فیثاغورث؛ پایه گذار خردگرایی فلسفی
فیثاغورث ساموسی پایه گذار سنت عرفانی – فلسفی مغرب زمین است. حدود سال 530 قبل از میلادی حکیمی نامدار بود. از شاگردان و دوستانش انجمنی در شهر کروتون واقع در جنوب ایتالیا تشکیل داد، این انجمن با تبادل اطلاعات و دانسته های هم، قوانین و نظریاتی را بیان کردهاند.
فیثاغورث در دنیای غرب، از حکما و ریاضیدانان معروف محسوب می شود، به طوری که نویسندگان و اندیشمندان متعددی درباره دیدگاه و یافته های او نظر داده اند.
برتراندراسل درباره اش می گوید: «هیچ کس را نمی شناسم که در عالم اندیشه به اندازه او تأثیرگذار بوده باشد.» سرچمشه این تأثیر در نتیجه هایی است که از واقعیت های ریاضی می گرفت. خود او ابداعگر ریاضیات بود. یگانگی ریاضیات و عرفان نزد افکار جدید روشن به نظر می رسد؛ دشوار نیست. باید یادآوری کرد که پیروان فیثاغورث همه نظریه های خود را به «استاد» نسبت می دادند. از این رو نمی توان گفت که آیین فیثاغورثی تا چه حدی آفریده ذهن خود فیثاغورث و تراویده ذهن و تفکر یاران اوست. چاره ای نیست جز آنکه فیثاغورث را اندیشمندی بینگاریم که به امکانات برهان و اثبات ریاضی بینشی ناگهانی یافته واین بینش را در نظریه ای در باب زندگی تجسم بخشیده است.
اینکه 2+2 می شود 4، نوعی دانش دقیق است که منتج از مشاهده نیست، بلکه نتیجه ای تحلیلی است که از تعریف «2» ناشی گردیده است. اگر به این نکته دقیق توجه کنیم که «2-» با هیچ چیز مشاهده پذیری متناظر نیست، صدق اصل تحلیلی بودن ریاضی آشکارتر می وشد. از این نظر این نتیجه حاصل می شود که می توان از راه تفکر محض به حقیقت رسید. راه تفکر محض از راه مشاهده و آزمایش جداست و چون حقایق ریاضی قطعی است، پس برتر از واقعیت هایی است که از مشاهده نتیجه می شود. به این سبب است که فیثاغورث پایه گذار خردگرایی در معنای فلسفی واژه است.
خردگرایی فلسفی به این معناست که می توان با روش تفکر محض به حقیقت فلسفی رسید. به نظر می رسد که ریاضیات در عین حال علم به چیزهایی است که تصوری یا ذهنی اند؛ یعنی چیزهایی که در اندیشه هست، اما در جهان خارج نیست. این پنداشت، عقیده به وجود جهانی کاملاً فراحسّی، یعنی جهان چیزهای «مثالی» را، که خلوص و ناآلودگی آن ها ورای چیزهای دنیای خاکی است، رواج داد. و از این گذشته، این اندیشه را مطرح ساخت که داشتن معرفت یقینی به جهان فراحسی ممکن است. از این روست که بنیادهای اندیشه افلاطون و پیروانش در اندیشه فیثاغورث و عرفان ریاضی ریشه دارد.فیثاغورث کشف کرد که مبنای گام موسیقی بر اعداد است. یعی می توان فاصلههای هارمونیک را با نسبت های عددی توضیح داد. یاران فیثاغورث یا فیثاغوریان کشف او را تعمیم بخشیدند و گفتند عدد، اساس عالم است. عددهای ساده را چون شکل هایی سازنده می پنداشتند، مانند مهره هایی روی تاس نرد، و پدیده ها را ترکیب های اعداد مکانمند می دانستند.
فیثاغوریان همچنین به تناسخ ارواح اعتقاد داشتند و چیزهای زیادی در این آیین ممنوع و حرام بود، اما داشتن اندیشه و ذهنیت ریاضی، دسته ای از فیثاغوریان را از دسته ای دیگر که تناسخ و محرّمات را جدی می گرفتند، جدا می کرد. به طورکلی آیین فیثاغورثی نگرشی خیال آلوده و آشفته است. آشفتگی هایی که در این آیین هست، این نظر را قویاً تأیید می کند که آیین فیثاغورثی را هیچ گاه خود فیثاغورث یا کس دیگری به صورت یک کل طرح نکرده است. تفاوت میان جنش رازورانه و شبهدینی با ما بعد الطبیعه نظام یافته سازگار، آن گاه به روشنی دانسته می شود که اعتقادات فیثاغورثی با نخستین نظام مابعد الطبیعی، که آفریده ذهن یک فیلسوف است، یعنی با نظام هراکلیتوس سنجیده می شد و نکات قوت و ضعف و تشابه یا تضاد آنها بیان می گردید.
منابع:
1-کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: 1389.
2-سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم 1385.
3-تاریخ فلسفه سیاسی غرب (از آغاز تا پایان سده های میانه)، دکتر عبدالرحمن عالم، تهران: وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، چاپ دوم 1378.
4-سرگذشت فلسفه، برایان مگی، مترجم: حسن کامشاد، تهران: نشر نی.
5-تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، مترجم: نجف دریابندری، تهران: پرواز، 1365.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۷
نویسنده : رضا احمدیان راد
نظر شما