موضوع : پژوهش | مقاله

فراسوی همه آمار


بیست سال، مژه برهم زدنی در تاریخ است. همه‌ی کسانی که بیستمین سالگرد وحدت دوباره‌ی آلمان را انگیزه‌ای برای انتقاد از جدایی‌ها و قدرنشناسی از دستاوردها می‌دانند، می‌بایست به این موضوع فکر کنند.
آمارها به مناسبت این سالگرد حکمرانی می‌کنند: داده‌ها و ارقامی که اطلاعاتی در این زمینه ارائه می‌دهند که آلمان امروز ـ بیست سال پس از وحدت دوباره ـ در کجا ایستاده است. و این نیز درست است که بسیاری از این آمار نشان می‌دهند که در دو دهه‌ی اخیر خطاهایی نیز صورت گرفته است، این‌که هنوز هم بی‌عدالتی وجود دارد، این‌که شمار انسان‌های بیکار در شرق آلمان دوبرابر غرب آلمان است، این‌که انسان‌ها در غرب آلمان برای کار مشابه پول بیشتری از انسان‌ها در شرق آلمان دریافت می‌کنند. همه‌ی این‌ها را می‌توان در بسیاری از بررسی‌های علمی هوشمندانه خواند. ولی این‌ها درباره‌ی آلمان و وحدت دوباره‌ی آن چه می‌گویند؟ چیز زیادی نمی‌گویند.

بی‌همتایی تاریخی
بزرگ‌ترین پروژه‌ی هنوز ناتمام تاریخ پس از جنگ آلمان را نمی‌توان با ارقام سنجید. طبیعتا شهروندان جمهوری آلمان غربی سابق، فشار مالی‌ای را حس می‌کنند که انتقال‌میلیاردها یورو به آلمان شرقی ایجاد کرد و هنوز تا مدت‌ها ایجاد خواهد کرد. بسیار بزرگ‌تر از آن چالشی بود که بسیاری از انسان‌ها در جمهوری دمکراتیک آلمان با آن روبرو بودند و پس از فروپاشی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور خود، باید زندگی کاملا تازه‌ای را برای خود می‌ساختند.
ولی افکار عمومی آلمان هنوز به درستی موفقیت‌ها را ارج نمی‌نهد. به جای آن بیش از اندازه شکوه می‌شود، اگر چه این شکوه‌ها پس از بیست سال، هم در شرق و هم در غرب، چیزی جز علایق سیاسی محض نیست. زیرا هیچ‌کس نمی‌توانست انتظار داشته باشد که در عرض دو دهه، دو نظام اجتماعی متضاد مانند جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دمکراتیک آلمان کاملا به هم جوش بخورند. کسی که امروز انتظار دارد پس از بیست سال هیچ اختلافی میان شرق و غرب آلمان دیده نشود، ابعاد باورنکردنی و از نظر تاریخی بی‌نظیر این رویداد را درک نکرده است.

فرصتی برای آزمایش وجود نداشت
در این امر، این واقعیت نیز هیچ تغییری نمی‌دهد که در فاصله‌ی زمانی میان فروریزی دیوار تا ۳ اکتبر ۱۹۹۰ خطاهای پرشماری صورت گرفته و وضعیت‌های زیادی مورد ارزیابی نادرست قرار گرفته است. امروزه دیگر قطعی است که معماران وحدت آلمان در آن زمان فرصتی برای آزمایش و نزدیکی تدریجی دو کشور نداشتند. آنان باید از یک فرصت تاریخی در لحظه‌ای استفاده می‌کردند که در آن نظم جهانی تا آن زمان شناخته شده، به‌گونه‌ای ریشه‌ای دستخوش تغییر می‌شد. و آنان از این فرصت استفاده کردند. طبیعتا شتابزده بود به انسان‌ها وعده داده شود که وحدت آلمان در عرض چند سال و با هزینه‌ای قابل پیش‌بینی دست‌یافتنی است، کاری که هلموت کهل صدراعظم وقت آلمان در سال ۱۹۹۰ انجام داد. این جملات تا امروز نیز به عنوان مهمات ارزان‌قیمت مباحث محفلی به حیات خود ادامه می‌دهند، ولی نمی‌توانند بازده کهل و همه‌ی کسانی را تحقیر کنند که وحدت آلمان را پیش بردند.
زیرا آلمان از هر نظر از وحدت خود سود برد. این‌که این کشور در بیست سال گذشته بازتر، رنگارنگ‌تر، زنده‌تر و آرام‌تر شده است نیز بخشی از آن است و این دستاورد کمی نیست! آلمان آموخت که با تضادها، پرسش‌های باز و مناقشه‌های اجتماعی کنار بیاید، آن‌ها را بپذیرد و پنهان نکند. آلمان دیگر در جستجوی پاسخ‌های خود کورمال کورمال پیش نمی‌رود، بلکه چشمان خود را می‌گشاید، می‌اندیشد، می‌نگرد و می‌پرسد. آلمان یک آزمایشگاه است، جامعه‌ای در مرکز اروپا که باید دائما با دگرگونی‌ها، چالش‌ها و تجربه‌های تازه کنار بیاید. این هم یکی از نتایج وحدت دوباره است. و این امر بیش از همه‌ی آمارها درباره‌ی این کشور سخن می‌گوید.

 

منبع: / خبرگزاری / دویچه وله ۱۳۸۹/۷/۱۴

نظر شما