تفاوت ها و اشتراکات تبار شناسی فوکویی و هرمنوتیک فلسفی درنگاه به مسئله ی دین و اسلام سیاسی و نقدی بر ان ها
ارشد 1397
پدیدآور: محمد جواد زوار استاد راهنما: منصور میراحمدی
دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
تبار شناسی فوکویی و هرمنوتیک فلسفی دو موضوعی هستند که در محافل روشنفکری بسیار مورد توجه هستند(یکی به منزله روش و دیگری به منزله هستی شناسی فهم) و در دهه های اخیر کتب و مقالات زیادی به این موضوعات پرداخته اند گاهی در نقد این روش ها وهستی شناسی ها و گاهی برای تصدیق انها . ممکن است سوال پیش بیاید که چرا از واژه ی روش شناسی و هستی شناسی استفاده شده به این دلیل که هر منوتیک فلسفی ناظر بر چگونگی ایجاد و خلق فهم است و تبار شناسی فوکویی ناظر بر نقد حال با توسل و کمک گرفتن از گذشته است یعنی حال را با توجه به ریشه های تاریخی ان نقد می کند به لحاظ معرفت شناسی این دو موضوع در ذیل مجموعه بزرگتری به نام انسجام گرایی قرار میگیرند و معتقدند که ما باور های خود را نه از طریق یافتن باور های تردید نا پذیر بلکه به وسیله هماهنگ کردن ان ها در یک مجموعه ی منسجم توجیه میکنیم دغدغه نگارنده این بوده تا بررسی کند که در این روش ها وهستی شناسی ها چه دیدگاهی نسبت به دین ، متن مقدس و به صورت خاص اسلام سیاسی جود دارد و همچنین در نهایت به نقد برون دینی و درون دینی این روش ها وهستی شناسی های فهم بپردازد.فوکو در کتاب روشنگری چیست در مورد نقد تبار شناختی میگوید:نقد تبار شناختی باعث میشود پیشامد هایی که مارا بدل کرده به انچه هستیم این امکان (را اشکار میکند که) دیگر انچه هستیم عمل میکنیم و می اندیشیم،نباشیم،عمل نکنیم و نیندیشیم.هرمنوتیک هم دراغاز دانشی بود برای روش شناسی فهم وتفسیر متن کتاب مقدس(تورات و انجیل) که سالیان درازی از تدوین ان گذشته بود در این دانش قوانینی بیان میشد که برای فهم درست کتاب مقدس لازم بود ولی بعدا همین قواعد برای فهم و تفسیر سایر متون نیز به کار گرفته شد.منظور از هرمنوتیک فلسفی این است که دیگر هرمنوتیک نه مثابه یک روش بلکه به منزله نوعی هستی شناسی برای فهم نگریسته میشد.هر منوتیک فلسفی ابتدا با نظریات هایدگر مطرح شد وسپس گادامر راه او را ادامه داد.عبدالکریم سروش در کتاب قبض وبسط تئوریک شریعت قائل به نوعی هرمنوتیک فلسفی است چرا که معتقد است پیش فرض ها ودانش های ما در تفسیر متن مقدس اثر گذار است چیزی که گادامر هم بران تاکید میکرد. و همچنین هر دو معتقدند ما این پیش فرض ها را به صورت ناخود اگاه در تفسیر دخالت میدهیم. سوالات و فرضیه ها: سوال اصلی:تبارشناسی فوکویی و هرمنوتیک فلسفی چه تفاوت ها و چه اشتراکاتی در نگاه به مسئله ی دین وبه صورت اخص به اسلام سیاسی دارند و همچنین مهم ترین نقد های وارده بر این ها چیست؟ سوال فرعی1: هستی شناختی فهم درهرمنوتیک فلسفی بر چه چیزی تاکید دارد و هدف ان چیست؟ سوال فرعی2: منظور از نقد تبار شناختی فوکویی چیست و چه هدف و غایتی دارد؟ فرضیه:تبار شناسی فوکویی به نهیلیسم و هرمنو تیک فلسفی به نسبی گرایی می انجامد و همچنین هردوی اینها خلاف بدیهیات اولیه عقلی است.
نظر شما