موضوع : پژوهش | مقاله

وضعیت خانواده در جوامع تحت سلطه فرهنگی غرب


با حضور در برخی از کشورهای آمریکای جنوبی و ارتباط با پژوهشگر علوم اجتماعی دانشگاه سائوپالودر برزیل، فرصتی فراهم شد تا به بررسی پیامدهای فروپاشی خانواده که ناشی از سلطه فرهنگ غرب بر جوامع بشری است ، بپردازم.
می دانیم خانواده در تمامی جوامع بشری و در طول تاریخ، نهادی مقدس و با ارزش شمرده شده و جایگاه استواری داشته است. اما متاسفانه سبک زندگی غربی و فرهنگ حاکم بر این جوامع طی ده ها سال وضعیت خانواده را رو به اضمحلال برده و بنیاد آن را سست کرده است.
چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند: «زندگی غربی یک زندگی لجن آلود و فاسدی است که در آن هیچ یک از بنیادهای اصیل بشری خانواده و شخصیت انسان سالم نمی ماند و این چیزی است که مردم آمریکا و اروپا از آن رنج می برند.»
بی تردید شیوه جدید زندگی غربی یکی از نشانه های از هم گسیختن این جامعه است و شاخص های گسست خانواده را می توان در از دست رفتن نقش های سنتی زن و مرد به عنوان مدیر و سرپرست خانواده، از بین رفتن احترام متقابل فرزندان به پدر و مادر و سرانجام نابودی مهم ترین نهاد اجتماع یعنی خانواده مشاهده کرد.

مفاهیمی بی محتوا
همان گونه که «خانواده» غربی از مفهوم واقعی خود فاصله گرفته، نسبت های سببی و نسبی هم در این جامعه، ماهیت خود را از دست داده است و تنها می توان در فرهنگ لغت جوامع غربی به برخی مفاهیم دست یافت.
در فرهنگ غرب مادربزرگ و پدربزرگ، الزاما والدین پدر و مادر نیستند بلکه هر کس که «فرزندخواندگی» کودکی را پذیرفته باشد، می تواند پدربزرگ یا مادربزرگ باشد.
واژه Uncle در ادبیات غربی الزاما به مفهوم برادر پدر (عمو) نیست بلکه می تواند به معنای برادر مادر (دایی) هم باشد و حتی در ادبیات قدیمی انگلیسی این واژه معنای دوگانه ای دارد و دلیل آن بی اهمیت بودن مفهوم این واژه برای خانواده غربی است. به شوهر خاله و یا شوهر عمه هم Uncle می گویند!
واژه Aunt نیز الزاما به معنای خواهر مادر(خاله) نیست بلکه برای خواهر پدر (عمه) نیز تعریف شده است و Auntنیز به معنای زن عمو و زن دایی هم هست!

«گودبای پارتی» فرزندان
یکی از پدیده هایی که فرهنگ غرب به آن مشروعیت داده، برگزاری مراسم «خداحافظی فرزندان از خانه پدری» یا همان «گودبای پارتی» است. در مدت چند ماهی که در برزیل بودم برپایی چنین مراسمی را ملاحظه کردم.
در این مراسم که دقیقا در پانزدهمین سالروز تولد فرزندان برگزار می شود، پدر و مادر با برگزاری جشن به صورت رسمی از فرزندان می خواهند که خانه را ترک کنند و از حمایت های قانونی برخوردار باشند. در بسیاری از موارد فرزندان پیشقدم می شوند و برای خود مراسم خداحافظی از پدر و مادر را برگزار می کنند و چه بسا حتی پیش از رسیدن به سن قانونی (۱۵ سال) خانه پدر و مادر را ترک می کنند و در ۱۵ سالگی به صورت نمادین از پدر و مادر خداحافظی می کنند و به دنبال سرنوشت خود می روند.

نگهداری از حیوانات خانگی
در فرهنگ غرب که خانواده به مفهوم واقعی آن فراموش شده است، اعضای تفکیک شده خانواده برای به دست آوردن آرامش روانی به نگهداری از حیوانات خانگی (Pet) می پردازند و محبت خود را از این حیوانات دریغ نمی کنند.
نگهداری از حیواناتی نظیر گربه، سوسمار، سمور، مار، روباه، مورچه و به ویژه سگ به فرهنگی فراگیر در جوامع غربی تبدیل شده است.
بسیاری از افرادی که زندگی مجردی را که یکی از تبعات فروپاشی خانواده است برگزیده اند محبت خود را به حیوانات خانگی ابراز می دارند و برای این همدم بی زبان، دفترچه بیمه، وسیله نقلیه خصوصی و راننده ویژه اختصاص می دهند. حتی وصیت نامه تهیه می کنند و با اختصاص بخشی از اموال خود آینده این حیوانات را نیز پس از مرگ خود تامین می کنند. وفور فروشگاه های عرضه خوراک و پوشاک حیوانات خانگی، بیمارستان های ویژه بستری و درمان، سرویس ایاب و ذهاب و ایجاد قبرستان های ویژه حیوانات خانگی نشان دهنده اهمیتی است که فرهنگ غرب نسبت به Pet قائل است. این اهمیت گذاری خود نشانه ای از نابودی مهم ترین نهاد اجتماع یعنی خانواده است.

«زن خانه دار» یعنی چه؟
نفوذ فرهنگ کاپیتالیستی در غرب موجب شده است که فعالیت های اجتماعی هم رنگ و بوی سرمایه داری به خود بگیرد. زمانی که در برزیل بودم وقتی از من سوال می شد که همسرت چه کاره است؟ ومن می گفتم خانه دار، آن ها نمی توانستند معنای خانه داری را دریابند تا جایی که مجبور می شدم برای آن ها توضیح دهم که همسرم از فرزندانم نگهداری می کند.
نتیجه کم شدن چنین فرهنگی گسست خانواده ها در غرب و تبدیل شدن «مادر» یا «زن» خانواده به ابزار اقتصادی است. هم اکنون در اروپا و آمریکا ، «زن خانه دار» و «مادر کودکان» مفهوم خود را از دست داده است و نمی توان تصور کرد که زن برای رفاه شوهر و فرزندان در خانه کار کند.
اصولا این سوال هم در جامعه غربی بی پاسخ است که چرا زن باید برای پرورش و تربیت فرزندان در خانه کار کند؟ در غرب به این سوال هم پاسخ داده نشده است که چرا مرد باید برای رفاه خانواده اش کار کند و از درآمد خود برای همسر و فرزندانش هزینه کند؟

جایگزین هایی برای خانه
فرآیند زندگی اجتماعی در جهان غرب به گونه ای بوده که جایگزین هایی برای خانه به عنوان پناهگاه افراد تعریف شده است.
شیرخوارگاه برای اطفال، مهدکودک برای کودکان، باشگاه برای نوجوانان و میانسالان و خانه سالمندان برای سالمندان نقش خانه را بازی می کند و این نیز پیامد فروپاشی خانه و خانواده در فرهنگ غرب است.
سرانجام این که فروپاشی نهاد خانواده که گسست جامعه را در پی دارد از مظاهر تمدن پوچ غرب و لایه نامفهوم فرهنگ غربی به شمار می رود که پیامدهایی همچون معنویت گریزی، آینده هراسی و بیگانه بودن با اخلاق را برای جامعه غرب به دنبال داشته است.


منبع: / روزنامه / خراسان ۱۳۹۰/۰۹/۹
نویسنده : سید محمود معلمی

نظر شما