مرا بخوان ز دفتری که مانده شب
مرا بخوان
ز دفتری
که مانده شب
زغفلتی،
به کوچه ای.
مرا بخوان
ز برگهای مندرس،
از این خطوط موج دار .
نه من شناگری
که دل به هجمه های
وقت داد.
نه آن صدای پر تنش
که لب
به شعر های هجو داد.
من آن
نشسته در میان باد،
نظاره گر به اصطکاک
پُشته پُشته ابر ها.
من آن
نخفته شب به
حیرت نگاره های
جای پای باران
که جوی نقطه های متصل
به دل
چو بحر های موج دار.
مرا بخوان
نه مثل کودکی
برای امتحان.
مرا جوان و
سایه سارجویبار…
یا به محفلی
ز سروران
نقد مند وپر سوال.
لادن بیگی
دفتری در باران
۶آوریل ۲۰۲۳
نظر شما