موضوع : پژوهش | مقاله

تحریف‌‌زدایی از حماسه عاشورا مسؤلیت همگان


دقت و مطالعه عمیق و تحلیلی در قیام امام‏حسین (ع) نشان می‏دهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصی اتفاق افتاده و محدود به زمان معینی بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان و خاصیت الگوپذیری در ذات آن نهفته است. واقعه کربلا الگویی برای رهبری انقلاب‌‌ها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه، تجربه پر ارزش در اصلاح جوامع انسانی، راست کردن کجی‏ها، زدودن فسادها و انحراف‏ها به شمار می‏رود.
به لحاظ تاریخی نیز، حماسه نینوا الگوی کامل برای شکل‏گیری تحولات سیاسی در قلمرو جهان اسلام و در یک کلام، ضامن بقای اسلام راستین بوده است. پر واضح است که تأثیر‌گذاری پیام عاشورا و الگوگیری از آن برای ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب، در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتی است که خواسته و ناخواسته به دست تحریف‏گران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ می‏نماید.
قیام امام‏حسین (ع) از آن دست قیام‌‌هایی است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوی و علوی سامان یافته و دارای پیام و وصیت‏شفاف برای آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفا برای شبیه‏سازی و کپی‌‌گیری معماری نشده اما به گونه‏ای طراحی شده است که استعداد شبیه‏سازی در آن وجود دارد. به تعبیر شهید مطهری:
"انسان وقتی تاریخ حادثه عاشورا را می‏خواند، استعدادی برای شبیه‏سازی در آن می‏بیند.همان‌طور که قرآن برای آهنگ‏پذیری ساخته نشده ولی این طور هست و حادثه کربلا هم برای شبیه‏سازی ساخته نشده ولی این طور هست. من نمی‏دانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است... متن تاریخ این حادثه، گویی اساساً برای یک نمایشنامه نوشته شده است. شبیه‏پذیر است، گویی دستور داده‏اند که آن را برای صحنه بودن بسازند." 1
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفاً یک نمایش توخالی و صورت‏سازی عاری از حقیقت‏باشد بلکه به خاطر رازی است که در آن نهفته است:
"آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبه‏ها؛ یعنی راز اینکه این حادثه نمایش‏پذیر و شبیه‏پذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامی است؛ همه اصول و جنبه‏های اسلامی عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق."2 به عبارت دیگر "وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضت‏حسینی بکنیم. می‏بینیم امام‏حسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی‏روح. انسان وقتی در حادثه کربلا تامل می‏کند، اموری را می‏بیند که دچار حیرت می‏شود و می‏گوید اینها نمی‏تواند تصادفی باشد. و سرّ اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشته‏اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است."3
بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته‏اند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند.

تفسیر الگوساز
گام نخست در الگوپذیری قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیری صحیح از این حادثه ارائه گردد. در صورتی این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتی الگوساز از آن صورت گیرد. بی‏تردید پیشوایان دینی از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ داده‏اند که باید نام حسین بن علی (ع) زنده بماند و باید سوگواری آن حضرت هر سال تجدید بشود. سؤال اساسی این است که چرا چنین دستوری داده‏اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته‏اند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امام‏حسین (ع) تعیین‌کننده است. از نگاه شهید مطهری حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن‏معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است. وقتی این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زاری و مرثیه را نمی‏طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانی حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایت و تراژدی نیست ‏بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت، انسانیت و حق پرستی است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بی‏نظیر است ‏یا کم‏نظیر و باید به هر دوی آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت‏آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه: "چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‏کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‏چربد"4 ؛ "اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم آن وقت از جنبه رثائی‏اش می‏توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است‏"5 ؛ "پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگرئید و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‏دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگرئید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏ای نسبت‏به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‏خواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی‏خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت‏یعنی چه، کرامت‏یعنی چه؟"6
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این می‏شود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایی عزای حسینی "برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد." در این صورت "خیال می‏کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دل‏سوزی کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند!"7 این نگاه نه تنها حیات‏بخش، پویا و حرکت‏زا نیست‏بلکه به تعبیر شهید مطهری مسخره و نتیجه‏ای جز خرابی دین و رکود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حرکت‏سیدالشهدا (ع) اسوه است و برای همه آزادی‏خواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر "حسین بن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها برای ملت درسهای بسیار بزرگی بود. پس این‏که می‏گویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده‏آل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمی که تا آن مقدار می‏ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند." 8
از این منظر امام‏حسین (ع) پیام‏آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهی می‏شود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهای دیگر از آن الگو‌برداری کنند و در هر جامعه‏ای که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینی به راه افتد. با این تفسیر امام‏حسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، برای همیشه تاریخ است و چون روحی در کالبد اجتماع حضور دارد. برای همین درسهای بزرگ است که استاد مطهری اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسی آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ برای مسلمانان تبدیل گردد: "این‏که من تاکید می‏کنم که حماسه حسینی و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهای بزرگی است که این قیام می‏تواند به ما بیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولی می‏گویم این رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است. حسین بن علی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسی که می‏خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش "یا لثارات الحسین‏"9 بود. امروز هم حسین بن علی یک سوژه بزرگ است، سوژه‏ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای این‏که احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود."10
با این حال سوگمندانه باید گفت که واقعه عاشورا به تناسب جایگاه عظیم خود در جوامع شیعی و نقش آفرینی بی‌بدیل در تداوم حس پرخاشگری علیه ظالمان و ستم پیشگان، از تحریف ساده اندیشان و ناآگاهان و گاه افراد مغرض مصون نبوده است.

تحریف نشانه رشدنیافتگی جامعه
به اعتقاد استاد مطهری، همان میزان که تفسیر درست از عاشورا سازنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعی مخرب و مخدر جامعه می‌‌باشد و حداقل اجتماع را بر خلاف هدف امام‏حسین (ع)، دچار رکود و رخوت می‌‌نماید.
شهید مطهری به این نکته اهتمام ویژه داشته و به همین خاطر، در خرافه‏زدایی از نهضت پاک حسینی حساسیت فوق‏العاده نشان داده است. نکته کلیدی در دیدگاه ایشان این است که وارونه‌‌گرایی در چنین حوادث بزرگی در تارخ یک ملت، قبل از همه، نشان دهنده بیماری بزرگ رشدنیافتگی در آن جامعه می‌باشد. وی معتقد است در پاس‏داشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امام‏حسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و "کلید شخصیت‏حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق‏پرستی است."11 هر چه غیر این باشد، تحریف محسوب می‌شود و هر امری که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند، انحراف و گمراهی است و یکی از نشانه‏های عقب ماندگی و عدم رشد اجتماع به شمار می‌رود.:
"واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که در اثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمت‌‌ها و زیبایی‌‌هایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است. این نشانه عدم رشد این ملت است ‏برای حفظ و نگهداری تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش."12
طبعاً ایشان با نگاه به روزگاری که در آن می‌زیست، چنین آفتی را در رویکرد به قیام امام‏حسین (ع) مشاهده می‏کرد و جامعه خود را رشدنیافته می‌‌پنداشت اما سوزناکانه باید گفت در جامعه امروز ما، نه تنها آن خطر بر طرف نشده بلکه سطحی‌‌نگری مضحک به نهضت عاشورا و تحریفات واضح البطلان در آن، به مراتب پیچیده‌‌تر و خطرناک‌‌تر و البته سازمان یافته‌‌تر! نیز شده است.

تحریف و عوامل آن
تحریف یعنی "متمایل کردن یک چیز از مسیر اصلی که داشته است ‏یا باید داشته باشد.". این پدیده ممکن است لفظی ‏یا معنوی باشد. تحریف لفظی آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوی یعنی "منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه‏" به عبارت دیگر تحریف معنوی یک حادثه یعنی علل و انگیزه‏ها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه چیزی غیر از آنچه هست، معرفی شود.
از سوی دیگر تحریف در هر واقعه بخاطر عواملی صورت می‌گیرد که می‌تواند غرض‌‌ورزانه و یا غیر عمدی باشد.
در نگاه شهید مطهری واقعه نینوا از هیچ یک از انواع و اقسام تحریف‌‌های فوق بی‌نسیب نمانده است.
در دیدگاه ایشان، عوامل تحریف در عاشورا را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:
1. عامل عداوت وغرض که از سوی دشمنان صورت می‏گیرد.
2. عامل اسطوره‏سازی که یک حس اصیل در بشر است.
3. عامل دوستی و تمایل که از سوی نزدیکان و دوستان صورت می‏پذیرد.
فراگیرترین و شاید مضرترین تحریف در نهضت عاشورا از عامل دوستی بر می‌خیزد. ریشه تحریف از روی دوستی در این قیام این است که عده‏ای خیال کرده‏اند چون هدف گریه کردن برای امام‏حسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم می‏توان استفاده کرد:
"عده‏ای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله‏ای برای این کار می‏شود استفاده کرد... دستگاه امام‏حسین (ع) از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتی بخشیده است، جعل کردی، بخشیده است، تحریف کردی بخشیده است... در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست ‏به جعل و تحریف زده‏اند که انسان تعجب می‏کند." 13
از دیدگاه شهید مطهری چون این تحریفات در موضوع مهمی رخ داده است، برای جوامع اسلامی بسیار مخرب و خطرناک است: "تحریف در یک حادثه تاریخی که این حادثه از نظر اجتماع یک سند است، سند اجتماعی است، پشتوانه اخلاق است، پشتوانه تربیت است؛ این دیگر چقدر اهمیت دارد! وای به حال آنکه تحریفات، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی، در موضوعاتی صورت بگیرد که آن موضوعات موضوع عادی نیست... حادثه کربلا برای ما مردم خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است؛ یعنی این حادثه در تربیت ما، در خُلق و خوی ما اثر دارد، حادثه‏ای است که خود به خود، بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهراً میلیونها ساعت برای شنیدن و استماع قضایای مربوط به آن صرف می‏کنیم. میلیونها تومان پول برای این کار صرف می‏شود. این قضیه را ما باید همان طوری که بوده است، بدون کم و زیاد تلقی کنیم و اگر کوچکترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می‏کند، بجای اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعاً ضرر خواهیم کرد." 14
نسبت به تحریف لفظی، با این که استاد معتقدند: "مطلب آنقدر زیاد است که قابل بیان کردن نیست. اگر بخواهند روضه‏های دروغ را جمع کنند، روضه‏هایی که می‏خوانند و دروغ است، شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه‏ای بشود"، اما با این حال نمونه‌‌هایی از تحریفات در این واقعه بزرگ را در آثار خود شمارش کرده‌‌اند. از نگاه ایشان: داستان لیلا و علی اکبر، داستان عروسی قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابی‏الفضل در کودکی برای امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، نیزه هجده ذرعی هاشم بن عتبه، 72 ساعت‏بودن روز عاشورا، خارج شدن امام حسین با زی شاهان از مکه، بی‏خبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب (س) برای اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق و.. از مصادیق تحریفات لفظی در قیام عاشورا می‌باشد15 ولی این همه، در مقابل تحریفات معنوی در این حادثه، ناچیز به نظر می‌رسد:

تحریف معنوی
از آنجا که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلی واژگون می‏کند، خطرناک است و خطرناکتر این‏که تحریف در اهداف امام‏حسین (ع) صورت گیرد. ایشان معتقدند دو تحریف معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت‏حسینی ایجاد شده است:
1. شهادت امام حسین کفاره گناهان شیعیان!
یکی از تحریفاتی که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهری تهمت ‏به اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است، این که "حسین بن علی قیام کرد که کشته بشود برای این‏که کفاره گناهان امت‏باشد، کشته شد برای این‏که گناهان ما آمرزیده شود. حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ می‏گوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد برای این‏که گناهان ما بخشیده شود. نمی‏دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته‏ایم. ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت‏بر ضد اسلام گرفت؛ یکی همین است."
این انحراف و تحریف می‏تواند هر گناهی را توجیه کند. یعنی شما برای امام حسین گریه کن هر کسی می‏خواهی باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!16
2. دستور خصوصی
تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند می‏دانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده. معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمی‏کند، یعنی قابل پیروی نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن می‏گوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد، به ما مربوط نیست به دستورات اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود." 17
این در حالی است که امام‏حسین (ع) تلاش کرد برای کسانی که در شرایط مشابه واقع می‌‌شوند، مکتب عملی بوجود آورد و هدف خود را عمومی سازد: "و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید".18 یعنی هر کس مثل یزید - نه فقط یزید- حاکم اسلامی شود، اسلام را محو خواهد کرد و باید با او مبارزه کرد. یا می‏فرماید "الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء‌الله محقا". وقتی حق عمل نمی‏شود و کسی از باطل روی‏گردان نیست، در این شرایط هر مؤمنی، نه فقط امام‏حسین (ع) بلکه هر مؤمنی باید مرگ را بر زندگی ترجیح دهد.
بنابراین با این تحریفات محتوایی؛ اولاً نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده، آن را به یک امر خصوصی با دستور خصوصی، تبدیل کرده است. ثانیاً به جای آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهی از منکر، گناه زدایی کند، آن را زمینه ساز ارتکاب گناه در آورده که هر گناهی را توجیه می‏کند.
در نگاه شهید مطهری این دو تحریف که در هدف قیام صورت گرفه است، طبعاً به فلسفه عزاداری سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است. عزاداری و نوحه سرایی که بنا بود هر زمینی را کربلا و هر روز را عاشورا سازد، گاه به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داد و به عادت تبدیل شده است :
"تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزاداری است. در اینجا گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بی‏تابی می‏کنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریه‏های ما، ایشان آرامش پیدا می‏کنند! پس آن را یک خدمت‏خصوصی به حضرت زهرا تلقی کردیم. دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بی‏تقصیر به دست‏یک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسی که نفله نشده و برای هر قطره خون خود ارزش بی‏نهایت قرار داد او بود. کسی که موجی ایجاد کرد که قرنها کاخهای ستمگران را لرزاند و می‏لرزاند و نامش با آزادی و برابری و عدالت و توحید و خداپرستی و ترک خودپرستی یکی شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته‏ایم که عمری را جز در پستی و نکبت زندگی نکرده و نمی‏کنیم."19

رسالت علما، مسئولیت مردم
بلاخره به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزه‏های آن و چه در بخش دستاوردها و حتی عزاداریها، تحریفاتی رخ داده است. طبعا باید با این تحریف‏ها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم:
1. مسئولیت مردم
از دید شهید مطهری همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند برای اینکه "یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد... منطق و فلسفه نمی‏خواهد، فطرت سلیم می‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک می‏کند." 20
بنابراین، مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتی ندارند، همه مسئولند برای اینکه اولا "چیزی که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سبّ و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانی به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت‏حرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است. ثانیاً خداوند در قرآن می‏فرماید: واجتنبوا قول الزور21... به طور کلی عامه مصرف‌کننده این کالا هستند. اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان می‏دانند کالای تقلبی است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمی‏کند. عیب قضیه این است که عامه حتی مشوق هم هستند".22
از این رو این تحریفات منکراتی است که در بازگویی قیام امام‏حسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهی از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند.
وظیفه دیگری که به عهده مردم است این‏که در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند:
"دیگر این تمایلی است که صاحب مجلس‏ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود. روضه‏خوان بیچاره می‏بیند که اگر بنا بشود هر چه می‏گوید از آن راستها باشد مجلسش نمی‏گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی‏کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می‏کند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند."23
2. رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهری در مجالس عزاداری دو نقطه ضعف وجود دارد: یکی این‏که مردم می‏خواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضی نیستند؛ دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود. در این موقعیت علما بر سر دو راهی قرار می‏گیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهری با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینی می‏گوید:
"حال، این نقطه ضعف مردم عوام است. با این نقطه ضعف چه باید کرد؟... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است. این است که پیغمبر اکرم فرمود: "اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله‏".24 آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر می‏شود، آنجا که چیزهایی ظاهر می‏شود که در دین نیست، مسائلی پیدا می‏شود که من نگفته‏ام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نمی‏آید. آن کسی که کتمان می‏کند، لعنت‏خدا بر او باد... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است."25
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینی دارای مراتب مختلف است. اولین مرتبه آن تعلق احساسی و عاطفی است که برای عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحی این مرحله در پاسداشت نهضت‏حسینی بسیار ماهرانه و از روی حکمت‏بوده است اما قطعاً زمانی این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقی برای دست‏یابی به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الاّ اگر در همین سطح باقی بماند مخرب خواهد بود. بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالی مبارزه کنند. عالمان برجسته‏ای نیز بوده‏اند که حقاً در تحریف‏زدایی از ساحت عاشورا تلاش کرده‏اند. در دهه‏های اخیر مبارزه و مجاهده عملی حضرت امام‏خمینی مثال زدنی است. ایشان با تاسی از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که می‏توان در تمامی گستره تاریخ ندای "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد. شهید بزرگوار مطهری نیز در مواجهه فکری با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است. حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعت‏ها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردی دارند که در این زمینه نهی از منکر کنند، مسئولیت نظام مدعی اسلامی در این زمینه بیشتر است چرا که امکانات تبلیغی حکومت در این زمینه گسترده است، رسانه‏های نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفی دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند. با این حال اگر به هر دلیل امکانات جامعه اسلامی در بدعت‏زدایی از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا به‏کار گرفته نشوند لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شوند. گاه برخی رسانه‌‌های گروهی پا از این حد فراتر گذاشته خود بانی خرافات و تحریف در این عرصه می‌شوند. استفاده از منبری‌‌های کم‌‌مایه و سبک‌‌سخن و نیز مداحان کاسب پیشه و ترویج تحریفات روشن از وقایع عاشورا از این دست اقدامات می‌باشد.

پی نوشتها:
1- مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏17، ص: 368
2- همان، ص379
2- همان، 382
3- همان، ص31
4- همان، ص33
5- همان، 32
6- همان،ص33
7- همان، ص59
8- مسند الامام الرضا، ج1، ص148
9- مجموعه آثار، همان، ص 59
10- همان، ص 45
11- هماه، ص616
12- همان، ص90
13- همان، ص: 70
14- همان، ص660
15- همان، 108
16- همان، ص109
17- همان، ص146
18 - همان، 608 . همان، ص121
19 - حج، آ?ه 30
20- همان، ص614
21- همان، ص72
22 - اصول کاف?، ج1، ص54
23- همان، ص131

 


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۹/۷
نویسنده : مهدی پورحسین

نظر شما