رمانتیسیسم را فراموش نکنیم
در بررسی تاریخی فلسفه غرب، به نوعی اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم از نظر استادان ایرانی مغفول میماند. در سیر نقد فکری غرب معمولا متفکران از دوره یونان باستان آغاز کرده و با گذر از امپراتوری روم، دیانت مسیحی و آبای کلیسا به قرن شانزدهم میلادی میرسند. پس از بررسی دکارت و همعصرانش دوره بسیار مهمی در اروپا جریان دارد که مقدمه مدرنیته در این قاره است، اما متاسفانه به دلیل آن که این دوره ادامه حیات نداشت، معمولا از بیان و توجه به آن صرفنظر میشود. این دوره عبارت است از رمانتیسیسم یا دوره احساسیگری!
پس از پیشرفتهای چشمگیر غرب در تکنولوژی و صنعت، بسیاری از غربیان تحت تاثیر این ظواهر قرار گرفتند. شاید بتوان فیلم عصر جدید چارلی چاپلین را در رسم حال و احوال آن دوره مناسب دید. انسانهایی که سراسر مجذوب این فناوری قرار گرفته بودند، تمام احساسات و عواطف خود را فراموش کردند. خانواده از پایینترین ارزش برخوردار بود. انسانها با یکدیگر به سردی برخورد میکردند. این سردی خصوصا در آلمان که زبانزد مدرنیته بوده و هست، حس میشد.
به همین خاطر است که ریشههای دوره رمانتیسیسم و بلوغ آن را بیشتر در تفکر آلمانی میبینیم، اما مسلما نباید این دوره را در فیلسوفان و ادیبان آلمانی منحصر بدانیم. به هر روی مهمترین چهرههای این جنبش در آلمان عبارتند از آگوست ویلهلم شلگل، برادر وی فردریک شلگل، لودویک تیک، ویلهلم وکنرودر، فردریش شلایرماخر و فردریش هاردنبرگ. هر یک از این افراد تاثیرات بسزایی در پیشبرد ادبیات و اندیشه و جریان دینی داشتند. بهطور مثال نظرات شلایرماخر در باب تجربه دینی ازجمله مباحثی است که تاثیرات آن همین روزها نیز بر متفکران ما باقی است.
اصحاب این دوره معتقد بودند 3 مشکل بیماری عصر مدرن بوده و با حل این معضلات است که میتوان رویکرد انسانها را به زندگی بر پایه عشق و محبت بازسازی کرد. بیماری عصر مدرن بیگانگی از 3 مفهوم است؛ اول بیگانگی از خود! در لایه بالاتر، بیگانگی از انسانهای دیگر و در لایه بیرونی، بیگانگی از طبیعت! قدرت بالایی که اکنون انسان در دخل و تصرف محیط دارد، باعث غرور او شده و او را از خود واقعیاش بازداشته است. دیدگاه اقتصادی، اهمیت بسیار زیاد پول، جامعه کارگری و خشک و بیروح کارخانهها (مارکسیسم در قرن نوزدهم) و محیط رقابتی باعث فراموششدن و بیگانگی انسانها از دیگر همنوعانشان شده است. همچنین نگاه ابزارانگارانه و محصولمحور به طبیعت و فراموشی جلوههای زیبایی آن باعث بیگانگی از طبیعت و محیط پیرامون ما شده است! پس تا اینجا بحث شد که احساسیگرایان، 3 معضل را در بیماری انسانهای مدرن دخیل میدانستند.
اما پاسخ آنان به این سه بیگانگی در یک یگانگی و وحدت قرار میگیرد. آنها عشق را تنها درمان انسانهای این عصر میدانند. بازگشت به ادبیات گذشته (یونان باستان و دوره قرون وسطی) که بر عشق بیشتر تاکید داشت، راهکار موردپسند است. اصولا نوستالژی بازگشت به گذشته در فکر بیشتر متفکران این عصر است. این افراد کلید نجات از مدرنیته را در عشقی مییابند که در گذشتگان رواج داشته است.
متاسفانه در جامعه متفکران ایرانی، کمتر کسی به صورت جدی روی این دوره فعالیت و پژوهش کرده است. علل مغفولماندن این دوره در منظر ما ایرانیان را میتوان در 2 دلیل خلاصه کرد. اول آن که تاثیرات امروز فلسفه غرب معمولا از جنبشهایی گرفته شده است که تجربهانگارانی مانند هیوم و ذهنگرایانی مانند کانت گذاشتهاند و شاید به نوعی بتوان گفت عصر رمانتیسیسم هماکنون یک جنبش مرده است. متاسفانه آنها به تاثیرات چشمگیر این دوره توجه ندارند. شاید بتوان یکی از عوامل تولد دوره معاصر فلسفی را در مخالفت با احساسیگرایان قرن نوزدهم و تاکید بر عقل مستقل در قرن بیستم دید. دلیل دوم آشنایی کم متفکران ایرانی با زبان آلمانی که عمده مطالب این دوره را دربر میگیرد. (استادان ایرانی معمولا به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط دارند.)
منبع: مدخل رمانتیسیسم از دائرهالمعارف فلسفی راتلج
منبع: / روزنامه / جام جم ۱۳۹۰/۹/۷
نویسنده : محمد مهدی صدرفراتی
نظر شما