص 11

44 . فرهاد میرزا، صص 206 ـ 207

45 . فرهاد میرزا، ص 229

46 . اختر، ج 1، ص 757 (تهران، کتابخانه ملی، 1378)

47 . فراهانی، ص 199

48 . نجم الملک، ص 182

49 . امین الدوله، ص 210

50 . امین الدوله، ص 229

51 . امین الدوله، صص 254 ـ 255

52 . امین الدوله، ص 279

53 . میرزا داود، صص 157 ـ 158

54 . میرزا علی اصفهانی، ص 181

55 . امین الدوله، ص 279

56 . نجم الملک، ص 170

57 . در باره نخاوله مفصل ترین مقاله با این مشخصات چاپ شده گرچه از اطلاعات بسیاری از سفرنامه های فارسی را که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته، استفاده نکرده است:

WERNER ENDE. THE NAKHAWILA, A SHIITE COMMUNITY IN MEDINA PAST AND PRESENT, die Welt des Islama 37, 3. Brill, Leiden, 1997.

ترجمه دو قسمت از این مقاله در فصلنامه «میقات حج»، ش 25، 31 چاپ شده است.

58 . نجم الملک، ص 180

59 . امین الدوله، ص 266

60 . فراهانی، ص 220

61 . فراهانی، ص 237

62 . حسام السلطنه، ص 153

63 . سفرنایب نایب الصدر، ص 212

64 . عتبات و مکه، ص 177

65 . میرزا داود، ص 155

66 . میرزا داود، ص 157

67 . میرزا داود، ص 158

68 . میرزا علی اصفهانی، صص 190، 191

69 . میرزا علی اصفهانی، ص 191

70 . میرزاعلی اصفهانی، ص 197

71 . کازرونی، ص 370

72 . حسام السلطنه، ص 136

73 . فراهانی، ص 217

74 . کازرونی، ص 373

75 . کازرونی، ص 375

76 . فراهانی، ص 214

77 . دختر فرهاد میرزا، ص 305

78 . فرهاد میرزا، ص 208

79 . فراهانی، ص 198 و بنگرید، ص 200

80 . امین الدوله، ص 193

81 . نایب الصدر، ص 233

82 . نایب الصدر، ص 235. وی شرحی هم از وجه تسمیه نخاوله ارائه داده است.

83 . امین الدوله، ص 254

84 . امین الدوله، ص 257

85 . امین الدوله، ص 259

86 . امین الدوله، ص 265

87 . امین الدوله، ص 271

88 . حسام السلطنه، صص 147 ـ 148 ؛ فرهادمیرزا، ص 181 ؛ بنگرید: فصلنامه «میقات حج»، ش 19، ص 179 ؛ فراهانی، ص 226 ؛ نایب الصدر، صص 220 ـ 221 ؛ نجم الملک، ص 179 ؛ میرزا داود، ص 165

89 . محمد ولی میرزا، ص 247

90 . بنگرید: محمد ولی میرزا، ص 261

91 . امین الدوله، ص 266

92 . سفرنامه منظوم حج، ص 72
93 . مخبرالسلطنه، ص 270

94 . مدینه شناسی، ج 2، ص 262

95 . فرهاد میرزا، ص 172 ؛ دختر فرهاد میرزا، ص 288.

96 . کازرونی، ص 378 ؛ نایب الصدر، صص 228 ـ 229

97 . فراهانی، ص 230 ـ 231

98 . نایب الصدر، ص 229 ـ 231

99 . امین الدوله، ص 250 ؛ میرزا داود، ص 165

100 . فرهاد میرزا، ص 175 ؛ دختر فرهاد میرزا، ص 287 ؛ امین الدوله، ص 258

101 . حسام السلطنه، ص 154

102 . نایب الصدر، ص 240

103 . میرزا داود، ص 160

104 . حسام السلطنه، ص 157

105 . نایب الصدر، صص 249 ـ 251

106 . الوجیزه فی تعریف المدینه، صص 316 ـ 322. وی در ص 322 به همراهیش با فرهاد میرزا معتمدالدوله اشاره کرده است.

107 . نایب الصدر، ص 157

108 . نایب الصدر، صص 157 ـ 158

109 . کازرونی، صص 361 ـ 362؛ ظهیرالملک، ص 259؛ فرهاد میرزا، صص 218، 231

110 . حسام السلطنه، ص 126

111 . نایب الصدر، ص 154؛ فراهانی، ص 201

112 . میرزا داود، صص 142 ـ 149

113 . سفرنامه فرهاد میرزا، ص 219 ؛ سفرنامه حسام السلطنه، صص 126 ـ 127

114 . کازرونی، صص 366 ـ 367

115 . حسام السلطنه، صص 127 ـ 128

116 . میرزا داود، صص 149 ـ 150

117 . محمد ولی میرزا، ص 247

118 . امین الدوله، ص 239. گرچه به نظر می رسد محلی که به او گفته اند، نادرست است؛ زیرا که این محل نزدیک مدینه بوده است.

119 . برای نمونه بنگرید: فرهاد میرزا، ص 236 ؛ نایب الصدر، ص 281 ؛ امین الدوله، صص 160 ـ 161

120 . نجم الملک، ص 173

121 . جزائری، ص 42

122 . اعتماد السلطنه، صص 86 ـ 87

123 . بزم غریب، ص 776

124 . سفرنامه عتبات و مکه، ص 171

125 . سفرنامه عتبات و مکه، ص 178

126 . شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، الفاسی، ج 1، ص 129 به نقل از: التاریخ القویم لمکة و بیت اللّه الکریم، محمد طاهر الکردی، ج 4 (مکه، 1385)، صص 179 ـ 180

127 . کازرونی، ص 368

128 . امین الدوله، ص 200

129 . میرزا داود، صص 130 ـ 131

130 . میرزا علی اصفهانی، ص 224

نظر شما