حقیقت رخدادها در لیبی
بنا بر منافع قدرتهای سلطه، این روزها لیبی در صدر اخبار و گزارشها و توجهات بین المللی قرار دارد و قیامهای مطلوب و حقیقت مداری چون بحرین، عربستان سعودی و اردن در محاق رسانه ای رفته است.
گزارشهای رسیده از لیبی، از برگزاری راهپیماییهای گسترده در شهرهای شمال شرق این کشور حکایت دارد که تحت تصرف نیروهای مسلح مخالف رژیم قذافی است. آنچه نگران کننده است، اینکه راهپیماییهای یاد شده برضد قذافی و حکومت او تدارک دیده نشده، بلکه اعتراضها بیشتر حول مخالفت با عملکرد نیروهای ناتو، آمریکا و اتحادیه اروپا و همچنین شورای امنیت سازمان ملل است.
حقیقت رخدادها در لیبی از آن رو اهمیت دارد که این کشور در بین کشورهایی که متأثر از قیامهای اخیرمنطقه عربی خاورمیانه و شمال آفریقا شده، تنها کشوری است که تحولات در آن ابتدا منطقه ای و پس از آن بلافاصله با سرعت خیره کننده ای، بین المللی شد به گونه ای که شاید بتوان به جرأت گفت لیبی و رفتارهای دیکتاتور حاکم براین کشور، فرصت مناسبی برای رخنه سازمانهای اطلاعاتی غرب بر درون قیامهای مردمی و انحراف آنها به وجود آورد.
اصرار معنادار قذافی براستمرار حکومتش و پس از آن کشتار مردم این کشور، فرصت و بهانه لازم برای دخالت کشورهای غربی در امور نه تنها این کشور، بلکه مدیریت سایر قیامهای مردمی منطقه عربی خاورمیانه بویژه یمن، عربستان سعودی، اردن، بحرین، مغرب و عمان را که در آستانه شکوفایی بود، فراهم نمود. در واقع، غربیها که از دو قیام ملت تونس و مصر سرگردان و حیران بودند، شرایط لیبی را فرصت مغتنمی برای ورود، شناسایی و سپس انحراف این قیامها یافتند.
نقش تاریخی که سرهنگ قذافی در ابتدای سال 2011 برای نیروهای ناتو و دولتهای غربی جهت حمله به این کشور فراهم نمود، بی شباهت به نقش تاریخی صدام برای نیروهای بین المللی ائتلاف به رهبری آمریکا در سال 2003 جهت اشغال عراق و حضور مستقیم غربیها در منطقه خلیج فارس نیست. هر دو حاکم پای بیگانگان را به حوزه تعیین سرنوشت ملتهای خود و منطقه باز کردند.
این نقش تاریخی قذافی را می توان به خوبی درعملکرد اخیر نیروهای ناتو در لیبی مشاهده کرد.
ناتو در حال حاضر به ایفای دو نقش آشکار و غیرآشکار در قبال تحولات لیبی روی آورده است. آشکارا در سطوح سیاست بین المللی و دیپلماتیک در جهت انزوای رژیم قذافی گام برمی دارد و در عین حال به حمایت سیاسی از نیروهای مخالف وی می پردازد. در سطح نظامی نیز به حملات علیه نیروهای قذافی اقدام می کند و همزمان از تحرکات نیروهای مخالف رژیم قذافی پشتیبانی می نماید. این ایفای نقش به خوبی در سطح رسانه ای قابل دریافت است.
با وجود وضوح این نقش، ایفای نقش پنهان ناتو به رهبری آمریکا انکارناپذیر است. این نقش در تحرکات نظامی اخیر ناتو در لیبی هویداست، آنجا که نیروهای قذافی وقتی به سمت شرق لیبی بخصوص شهر نفت خیز «البریقه» لشکرکشی می کنند، نیروهای بین المللی ناتو بلافاصله اقدام به حملات نظامی علیه این نیروها می نمایند و زمانی که نیروهای مخالف رژیم قذافی به سمت غرب لیبی حملاتی را تدارک می بینند، نیروهای ناتو از شدت حملات خود تا حد بسیار زیادی علیه نیروهای قذافی در شرق می کاهند و حتی تعلیق می کنند. این رفتار دوگانه نشان می دهد غرب از پنجره تحولات لیبی سعی در تحقق دو هدف یکی داخل لیبی و دیگری منطقه وقوع انقلابهای مردمی، دارد.
در درون لیبی، می کوشد با برافروختن جنگ داخلی این کشور (از طریق اصرار قذافی بر بقایش) اقدام به شناسایی عناصر اسلامی لیبی و عقبه های حمایتی آنان در درون منطقه آفریقا و خاورمیانه نموده و سپس دست به نابودی آنان در یک جنگ فرسایشی بزند. این رفتار به غرب کمک می کند نفر مورد نظر و دولت مطلوب خود را پس از سقوط قذافی برسر کار آورد و در صورت شکست در یکدست سازی نیروهای سیاسی، این کشور را به چند منطقه جدا از هم، چیزی شبیه یوگسلاوی، تجزیه نماید.
در خارج از مرزهای لیبی، بویژه در مناطق محل وقوع انقلابهای مردمی، غربیها می کوشند با حوادث لیبی، اقدام به تأثیرگذاری بر سایر قیامهای مردمی کنند؛ چنان که به دلیل ورود ناتو به تحولات لیبی و تمرکز غرب بر رخدادهای این کشور، بخش وسیعی از جهان از تمرکز بر تحولات حقیقی در عربستان، اردن، یمن، بحرین و... مغفول مانده اند و اصولاً به دلیل اشتراک منافع آمریکا با حاکمان برخی از کشورهایی که در آنها انقلاب رخ داده است، نتیجه یابی این انقلابهای مردمی در کشورهای یاد شده به تأخیر افتاده است.
در همین رابطه، «اسکوبار» تحلیلگر سیاسی روزنامه آسیا تایمز هنگ کنگ (که دارای ارتباط بسیار محکمی با تصمیم سازان چینی در پکن است) از وجود نوعی معامله میان آمریکا و رژیم آل سعود برای انحراف و مهار انقلابهای مردمی در منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا پرده برداشت و گفت: طبق توافق صورت گرفته میان دربار سعودی و دولت واشنگتن، عربستان برای سرکوب اعتراضهای مردمی عازم بحرین شده و آمریکا نیز همزمان حملات برای سرنگونی قذافی را آغاز کرد. اسکوبار این معامله را در نتیجه تفاهمهای سری میان برخی شخصیتهای برجسته آمریکا و دربار سعودی می داند و وزیرخارجه آمریکا خانم هیلاری کلینتون را بازیگر اصلی این معامله و قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل علیه لیبی را پیش درآمد این معامله توصیف می کند.
براساس این معامله سری، ریاض متعهد شده است اتحادیه عرب را به صدور درخواستی از نیروهای بین المللی جهت دخالت نظامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را به اعزام نیرو در قالب نیروهای بین المللی به لیبی وادار نماید. واشنگتن نیز در این معامله تعهد داده شورای امنیت، اتحادیه اروپا و ناتو را به حمایت از دخالت نظامی در لیبی وادار و ازابزارهای خود برای بی طرفی مسکو و پکن در این رابطه استفاده کند.
منبع: / روزنامه / قدس ۱۳۹۰/۱/۲۰
نویسنده : صادق مهدی شکیبایی
نظر شما