«افریکوم» تمایلی به امریکایی ها ندارد
سفرماه گذشته باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا به غنا و سفر دو هفته گذشته هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه او به هفت کشور قاره سیاه یک پیام روشن و آشکار دارد: آفریقا برای امریکا مهم است.
هیلاری کلینتون در سفر 10 روزهاش به آفریقا دیپلماسی خاص خودش را که در آن دیدار با سران اقتصادی و گروههای اجتماعی، همسان با دیدارهای دیپلماتیک ارزش دارد به کار برد. او در سخنرانیهایش تلاش کرد با استفاده از سیاست «قدرت نرم» که اساس دولت اوباما را تشکیل میدهد، از وعدههای تجاری، تکنولوژی و انواع کمکها بهره گیرد تا در کنار قدرت نظامی خود با این روشها منافع امریکا در آفریقا را حفظ کند. اصول منافع امریکا در آفریقا را نیز سه مسئله تشکیل میدهد: نفت، تروریسم و افریکوم؛ که در بین این سه عنصر نفت و افریکوم را نمیتوان بدون نادیده گرفتن گسترش نفوذ چین در قاره سیاه مورد ملاحظه قرار داد. در واقع چین با گسترش نفوذ خود در آفریقا بزرگترین منفعت امریکا در قاره سیاه ـ نفت ـ را به خطر انداخته و افریکوم نیز به پندار بسیاری از تحلیلگران آفریقایی جدا از برآورده کردن خواستههای نظامی امریکا، برای مقابله با نفوذ چین در این قاره به وجود آمده است.
نفت؛ برگ برنده قرن بیست و یکم
به نظر میرسد مبحث انرژی در قرن بیست و یکم، شیرینترین مبحث برای سران سیاسی است. تأثیر نفت و گاز را میتوان تنها با نگاهی به روسیه و اروپا دریافت. در یک سالی که گذشت روسیه با استفاده از اهرم خط لولههای خود توانست حداقل یک بار اروپا را به زانو درآورد. در مقابل اروپاییها نیز اخیراً با امضای توافقنامه نابوکو تلاش کردند از این اهرم فشار خلاصی یابند. این نیاز به انرژی و نفت و گاز را امریکا نیز که خود از دارندگان منابع نفتی است، احساس میکند.
در بین این احساس نیازهای کشورهای مختلف، به جز خاورمیانه که منبع اصلی نفت و گاز در جهان به حساب میآید، آفریقا نیز سرشار از منابع طبیعی نفت و گاز است. بنابراین بدیهی است که امریکا که از قرنها پیش متوجه قاره سیاه شده و تاکنون سودهای بسیاری از آن برده است، این بار نیز توجه خود را معطوف به این نقطه از زمین کند. این نکتهای بود که محور سخنرانی بوش در سال 2003 قرار گرفت. رئیس جمهور اسبق امریکا در این سخنرانی گفت: باید روزی برسد که 25 درصد واردات نفتی امریکا را قاره آفریقا تأمین کند. این خواسته بوش زمانی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که بدانیم از همان ایام چین نیز در فکر توسعه روابط خود با آفریقا بود. در این سالها چین در نیل به این هدف موفقتر از امریکا بوده است. در عرصه این رقابت که برخی از آن با عنوان «جنگ سرد» یاد میکنند، پکن توانسته روابط نزدیکتری با بسیاری از کشورهای آفریقایی برقرار کند. یکی از این کشورها آنگولا است. کشوری که ششمین تأمینکننده کالاهای نفتی امریکا است.
اتفاقاً آنگولا یکی از مقاصد هیلاری کلینتون در تور اخیرش به آفریقا بود. وزیر امور خارجه امریکا اساس مذاکرات خود در آنگولا را بر نفت قرار داده بود و تلاش کرد در این مذاکرات روابط دوجانبه کشورش با آنگولا را تقویت کند. البته امریکا به جز آنگولا بخش بزرگی از نیازهای انرژی خود را از نیجریه که پنجمین مقصد هیلاری در سفرش به آفریقا بود تأمین میکند. اما به نظر میرسد نیجریه نتواند مثل گذشته خواستههای امریکا را تأمین کند.
این کشور در ماههای اخیر بیشتر از همیشه درگیر مسائل داخلی و شبه نظامیان بوده است. گروههای وابسته به القاعده که در این کشور جا گرفتهاند، با تخریب خط لولههای نفتی و ربودن کارکنان این تأسیسات زیربنایی موجب شدهاند صادرات نفتی نیجریه به یک سوم کاهش یابد بنابراین به همین نسبت از میزان تعهدات لاگوس به واشنگتن نیز کاسته شده است.
هیلاری کلینتون در سفرش به نیجریه برای بازیافتن منافع امریکا در این کشور از خشونتها در دلتای نیجر ابراز نگرانی کرد و وعده داد کشورش برای ایجاد ثبات در نیجریه تلاش کند. او همچنین خواستار تلاش دولت برای رفع فساد اداری شد، نیجریه علیرغم آنکه یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقا است، در فقر شدید و فساد اداری غوطهور است و به زعم تحلیلگران با از بین بردن فقر و فساد اداری میتوان از میزان خشونتهای شبه نظامیان کاست. تنها در 10 روز اخیر بیش از 700 نفر جان خود را در کشمکشهای شبه نظامیان و دولت از دست دادهاند. به نظر میرسد نیجریه هر چند در مرکز آفریقا واقع شده و کیلومترها دور از شمال آفریقا است اما از نفوذ القاعده و تروریسم بیبهره نمانده است.
وحشت از تروریسم در آفریقا
حضور القاعده در شمال آفریقا به منزله کابوسی برای تمام آفریقا است و البته امریکا نیز سود خود را از آن خواهد برد. تجربه در سالهای بعد از 2000 نشان داده امریکا برای حصول منافع خود در برخی کشورها تحت لوای مبارزه با تروریسم حضور نظامی خود را در این مناطق تثبیت کرده است. نمونه بارز آن افغانستان و عراق است. کشورهایی که واشنگتن به بهانه مبارزه با تروریسم دست به لشکرکشی نظامی به آنها زد اما بعد ناگهان شاهد حضور القاعده در شمال آفریقا شد و اکنون نیز میبینید تروریسم در همه جای آفریقا ریشه دوانده است که در بین آنها سومالی وخیمترین وضعیت را دارد. در اینجا باید به افریکوم اشاره کرد. یک گروه ویژه که در زمان بوش بر حضور آن اصرار ورزیده شد تا همکاریهای امنیتی گستردهای با آفریقا داشته باشد و «دموکراسی» را در آن ایجاد کند. اما برخی نهادهای آفریقایی همچون اتحادیه آفریقایی، شورای توسعه جنوب آفریقا (سادک) و جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا با بهانه ناخالص بودن اهداف این سازمان امریکایی، حاضر به پذیرش آن نیستند. اوباما که در زمان تبلیغات انتخاباتی انتقادهای بسیاری به سیاست خارجی بوش داشت، در مورد «افریکوم» با او هم عقیده بود. او هنوز هم معتقد است تنها با «افریکوم» است که میتوان مانع از گسترش نفوذ القاعده و تروریسم در آفریقا شد.
«افریکوم» فرماندهی امریکا در آفریقا به حساب میآید و زیرنظر وزارت دفاع این کشور در آفریقا کار میکند. مأموریت اصلی این فرماندهی مبارزه با تروریسم در قاره سیاه است. در کنار آن نیروهای «افریکوم» موظف هستند به سربازان آفریقایی آموزشهای لازم را برای مهارت مقابله با تروریسم بدهند. در خلال جنگ سرد و یک دهه پس از آن امریکا هیچگونه فرماندهی نظامی مشترک در آفریقا نداشت و فعالیتهای نظامی امریکا توسط سه فرماندهی هدایت میشد: فرماندهی مرکزی که مسئولیت مصر و شاخ آفریقا را در کنار غرب و مرکز آسیا در اختیار داشت؛ فرماندهی پاسیفیک که ارتباطی قوی با ماداگاسکار و دیگر جزایر کوچک اقیانوس هند داشت و فرماندهی اروپا که مسئولیت بیشتر این قاره را بر عهده گرفته بود. اوباما در سفر ماه گذشتهاش به غنا که اولین سفرش به یک کشور آفریقایی بود، بدون اینکه از «افریکوم» نام ببرد، تأکید کرد که با ارتش و ابزار استراتژیک خود مقابل تروریسم در این قاره خواهد ایستاد. او خبر داد این کمکها میتواند شامل سلاح، سرباز و آموزش آفریقاییها باشد. سومالی از این حیث میتواند اولین مقصد اوباما برای مبارزه با تروریسم باشد. خطر این کشور تا اندازهای است که اکنون تروریستهای آن اتیوپی، کنیا و اریتره را نیز تهدید میکنند. واشنگتن در طول این سالها همواره سعی کرده است کشورهای کلیدی غرب آفریقا را متقاعد کند میزبان «افریکوم» باشند، در آن زمان لیبریا چنین مسئولیتی را پذیرفت اما تلاشهای دولت بوش برای راضی کردن نیجریه به جایی نرسید. گفته میشود یکی از موارد مطروحه در سفر اوباما نیز همین مورد بوده است و اوباما تصمیم داشته با پیشنهادات همکاریهای مختلف رضایت غنا را برای تقبل میزبانی افریکوم جلب کند اما مقامات غنایی نیز هوشیارتر از آن بودند که اوباما تصور میکرد. البته غنا همین الآن نیز توافقنامههای امضا شدهای با دولت امریکا دارد که طبق این توافقنامه امریکا مجوز احداث یک فرماندهی کوچک محلی را برای فعالیتهای نظامی دارد. اما با این شرط که این پایگاه متعلق به غنا باشد و نیروهای امریکایی تنها در آن به تمرینهای نظامی مشغول باشند.
مشابه این قرارداد بین امریکا و گابون، بوتسوانا، کنیا، مالی، مراکش، نامیبیا، سنگال، سیرالئون، تونس، اوگاندا و زیمبابوه به امضا رسیده است. این نشان میدهد افریکوم بسیاری از کشورهای آفریقایی را دربرخواهد گرفت. اما تعداد زیادی از آنها تمایلی به کمک به امریکا برای حضور داشتن در آفریقا ندارند. علت این امر تجربه تلخ تاریخی آنان از امریکا و سیاستمداران آن و سازمان سیا است. اقداماتی که مقابل چارلز تیلور، رئیسجمهور سابق لیبریا در دادگاه جنایی جنایتکاران جنگی صورت گرفت، نشان داد سازمان سیا نقش برجستهای در صعود او به قدرت داشته است. قوام نکرومه اولین رئیسجمهور غنا نیز سال 1966توسط افرادی که سازمان سیا از آنها حمایت میکرد، سرنگون شد. اسنادی طبقهبندی شده نیز وجود دارد که نشان میدهد سازمان سیا در ربودن پاتریس لوبومبا، نخستوزیر کنگو و تحویل او به رهبر جداییطلب استان کاتانگا دست داشته است. جداییطلبان کنگو پاتریس لومومبا را به طرزی وحشیانه به قتل رساندند و سپس با همکاری سازمان سیا جسد او را با اسید نابود کردند. آفریقاییها شاهد نمونههای بسیاری از اینگونه مداخلهجوییهای سازمان سیا در کشورهایشان بودهاند.
اما همان طور که در ابتدا نیز گفته شد هیلاری کلینتون در سفرش به هفت کشور آفریقایی کنیا، آفریقای جنوبی، آنگولا، جمهوری دموکراتیک کنگو، نیجریه، لیبریا و کیپ ورده، تلاش کرد با استفاده از دیپلماسی «قدرت نرم» آفریقاییها را متقاعد کند که دولت اوباما خط سیری مجزا از دولتهای قبلی امریکا دارد. او در این سفر وعدههای فراوانی داد و با مردم همدردی کرد و انگشت بر برخی مشکلات اجتماعی گذاشت که سالهاست مردم این کشورها از آنها رنج میبرند. اما باید دید بین آنچه که اوباما در غنا و هیلاری کلینتون در این کشورها وعده آنها را دادند با آنچه که عمل میکنند، چه تفاوتهایی وجود دارد، حتی اگر اوباما براستی قصد انجام این وعدهها را داشته باشد، با وجود جنگهای عراق و افغانستان که میلیاردها دلار هزینه دربردارند و همین طور وضعیت بحرانی اقتصاد امریکا که بدترین رکود این کشور از جنگ جهانی دوم به حساب میآید، مشخص نیست که امریکا چه زمانی بتواند به وعدههای خود عمل کند.
مارک شرودر، تحلیلگر مؤسسه اطلاعاتی و راهبردی استراتفور میگوید: «برای دولت اوباما خیلی سخت خواهد بود که بتواند محبوبیتی را که الآن (به واسطه سیاهپوست بودن اوباما) در آفریقا دارد، در پایان دورهاش داشته باشد.»
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۸/۰۵/
نظر شما