در انتظار ساماندهی اقتصاد هنر
خیلی پیشتر از ما انسانهایی دانستند که ظروف گلی دستساز اگر به نقش و نگار مزین شود به تعداد بیشتری خریداری میشود قریحه هنری از همان ایام در نهاد انسان جریان داشت و مصنوعات دستساز به نقش و نگار آذین شد.
در ایران همواره نقاشان در کلونیهای کوچک نزدیک به اُمرا و سلاطین به تصویر کتابت و نقش بر دیوار بنا مشغول بودند. تا روزی محدود و دائم یابند و از همین روست که با تورقی در نگارگریهای فریبنده و نقوش در و پیکر ابنیه رد پای شاهان و داستان خودکامگیهای آنان را روایت میسازد تا شاهنامههای متعددی که جملگی همه قصه شاهان و شرح خوشی و دلاوریهای آنان است.
در زمان فتحعلی شاه قاجار نقاشی به عنوان یک تابلوی مستقل بر روی دیوار نصب میشود و جایگاه خود را به عنوان اثری مستقل مییابد. از همان اواخر دوره سلطنت ناصرالدین شاه که نقاشان به فرنگ رفته و فرنگیان مستقر در ایران نگاه اروپایی خود را وارد نقاشی ایرانی کردند این نگاه ویژه نیز دنبال شد و با حضور کمالالملک نقاشی مستقل ایرانی جایگاه ویژهای یافت و پس از آن شاگردان کمالالملک تا حضور نقاشان مکتب سقاخانه و زان پس بنیانگذاری اولین گالری هنری در ایران پیش رفت. در تمامی این دورهها نقاشان همزمان با خرید رنگ و لوازم نقاشی به فرجام و فروش آن میاندیشیدند و سلیقه روز و نگاه نقاش دو بازویی بود که با نوسانی مکمل یکدیگر پیش رفت.
با این توصیف کمالالملک زمانی به نقاشی عکاسانه خویش پرداخت که نگاه امپرسیون در آن سوی مرزها، اروپا را فرا گرفته بود اما سلیقه خریداران آثار کمالالملک به نقاشیهای رئال کشیده میشد. پس از او نیز کوبیسم پیکاسو بخصوص کوبیسم تحلیلی براک در اروپا قد علم کرده بود. لیکن سلیقه هنرمندان ایرانی با حضور حسین زنده رودی نقاشی سقاخانه را باب جامعه هنر آن دوره ساخت و این روند تا قرن 21 و همهگیر شدن سبکهای مختلف و ورود مدعیان آوانگارد ادامه یافته است.
التهاب بازار هنر
از سال 1380، کریستی بازار تازهای با شناسایی منطقهای ایران پیشنهاد کرد. حراج کریستی از سال 1766 در لندن شروع به کار کرده بود و با خریداری یک فرانسوی در سال 1823 در خیابان کینگ استریت لندن و با 85 شعبه در 43 کشور جهان، هنرمندان دنیا را دستخوش تغییراتی محیرالعقول کرد.
این شعبه با شناسایی ایران، به عنوان یک پایگاه خاورمیانه وارد مذاکرات تازهای شد اما به دلایل بسیار، مأیوسانه به ناچار در سال 1384 در دبی مستقر شد و تا سال 1387 چهار حراج در دبی برگزار کرد.
لاتاری به نام کریستی
همای اقبال بر فراز بازوی هنرمندان تجسمی به پرواز درآمد و در سال 1384 همزمان با برگزاری اولین حراج کریستی در دبی بر بازوان آنان نشست. به یکباره ارقام و اعداد رقم صعودی یافتند و هنرمندانی که آثار خود را با رقمی نازل و تعداد صفرهای چهار رقمی میفروختند، با چکهایی روبهرو شدند که چشم از شمردن صفرهای آن سیاهی میرفت.
اثر حسین زنده رودی به قیمت یک میلیارد و 609 هزار تومان فروخته شد و به دنبال آن آثار نقاشی خط محمد احصائی به فروش یک میلیارد و 161 هزار تومانی رسید.
هنرمندانی از جمله: فرهاد مشیری، حسین کاظمی، فرح اصولی، مسعود عربشاهی، پرویز تناولی، شیرین نشاط، رضا مافی، کوروش شیشهگران، ابوالقاسم سعیدی، غلامحسین نامی و آیدین آغداشلو و بسیار بیشمار هنرمندان دیگر در این حراج به ارقام نجومی رسیدند که به معنای برنده شدن در بلیت بختآزمایی بود.
نقاش پیر زبردست که با آموزش نقاشی و فروش نازل آثار خود نرم نرمک از پس توقعات زندگی بر میآمد به یکباره از مرزهای خارج از ایران سردر آورد و تمام خواستههای پشت سر گذاشتهاش را تحقق بخشید. او که تا دیروز دل و رمق به دست گرفتن قلم نداشت و قوطی رنگهایش در حسرت توجهاش خشک میشد به یکباره پویاتر از پیش به تولید انبوه دست زد. کریستی او را به سلامت به ساحل رفاه رساند.
ولولهای در هنر تجسمی
ناقوس بلندی در گوش گالریداران، دلالان هنری و اقتصاددانان طنین انداخت و بر این اقتصاد نو رسیده چشمان از حدقه درآمده گشوده شد در این بین چند تن از گالریداران به فکر ارتقای هنر ایران از طرفی و فروش آثار هنری از سوی دیگر همصدا شدند و هفت نگاه اکسپوی ایرانی را آغاز کردند. در سوی دیگر اکسپوی تجسمی به جوش و خروش در آمد.
ارزش آثار هنرمندان یک شبه ره صد ساله رفته به قدری رشد یافته بود که سرها سوت کشید و دستان در جیبها اسکناسهای حقیر را مچاله کرد. دیگر امکان خرید آثار هنری برای حتی کلکسیونداران ناممکن بود. در همین اثنا تنها یک نهاد دست به خرید آثار یکی از اکسپوهای هفتنگاه زد، اما بازی از جای دیگر شروع شد و تعدادی از سهامداران در کریستی بعد شرکت جستند و با افزایش قیمت و خرید آثار از خود نرخها را برای بار دگر شکستند و فیض بردند.
آرامش پس از توفان
از این تب و تاب مدتی نیست که میگذرد لیکن دوستداران هنرهای تجسمی که تا پیش از این از اساتید صاحبنام اثری میخریدند. تنها به حسرت نشستند و نقاش صاحبنام آثارش را از هموطنان رویگردان کرد و در حراجیهای اروپایی به مشتاقان بخشید. آثار ایرانی در سراسر دنیا مطرح شد و در جایجای نقشه جغرافیایی جای گرفت و تمام سفارشات از پیش پرداخت شده عودت داده شد وتعبیر آن بود که آثار قیمت واقعی خود را یافتهاند و در گذشته اتفاقی که افتاد تنها ظلم به هنرمند نقاش بود. طلایهداران این جنبش خود به تکاپو افتادند. شکست اقتصاد دنیا طی چند سال اخیر سقوط بسیاری از غولهای سرمایهگذاری جهانی را به ارمغان آورد که دیگر یارای برگزاری چنین لاتاری عظیمی را نداشتند. از سوی دیگر صفرهای بیشمار چنان بر دل جامعه تجسمی خاک گرفته نوش بود که تصور خط خوردن دوباره آن ناممکن مینمود لیکن توفان پایان یافته بود.
دست بالای دست
با حرکت دو سویه جامعه تجسمی به واسطه متولیان آن در ایران و بیرون از مرزها، هنر ایرانی در جهان کثرت یافت لیکن بازار داخلی در تبی بالای 40 درجه میسوخت به دنبال آن اکسپوهای جدید با شعار شکستن نرخها طبلی دوباره نواختند. آنچه در دو اکسپوی تقریباً همزمان خانه هنرمندان و هفت نگاه اتفاق افتاد رویه تازهای را پیشنهاد کرد و پاشویه تب 40 درجه را بشدت پائین آورد. در همان روز اول افتتاح هفت نگاه در پردیس ملت تعداد قابل ملاحظهای اثر به فروش رفت.
نیمکتنشینان درانتظار بازی
این همه قصه ای شیرین از حکایت دنیای تجسمی جامعه ایران با حضور سونامی کریستی بود. با این همه طی مدتی که اخبار نگارخانهها را دنبال میکردم هنرمندان مستعد اما بینام و نشان میبینم که در نیمکت ذخیرهها با حسرت بازی را نظاره میکنند. نقاشانی جوان و علاقهمند که حاصل تلاش یک ساله خود را در هفت روز نمایشگاه به انتظار معدود بازدید کننده معامله میکنند. بسیاری از آنان حتی امکان پرداخت هزینههای بالای جا، چاپ پوستر و کاتالوگ و بوم و رنگ و قاب خود را ندارند. چه بسیار تواناییها که از این هرج ومرج بازار، سرافکنده و دلزده به امور اداری و کارهای نامربوط سر میسپارند. به امید گرفتن باریکه حقوقی که زانوشان را نلرزاند. برخی بیدغدغه مواجب ماهانه به تلاش بیوقفه خود ادامه میدهند و همای سعادت کریستی را در رؤیاهای نقاشی خود انتظار میکشند. تا بالاخره در جایی، به شکلی راهی یابند و اثری از خود را به فروش رسانند و سری از سرها برون آورند و نامی آواز کنند.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۹/۰۱/۱۴
نویسنده : آهنگ نخعی
نظر شما