سیل در عربستان
حزب، مایه شر و عامل بدبختی کشورهاست. این نظر امام جماعت مسجد النبی است که به مستمعان خودش نوید میدهد عربستان از چنین بلیهای در امان است و حزبی در این کشور وجود ندارد تا آن را به ویرانی بکشاند.
البته در عربستان هماینک حزب وجود دارد و آن هم حزب شاهی است که اعضایش را امیران و شاهزادگانی تشکیل میدهند که هر یک به فراخور جایگاه خانوادگی، سهمی در قدرت دارند. اعضای این حزب بسیار ثروتمندند و هیچ حزبی در دنیا چنین ثروتی ندارد. این ثروت عمدتاً از راه درآمد نفت است که ابتدا از صافی اعضای حزب، رد و سرریز آن نصیب ملت میشود.
در زمستان گذشته سیل چندین بار در پایتخت عربستان و شهر جده جاری شد و خانههای مردم را ویران کرد و تعدادی قربانی گرفت. این فاجعه چند سالی است تکرار میشود. هربار هم میگویند باید مقصران معرفی شوند و بودجه فوری برای تقویت زیرساختهای شهری تصویب میشود، اما هربار که باران میبارد، دل مردم میلرزد. معلوم میشود آن قدر که در فکر ساخت برجهای بلند بودهاند، به فکر ساختن جوی و مسیل و خیابانهای درست نبودهاند.
البته مشکل اصلی مردم عربستان باران نیست، بلکه سیل تغییراتی است که در کشورهای عربی به راه افتاده است. دست کم در سه همسایه عربستان، یعنی بحرین و یمن و عمان، این سیل به تغییرات مهمی منجر شده است. سعودیها میپندارند که با سد پول و مذهب خاص خود، میتوانند در مقابل آن ایستادگی کنند. پادشاه بیمار سعودی 129 میلیون دلار وارد بازار کرده است تا همه صاحب خانه و کار شوند، بدهکاران از زندان بیرون بیایند و بیکاران مستمری بگیرند، یعنی معادل نیمی از درآمد دولت از فروش نفت در سال گذشته.
دولت سعودی شاید در حال حاضر خود را در مقابل مشکلات سیاسی رویین تن ببیند. تظاهرات در شرق عربستان سرکوب میشود و در مرکز هم اندک کسانی که در دو دهه اخیر خواهان اصلاحات شدهاند، یا به زندان افتادهاند یا خانهنشین شدهاند. هیچ آمار درستی از زندانیان سیاسی وجود ندارد. برخی تعداد آنها را به4000 نفر تخمین میزنند. از تعدادی از این زندانیان هیچ خبری نیست و کسی که جویای حال آنها باشد، خود به زندان میافتد.
مشکل بزرگ دولت سعودی، رشد طبقه متوسط است. مردم با دنیای خارج آشنا شدهاند.
برخی از آنها در خارج تحصیل کردهاند. تعداد کاربران اینترنت در عربستان 40 درصد جمعیت، یعنی برابر تعداد کاربران در مصر است. این طبقه را نمیتوان فقط با امتیازهای مالی ساکت کرد. دولت سعودی هم هیچ طرح سیاسی برای آینده جامعه خود ندارد. تشکیل احزاب ممنوع است و تنها پادشاه و امیران حق اظهار نظر دارند. علمایی هم هستند که حاضرند هرچه پادشاه میخواهد، صورتی شرعی به آن بپوشانند و حتی ـ مانند سال 1370 که آمریکا میخواست صدام را از کویت خارج کند ـ فتوای «کمک از کافر» را بدهند.
تضاد میان کردار داخلی و خارجی عربستان بسیار گسترده است. فعالیت اجتماعی زنان بسیار محدود است و حتی حق ندارند چادری بدون نقاب بپوشند، ولی امیران سعودی در خارج، شبکههای رقص و آواز راه میاندازند که گاه صدای برخی از علمای درباری را هم در میآورند.
بزرگترین صادرکننده نفت جهان، فقط به علت داشتن همین مزیت است که از تیررس انتقاد شدید غرب به دور میماند. سربازان خود را به بحرین همسایه میفرستد تا رژیم خانوادگی عقب افتاده آن را حفظ کند. غرب هم فقط به محکومیت لفظی بسنده میکند. این شرایط تا کی قابل دوام است؟ روزی که سربازان سعودی پایشان را از بحرین بیرون بگذارند، باید آل خلیفه را هم با خود ببرند.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۲/۱
نویسنده : سید محی الدین ساجدی
نظر شما