هرمنوتیک فلسفی گادامر و بازخوانی ابژکتیویته در اندیشه ماکس وبر
دکتری تخصصی (PhD) 1397
پدیدآور: سید اسماعیل مسعودی استاد راهنما: سیدسعید زاهد زاهدانی استاد مشاور: مجید موحد استاد مشاور: مهدی معینزاده
دانشگاه شیراز، دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی
چکیده
مسئلهی «ابژکتیویته» مهمترین و پرچالشترین مسئلهی روششناختی علوم اجتماعی و جامعهشناسی است. این چالش از بدو تاسیس جامعهشناسی کلاسیک در قرن نوزدهم تا حال حاضر ادامه دارد. در میان جامعهشناسان موسِّس، ماکس وبر، بیشتر و موثرتر از دیگران به این مسئله پرداخته و مقالهی «ابژکتیویته» وی تقریباً چهار دهه در دانشگاههای اروپایی محور مباحث و مناظرههای علمی بوده است. این مسئله و این دوره با عنوان «مجادله روششناختی» شناخته می شود. مفهوم «ارزش» مهمترین مفهومی است که با مسئله ابژکتیویته گره خورده و ماکس وبر تلاش کرده با بهره گیری از اساتید فلسفه خود، از جمله هاینریش ریکرت - موسوم به جریان فلسفی نوکانتینیسم - به فلسفه استعلاییِ کانت بازگشت نماید تا جایگاه فلسفی و معرفتشناختی «ارزش» را در علم اجتماعی- فرهنگی تعیین نماید. او با ردِّ دوگانه «حکم ارزشی» و «آزادی ارزشی» وضعیت سومی یعنی «ربط ارزشی» را ترسیم کرد تا از «ابژکتیویته مطلق» که به زعم او امری ناممکن است رهایی یافته و «ابژکتیویته مشروط» را اساس «شناخت و فهم» قرار دهد. از همین رو، ابژکتیویته در واقع، مشروط به ربط ارزشی محقق است. اما این مشروط بودن یک امر روان شناختی نیست بلکه یک امر «استعلایی- منطقی» است؛ و «استعلایی» بودن آن به معنای «آپریوری یا پیشینی» بودن آن است. ارزش نسبت به شکل گیری هر ابژه فرهنگی و همچنین نسبت به فهم آن، پیشینی و ماتقدم است. اما ابژکتیویته مشروط، بر محور سوبژکتیویته محقق شکل می گیرد، و به تعبیر دقیق تر، ابژکتیویته و سوبژکتیویته دو روی یک سکه اند؛ از همین رو، مسیر وبر نهایتاً به دوآلیته سوژه-ابژه ختم می شود. جامعه شناسی معاصر تلاش های زیادی کرده تا از این دوآلیته عبور کند، هر چند دستاورهایی داشته اما بنیان فلسفی و وجودشناختی لازم را برای این منظور بکار نبرده است. یکی از مهمترین و نادرترین بنیان ها برای عبور از این دوآلیته، «هرمنوتیک فلسفی» هانس- گئورگ گادامر است. هرمنوتیک فلسفی با قرار دادن بنیان هستی و فهم، بطور همزمان، در «زبان» بر دوآلیته سوژه - ابژه فائق آمد. زبان از یک طرف امری ابژکتیو نیست و از طرف دیگر امری سوبژکتیو نیز نیست؛ بلکه امری «ناابژکتیو» است. هر نوع شناخت و فهمی اگر نخواهد بر مبنای دایره تنگ نظرورزی مفهومبنیاد باشد می تواند خود را حیطه وسیع تر «زبانمندی» قرار دهد و از این طریق هم از دو گانه ابژکیتویته- سوبژکتیویته عبور کند و هم اشیاء را آنگونه هستند به ظهور و فهم درآورد و این امر را می توان در هرمنوتیک فلسفی به «زاخلیخکایت» (شیئیت) نسبت داد. زاخلیخکایت اساساً و بنیاناً و ذاتاً یک امر «زبانی» است. براین اساس، علم اجتماعی، می تواند خود بر بنیاد «زبان» قرار دهد و ایدهآل خود را نه ابژکتیویته بلکه زاخلیخکایت قرار دهد. مشخصه های این ایدهآل جدید نه روششناختی بلکه انتولوژیک است اما می تواند راهبری و حرکت ما را در جریان تحقیق به عهده بگیرد؛ این مشخصه ها را در 9 محور و تحت عنوان «بینش هایِ نُهگانه علمِ اجتماعیِ هرمنوتیکی» تشریح کرده ایم. با التفات معرفتی به این ایدهآل و این مشخصه ها، مسئله ای که اکنون علم جامعه شناسی هم در سطح جهانی و هم در سطح ملی و ایران (البته به طور مضاعف) با آن رو به رو است؛ یعنی «بحران جامعهشناسی»؛ زمینه مناسبی برای مواجهه صحیح با این بحران فراهم می گردد. این تحقیق از سنخ «فلسفه علوم اجتماعی» بوده و با بهرهگیری از روششناسی «تفسیری» به انجام رسیده و نتایج فوق حاصل شده است.
نظر شما