گذار از مدرنیته
ژان فرانسوا لیوتار، کتاب «وضعیت پست مدرن» را که در حکم مانیفست پسامدرنیسم تلقی می شود، در 1979یعنی همان سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران منتشر کرد. از 1968 به بعد دروازه های دانشکده های فرانسه به روی اندیشمندانی از جنس دیگر،
مثل فوکو، لیوتار، دریدا، بارت و... گشوده شد.
آنها از فضای نسبتاً باز آن زمان برای طرح نظرات متفاوت خود سود جستند. این نظرات که شاید کمتر شباهت هایی در مورد موضوعات مورد بحث شان با هم داشته باشند، ولی اینطور رسم شده که آنها را با برچسب پسامدرن بشناسیم.
بعد از طرح نظریات، پسامدرنیست ها گویا به دنبال یک مصداق بیرونی برای اندیشه هایشان می گشتند. و این طور شد که، میشل فوکو، اندیشمندی که نامش به وسعت کل این جریان فکریست، در قالب یک روزنامه نگار، به یکباره به بطن شور و شوق مسلمانان ایرانی انقلابی پرتاب شود تا بفهمد که، ایرانیان چه رویایی در سر دارند؟
اندیشمندان پسامدرن نظر ویژه ای به انقلاب اسلامی داشتند و آن را اولین انقلاب پسامدرن در جهان می نامیدند که فراتر از قالب های مدرن به وقوع پیوسته و عنصر مدرنیته برای تبیین آن کافی نیست. «اکبر احمد» ، از نویسندگان پسامدرن، انقلاب اسلامی ایران را اولین انقلاب پسامدرن در جهان می داند که بشدت، ساختارشکن است. منگل بیات از دیگر نویسندگان پسامدرن، انقلاب اسلامی را شکل جدیدی از مدرنیته می داند که با مدرنیته متکی بر عقلانیت محاسبه گر متفاوت است. میشل فوکو که از نزدیک شاهد جریان انقلاب بود، در این باره می گوید: شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام های جهانی باشد.
ابداع تعریف جدید از پدیده قدرت، باعث شد تا جریان انقلاب اسلامی که در آن مردمانی با دست های خالی علیه پلیسی ترین رژیم منطقه ایستاده بودند، برای فوکو جالب توجه می نماید. فوکو از پدیده قدرت، ادراکی سراسر جدید ارائه داد. او قدرت را پدیده پراکنده در اجتماع می دانست که تحت تملک هیچ کس نیست. وی به نقد از برداشت سوژه مند «هابزی» از قدرت می پرداخت. در برداشت فوکو، قدرت به وسیله افراد معین اعمال نمی شود بلکه قدرت مجموعه ای پیچیده و شبکه ای از رابطه هاست.
نظر ویژه اندیشمندان به انقلاب اسلامی ایران به دلیل تفاوت های اساسی آن هم از نظر شکلی و هم از نظر ماهوی با سایر انقلاب های کلاسیک بود. انقلاب های کلاسیک و یا انقلاب های مدرن قرن بیستم مثل انقلاب روسیه، چین و کوبا، همگی به نام یک ایدئولوژی مادی و انسان ساخته انجام می شدند که مستلزم استقلال از امور قدسی و والامثل مذهب بودند. ولی در انقلاب اسلامی به جز اقلیتی که از «ایسم» های مادی تبعیت می کردند و در فرآیند انقلاب هضم شدند، اکثریت مردم انقلابشان را برای دین و به نام دین، به ثمر رساندند.
مسئله در خور تعمق دیگر این که، اکثر انقلاب ها توسط یک اقلیت انقلابی حرفه ای صورت پذیرفته اند ولی انقلاب اسلامی با توسل به توده مردم با هدایت رهبری کاریزما صورت گرفت.
نکته ای که فوکو یاد آور می شود این است که در انقلاب ایران نه از مبارزات طبقاتی و رویارویی های بزرگ اجتماعی اثری هست و نه از یک طبقه و یا یک حزب که حکم نیروی پیشبرنده را داشته باشد و همه ملت را به دنبال بکشد. این هم یکی دیگر از دلایل گسست این انقلاب از سایر انقلاب ها است.
فوکو در پاسخ به آنانی که انقلاب اسلامی ایران را از منظر اقتصادی، مطالعه می کردند و آن را مشکلی بر سر راه نوسازی می شمردند، می گفت: مشکلات اقتصادی ایران در این دوران (زمان انقلاب)، آن قدرها بزرگ نیست که مردم در دسته های صد هزار نفری و میلیونی، به خیابان ها بریزند و در مقابل مسلسل ها سینه سپر کنند.
فوکو در جریان انقلاب به خیابان می رفت و از انقلابیون می پرسید، شما چه می خواهید؟ و مردم پاسخ می دهند «حکومت اسلامی»، او از تحلیل این صحبت ها به این نتیجه رسید که انقلاب ایران احیا کننده «معنویت گرایی در سیاست» است. البته خوب می دانست که این هدف متعالی به معنای بنیاد گرایی یا سلفی گری نیست. وی پس از شنیدن سخنرانی روحانیون انقلابی در مساجد که بر روی کاست ضبط شده بود، می گوید: در آن نه گذشته گرایی احساس می شد نه گریز، نه بی سامانی و نه ترس. وی در جهت تایید این گفته ادامه می دهد که این روزها برای ایرانیان هیچ چیز خنده دارتر و ابلهانه تر و در عین حال غربی تر از آن نیست که بگوییم دین تریاک توده هاست. راست می گفت چون مردم با مذهبشان نه تنها به جنگ با یک رژیم فاسد بلکه به جنگ با نظم جهانی ماتریالیستی رفتند.
انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب یکه بود ؛ یک گسست، یک راه دیگر بود.الوین تافلر در مورد عملکرد انقلاب معتقد بود که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، به گونه ای عمل کرد که انگار راهی به نام مدرنیته و سبک زندگی غربی اصلاً وجود نداشته است.
انقلاب اسلامی طرحی نو درانداخت، گسستی بود از معرفت شناسی های معمول روزگار، انقلابی بود در برابر ایستایش و جمود مادی مدرنیته. عنوان مقاله فوکو در باب ایران خود گواه این معناست، «ایران روح جهان بی روح».
در نهایت باید گفت، لباسی که پسامدرنیست ها برای انقلاب اسلامی می دوزند با تمام فراخیش باز هم تنگ می نماید و همچنان ابعاد وسیعی از آن را پوشش نمی دهد، ولی رصد برخی نکات انقلاب اسلامی مثل، احیای گفتمان اسلامی، اتکا بر هویت اندیشی شیعی، معنویت گرایی در سیاست، جایگاه رهبری امام خمینی (ره)و... ارزنده و قابل ستایش است.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از اندیشمندان تصمیم به تئوریزه کردن انقلاب گرفتند. خیل اندیشمندانی مثل، شهید مطهری، جلال الدین فارسی، عمید زنجانی، حمید عنایت و اندیشمندان خارجی مثل جان فوران، تدا اسکاچپول، حامد الگار، کلیم صدیق و... همه این اندیشمندان سعی بر کنکاش یک و یا چند بعد از این انقلاب تاریخ ساز را داشته اند و تا به حال شناخت این پدیده یکه تاریخی همچنان ادامه دارد و امید است بیش از پیش موجبات شناخت نسلی را فراهم آورد که زمانه آنها را از ادراک این حادثه تاریخ ساز به تاخیر انداخت.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۸/۰۷/۰۴
نظر شما