بررسی پیشفهمهای اجتماعی شیخ طوسی با نگاهی به علم هرمنوتیک
کارشناسی ارشد 1401
پدیدآور: َامیرحسین بهاردوست استاد راهنما: محمدرضا علمی سولا استاد مشاور: حسین ناصری مقدم
دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی شهید مطهری
چکیده
1) بیان مسئله/ موضوع یک. توضیح واژگان کلیدی عنوان فهم در لغت، علم یافتن و دانستن چیزی است (العین، ج4، ص: 61) اما فهم، دانستنی قلبی و انتقال ذهن از امور خارجی به سویی دیگراست؛ در حالی که علم صرفاً مطلق ادراک است. (تاجاالعروس، ج17، ص: 546) اصطلاح «فهم» در زبان فارسی که هنگام ترجمه و شرح متون هرمنوتیکی به کار میرود، بازگردانِ دو واژه آلمانی “Verstand” و “Verstehen” است که هر دو در انگلیسی به “Understanding” بازگردانده میشوند (فهمِ فهم؛ ص: 79). یکی از پژوهشگران معاصر درباره مفهوم فهم چنین بیان داشته است که دو رویکرد متفاوت درباره ماهیت فهم وجود دارد: رویکرد نخست مربوط به گروهی از فیلسوفان یونان باستان است و هگل نیز این نظر را چکشکاری کرده است. بر اساس این رویکرد، هر موضوعی و چیزی که میفهمیم، خود نقشی اساسی در عمل فهم دارند و فهم، وابسته به آنهاست. رویکرد دوم که دانش جهان مدرن بر روی آن استوار است، محور را نه اشیاء خارجی بلکه ذهن آدمی میداند (همان؛ ص: 80) گفتنی است که فهمیدن، متفاوت با شنیدن یک گفتار یا خواندن یک متن است است. فهمیدن هر متن، وابسته به تفسیر آن است و به تعبیر یکی از نواندیش و نظریهپردازان معاصر : «متن به وسیله تفسیر به سخن در میآید و آنچه درون خود راد برون میریزد». (هرمنوتیک، کتاب و سنت؛ ص:15) در واکاوی مفهوم فهم، پیشساختارها نقشی گران دارند و طبق نظر افرادی چون گادامر، لازمهی فهم موضوعی، پیشفهم است. (نسبت زبان و فهم در هرمنوتیک فلسفی گادامر، ص63) گسستِ پیشفهم به پیشساختارهایی سهگانه، تقسیمی در هرمنوتیک گادامر است. گادامر معتقد است که در واکاوی و روشنسازی مفهوم فهم، پیشساختارها اهمیّت دارند و اصلاً فهمی بیواسطه و تهی از پیشساختارها وجود ندارد. او سه «پیش» را در گسست و تقسیم پیشفهم و پیشساختار معرفی میکند(همان) : پیش-دید، پیشداشت و پیشبرداشت. هرمنوتیک در لغت از فعل یونانی “hermneuin” اخذ شده است که به معنای تأویل کردن یا تفسیر کردن است و شکل اسمی آن، “hermenia” است که به معنای تفسیر یا تأویل میباشد(هرمنوتیک و اصول فقه؛ ص: 31). ریچارد ا.پالمر، هرمنوتیست و فیلسوف آمریکایی بر آن است که دو شکل یاد شده، در شمار زیادی از متون قدیم دیده میشود؛آثار افرادی چون ارسطو، گزنفون و پلوتارک و ارتباط این اشکال و معانی را با «هرمس»، خدای پیامآور تیزپا را یادآور میشود. پالمر سه وجه را برای شکل فعلی یاد شده بر میشمرد : نخست «گفتن»، دوم «توضیحدادن» و سوم، «ترجمهکردن» و هر سه معنا را میتوان با فعل انگلیسی “to interpret” بیان کرد. با این توضیح، میتوان گفت چه استعمال یونانی و چه استعمال انگلیسی به سه امر مختلف اشاره دارد: 1.«بازگویی شفاهی»، 2.«تبییین قابل فهم» و 3.«ترجمه از زبانی به زیان دیگر» (علم هرمنوتیک؛ صص: 19تا21) در اساطیر یونان، هرمس، پیامهای رمزآلود خدایان را برای میرایان تأویل و قابل فهم میکند. هرمنوتیک هم به عنوان یک روش تأویلی، به سراغ متون مقدّس میرود و با «فقهاللغه» همپوشانی زیادی پیدا میکند (هرمنوتیک مدرن: گزینه جستارها؛ ص: 9). در واکاوی مفهوم فهم، پیشساختارها نقشی گران دارند و طبق نظر افرادی چون گادامر، لازمهی فهم موضوعی، پیشفهم است. از دیدگاه هایدگر نیز هر فهمی مسبوق به پیشفهم است(نسبت زبان و فهم در هرمنوتیک فلسفی گادامر، ص63) در واکاوی پیشفهم، ذکر برآیند گادامر در ذیل عنوان پیشداوری (prejudgement)لازم است. گادامر بر این باور است که موقعیت هرمنوتیکی (Hermeneutical situation) هر شخص با دیگری متفاوت است چرا که شرایط تاریخی که در زندگی آن شخص رخ داده، با دیگری متفاوت است و باعث تفاوت دغدغهها و گستره قلمرو بینش او با دیگری شده است. از نظر گادامر، پیشداوری بنیاد فهم هستی است و بدون آن فهمی رخ نمیدهد. به نظر میرسد که عناوین پیشداوری و پیشساختار در هرمنوتیک گادامر بیشتر مربوط به ذهنیّت مفسر متن است و عنوان پیشفرض، ساخته جامعه، سنّت و تاریخ است (همان؛ ص:87) و عنوان مختار نگارنده، پیشفهم به نحوی هر دو جنبه را شامل میشود اما با عنوان پیشفرض در نزد گادامر سازگارتر است. پیشساختارهایی سهگانه، تقسیمی در هرمنوتیک گادامر است. گادامر معتقد است که در واکاوی و روشنسازی مفهوم فهم، پیشساختارها اهمیّت دارند و اصلاً فهمی بیواسطه و تهی از پیشساختارها وجود ندارد. او سه «پیش» را در گسست و تقسیم پیشفهم و پیشساختار معرفی میکند(همان؛ ص:63) : الف) پیشدید ( (Force-sight دیدن پیش از قبل به سمت چیزی است. در این پژوهش، نگاه ما به سمت فقهاء و فتاوی آنان است و نگارنده بر آن است که روشن سازد که پیشدید، با تعریفی که گادامر از آن بیان کرده است در میان فقها رخ داده است و اصلاً پیشدید که رویآوردن به سمت چیزی بدون هیچ فهم پیشین و تنها از روی نگاه است، در اجتهاد و افتاء ممکن است یا خیر. ب) پیشداشت (Force-having) آن اموری که فردی (چون فقیه) از قبل داشته و برای او درونی شده است. روشن است که این تعریف، ناظر بر دانستههاست و داشتهها و درونیهای هر فقیه با فقیه دیگر متفاوت است و این تفاوت پیش-داشتها، منجر به تفاوت احکام و فتاوی خواهد شد و در این پژوهش، این تفاوتها و علل آن بررسی خواهد شد. ج) پیشبرداشت (Force-conception) برداشتهایی که به دلیل قابلیّتها و شرایط ویژهای پدید میآیند. پیش از هم تلاش و پژوهش علمی، پژوهشگر درباره آنچه که میخواهد تحقیق کند، نوعی «پیش-فهم» یا «پیشدانسته» دارد چرا که هیچکس نمیتواند شناختهای خود را از عدم به وجود آورد و به بررسی آنها بپردازد. (هرمنوتیک، کتاب و سنت؛ ص: 17) فتوای هر فقیه، بسته به کیفیت فهم او از منابع شرعی است و هرآینه فهم فقیه، ساختهی پیشفهمهای اوست و از این بررسی و واکاوی این پیشفهمها، چون بررسی خود فهم، امری گران و لازم است. فقیه، با شناختی که حاصل از زمان، مکان و دانشهای عصر خود است
نظر شما