مابعدالطبیعه در فلسفه
مابعد الطبیعه در گسترده ترین تعریف، پژوهش در کنه وجود و چیستی هستی است. نیز می توان مابعد الطبیعه را پژوهش در آن دسته از اموری که فراسوی قلمرو تجربهاند، یا نظریه اصول نخستین یا حقایق نهایی عالم تعریف کرد. به طور کلی هر فلسفهای را که هدف آن رسیدگی به کنه امور و تعریف کردن چیستی زندگی و جهان به عنوان یک کل باشد، یا به گمانه زنی و بحث نظری در باب غایت وجود بپردازد، می توان مابعد الطبیعه نامید.
مسائلی که در این شاخه از فلسفه مطرح است، به سه دسته اصلی تقسیم می شود: مسائلی که درباره چیستی خدا و هستی است، مسائلی که در باب چیستی انسان است، مسائلی که درباره چیستی جهان است.
مشکل مابعد الطبیعه در این است که بود و نبودش موضوع بحث و گفتگوست. با این وصف، به ظاهر پرسش هایی واقعی هست که می توان انحصاراً آنها را پرسش های ما بعد الطبیعی نامید. می توان استدلالی را که گزاره های مابعد الطبیعه را معنی دار نمی داند، به این عبارت بیان کرد که تنها گزاره های مابعد الطبیعه نه تجربی اند، نهتحلیلی؛ پس معنی دار نیستند. گزاره تجربی به گزارهای می گویند که بتوان با مشاهده یا آزمایش آن را اثبات یا ابطال کرد.
فیلسوفان به وسیله این گزاره ها، باید توانایی یافتن معنا برای پرسش های بنیادی زندگی انسان را داشته باشند و اگر نتوانند معنایی برای این پرسش ها پیدا کنند، ایراد بزرگی متوجه فلسفه خواهد بود. حتی برای بشریت هم عیب بزرگی خواهد بود، چرا که فلسفه جلوه گاه تفکر انسان و حداکثر توانایی ممکن فکر اوست. زمانی که انسان از نیستی پا به ساحت هستی می گذارد، برایش این سئوال پیش می آید که فلسفه حیات و وجود انسان چیست. بسیاری از موجودات جهان به صورت هدفمند جلوه می کنند، و پرسش هایی را درباره ماهیت هستی در ذهن انسان ایجاد می کنند.
در فلسفه معاصر اختلاف عقیده درباره چیزهایی که گفتیم عمیق است. جدا از این اختلاف های عمیق، به فرایافت های مابعد الطبیعی همواره با شکاکیّت بسیار نگریستهاند. ریشه های این شکاکیت به خوبی شناخته شده است. ما بعد الطبیعه دعوی های گزاف می کند و به موضوع هایی می پردازد که باید آنها را کنه وجود به شمار آورد. مابعد الطبیعه مبحثی است که جاذبه ای خطرناک دارد. هیچ موضوعی نیست که بتوان در قلمرو آن به سادگی حوزه مابعد الطبیعه فزون خواه شد یا بال و پر خیال گشود. در باب اعتقاد به مابعد الطبیعه، می توان فیلسوفان را به دو دسته عالمان مابعد الطبیعی مثبت و عالمان مابعد الطبیعه انتقادی تقسیم نمود. دسته دوم می کوشند تا حدود موضوعی را که ممکن است دسته اول از آن گذرا گذشته باشند یا دربارهاش مطلبی بیدلالت نوشته باشند، تعیین کنند.
کهن ترین موضوع مابعد الطبیعه پرسش ثبات و تغیّر است. بسیاری از پرسش های مابعد الطبیعه این خاصیت را دارند و مسئله ثبات و تغیر را بررسی می کنند. برخی دیدگاه ها معتقدند که تغییر جهان دائمی است و همه چیز را فرا می گیرد؛ یعنی سکون و ثبات بر هیچ جا حاکم نیست. و برخی بر وجود عالم تغییر ناپذیر و سرمدی از اشیای مثالی معتقدند و اینکه عالم ظاهری اشیای مادی بازتابی از آن است، روشی که در پیش می گیرد و از مشاهدات ساده دنیای واقع نظریه ای درباره وجود می پردازد که گسترده و عام و غریب باشد، از ویژگی های نمایان روش مابعد الطبیعه است.
مسئله ثبات و تغیّر زمانی مطرح می شود که به عالم واقع بیشتر به چشم دنیای عناصر مادی می نگریم. اما جهان تنها از ماده تشکیل نشده است، در این جهان ذهن هم هست و وجود یا وجود ظاهری این دو خصوصیت متمایز از هم، یعنی ماده و ذهن مورد دیگری از آشتی ناپذیری پدیده ها است. اگر این دو جهان را جدا از یکدیگر می بودند، شاید می شد گفت جلوه هستی به دو صورت ماده و ذهن است، اما ذهن و ماده جدا از یکدیگر وجود ندارد.
منابع:
1-مردان اندیشه (پدید آورندگان فلسفه معاصر)، برایان مگی، مترجم: عزت ا... فولادوند، تهران: انتشارات طرح نو، 1378
2-کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: 1389.
3-سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم 1385.
4-سرگذشت فلسفه، برایان مگی، مترجم: حسن کامشاد، تهران: نشر نی.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۳
نویسنده : جواد اکبرزاده
نظر شما