آیا سقط جنین اخلاقی است (1)
چندی پیش به مجلهای دعوت شدم که قرار بود درباره فیلم دعوت ساخته حاتمیکیا بحث کنیم. در ابتدای بحث گفتم که فیلم را ندیدهام و صرفا درباره موضوع سقط جنین جدای از فیلم بحث میکنم. بعدا فیلم را دیدم، اظهارنظر درباره ساختار سینمایی این اثر در حوزه کاری من نیست؛ اما دغدغههای اخلاقی و فلسفی سقط جنین در این فیلم به خوبی بیان نشده بود و البته این قصوری برای کارگردان نیست چون سقط جنین را میتوان از منظرهای مختلفی مثلا منظر فقهیـحقوقی، اجتماعی و حتی سیاسی بررسی کرد. چندی پیش مصاحبهای با کارگردان و فیلمنامهنویس این فیلم در کارگزاران منتشر شده بود که مضمون عبارتی را از من نقل کرده بودند که با آنچه گفته بودم منافات داشت. صحبت من این نبود که چون مسئله سقط جنین به لحاظ اخلاقی حل نشده شما نباید به این موضوع میپرداختید، اصلا ماهیت فلسفه بهگونهای است که قرار نیست تکلیف موضوعات اینچنینی را مشخص کند، بلکه سخن من این بود اگر شما میخواستید به لحاظ اخلاقی به این موضوع بپردازید، این موضوع کاملا پیچیده و پر از استدلالات مختلف و پیشفرضهای بسیار است و به سادگی نمیتوان با این مسئله برخورد کرد. بلکه باید دقت بسیار در طرح این مسائل به لحاظ فلسفی داشت و به سادگی نیز حکم صادر نکرد. در واقع دو سوال بهطور کلی در اینجا مطرح است: یک اینکه آیا فیلمساز به لحاظ فلسفی و اخلاقی توانسته استدلالات خوبی به ضرر یا به نفع سقط جنین ارائه دهد یا نه؟ این سوال میتواند پاسخهای متفاوتی داشته باشد و میتواند کسی به نفع مثبت بودن هر پاسخ استدلال کند و دیگری به نفع منفی بودن هر کدام و اصلا کسی میتواند استدلال کند که فیلمساز اصلا چنین قصدی نداشته است. اما سوال دوم منوط به پاسخ به سوال اول است: اگر فیلمساز نتوانسته استدلال خوبی ارائه دهد آیا به لحاظ اخلاقی حق داشته است که دیدگاهی خاص درباره سقط جنین (چه مثبت و چه منفی) اتخاذ کند؟ این سوال قابل تحویل به سوال کلیتری در فلسفه هنر است که آیا هنرمند به لحاظ اخلاقی مجاز است هر چیزی را به تصویر بکشد یا درباره هر موضوعی اظهارنظر کند؟ این سوال فلسفی است و محل بحث بسیار. در مقاله زیر فقط به معرفی مسئله سقط جنین به لحاظ فلسفی میپردازم بدون آنکه دیدگاههای مختلف در این زمینه بررسی و نقد شود.
در 30 سال اخیر و با رشد روزافزون دانش و تکنولوژی پزشکی، سقط جنین به اقدامی آسان و بدون خطر بدل شده است اما تبعات اخلاقی آن موضوع را کاملا بغرنج کرده و دیدگاههای بسیاری له و علیه آن ارائه شده است بهگونهای که دولتمردان نیز این موضوع را دستاویزی برای اهداف سیاسی خود کردهاند. سقط جنین را میتوان از ابعاد مختلفی بررسی کرد که برخی از این جنبهها گاهی با هم معارض و گاهی مستقل از یکدیگر هستند. به عبارت دیگر سقط جنین را میتوان از منظر اخلاقی، حقوقی (فقهی) پزشکی و حتی سیاسی بررسی و ارزیابی کرد. وقتی به جنبه اخلاقی سقط جنین نگریسته میشود با موانع مختلفی روبهرو میشویم که گاهی امکان بحث مفید را در این زمینه مسدود میکند؛ اما با شناخت دقیق این موانع و با استفاده از تاملات فلسفی میتوان مسیر را هموارتر کرد.
یکی از این موانع تعلق خاطر افراد به دیدگاه کلیتری است که درباره امور مختلف دارند و نگاه آنها به سقط جنین تابعی از منظر کلی آنها به امور دیگر است. مثلا برخی ممکن است معتقد باشند که دیندار بودن با رد سقط جنین همراه است و تایید سقط جنین دینداری آنها را زیر سوال میبرد یا کسی که فمینیست است ممکن است باور داشته باشد که بدون پذیرفتن سقط جنین نمیتوان فمینیست بود. در چنین مواردی شخص مورد نظر ممکن است به استدلالات ارائه شده له یا علیه سقط جنین توجهی نداشته باشد و آنها را به منزله تهدیدی برای جهانبینی کلی خود به حساب آورد. بنابراین وقتی درباره تاملات اخلاقی سقط جنین بحث میشود باید این نکته را مدنظر داشت که موضع افراد در این موضوع تابعی از موضع کلیتر دینی یا فلسفی آنهاست یا نه. طبعا در این حالت ادامه بحث چندان مفید نخواهد بود و باید در ابتدا در زمینه موضع وسیعتر نظام باورهای آنها بحث کرد.
مانع دیگر احساسات و عواطف افراد در این زمینه است که بحث و استدلال اخلاقی درباره سقط جنین را با مشکل جدی همراه میسازد. نظرات منفی یا مثبت افراد دیگر، مشکلات اجتماعی، خصوصیات روحی و احساسی نگاه دقیق به این مسئله را دشوار میسازد، بهگونهای که گاه تصور میشود تاملات دقیق فلسفی درباره سقط جنین گمراهکننده است.
مانع دیگر خود فیلسوفان هستند. اخلاق و مباحث فلسفی درباره موضوعات اخلاقی دامنهای دیرین دارد. بنابراین اکثر فیلسوفان جایگاه بحث درباره سقط جنین را در فلسفه میدانند که باعث میشود بحث درباره این موضوع با دانستن پیشفرضهای فلسفی زیادی همراه شود. خصوصا مباحث فلسفی اخیر که گاه چنان پیچیدهاند که اصل موضوع در این میان به محاق میرود. طبعا خیلی از افراد از این موضوعات بیگانهاند که در نتیجه بحث درباره سقط جنین با مشکل همراه میشود. حتی ممکن است افراد آگاه از این مباحث نیز به آنها توجه چندانی نداشته باشند و چنین تاملاتی را خطرناک و دورکننده از موضوع اصلی بدانند.
گاهی نیز خود فیلسوفان چنان بحث را پیچیده میکنند که در نهایت تصمیمگیری درباره سقط جنین ناممکن میشود. بهطور کلی عدمتوافق درباره یک موضوع اخلاقی دو منشأ متفاوت دارد: یا عدمتوافق درباره اصول اخلاقی پایه است یا عدمتوافق درباره وقایع غیراخلاقیای است که در استنتاج نتایج اخلاقی دخالت دارند. بنابراین اولین قدم در بحث اخلاقی درباره سقط جنین مشخص کردن این نکته است که عدمتوافق درباره اصول اخلاقی پایه است (مانند این اصل اخلاقی که کشتن افراد متعلق به گونه انسانی نادرست است) یا عدمتوافق درباره وقایع غیراخلاقیای است (مانند این داده که جنین، واجد روح است) که در استنتاج نتیجه اخلاقی دخالت دارند.
بنابراین برای اینکه بحث درباره سقط جنین نتیجه مفیدی داشته باشد باید با تاملات دقیق فلسفی ابتدا مفاهیم مورد بحث را دقیقا معنا کرده و سپس چگونگی روند استنتاج را بررسی کرده تا از ایجاد موانعی که در این راه وجود دارد عبور کنیم و به نتیجه قابل قبول برسیم.
رویکردهای مختلف به مسئله سقط جنین
سه رویکرد مختلف را میتوان نسبت به مسئله سقط جنین اتخاذ کرد:
الف: دیدگاه محافظهکارانه(1) یا مخالف سقط جنین
موافقین دیدگاه «الف» معتقدند که «سقط جنین اکیدا نادرست است»، البته رویکرد موافقین دیدگاه «الف» را میتوان به صورت دقیقتر صورتبندی کرد:
الفـ 1) «سقط جنین همواره در بادی امر(2) اکیدا نادرست است».
ب: دیدگاه لیبرال(3) یا موافق سقط جنین
موافقین این دیدگاه انجام سقط جنین را بهطور کلی نادرست نمیپندارند، البته رویکرد آنان را میتوان به صورت دقیق زیر صورتبندی کرد:
بـ1): «سقط جنین هرگز فی نفسه در بادی امر نادرست نیست».
اگر به صورتبندی «بـ1» دقت کنیم، متوجه میشویم که در این صورتبندی صحبت بر نادرست نبودن سقط جنین است نه درست بودن، به عبارت دیگر میتوان دو معنا از واژه «درست» ارائه داد که در تبیین اصل «بـ1» کمککننده است:
معنای ضعیف درست: «عمل A درست است اگر تنها اگر انجام عمل A نادرست نباشد» این معنا از واژه «درست» مفهوم مجاز بودن یک عمل را نشان میدهد و الزامآور بودن عمل A را مشخص نمیکند.
معنای شدید درست: «عمل A درست است اگر و تنها اگر انجام ندادن عمل A نادرست باشد» این معنا از واژه «درست» الزامیبودن عمل را نشان میدهد. پس اگر این معنا از درستی را مدنظر داشته باشیم وقتی میگوییم عمل A درست است یعنی انجام عمل A الزامی است؛ اما اصل «بـ1» تنها مجاز بودن سقط جنین را برای ما مشخص میکند نه الزامی بودن آن را.
ج: دیدگاه میانه
رویکرد موافقان این دیدگاه را میتوان به صورت زیر مشخص کرد:
جـ1) «سقط جنین بعضی اوقات در بادی امر اکیدا نادرست است و بعضی اوقات نیست».
موافقین دیدگاه «جـ1» معتقدند که عوامل مختلفی در وضعیت اخلاقی سقط جنین موثرند برخی از این عوامل عبارتند از:
1) مرحله رشد و نمو جنین در زمان سقط
2) وجود ناهنجاری و بیماری در جنین
3) تاثیر ادامه رشد جنین تا زمان زایمان بر سلامتی مادر
4) ناخواسته و به زور بودن حاملگی
بهطور کلی میتوان گفت موافقین «جـ1» معمولا یک یا همه آموزههای زیر درباره سقط جنین را میپذیرند:
1- سقط جنین در مراحل ابتدایی اخلاقا نادرست نیست اما در مراحل آخر حاملگی نادرست است.
2- سقط جنین در مواردی که جنین مبتلا به نقایص مادرزادی است، نادرست نیست چون در این حالت او شانس کمی برای بهره بردن از مواهب زندگی دارد.
3- سقط جنین در مواردی که ادامه رشد جنین تا زمان زایمان خطری جدی برای حیات مادر باشد، نادرست نیست.
4- سقط جنین وقتی که حاملگی نتیجهای از عمل تجاوز به زور و ناخواسته باشد مثلا دختر جوانی که توانایی مسوولیتپذیری ندارد، نادرست نیست.
این سه رویکرد اخلاقی به مسئله سقط جنین میتواند با سه رویکرد مشابه به لحاظ حقوقی بازسازی شود. اما استدلال مخالفان سقط جنین را میتوان به صورت زیر صورتبندی کرد:
P1: همه انسانهای بیگناه و معصوم حق حیات دارند.
P2: کشتن کسی که حق حیات دارد در بادی امر اکیدا نادرست است.
C1: بنابراین کشتن یک انسان بیگناه و معصوم اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از P1 و P2)
P3: هر جنین انسانی یا تخم بارور(4) شده یک انسانی بیگناه و معصوم است.
C2: بنابراین ک شتن یک جنین یا تخم بارورشده دربادی امر اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از C1 و P3)
P4: سقط جنین مستلزم کشتن جنین یا تخم بارور شده است.
C: بنابراین سقط جنین در بادی امر اکیدا نادرست است. (نتیجهگیری از C2 و P4)
استدلال بالا کاملا به لحاظ منطقی معتبر(5) است یعنی اگر مقدمات صادق باشند، نتیجه حتما صادق است در استدلال بالا ابتدا باید تعریف عبارت «انسان» را دقیقا مشخص کنیم. در استدلال بالا دو واژه دیگر نیز هست که در وهله اول به نظر میرسد تا حدودی مبهم هستند: واژه «جنین» و واژه «نادرست». اینکه واقعا «نادرست» چه معنایی دارد بحث مفصلی در فرااخلاق(6) است. در این جا معنای شهودی واژه نادرست اتخاذ شده که اکثر آدمیان درکی از آن دارند. اما جنین، در استدلال بالا به هویتی ارجاع میشود که به لحاظ ژنتیکی محصول آمیزش یک اسپرم و یک تخمک است. صورتهای مختلف استدلال بالا وابسته به تعبیرهای مختلفی است که از واژه انسان ارائه شده است. به عبارت دیگر به جای انسان در استدلال بالا میتوان یکی از پنج تعبیر زیر را قرار داد:
1) انسان= موجودی است که به لحاظ بیولوژیک متعلق به گونه هوموساپینس است.
2) انسان= فردی که توانایی و ظرفیت بالفعل برای تفکر و استدلالورزی دارد و خودآگاه است.
3) انسان= موجود زندهای که بهطور بالقوه توانایی کسب تفکر کردن و خودآگاهی را دارد.
4) انسان= موجود زندهای که متعلق به گونهای است که افراد طبیعی آنگونه توانایی کسب تفکر کردن و خودآگاهی را بالقوه دارند.
5) انسان= موجود زندهای که واجد یک روح غیرمادی است.
هر یک از تعبیرهای ارائه شده به جای انسان میتواند در استدلال بالا قرار گیرد و در نتیجه صورتهای مختلفی از استدلال به وجود خواهد آمد. قطعا قرار دادن هر تعبیری به جای انسان در استدلال بالا استدلال منطقا معتبر خواهد بود یعنی اگر مقدمات صادق باشند نتیجه حتما صادق خواهد بود.
تفاوت میان «شخص» و «انسان بیولوژیکی»
خانم «مری وارن»(7) در مقاله تاثیرگذار خود «در باب وضعیت اخلاقی و حقوقی سقط جنین» این سوال را مطرح میکند که «چه ویژگیهایی فرد را عضو جامعه اخلاقی میسازد؟» به عبارت دیگر چه ویژگیهایی فرد را یک شخص اخلاقی میسازد؟ در واقع در اینجا باید میان انسان بیولوژیکی و «شخص اخلاقی» تفاوت قائل شد. وارن معتقد است که لااقل «انسان بیولوژیکی» شرط کافی برای «شخصانیت» (شخص بودن به لحاظ اخلاقی) نیست، آیا یک جنین آنانسفال که فاقد قشر مغزی است واجد همان حقوق اخلاقیای است که افراد نرمال دارند؟
فرض کنید در جهان ممکنی افرادی هستند که کاملا مشابه انسانهای روی زمین هستند، اما تاریخچه تکاملی آنها با ما متفاوت است تاریخچه تکاملی طبق نظر فیلسوفان رکن مهمی در تشکیل یک گونه است. آنها از گونه هوموساپینس نیستند. حال فرض کنید یکی از این افراد به جهان ما میآید. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که ما باید چگونه با آن فرد برخورد کنیم؟ آیا او همان حقوقی را دارد که ما دارا هستیم؟ وارن معتقد است برای پاسخ به این سوال باید ببینیم چه ویژگیهایی یک فرد را به لحاظ اخلاقی، «شخص» میسازد. وارن فهرست زیر را ارائه میدهد.
1) شعور(8) و توانایی ادراک احساس درد
2) توانایی برای دلیل آوردن (استدلالورزی)
3) توانایی برای عمل کردن ورای غریزه، داشتن هدف و انگیزه
4) توانایی برای ارتباطات پیچیده
5) دانستن مفهومی از خود
قطعا فهرست بالا تعریف دقیقی از شخص بودن نیست، اما به نظر میرسد فهرست بالا برای «شخصانیت» اخلاقی محوری باشد. قطعا عمل کردن به لحاظ اخلاقی نیازمند «فهم»(9) و استدلالورزی است. اگر فرد بیگانه مورد نظر فهرست بالا را ارضا کند، به نظر میرسد او یک شخص به لحاظ اخلاقی است و مسوولیت در قبال کارهایش دارد. ممکن است اعتراض شود تمام موارد ذکر شده در فهرست بالا ضروری نیستند. لااقل موارد (1) و (2) و (3) به نظر میرسد برای شخص بودن ضروری است. در ابتدای حاملگی قطعا جنین، شاید غیر از مورد (1) (آنهم تنها احساس درد) ، هیچیک از موارد بالا را ارضا نمیکند. در انتهای حاملگی هم به نظر نمیرسد جنین موارد (2) و (3) را ارضا کند. البته جنین به لحاظ بیولوژیکی انسان است و عضو گونه هوموساپینس، اما به نظر نمیرسد به لحاظ اخلاقی یک شخص باشد. از نظر وارن آنچه که حق حیات ایجاد میکند تعلق به یک گونه بیولوژیکی نیست بلکه شخص بودن و عضوی از جامعه اخلاقی بودن است. او معتقد است حتی اگر گفته شود که جنین با رشد خود شبیه اشخاص میشود، این سخن کاملا نامربوط است چون جنین حتی با رشد خود موارد ضروری فهرست بالا را ارضا نمیکند.
به نظر میرسد در استدلال وارن نکتهای مهم نادیده گرفته میشود. آنچه فهرست وارن نشان میدهد تنها این است که یک فرد به لحاظ اخلاقی «شخص» است، اگر فهرست بالا را ارضا کند یا ارضا خواهد کرد. به عبارت دیگر هر کسی که شعور و آگاهی، توانایی تفکر، هدف و انگیزه در زندگی و توانایی ارتباطات پیچیده را داشته باشد از پیش یک شخص به حساب میآید. حال سوال این است اگر کسی بالقوه چنین تواناییهایی داشته باشد شخص به حساب نمیآید؟ پاسخ به این سوال در کانون این بحث قرار دارد که خارج از حوصله این مقاله است.
آیا سقط جنین مستلزم کشتن جنین است
خانم تامسون در مقاله معروف خود «دفاع از سقط جنین»(10) آزمایشی فکری طراحی میکند که تا حدودی تعریف مقدمه P4 از سقط جنین را زیر سوال میبرد. فرض کنید شما یک روز از خواب بیدار میشوید و متوجه میشوید که کلیه یک بیمار کلیوی با دستگاههای خاصی به کلیه شما وصل شده است. اگر کلیه او حدود 9 ماه به کلیه شما متصل باشد او از بیماری کشندهاش نجات مییابد و میتواند بهطور مستقل به زندگی ادامه بدهد. اما اگر شما قبل از 9 ماه کلیه خودتان را از اتصال به کلیه او قطع کنید، او خواهد مرد و شما تنها کسی هستید که گروه خونی مناسب برای کمک به او را دارا هستید. این شخص بیمار یک ویولونیست است و فرض کنید که در صورت اتصال به کلیه شما او نجات مییابد و شما خواهید مرد، اما اگر شما کلیه خودتان را قطع کنید شما نجات مییابید و او خواهد مرد. این آزمایش فکری مشابه با مورد مادری است که زندگیاش به وسیله حاملگی تهدید شده است. تامسون استدلال میکند اگر مادر، جنین را سقط کند در واقع از خود دفاع کرده است، او زندگیاش را نجات میدهد چون به وسیله شخص دیگری تهدید شده است. اگرچه جنین حق حیات دارد، امتناع مادر از نگه داشتن جنین برای نجات زندگیاش نادرست نیست.
ادامه دارد ...
پینوشتها:
1: conservative
2: prima fascia
3: liberal
4: zygote
5: valid
6: metaethics
7: Mary Anne Warren, “On the Moral and Legal Status of Abortion”
Originally in the Monist 57, (January 1973), 43-61.
8: Consciousness
9: understanding
10: Thomson, J. J (1971), “ A Defense of Abortion” Philosophy & Public Affairs, Vol. 1, no. 1
منبع: / روزنامه / کارگزاران ۱۳۸۷/۰۸/۰۸
نویسنده : احمد رضا همتی مقدم
نظر شما