پایان عصر وابستگی عراق به آمریکا؟!
دولت جرج بوش رئیس جمهور آمریکا و ارتش این کشور به جای حرکت در مسیر برآورده ساختن درخواست نوری المالکی نخست وزیر عراق مبنی بر تعیین جدول زمانی برای خروج نیروهای آمریکا از این کشور به اعمال فشار بر دولت بغداد با هدف پذیرش درخواست آمریکا در زمینه حفظ حضور نظامی بلندمدت خود در عراق ادامه میدهد. این موضع آمریکا در قبال دولت عراق بر این نکته تاکید دارد که دسترسی بلندمدت آمریکا به پایگاههای نظامی در عراق تا چه حد برای ارتش آمریکا و به طور کل امنیت ملی آن اهمیت دارد. پاسخ دولت بوش به درخواست المالکی از ابتدا چنین تعبیر میشد که ایالات متحده مجبور به پذیرش آن نیست. پیامی که از منابع متعدد آمریکایی از جمله ویلیام فالون رئیس سابق ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا به عراق ارسال شده است، این است که از جمله اهداف امنیتی در عراق، وابستگی مداوم عراق به نیروهای آمریکایی برای یک دوره نامشخص است. پیام غیر مستقیم آن، این است که آمریکا همچنان کنترل عراق را برعهده دارد و این کشور - نه دولت عراق - تصمیم نهایی را اتخاذ خواهد کرد. این مسئله در ابتدا از سوی گونزالو گالگوس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در تاریخ 9 جولای مطرح شد که گفته بود هرگونه تصمیم آمریکا در خصوص عقب نشینی نیروها از عراق براساس شرایط موجود عراق انجام میگیرد. در شرایطی که ارتش آمریکا در حال افزایش فشار بر دولت عراق برای عقبنشینی از خواسته خود یعنی خروج نیروهای آمریکایی از این کشور است، فالون در مقالهای در روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ 20 جولای از رهبران عراق خواست، درخواست آمریکا مبنی بر دسترسی بلندمدت به پایگاههای نظامی در عراق را بپذیرد. وی که به خاطر موضع ضد تهاجمی خود علیه بوش از ستاد مرکزی ارتش آمریکا استعفا داد و میان دشمنان سیاست های دولت بوش در خاورمیانه به یک قهرمان تبدیل شده است، در مقاله خود رویکرد شدیداً تهاجمی را علیه درخواست دولت عراق برای عقب نشینی نیروهای آمریکایی از این کشور لحاظ می کند. این مقاله به خاطر لحن آمرانه آن در قبال دولت عراق قابل توجه است. فالون این ایده را رد می کند که عراق می تواند بدون حضور نیروهای آمریکایی کنترل کشور را حفظ کند. فالون می گوید: دولت عراق مشتاق به اعمال حاکمیت خود است اما رهبران آن در عین حال این مسئله را تشخیص می دهند که پذیرش کنترل کامل امنیتی کشور به زمان نیاز دارد. فالون تاکید می کند که دولت عراق باید وابستگی خود به ارتش آمریکا را به رسمیت بشناسد. فالون فرمانده بازنشسته ارتش آمریکا به مانند سایر همتایان فعال خود به تهدید کردن دولت عراق معتقد است. چنین نکته ای در مقاله وی به طور غیر مستقیم قید شده است که میگوید، آمریکا هم از قدرت و هم از حق استفاده از منافع ملی عراق به منظور تداوم امپراتوری نظامی خود در خاورمیانه برخوردار است. فالون به عنوان رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا بر این فرضیه تاکید داشت که ارتش آمریکا به پایگاههای عراق و افغانستان طی سالهای آتی دسترسی خواهد داشت. روزنامه واشنگتن پست در تاریخ 14 جولای در مطلبی به قلم <والتر پینکس> گزارشگر اطلاعاتی و امنیت ملی خود نوشت: ارتش آمریکا بودجه 184 میلیون دلاری برای ساخت نیروگاه های برق و پنج پایگاه اصلی خود در عراق را درخواست کرده است. این پنج پایگاه از جمله پایگاهها و مکانهایی است که نیروها، جـنـگـنـدههـای هوایی ارتش آمریکا در آن باقی خواهند ماند. بودجه نیروگاههای برق که برای حمایت از نیروهای آمریکایی در عراق در قالب پنج پایگاه نظامی ضروری است، از بودجه نظامی ارتش آمریکا درسال مالی جاری کسر شده است. یک منبع در کنگره آمریکا گفته است، تکمیل نیروگاههای برق 2سال زمان خواهد برد. طرح حفظ چند پایگاه بزرگ نظامی در عراق تنها بخشی از یک طرح بزرگ است که فالون در حال کار برروی آن بوده است. این پایگاهها، پایگاههای زمینی دائمی ارتش آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی خواهد بود. فالون در اظهارات خود در کنگره آمریکا در سال گذشته گفته بود که پایگاه هوایی بگرام در افغانستان پایگاه مرکزی و اصلی برای ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا به منظور دسترسی به عملیات ها در منطقه آسیای مرکزی در آینده است. درحالی که فالون مشغول نگارش مقاله خود بود، دولت بوش نیز در حال برنامه ریزی برای برگزاری یک ویدئو کنفرانس میان بوش و المالکی به امید عقبنشینی المالکی از درخواست برای خروج نیروهای آمریکایی در عراق بود، هر چند کاخ سفید سرانجام این حقیقت را پنهان کرد که المالکی در برابر فشارهای بوش کوتاه نیامده است. کاخ سفید سپس بیانیهای را منتشر ساخت و مدعی شد که رهبران 2 کشور با تعیین جدول زمانی برای برآورده ساختن اهداف مورد نظر موافقت کردند. این اهداف تحویل کنترل بیشتر امور امنیتی به نیروهای عراقی و کاهش نیروهای بیشتر آمریکایی از عراق را شامل میشود، اما عقبنشینی کامل نیروها را ذکر نمیکند. علی الدباغ سخنگوی دولت عراق در این رابطه اعلام کرد، جدول زمانی که بوش والمالکی برسر آن توافق کردند نه تنها تحویل کامل مسئولیت امنیتی عراق به نیروهای این کشور به منظور کاهش نیروهای آمریکایی را در بر میگیرد بلکه اجازه عقب نشینی نیروها از عراق را میدهد. صادق الرکابی مشاور المالکی نیز به واشنگتن پست گفت، المالکی بر جدول زمانی ویژهای برای عقبنشینی مرحلهای آمریکا از عراق از جمله عقب نشینی کامل نیروهای آمریکایی تاکید کرد. مصاحبه نوری المالکی نخست وزیر عراق در تاریخ 19 جولای با مجله آلمانی اشپیگل که در آن گفته بود؛ جدول زمانی 16 ماهه سناتور باراک اوباما نامزد دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، فرمول صحیحی برای عقب نشینی است، پاسخ دولت عراق به تلاشهای دولت بوش برای اعمال فشار بر آن به خصوص مسئله حفظ پایگاههای نظامی بود. شان مک کورمک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اظهاراتی تاکید کرد که این مسئله با توجه به تصمیم نهایی که مورد قبول دو کشور است تعیین میشود. این اظهارات چنین مفهومی دارد که دولت بوش خود را دارای حق وتو در خصوص درخواستها برای عقب نشینی از عراق میداند. تغییر در رفتار دولت المالکی ظرف شش ماه گذشته و زمانی آغاز شد که المالکی از شرکت در طرح ژنرال دیوید پتروس برای اجرای یک عملیات مشترک در شهر جنوبی بصره در اواسط ماه مارس خودداری کرد. المالکی به صراحت اعلام میکند که عصر وابستگی عراق به آمریکا پایان یافته است. با وجود اجماع گسترده در خصوص این مسئله میان نیروهای سیاسی شیعه همچون آیتالله سیستانی، دولت المالکی بدون برانگیختن یک بحران سیاسی، در برابر فشارهای آمریکا کوتاه نخواهد آمد.
تغییر استراتژی از عراق به افغانستان؟!
باراک اوباما نامزد مطرح دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2008 در سفرهای اخیر خارجی خود به تغییر رویکرد و توجه نظامی آمریکا از جنگ عراق به جنگ در افغانستان متعهد شد. نیروهای نظامی آمریکایی تحت ریاست اوباما ظرف 16 ماه از عراق خارج خواهند شد، اما هزاران نیروی دیگر وارد افغانستان می شوند که آماده گذر از مرز به مناطق قبایلی پاکستان به منظور ریشه کن کردن و نابودی مخفیگاه های شبه نظامیان خواهند بود. این تعهد اوباما- و تهدید وی به گسترش جنگ در افغانستان - یقیناً یک اشتباه بزرگ است. این استراتژی که نیازمند هزینه بالا و استفاده از نیروی بیشتر است، بعید به نظر می رسد که با موفقیت همراه باشد و این تهدید وجود دارد که نه تنها به منافع آمریکا در جهان اسلام و منطقه آسیای مرکزی آسیب برساند بلکه به افغانستان، پاکستان و روابط میان اسلام آباد - دهلی نو هم آسیب وارد خواهد کرد. هیچ تردیدی وجود ندارد که اوباما احساس می کند مردم آمریکا شدیداً مایل به پیروزی بر القاعده - گروه تروریستی که حملات علیه آمریکا در 11 سپتامبر 2001 را سازماندهی کرد - هستند. اوباما به شبکه خبری سی بی اس گفته است، شکست، گزینه ما در قبال القاعده نیست. اوباما می خواهد در برابر مسائل امنیتی جدی به نظر آید زیرا چنین به نظر می آید که جان مک کین رقیب وی از نوعی برتری نسبت به او در این زمینه برخوردار است. برخی سیاستمداران غربی معتقدند که امنیت غرب به مکان یابی اسامه بن لادن در مناطق کوهستانی پرت و نابودی وی بستگی دارد. اما چنین عقیده ای نوعی اشتباه در تشخیص ماهیت تهدید علیه جوامع غربی است. قبیلهنشینان خشمگین و ساکنان ولایت های هلمند و قندهار در افغانستان، ایالت بلوچستان، وزیرستان جنوبی وشمالی و شهر پیشاور در پاکستان وحتی مناطقی در کشورهای همسایه ازبکستان و تاجیکستان تهدیدی خطرناک تر از القاعده خواهند بود. بسیاری از این افراد و هم مذهب هایآنها در جهان بزرگ اسلام از جنگ آمریکاعلیه تروریسم به خشم آمدهاند. برای بسیاری از آنها، این جنگ به معنای حضوریک ارتش خائن(آمریکا) در سرزمینهای مسلمانان است. ادامه جنگ علیه القاعده با استفاده از ابزارهای نظامی منجر به بیداری و رنجش قبیله نشینان قدرتمند و مسلمانان می شود و در عین حال ثبات پرمخاطره درپاکستان - یک کشور هستهای با 165 میلیون نفر جمعیت- را تهدید میکند. زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا از جمله صداهای معدود در آمریکاست که معتقد است اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان راه حل نهایی نیست. وی میگوید: این خطر وجوددارد که حضور نظامی ما، به تدریج جمعیت افغانستان را به طور کل علیه ما متحد کند. <جرارد چالیاند> یک کارشناس ضد تروریسم فرانسوی نیز می گوید: پیروزی در افغانستان غیر ممکن است. امروز باید برای مذاکره تلاش کرد. هیچ راه دیگری وجود ندارد، شورشها از سوی القاعده رهبری نمیشود، بلکه از سوی مبارزان خارجی انجام میگیرد. این موضوع به قبایل نشینان افغانستان و پاکستان مربوط میشود. <مارک سگمن> یک کارشناس آمریکایی درخصوص افراطگرایی بر این عقیده است که جهاد و شورشهای مستقل و بدون رهبر، تهدیدی جدیتر علیه منافع غرب نسبت به القاعده به شمارمیآید. < احمد راشد> یک کارشناس دیگر در کتابی با عنوان <چگونه جنگ علیه افراطگرایی در افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی با شکست مواجه شده؟ > مینویسد: وسواس نومحافظهکاران آمریکایی در قبال القاعده، آمریکا را در برابر تاثیرات جنگ علیه تروریسم در افغانستان، پاکستان و کشمیر کور کرده است و در عوض منجر به شورش های قدرتمند طالبان در دو جبهه مرز افغانستان و پاکستان شده. این بزرگترین حماقت برای ناتو است که فکر کند حیات این ائتلاف به پیروزی درجنگ افغانستان - جنگی که غیر قابل پیروزی است - بستگی دارد. از دیگر مشکلات، تنش در افغانستان میان دو کشور هند و پاکستان است که به دنبال بمب گذاری انتحاری در ماه گذشته در مقابل سفارت هند در کابل که طی آن 25 تن کشته شدند، تشدید شد. هند، سرویس های اطلاعاتی پاکستان را مسئول این خشونت عنوان کرده است، اما پاکستان شدیداً چنین اتهاماتی را رد می کند. لازم به ذکر است که قوای نظامی پاکستان، افغانستان را به عنوان محل رویارویی این کشور با هند می بیند. این کشور آماده است تا با استفاده از تاکتیک های قوی این مسئله را تضمین کند که دولت افغانستان مسیر خود را از هند جدا می کند. در حالی که احساسات ضد آمریکایی در پاکستان رو به افزایش است، دولت ائتلافی یوسف رضا گیلانی نخست وزیر این کشور تمایلی برای حضور در جنگ آمریکا علیه تروریسم نشان نمی دهد. اسلام آباد خواستار مذاکره با رهبران شبه نظامی در مناطق قبیله ای است، نه خواستار آغاز جنگ علیه آنها و تعهد اوباما به اجرای حملات نظامی علیه مخفیگاه های تروریست ها در پاکستان، از دید اسلام آباد غیر مسئولانه به نظر می رسد. همانطور که در حال حاضر مشاهده می شود، افراط گرایی در سراسر جهان در پی آغاز جنگ علیه تروریسم که به عنوان جنگ علیه اسلام نگریسته می شود، شعله ور شده است که این مسئله را می توان در عراق، افغانستان و سرزمین های اشغالی مشاهده کرد. تنها راه خنثی کردن تهدید افراط گرایی، تغییر در سیاستهاست. تلاش برای نابودی این مقوله (افراط گرایی) با استفاده از فشار نظامی، منجر به رادیکال تر شدن آن میشود. با این حال با وجود شواهد و مدارک بسیار زیاد در این زمینه، باراک اوباما و جان مک کین دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تنها از اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان سخن به میان میآورند. ارتش آمریکا نیز اخیرا تاکید کرده است که حملات شبه نظامیان علیه ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان در سال جاری میلادی 40 درصد نسبت به سال گذشته افزایش داشته است. اکنون این سوال مطرح میشودکه اگر ازگزینه اقدام نظامی استفاده نشود، پس چه باید کرد؟ اوکسفام- سازمان بشر دوستانه انگلیس - که خواستار تغییر رویکرد در قبال افغانستان است، اعلام میکند، تا زمانی که رئیس جمهور آینده آمریکا به تعهدات فعلی پایبند نباشد، مردم افغانستان را در جهت خلاصی از فقر شدید یاری نکند و از شهروندان افغان محافظت ننماید، دستیابی به صلح پایدار برای این کشور ناممکن خواهد بود. افغانستان شدیدا به آتش بسی نیازدارد که از طریق مذاکرات بینالمللی و در پی تشکیل دولت جدید که شامل طالبان می شود، انجام گیرد. این کشور در عین حال به سرمایهگذاری هایی در بخش توسعه تحت نظارت سازمان ملل نیازمند است و همانطور که قطعنامه عربی - اسرائیلی برای پایان دادن به خشونت در خاورمیانه نیاز است، قطعنامه جدال هند و پاکستان بر سرمنطقه کشمیر نیز ضروری میباشد. این اقدامات باید اولویت جامعه بینالمللی باشد تا اینکه بخواهد نیروهای بیشتری را به کوهستان و بیابانهای افغانستان اعزام کند.
منبع: / روزنامه / آفتاب یزد ۱۳۸۷/۰۵/۱۲
نظر شما