نقد خوانش های هرمنوتیک فلسفی در تطبیق با نظریات تفسیری مولوی
دکتری تخصصی (PhD) 1395
پدیدآور: حجت الله همتی استاد راهنما: محمدامیر عبیدینیا
دانشگاه ارومیه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی
چکیده
با نگاه به تقسیم بندی هایی که در باب هرمنوتیک انجام شده و آن را به خاص و عام و فلسفی تقسیم کرده اند؛ و در هرمنوتیک فلسفی در باب اصل پدیده فهم بحث می شود تا قواعد و روش های تفسیر و فهم. به بیان دیگر از مبانی فهم و شرایط وجودی آن سخن به میان می آید، می توان میان شیوه تفسیری مولوی و هرمنوتیک فلسفی نسبت هایی تعریف کرد. مولوی، سده ها پیش از هایدگر و گادامر برای هستی شناسی فهم و شرایط آن اهمیت به سزایی قائل شده است. مطالعه دیدگاههای او در باب تفسیر و نیز مصادیق تفسیری او، حکایت از برخی وجوه مشترک تفکر وی با طرفداران هرمنوتیک فلسفی است.در مبانی تفسیر از پیش فرض هایی بنیادین و مسلم نزد مفسران سخن گفته می شود که هر نوع موضع گیری در خصوص آن ها موجودیت تفسیر یا قواعد و روش تفسیر را تحت تأثیر قرار می دهد. این باورها با اثرگذاری در فرآیند تفسیرسبب رویکردی خاص در تفسیر می شود در صورتی که همین پیش فرض های بنیادی باعث تمایز روش های گوناگون شده است. در واقع مبانی و اصول تفسیر همواره سبب چگونگی رویکرد مفسران در تفسیر و شکل گیری روش ها و در مواردی گرایش ها و قواعد تفسیری مفسران شده است. هدف این رساله پرداختن به مباحث تفسیری مولوی و شیوه ی تفسیری او و مطالعه تطبیقی آن با مباحث هرمنوتیکی جدید می باشد. بر همین اساس مصادیق تفسیری مولوی در باب آیات قرآن کریم و احادیث و روایاتی که در مثنوی، فیه ما فیه و مجالس سبعه بیان شده، تبیین می گردد و با آراء فیلسوفان هرمنوتیک به صورت تطبیقی مقایسه می گردد.
نظر شما