موضوع : پژوهش | مقاله

ایزاک نیوتن؛ فیلسوف یا دانشمند‏


برخی از نظریه پردازان و حکما، ایزاک نیوتن را به اعتبار اینکه از بزرگ ترین علمای ریاضی و طبیعی است، جزء فیلسوفان به حساب می آورند، در حالی که نیوتن در مباحث اختصاصی فلسفه مقامی ندارد. از دید این نظریه پردازان اکتشافات نیوتن در علوم ریاضی و طبیعی چنان مهم است که نمی توان از آن غافل ماند، خاصه اینکه معلومات و نتایجی که او به دست آورده در افکار فیلسوفان و دانشمندان بزرگ تاثیر بزرگ داشته است. بنابراین اگر خود نیوتن هم از حکما و فیلسوفان به حساب نیاید، حکمای بعد از او در نظریات مربوط به جهان هستی و امور عالم، از تعلیمات وی بهره برده اند. ‏
در شرح زندگانی نیوتن به همین قدر اکتفا می کنیم که وی از دانشمندان انگلیسی قرن هفدهم است که در سال 1624 الی 1727 زندگانی خود را طی نموده و شغل مهم وی، کارهای علمی و استادی در دانشگاه کمبریج و عضویت و ریاست انجمن سلطنتی علمی لندن بوده است. به عضویت پارلمان انگلیس نیز منتخب شده ولی در این مقام اهمیتی نیافته است. چندی هم به ریاست ضرابخانه انگلیس منصوب بوده است.‏
نیوتن در ریاضیات مهارت زیادی داشته و از همه مهم تر اختراعی است که در محاسبه جامعه فاضله بیان نموده که لایب‌نیتس مخترع آن است، این نظریه اهمیت و تاثیر زیادی در نظریات مربوط به جامعه و اجتماع داشته است. اما مهم ترین آثار نیوتن، کشف قانون جاذبه عمومی عالم است که در آن نشان داد که تمامی موجودات و اجزای زمین و آسمان جاذب و مجذوب یکدیگرند و حرکات آنها همه منسوب به این علت است؛ و منشا حرکات ماه و ستاره های آسمان نیز همین نیروی جاذبه است که در تمامی اجزای جهان صدق می‌کند، از این رو کلیه جهان به منزله یک دستگاه ماشینی است، و به صورت یک سیستم در کلیه اجزای هم تاثیر متقابل دارند. این قانون در تمامی علوم بخصوص در علم هیئت و نجوم و علم مکانیک و کلیه علوم طبیعی تاثیر فراوانی داشته و باعث تکمیل نظریات و دیدگاه‌های مربوط به این رشته ها گشته است.‏
از دیگر آثار مهم نیوتن تجزیه نور و چگونگی رنگ هاست. تا زمان نیوتن از حقیقت نور و رنگ تقریباً هیچ چیز معلوم نشده بود، نیوتن ثابت کرد که نور سفید و مخصوصاً نور خورشید مرکب از همه رنگ‌هاست و رنگین بودن اجسام به این دلیل است که نور خورشید چون بر جسم می تابد جسم به مقتضای ترکیب اجزای خود بعضی از رنگ‌ها را فرو می برد و بعضی را پس می دهد و منعکس می‌کند. رنگی را که پس می دهد به چشم ما می رسد و ما جسم را به آن رنگ می‌بینیم و اینکه اجسام در تاریکی رنگ ندارند از آن است که نور بر آنها نتابیده است تا رنگی به خود بگیرند و سیاهی بیرنگی است.‏
مرکب بودن نور سفید از رنگ های گوناگون و تجزیه آن به واسطه اسباب طبیعی یا صنعتی نیز در علم طبیعی نتایج فوق العاده مهم داده است. از آن جمله کشفی است که بعدها در خواص اشعه نور کرده اند که از آن رو می توان پی به وجود مواد برد در مواردی که دسترس به خود آنها نیست. مثلاً به واسطه اشعه نور ستارگان می توان دانست که در آنها چه موادی موجود است. همچنین از چگونگی نور ستارگان می توان پی به چگونگی حرکات آنها برد و دانست که به ما نزدیک می شوند یا دور می روند و به چه سرعت حرکت می کنند.‏
در نتیجه این نظریات و دیگر اختراعاتی که از سوی دانشمندان ارائه شد علوم طبیعی، نجوم و هیئت منقلب و بر بنیاد تازه ای گذاشته شد. علم حیل یعنی علم حرکات و قوا که بسیار ناقص بود اساس پیدا کرد، علوم ریاضی دامنه پهناوری دریافت. در رشته های دیگر علم از تشریح بدن انسان و حیوان و طائف اعضا و گیاه شناسی تحقیقات سودمند مهم به عمل آمد. روزنامه ها و مطبوعات علمی که سبب انتشار تحقیقات علما گردیدند و به این وسیله هر کس که طالب علم بود از معلوماتی که برای دیگران دست می داد آگاه می شد.‏
نیوتن گذشته از معلوماتی که به حساب یا به مشاهده و تجزیه حاصل می کرد، قوه فرض و اظهار نظر نیز داشت. چنان که در باب حقیقت نو اظهار عقیده کرد که ذرات خردی است که از جسم نورانی صادر می شود و به سرعت فوق العاده در فضا سیر می کند. این فرض را فیضان نور می گویند، ولیکن یکی دیگر از دانشمندان معاصر نیوتن در باب حقیقت نور فرض دیگری کرد که به دلایل چند در نزد علما مقبول شده و بر فرض نیوتن ترجیح یافت.‏
با وجود تمام خدمات و فعالیت هایی که نیوتن در باب کشف حقیقت عالم هستی داشته است، نمی توان او را جزء فیلسوفان و حکما دانست، چرا که داشتن این دیدگاه که کشفی از حقایق عالم نوعی فلسفه می باشد، تمامی دانشمندان و اندیشه ورزان فیلسوف به حساب می آیند، در حالی که فلسفه کشف حقایق عالم و جهان هستی در ارتباط با اخلاقیات، معنویات و الهیات می باشد. همان گونه اصل و ریشه جهان در الهیات است.
در طول تاریخ تمامی فیلسوفان سعی داشته اند که جامعه را با اخلاقیات و اصول انسانیت ربط دهند و این آرمان ها را به تمامی افراد بیاموزند، سعی آنها در گسترش الگوها و هنجارها ی اخلاقی در جامعه بوده است. با این دیدگاه کسانی را که بر ضد اخلاق و استلزامات اخلاقی سخن گفته اند، نمی توان فیلسوف به حساب آورد، چرا که فلسفه کشف حقایق جهان و چرایی دستگاه آفرینش در جهت نیل به الهیات و یگانه هستی مطلق جهان است.‏
باید در نظر داشته باشیم که کشفیات و نظریات تمامی اندیشمندان و نظریه پردازان در تکامل دیدگاه یکدیگر تاثیر فراوانی داشته است و نمی توان با صرف تاکید بر این تاثیر، افراد را در رشته های مختلف علمی دسته بندی نمود. همان گونه که با وجود تاثیر نظریات یک جامعه شناس یا فیلسوف در رشته فیزیک نمی توان او را فیزیکدان به حساب آورد، به همین منوال نیز می توان گفت که تاثیر نظریات یک فیزیکدان در رشته فلسفه نیز نمی تواند دلیلی بر فیلسوف بودن او باشد.‏

 

منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۸/۳۰
نویسنده : رضا احمدیان راد

نظر شما