ایدئولوگی محبوب برای سرمایه داری
کارل ریموند پوپر، یکی از ایدئولوگ های نئولیبرالیست معاصر و از اندیشمندان مکتب وین است. پوپر بیشتر وقت خود را معطوف به بازسازی مبانی معرفت شناختی و ترسیم نوعی اتوپیای نئولیبرالی کرده است. پوپر اتوپیای خود را جامعه باز نامیده است که می توان گفت ترسیمی اتوپیستی از وضع جوامع نئولیبرال معاصر است.
پوپر در کتاب معروف خود «جامعه باز و دشمنان آن»، فلسفه و نظریات افلاطون، هگل، مارکس را مورد نقد قرار داده و با بیان فرضیات و قضایایی، روش علمی خود را یعنی ابطال پذیری تجربی و خرد گرایی انتقادی را بیان می کند. بنابر اصل ابطال پذیری، روش صحیح علمی این است که به جای سعی در اثبات یک قضیه، فرضیات را به نحوی عرضه کرد که بتوان آن قضیه را ابطال کرد. علاوه برآن در زمینه دموکراسی و اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اروپا نظریاتی را ارائه کرده است، که رابطه تنگاتنگی با فلسفه معرفت شناسی او دارد. در نظریات معرفت شناسی وی معتقد به روش آزمایش و خطا و تحول دائمی دموکراسی است.
او در این کتاب راهی را که پیش روی بشر برای رسیدن به زندگی ایده آل معرفی می کند، ورود به جامعه باز و مردم مدار است. این جامعه، اجتماعی است که در آن اصول و قوانین لازم برای رشد حیات بشریت حاکم است نظیر دموکراسی، آزادی، مساوات طلبی، انسان دوستی و افزایش رفاه و رفع هرگونه درد و رنج بشری. اصولی که از دید وی می توان سعادت انسانی را تامین و مشکلات و مسائل جهان را حل نمود.
آثار و کتب پوپر را می توان در دو زمینه کتب سیاسی و کتب علمی تقسیم نمود. در زمینه علم سیاست می توان به آثاری چون جامعه باز و دشمنان آن، ناکجا آباد و خشونت، درس این قرن، زندگی سراسر حل مسئله است، اشاره نمود. اما در روش شناسی علمی می توان منطق اکتشاف علمی شناخت عینی، برداشت تکاملی حدسها و ابطالها رشد شناخت علمی را نام برد.
با تامل در نظریات و رویکردهای پوپر مشخص می شود که وی جزء اندیشمندان لیبرالی و مدرنیسم می باشد. دیدگاه پوپر در مقایسه با دیگر نظریه پردازان لیبرال نظیر آرنت یا برلین بسیار سطحی تر اما به مراتب محافظه کارانه تر و راستگرایانه تر بویژه در مقایسه با آرنت است. پوپر فیلسوف دربار ملکه انگلیس و ایدئولوگ مورد علاقه انحصارات بزرگ سرمایه داری است.
علاوه بر آن پوپر، برخی از رویکردها و نظریات مکتب وین را تأیید می کرد با این حال، رسماً به عضویت این حلقه در نیامد، ولی همواره با اعضای اصلی آن رابطه ای صمیمانه داشته است. ولی با گذشت زمان برخی از دیدگاه های این مکتب را مورد نقد قرار داده است، مثلاً وی اصل اثبات گرایی را رد نمود و هر گونه تلاش برای پیدا کردن یک معیار کلی برای تعیین مفهوم دار بودن قضایا را بیهوده خواند. او پیشنهاد کرد از معیاری استفاده شود که عبارت علمی و غیر علمی از هم تفکیک داده شود. او حاضر بود عبارات غیر علمی را متافیزیکی بخواند، اما این را دلیل بر بی معنایی آنها نمی دانست.
او بر خلاف پیروان حلقه وین اعتقاد داشت که از عبارات متافیزیکی می توان برای حل برخی از انواع مشکلات فلسفی استفاده نمود، هر چند که ضمانتی برای رسیدن به اصل حقیقت وجود را به ما نمی دهد، معیاری که او برای تمیز میان عبارات علمی و غیر علمی انتخاب نمود، معیار ابطال پذیری بود و آن را از معیار اثبات پذیری برتر می دانست. برتری معیار ابطال پذیری در این نکته منطقی نهفته بود که یک مشاهده مورد منفی کافی است که تعمیم را باطل کند، در حالی که هیچ تعداد مشخصی از موارد مثبت مورد مشاهده کافی نیست به یک تعمیم قاطعیت منطقی بخشد.باید این مسئله را در نظر داشت که هر چند تمایز میان اثبات پذیری و ابطال پذیری مهم بوده و از نظر منطقی غیر قابل انکار است، در عمل به کارگیری آن به سادگی امکان پذیر نیست. اولین مشکل این است که چگونه می توان از ابطال پذیری امری، مطمئن شد. پاسخ پوپر به این مسئله چنین است که یک فرضیه زمانی ابطال پذیر می شود که از نظر منطقی با تعدادی قضیه اصلی و پایه در تعارض باشد. چنانچه فرضیه ای باعث رد یک قضیه مورد قبول و صادق باشد آن گاه آن فرضیه باطل می شود.به طور کلی می توان گفت فلسفه پوپر تلاشی بود برای تحلیل رشد معرفت علمی، اما وقتی به برداشت پوپری از علم دقیق می شویم، به نظر می رسد نگرش منفی به علم دارد. از نظر پوپر، تاریخ علم سیری است از فرضیات باطل شده به سوی فرضیات باطلی که هنوز فرصت ابطال آنها پیش نیامده است، کامیابیهای علمی تنها زمانی کسب می شود که فرضیهای به طور قطع باطل می شود.
پوپر تنها ایدئولوگ معاصر نئولیبرال است که به شکلی صریح از نظم سرمایه داری، بی عدالتی اجتماعی و تجاوز امپریالیستی به ملل محروم دفاع می کند. بنیان نظام مورد نظر او بر نسبت انگاری، نفی تقدس و سرمایه سالاری بنا شده است. بدین لحاظ به گونه ای ماهوی با نظام دینی و معنوی متناقض و غیر قابل جمع است.برایان مگی در خصوص راستگرایی و محافظه کاری پوپر در رابطه با نظامها سرمایه داری حاکم می نویسد: «یک چنین وضع محافظه کارانه ای حتی از نظر حرفه ای مانند ادوارد بویل قابل قبول نیامده است.» کارل پوپرجامعه ای را جامعه باز می داند که در آن امکان تعویض غیر خشونت بار حکومت ها ممکن باشد، در حالی که در ایالات متحده و اروپای غربی که پوپر از آنها به عنوان مصادیق جامعه باز یاد می کند، چنین امری ممکن نیست و بدین لحاظ عملاً گرفتار تناقض است. پوپر در حوزه نظر نیز گرفتار تناقض است و آن اینکه صراحتاً عنوان می کند که باید مخالفانی را که خواهان براندازی جامعه باز هستند سرکوب نمود و بدین سان جوهر اصلی جامعه باز (یعنی تعویض غیر خشونت بار حکومت ها) ادعایی خود را نفی می نماید.
کلیات آنچه پوپر تحت عنوان جامعه باز نام می برد همان صورت نئولیبرالیستی نظام دموکراسی غربی است و نظریه پوپر درباره جامعه باز نوعی تلاش فریبنده جهت تثبیت و حفظ وضع کنونی (سیطره سرمایه داری لیبرالی بر عالم) است.
میزان تسامح پوپر نسبت به مخالفین جامعه سرمایه داری به حدی اندک است که حتی تاب تحمل مخالفت های ملایم و سطحی جنبش های سوسیال دموکراتیک با نظام سرمایه داری را نیز ندارد و در نوشته ها و آثار خود به آنها می تازد.
در باب روش شناسی علمی، پوپر بر این باور است که تنها یک قضیه می تواند به قضیه دیگر حقانیت بخشد و یا آن را توجیه کند و نه ادراک حسی، زیرا در هر قضیه عناصری وجود دارند که توسط ادراک حسی توجیه پذیر نیست. اما چنین گفته ای دلالت بر یک سیر قهقرایی بی انتها دارد که فقط زمانی به پایان می رسد که یک قضیه، یا تعدادی قضایا، توسط تأیید عمومی به صورت قضایای پایه ای مورد قبول واقع شوند. تنها شرط این است که این قضایا نشان دهنده وضعیت اموری باشند که قابل تکرار باشد. دو مشکل دیگر فلسفه پوپر این است که اولاً بسیاری از فرضیات به گونه ای مطرح می شوند که اصلاً این سئوال پیش نمی آید که آیا با تعدادی قضیه پایه مطابقت دارد یا خیر. پاسخ پوپر به این مسئله این است که باید فرضیاتی به فرضیه اولیه افزود تا بتوان آنها را به صورتی درآورد که امکان سنجیدن و مطابقت آنها در برابر قضایای پایه فراهم شود. اما او مثالی از چنین فرایندی ارائه نمی دهد و به نظر می رسد که در صورت اعمال چنین فرآیندی، صرفاً آن قضایای افزوده ابطال می گردند، نه قضیه اصلی.در هر صورت، مشکل می توان دید که چگونه باید تعدادی قضیه ابطال پذیر و تجربی را برای ابطال پذیر ساختن یک قضیه غیر تجربی و شاید متا فیزیکی بدان افزود. ثانیاً در فرضیاتی که احتمالات در آنها به کار می رود نیز همین مشکل دیده می شود. در مورد احتمالات نمی توان به قطع و یقین رسید، زیرا همیشه این امکان وجود دارد که در صورت ادامه آزمایش ها برای ارزیابی صحت یک فرضیه، آن احتمالات ابطال گردد.انتقاداتی که نظریه پردازان و اندیشمندان از فلسفه و دیدگاه پوپر کرده اند در این مسائل خلاصه می شود که از نظر پوپر بهترین فرضیه علمی، فرضیه ای نیست که بارها امتحان شده و فایده خود را به نحوی نشان داده، بلکه فرضیه ای است که بیشترین امکان ابطال پذیری را دارد. هر چند که بدون تردید رد فرضیات باطل و ارائه نظریه های جدید نقش اصلی را در پیشرفت علم ایفاء می کنند، اینکه بگوییم تنها هدف علم همین است قدری اغراق آمیز و نادرست است. پوپر از نظریه های کلی و جهان شمول بحث می کند، در حالی که هدف علم ارائه فرضیه جهان شمول نیست بلکه شناخت محیط اطراف و شرایط زمانی و مکانی خاص ماست. رسیدن از این شرایط زمانی و مکانی به فرضیاتی جهانشمول، الزاماً بخشی از اهداف علمی نیست.
منابع:
1-قادری، حاتم (1389)، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، انتشارات سمت، تهران.
2-سیر اندیشه فلسفی در غرب، فاطمه زیبا کلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1385.
3-زرشناس، شهریار(1377)، اشاراتی درباره لیبرالیسم، تهران: کیهان.
4-انقلاب یا اصلاح، گفتگو با مارکوزه و پوپر، ترجمه هوشنگ وزیری، تهران، انتشارات خوارزمی، 1361.
5-اسطوره چارچوب، کارل پوپر، ترجمه علی پایا، تهران، انتشارات طرح نو، 1374.
6-لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1374
7-OHear، Anthony، An Introduction to The Philosophy of Science، (OUP: Oxford، 1988)، P.10.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۰۹/۵
نویسنده : میرعماد اشراقی
نظر شما