موضوع : پژوهش | مقاله

نهضت عاشورا، جاری در زمان و در تقابل با ظالمان


قیام حضرت امام حسین(ع) در مقابله با حکومت اموی و عنصر فاسق و فاجری چون یزید که به نام خلیفه اسلامی و جانشین رسول خدا(ص)، هر عمل خلاف و ضد اسلامی را به نام اسلام ترویج می‌کرد و جامعه و امت اسلامی را به طور روزافزون به سوی بدعت و بی‌بندوباری و شرابخواری سوق می‌داد، یک حرکت بنیادی و زیربنایی بود، به همین دلیل باید آن را "انقلاب" نامید، که واژگون کننده همه ارکان و تشکیلات حکومت جور و تلاش برای احیای دین و بارور کردن مجدد فرهنگ و معارف و ارزش‌های والای الهی می‌باشد.
راز ماندگاری و جاودانگی حرکت حضرت امام حسین(ع) همین است که آن نه حرکت مقطعی و زودگذر، که نهضتی عمیق و جاری و تحول‌زا بود. این که می‌بینیم نهضت کربلا امروز همچنان زنده و بالنده است و الگویی جاودان برای همه اعصار می‌باشد و اذهان و افکار را به خود متوجه کرده و دلها و جان‌ها را زیر و رو ساخته و حتی در غیرمسلمان‌ها تحول و تحرک ایجاد می‌کند، باید علت اصلی و مبنایی آن را درون‌مایه‌ها و اهداف والا و ارزش‌های مقدس این حرکت دانست.
می توان اذعان و اعتراف داشت که نهضت حضرت امام حسین(ع) به دلیل همین نقش حیاتی و زیرساختی اش، مکتبی را بنیان نهاد که در موقعیت‌های گوناگون و مقاطع مختلف تاریخی، راهنما و مقصدرسان همه آزادگانی است که در پی رهایی از حکومت‌های جور می‌باشند. همین مبنا و اساس، عامل به وجود آمدن انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی شد و تداوم این انقلاب نیز با استمرار فرهنگ عاشورا امکان پذیر خواهد بود.
در سخنانی که پیش رو دارید، امام خمینی به سیر تاریخی دو تفکر اشاره می‌کند: تفکری که به نام اسلام به دنبال راحت‌طلبی و کناره گیری از جهاد و مبارزه با ظالمان است. و تفکری که معتقد به ضرورت جهاد با جبهه ظلم و تباهی در همه عصرها و زمان‌ها می‌باشد. در نگاه امام خمینی تفکر دوم دارای خاستگاه نیرومندی چون نهضت عاشورا می‌باشد و این تفکر باید ادامه یابد تا جبهه ظلم در هر زمان و مکان به زانو در آید.
از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، خط اشخاص راحت‏طلب که تمام همشان به این است که یک طعمه‏ای پیدا بکنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهایی که مسلمان بودند، می‏کردند، اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحت‏طلبی بود. در صدر اسلام، از این اشخاص بودند. وقتی که حضرت سیدالشهدا - سلام‌الله علیه - می‏خواستند مسافرت کنند به این سفر عظیم، بعضی از اینها نصیحت می‏کردند که برای چه، شما اینجا هستید، مامونید و حاصل، بنشینید و بخورید و بخوابید. و از همانها بعضی قماشها بودند که اشکال هم می‏کردند که یک قدرت بزرگی را در مقابلش چرا یک عده کمی قیام می‏کنند. این در طول تاریخ تا حالا بوده است. از اول نهضت اسلامی، ما شاهد اشخاصی که به این وضع بوده‏اند، راحت را بر هر چیزی مقدم می‏داشته‏اند، تکلیف را این می‏دانستند که نمازی بخوانند و روزه‏ای بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکری بگویند و فکری بکنند و چنانچه یک اشخاص انحرافی هم باشند غیبت بکنند، بروند عبادتشان را بکنند و بنشینند و در مجالسشان غیبت بکنند، تهمت بزنند، ]بوده‏ایم.[ این یک راهی بود که یک دسته‏ای از مردم داشتند که تمام آمال آنها این بود که آدم اینجا این چند روزی که هست، خوب استراحت بکند و بنشیند در خانه‏اش عبادت بکند. اسلام را خلاصه کرده بودند در عبادات؛ مثلا، نماز و روزه و امثال اینها. برای اسلام هم غیر از این، خیلی، نه اطلاعات صحیح داشتند و نه ارزشی قائل بودند. همان باید در منزلها بنشینند و نگاه کنند و به دیگران اشکال کنند.
در آن وقتی که اول نهضت بود، یک شخص سرشناس از این اشخاص گفته بود که ایرانیها دیوانه شده‏اند! قیام در مقابل محمدرضا را و ایستادگی در مقابل ظلم را، با تعبیر دیوانگی، یکی از اشخاص سرشناس معرفی کردند. آن کاسب یا تاجری که در منزل او بود و از او شنید این را، گفته بود که آقا، بعضی از اینها مردم کذا و کذا هستند و اینها بعضیشان هم شهید شده‏اند. آن آقای سرشناس گفته بود: این از خریتشان بوده است! آدم که نمی‏رود در توی خیابان مقابل مسلسل بایستد! و همان آقای سرشناس پرونده‏اش از ساواک بیرون آمده و آن وقتی که جوانهای ما در خیابانها کشته می‏شدند، انگشتر برای سلامت محمدرضا فرستاده بود. یک دسته این طورند که حضرت امیر - سلام‌الله علیه - از اینها تعبیر می‏کند که اینها همشان علفشان است؛ مثل حیواناتی که همشان این است که شکمشان سیر بشود، شهواتشان را بر همه چیز مقدم می‏دارند؛ نماز هم می‏خوانند و روزه هم می‏گیرند و عبادات شرعی را هم بجا می‏آورند، لکن این طور است وضع تفکر که انسان نباید خودش را در معرض یک خطری، در معرض یک چیزی قرار بدهد و این کاری که این ملت شریف اسلام کردند، این کار یک کار جنون‏آمیز بوده است! یک دسته دیگر هم انبیا بوده‏اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ تمام عمرشان را صرف می‏کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا واقع می‏شود، همشان را اینها صرف می‏کردند در مقابله با اینها. کسی که تاریخ انبیا را دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و تاریخ زندگی حضرت رسول - سلام‌الله علیه - را و ائمه اطهار و اصحاب رسول‌الله را دیده باشد، می‏بیند که اینها از اولی که وارد شدند در میدان و به حد بلوغ رسیدند و رسول اکرم از اولی که این رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت بوده است، جنگ بوده، دفاع بود. و کسی که زندگی امیرالمومنین - سلام‌الله علیه - را مشاهده کند نیز ]می‏بیند[ همین‌طور بوده؛ جهاد در راه خدا و جهاد در راه احکام خدا بوده است. و سایر ائمه - علیهم السلام - البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است سیدالشهدا - سلام‌الله علیه - است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا - سلام‌الله علیه - مثل بعض مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول - سلام‌الله علیه - و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش نمی‏آمد؛ یک راحت‏طلبی بود و کناره‏گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود. چنانچه ائمه ما - علیهم السلام - سازش می‏کردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می‏خواهند بکنند که آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین‌طور من باب اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه، بردنشان به محل خلیفه، همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعه‏ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده است؛ رشته تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای شیطانی و سازش.
من در طول این نهضت، اشخاصی را ]دیدم،[ بسیار هم مردم نماز خوان و ملا و معتبر و اینها ]بودند،[ لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته‏ای را اذیت کرد و زد، راحت‏طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا یا ساکت کنار نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ یعنی، موافقت کردند با دستگاه. این دسته‏ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان می‏رفتند و آن زجرها را می‏کشیدند، قدمشان که از حبس بیرون می‏آمد، می‏رفتند سراغ باز مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده‏اند؛ آن انبیایی که در آتش سوزاندند آنها را و اره کردند آنها را و آنها اگر می‏خواستند که آن خط خودشان را منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند. این آقایانی که در این مسائل وارد بودند، متوجه این معنا بودند که در زمان محمد رضا معلوم بود که هر کس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این در حبس است و در شکنجه است و در کذا، لکن اینها حبس را می‏رفتند، شکنجه را می‏دیدند، بیرون می‏آمدند و باز همان پست را اداره می‏کردند.

مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر
ما نباید تصور این را بکنیم که این ابر قدرتها از ما دست برداشته‏اند. ملتی که می‏خواهد زنده باشد و می‏خواهد مستقل باشد و نوکر نباشد، وابسته نباشد و می‏خواهد آزاد باشد و تحت سلطه نباشد، این ملت باید مهیا باشد برای همه چیز. اگر راحت‏طلبی را می‏خواهد ملت، از زمان محمدرضا بهتر از همه این بود که ظهر بیایند نماز بخوانند با امام جماعتشان و امام جماعت برود سراغ کارش و شما بروید سراغ کسبتان. راحت‏طلبی این را اقتضا می‏کرد، حالا هم باز همان رژیم بود و همان بساط بود و شما هم نانتان را می‏خوردید و آبتان را می‏خوردید و شمیرانتان را هم می‏رفتید و کارهای عادیتان را انجام می‏دادید، لکن تکلیف هم این است؟ در مقابل خدا هم می‏شود انسان عذر بی‏خودی بتراشد؟ فرضا که حالا کسی عذر تراشید به اینکه خوب، ما دیدیم که وقتی وارد بودیم در این امور، از همه اطراف کشورهای وابسته به امریکا و شوروی و افراد وابسته به اینها از داخل و خارج مزاحمت ایجاد می‏کنند، می‏کشند افراد را، بمب می‏گذارند و چه می‏کنند، هجوم می‏کنند و وارد کشور می‏شوند، خوب، تکلیف چیست؟ تکلیف این است که حالا ما رها کنیم آن طریقه اسلام را و آن طریقه انبیا را و راحت‏طلبی را انتخاب کنیم و چند روز ادامه زندگی حیوانی بدهیم؟! با حیوانات فرق نداشته باشیم؟! حیوانات هم ان من شی‏ء الا یسبح بحمده؛ آنها هم ذکر و تسبیح دارند، لکن همشان علفشان است. انسان هم باید این طوری باشد که همش علفش باشد و هر چه ذلت و خواری است تن به آن بدهد؛ برای اینکه چند روز زندگی مرفه بکند؟!
این زندگی‏ای است که بعضی انتخاب کرده‏اند برای خودشان و آن وقت این جوانهای ما، که در جبهه و پشت جبهه، مشغول به فعالیت هستند و این جهاد سازندگی که شما آقایان از اجزای آن هستید، روز و شب خودتان را برای این ملت صرف می‏کنید، آنها کنار بنشینند و بگویند که اینها مجنون شده‏اند! کنار بنشینند و اعلامیه بدهند، روشنفکرشان اعلامیه بدهد، روشنفکرشان صحبت کند و محکوم کند! خوب، در مقابل رفقای خودشان البته می‏نشینند و حرفهایی می‏زنند، برای خودشان هم تکلیف شرعی معین می‏کنند، اما در مقابل خدا هم می‏شود انسان تکلیف شرعی درست کند؟! خدا را هم می‏شود اغفال کرد - نعوذبالله؟! فرضا ما و شما را اغفال کنند، این جنایاتی که الان، امروز در کشور ما واقع می‏شود، این جنایات را صحه بر آن می‏گذارند یا مخالف هستند؛ اگر صحه می‏گذارند و امثال اینهایی که شهید شدند، آنها ]را[ مستحق می‏دانند از برای قتل و از برای شهادت، پیش ما - فرضا - گفتند که فلان آدم، آدم فاسدی بود و باید از بین برود، اما پیش خدا هم می‏شود این طور صحبت کرد؟ اینهایی که خدا را قبول دارند و اینها را محکوم نمی‏کنند، جواب خدا را چه می‏دهند؟ و آنهایی که نشسته‏اند در کمین و این جوانها و کودکهای ما را بازی می‏دهند و می‏فرستند در خیابانها به خرابکاری یا بازی می‏دهند و یک بمب دستشان می‏دهند، یک دختر، یک پسر بمب را دستش می‏دهند: برو بگذار کجا، اینهایی که در آن کنارها نشسته‏اند، انسانند اینها؟ یا سبعهایی هستند که خودشان جرات بیرون آمدن نمی‏کنند و اطفال مردم را می‏فرستند و خرابکاری می‏کنند؟ اینها گمان می‏کنند که ملت ما برای خاطر فلان شخص و فلان شخص قیام کرده است؟
شما کاری بکنید که پیغمبر اسلام را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که خدا را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که اولیای عظام خدا را از صحنه خارج کنید! شما کاری بکنید که مذهب تشیع را از صحنه خارج کنید! و الا مذهب تشیع و مذاهب اسلامی این مسائل را دیده‏اند. مذهب خون و شمشیر است مذهب تشیع، و این تا آخر هست. منتها یک وقت وسایل فراهم نبوده برای بعضیها، لکن درصدد بودند که بشود و یک وقت هم وسایل فراهم شد و شد. حالایی که همچو قیام مردانه بزرگی رخ داده است. و این طور ملت ما برای همه چیز ایستاده است، حالا شما می‏توانید با یک بمب و با کشتن یک شخصیت - ولو هر چه شخصیت بزرگی باشد - می‏توانید ملت را هم از صحنه خارج کنید؟ یا اینکه ملت فریادش بیشتر می‏شود و مشتش گره بیشتر پیدا می‏کند و عزمش جزمتر می‏شود؟ شما باید این"‌الله اکبر"ها را از مردم بگیرید!
چند نفر عزیز که بسیار خاطرشان عزیز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمی‏نشاند، صفها فشرده‏تر می‏شود، فریادها بیشتر می‏شود و مشتها گرهش محکمتر می‏شود. شما نمی‏توانید با ترور بعضی شخصیتها، با بمب گذاشتن در بعضی جاها - هر جا باشد - نمی‏توانید این ملت را از صحنه خارج کنید. این ملت سرتاسر کشور الان در ]صحنه‏اند.[ الان در تمام کشور در صحنه، مردم موجودند و با مشتهای گره کرده ایستاده‏اند در مقابل شما. ملتی که جوانش هر دو پایش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پیش من، مع‏ذلک، می‏گوید که دعا کنید که من شهید بشوم، ملتی که مادر شهید می‏آید و می‏گوید من اولاد دیگری هم دارم و برای شهادت حاضرم بدهم، ملتی که جوانهای او در جبهه‏ها نماز شب می‏خواند و جهاد فی سبیل‌الله می‏کند و این جهاد را برای خودش فخر می‏داند و زندگی ننگین فرصت‏طلبی و راحت‏طلبی را به کنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هوای گرم و با آن بی‏آبی و با آن شدت می‏گذراند و پیشروی می‏کند، با کشتن من و امثال من کنار می‏رود این ملت؟! اشتباه دارید شماها؛ شمایی که دعوت می‏کنید به ایستادن در مقابل مردم. در مقابل این ملت، می‏خواهد کسی بایستد؟

احمقانه بودن اعمال منافقین
اینهایی که دم از خلق می‏زنند و دم از شجاعت می‏زنند و دم از جنگجویی می‏زنند، چطور در کنار خانه‏ها خزیده‏اند و بچه‏ها را وادار می‏کنند که بروند بمب بگذارند؟ این کار ابلهانه برای چیست؟ برای این است که شما خیال می‏کنید که حالا که این کار را کردید، دیگر ملت ما همه کنار می‏روند و صحنه را می‏گذارند برای شما؟ این اشتباه است. دو روز پیش از این که سران ارتش اینجا بودند، با کمال جدیت از من می‏خواستند که به این اشخاصی که برای صلح رفت و آمد می‏کنند، بگویید نیایند اینجا، ما رها نخواهیم کرد، ما مثل حسین در جنگ وارد شدیم و مثل حسین باید به شهادت برسیم. من کرارا به این مادرها و پدرها و به این جوانهای گولخورده نصیحت کردم که اولاد خودتان را نصیحت کنید، اولاد خودتان را بازدارید از اینکه آلت دست جنایت جنایتکاران بشوند. و به این جوانهای گولخورده مکرر گفتم که شما طرز فکر این بزرگترها را - به اصطلاح - و این سران را مشاهده کنید! این سران فاسد هیچ‏کدام در صحنه نیستند، همه در زیر، در کنج خانه‏ها و در زیر زمینها هستند و شما را آلت قرار دادند که شما بروید و خون مردم را بریزید و خون خودتان ریخته بشود، صحنه برای آنها درست بشود که آن‏ها بیایند بیرون صحنه را برای امریکا درست کنند. بیدار بشوید یک قدری! این تلاشهای احمقانه‏ای که اینها می‏کنند، خیال می‏کنند که به مجرد اینکه این افراد لایق را بردند از بین، ملت ما دیگر می‏رود کنار، در ملت ما افراد لایق هست و می‏آید جای آنها. آنها برای همین شهادت وارد شده بودند در جبهه، در این صحنه‏ها و ملت ما هم برای شهادت وارد شده است در صحنه.
(منبع: صحیفه امام، ج 14، ص 519 تا 525)
* از اول نهضت اسلامی، ما شاهد اشخاصی بودیم که "راحت طلبی" را بر هر چیزی مقدم می‌داشتند، تکلیف را این می‌دانستند که نمازی بخوانند و روزه‌ای بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکری بگویند و چنانچه اشخاص انحرافی هم باشند در مجالسشان غیبت بکنند و تهمت بزنند. تمام آمال آنها این بود و اسلام را خلاصه کرده بودند در نماز و روزه و امثال این‌ها
* اگر وضع تفکر حضرت سیدالشهدا - سلام‌الله علیه - مثل بعضی از مقدسین زمان خودش بود، کربلایی پیش نمی‌آمد، یک راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه
* آن آقایانی که در مسائل وارد بودند، متوجه بودند که در زمان محمدرضا خان هر کس هر عملی بکند، هر حرفی بزند، این در حبس است و در شکنجه ا
ست، لکن حبس را می‌رفتند، شکنجه را می‌دیدند، بیرون می‌آمدند و باز همان راه را ادامه می‌دادند
* مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است، و این راه تا آخر هست
* وقتی حضرت سیدالشهدا - سلام‌الله علیه - می‌خواستند آن سفر و حرکت عظیم را بکنند، بعضی‌ها او را نصیحت می‌کردند که برای چه؟ و شما اینجا در امن هستید، و آن‌ها بر حضرت اشکال هم می‌کردند که یک قدرت بزرگی در مقابل است و چرا یک عده کمی قیام می‌کنند؟


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۹/۱۹

نظر شما