موضوع : پژوهش | مقاله

اخلاق نقد در مجادلات قلمى

جوابیه سلیمى نمین به عبدالرحیم جعفرى
عباس سلیمى نمین
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶


نکته
باید دید ما مدعیان آزادى اندیشه در مقام انعکاس صرفاً یک نظر متفاوت در مقابل حجم قابل توجه مطالب همگون، چقدر به اصول یک مجادله قلمى پایبند مانده و چه نوع عملکردى در ساختار درونى فعالیت هاى رسانه اى مکتوب و نشر داشته ایم.

بخش اول
مدیرمسئول محترم روزنامه شرق
با سلام، آخرین فرصتى را که برایم قائل شده اید مغتنم مى شمرم و ابتدا به طرح این بحث مى پردازم که آیا به نظر شما فضاى نقد و بیان آرا و اندیشه هاى متفاوت در عرصه فعالیت هاى درون صنفى رسانه اى و نشر کشور، کمى سنگین نیست؟ به نظر مى رسد در این عرصه مجموعه اى از عوامل هماهنگ شده با هم آنچنان ترکتازى مى کنند که هر عنصر همراهى را از هیچ به همه  چیز مى رسانند، اما صاحبنظران غیرهمگون ابتدا نادیده گرفته مى شوند و در صورت اصرار بر طرح نظرات و دیدگاه هایى متفاوت، با انواع برخوردهاى تخریبى مواجه مى شوند تا به کلى سر به زیر و خاموش گردند. براى من ارزیابى عملکرد شما عزیزان که سکان دارى یک روزنامه روشنفکرى طرفدار «دموکراسى» را به عهده دارید، بسیار حائزاهمیت است. همان گونه که مطلعید، به دنبال انتشار کتاب «در جستجوى صبح» در سال ۸۳ مقالات متعددى در تعریف و تمجید از این اثر در کتاب هفته (۲۳ خرداد ۸۳ و ۲۵ مرداد ۸۳)، روزنامه شرق (۲۵ مرداد ۸۳ و ۸ شهریور ۸۳) و همچنین روزنامه هاى آسیا، ایران و... به چاپ رسید. در برخى از این مقالات همچون «بزرگ اهل خرد» (۲۵/۵/۸۳) این اثر و ظاهراً نویسنده آن، یعنى مدیر اسبق انتشارات امیرکبیر، را آنچنان مورد تحسین قرار داده و به عرش اعلى رسانده بودند که نامى جز رپرتاژ آگهى غیرمرسوم بر آن نمى توان نهاد. آخرین مطلب در این راستا، سال جارى (۱۴ شهریور ۸۴) تحت عنوان «تاریخچه فعالیت ناشرى موفق» در روزنامه شما انتشار یافت؛ لذا اینجانب لازم دیدم به دنبال انتشار این حجم قابل ملاحظه مقالات تبلیغى در مدح و ثناى این کتاب، نقد خود را بر آن به عنوان تنها مطلب متفاوت براى چاپ به روزنامه وزین شرق ارسال دارم که البته انعکاس آن قریب به یک ماه به تاخیر افتاد. سرانجام بعد از چاپ آن در تاریخ ۹ مهر ،۸۴ روزنامه توسعه در اقدامى غیرمنتظره مطلبى طولانى در نیم تاى دوم صفحه اول داشت که طى آن ضمن حمله شدید به اینجانب فاش ساخت: «بى اغراق بگویم که هیچ فکر نمى کردم روزى روزنامه شرق به چاپ کامل آن اقدام کند. در جست وجوهاى بعدى کاشف به عمل آمد که مقاله را مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، براى چاپ به روزنامه فرستاده بود و مدیران شرق با جلب رضایت و آگاهى آقاى جعفرى اقدام به چاپ آن کرده اند. هر قدر کلنجار رفتم نتوانستم خود را به سکوت در این باره راضى کنم...» (روزنامه توسعه، شماره ،۱۲۲۱ مورخ ۱۶ مهرماه ،۸۴ ص اول)
162159.jpg
به این ترتیب روشن شد که مسئولان محترم روزنامه شرق بعد از کسب رضایت خود نقدشونده، فرصتى را براى دست اندرکاران کتاب «در جستجوى صبح» فراهم آورده اند تا توضیحاتى آماده کنند. از این رو در مقدمه اى بر اولین بخش از نقد اینجانب آمده بود: «آنچه از امروز در چند نوبت در صفحه کتاب شرق منتشر خواهد شد، نقدى است از عباس سلیمى نمین مدیر سابق کیهان هوایى بر این کتاب. این نقد در قالب جزوه اى توسط وى تنظیم شده است. شرق که مطلع شد عبدالرحیم جعفرى نیز پاسخى براى این نقد آماده کرده اند، ابتدا نوشته آقاى سلیمى نمین و سپس توضیحات آقاى جعفرى را در شماره هاى بعدى منتشر خواهد کرد.» (روزنامه شرق، شماره ،۵۸۹ مورخ ۹ مهرماه ،۸۴ ص اول)
من در اینجا در مقام شکوه از نوع عملکردى که روزنامه توسعه آن را آشکار ساخت یا برخى مقدمه نویسى هاى کاملاً جهت دار روزنامه شرق، مثل مقدمه آقاى متین غفاریان، که طى آن مرا متهم به حسادت و نقد از روى حسدورزى کرد، برنیامده ام: «به نام خدا. پناه مى برم به پروردگار سپیده دم. از شر هر حسود آن گاه که حسد ورزد، عبدالرحیم جعفرى صحبت هاى خود را با این آیه از قرآن کریم شروع مى کند... مى گوید نمى داند که چه مشکلى با او دارند. مى گویم چون برایشان مسئله است که شما که روزى شاگرد چاپخانه بودید چطور تبدیل به بزرگترین ناشر ایران شدید...» (روزنامه شرق، مورخ ۱۷ مهر ،۸۴ مقدمه روزنامه بر مطلب «پاسخ عبدالرحیم جعفرى به انتقادات بر کتاب خاطراتش، ص۲۰») قصد توقف در این گونه مطالب را هم ندارم، بلکه صرفاً مى خواهم نظر شما را به این نکته جلب کنم که من این جرات را به خود داده ام تا مطلبى متفاوت با نگاشته هاى چند روزنامه و نشریه به نفع یک اثر عرضه دارم و از تداوم این بحث به صورت دو سویه براى آنکه خواننده خود به کشف حقیقت نائل آید استقبال کرده ام. على القاعده در مناظرات قلمى، اصولى محترم شمرده مى شوند تا بسترى مناسب براى قضاوت خوانندگان فراهم آید. باید دید ما مدعیان آزادى اندیشه در مقام انعکاس صرفاً یک نظر متفاوت در مقابل حجم قابل توجه مطالب همگون، چقدر به اصول یک مجادله قلمى پایبند مانده و چه نوع عملکردى در ساختار درونى فعالیت هاى رسانه اى مکتوب و نشر داشته ایم. به نظر من تعمق در این امر، برخى آفات درون ساختارى را بر اهل نظر روشن خواهد ساخت. به راستى فضاى روشنفکرى اى که خود گرفتار این گونه انحصارات شده چگونه قادر خواهد بود سیاستمداران و مجریان کشور را به سوى تحمل بیشتر آرا و اندیشه هاى متفاوت رهنمون باشد؟ در اینجا روى سخنم با روزنامه هایى چون توسعه که کنترل خود را در جریان بحثى دوسویه و در حال انجام از دست دادند و به حملاتى غیرمنطقى به من مبادرت ورزیدند، نیست، بلکه مخاطبم مسئولان محترم روزنامه شرق هستند که هر زمان احساس کردند توازن استدلالى بحث به نفع یک طرف به هم خورده است، از مطالب دیگرى با امضاهاى حقیقى و مستعار کمک گرفتند تا به زعم خویش تغییرى در روند بحث ایجاد کنند.
162177.jpg
مسئولان محترم روزنامه شرق که در مقابل حجم انبوهى از مقالات تبلیغى به نفع کتاب «در جستجوى صبح» اجازه چاپ یک مطلب متفاوت را، آن هم به گونه اى که ذکر آن رفت، داده اند چرا در زمان طرح استدلال هاى دو طرف، دیگرانى را که على القاعده مى بایست نقش ناظر را ایفا مى کردند، به میدان آوردند؟ براى نمونه اولین قسمت از پاسخ اینجانب به جوابیه ویراستاران آقاى عبدالرحیم جعفرى، همراه سه نامه از آقایان داود رمضان شیرازى، محمود کاشیچى و شهرام گوهرخاى در حمایت از آقاى جعفرى به چاپ رسید. ورود افراد جدید به این بحث به هر دلیل، مى توانست در پایان بحث دوسویه صورت گیرد. على القاعده در طول این مدت عده اى از دنبال کنندگان بحث، به نفع اینجانب و عده اى دیگر به نفع ویراستاران آقاى جعفرى موضع گرفته اند، اما آیا این منطقى است که در میان مناظره قلمى دوسویه، موضعگیرى آقاى شیرازى به عنوان واکنش اتحادیه ناشران منتشر شود؟ اتخاذ موضع اتحادیه ناشران، روال قانونى خاص خود را دارد که هرگز در اینجا، طى نشده است؛ لذا آقاى شیرازى صرفاً مى توانسته موضع شخصى خود را اعلام کند و روزنامه شرق نیز مطالب دریافت شده به نفع دو طرف را در پایان بحث منتشر سازد. این در حالى است که متاسفانه به برخى افراد مخالف با جهت گیرى هاى روزنامه شرق گفته شده است که مطالبشان به چاپ نخواهد رسید.
مسلماً چنین موضعى تصویر مناسبى از فضاى حاکم بر اهل نشر فکر و اندیشه ارائه نمى دهد. قطعاً یادآورى این نکته به عزیزان دست اندرکار روزنامه شرق که «براى بازتر کردن فضاى فرهنگى مى بایست مروج تحمل اندیشه مخالف و بردبارى در شنیدن نظرات متفاوت باشیم»، به مثابه زیره به کرمان بردن است. جهت گیرى و داشتن مواضع فرهنگى خاص براى روزنامه محترم شرق نه تنها عیب نیست بلکه بیان صریح و شفاف آن، حسن نیز محسوب مى شود؛ زیرا موجب انتخاب آگاهانه تر مخاطب خواهد بود. آنچه شایسته نیست، سر باز زدن از قواعدى است که ما اهالى رسانه، دیگران را به پذیرش آن دعوت مى کنیم. آیا قبول دارید که جاى نقد دوسویه اصولى و غیرمغرضانه در کشور ما در همه عرصه ها- اعم از سیاست و فرهنگ- خالى است؟ آنچه متاسفانه رواج دارد برخوردهاى تخریبى در قالب ادبیاتى دون شأن فرهنگ مردم این مرز و بوم است. منافع جامعه فرهنگى و ضرورت اعتلاى آثار مکتوب در کشور ایجاب مى کند تا بدون توسل به شیوه هاى تخریبى و غیرمستند، به تقویت موقعیت نقد در کشور همت گماریم. قطعاً براى دستیابى به این مهم باید خویشتن دارى را در خود تقویت کنیم و اجازه دهیم جهت گیرى هایمان- حال به هر دلیل که باشد- در معرض نقد قرار گیرد.
اگر ویراستاران مدیر اسبق انتشارات امیرکبیر بعد از دو دوره بحث رفت و برگشتى، اکنون به هر دلیل به این جمع بندى رسیده اند که «براى پاسخ دادن موجبى نمى بینم» صرفاً همین موضعگیرى را منتشر سازیم و بگذاریم خوانندگان در فضایى «دستکارى نشده» به قضاوت بنشینند. در آن صورت به خوبى درخواهند یافت اتخاذ چنین موضع جدیدى از سوى ویراستاران آقاى جعفرى به چه معنا است. در حالى که جا داشت به تک تک مستندات ارائه شده توسط اینجانب پاسخ گویند. آنچه بیش از اعلام کفایت بحث توسط ویراستاران آقاى جعفرى تعجب همگان را برانگیخت، جاسازى ستونى با یک امضاى مستعار در کنار مطلب «براى پاسخ دادن موجبى نمى بینم» بود. چنان که اشاره شد حق قانونى دست اندرکاران روزنامه شرق است که در قبال این بحث موضع داشته باشند، اما چگونگى پایبندى به قواعد این اظهارنظر، میزان رشد جامعه فرهنگى ما را به نمایش مى گذارد. لذا بهتر آن بود که با بردبارى و تحمل بیشترى، اجازه داده مى شد تا بحث دوجانبه به پایان رسد، سپس با دعوت کسانى که آنان را قوى تر از ویراستاران آقاى جعفرى مى پنداریم زمینه ادامه بحث را فراهم مى آوردیم. گذشته از این مقدمه طولانى که انتقادى از فضاى حاکم بر عقبه رسانه مکتوب و نشر کشور بود، لازم است به آنچه به عنوان آخرین واکنش ویراستاران آقاى عبدالرحیم جعفرى به آن روزنامه ارائه شده است، نگاهى داشته باشیم.
مطلب «براى پاسخ دادن موجبى نمى بینم» مى توانست پاسخ مبسوطى به تک تک مستنداتى که من در نقد دوم خود ارائه کرده بودم، باشد. متاسفانه نه تنها این گونه نشد، بلکه به بهانه ترک مناظره قلمى فرصت براى طرح برخى مسائل جدید مغتنم شمرده شد که در تنافى آشکار با جهت گیرى کلان مطلب است.
این موضوعات جدید عبارتند از: سرقت ادبى اعلام کردن تهیه خلاصه کتاب توسط دفتر مطالعات، صورت نگرفتن ملاقات بین اینجانب و آقایان صدرواثقى و جلال هاشمى به ترتیب وکیل محترم و ناشر کتاب «در جستجوى صبح»، اینکه اینجانب تاکنون هیچ گونه اثرى نداشته ام، اظهار لطف نسبت به نوشته هاى من! و اینکه همه آنها بى سروته و اباطیلى بیش نیست، ا ین که من سابقه مبارزاتى نداشته ام و...
اینجانب مایل بودم در ادامه بحث گذشته به منظور روشن تر شدن حقایق تاریخى به برخى مسائل که اختلاف نظر حول آنها وجود داشت بپردازم. براى نمونه ویراستاران محترم آقاى جعفرى در جوابیه اول خود هر نوع وابستگى ایشان به کلوب روتارى را که توسط چند صهیونیست آمریکایى بنیان گذاشته شده بود قاطعانه مردود اعلام کردند. متقابلاً مستنداتى از نشریات داخلى روتارى مربوط به سال ۵۳ عرضه گشت که در آن روتارین بودن ایشان به طور قطعى ثبت و اعلام شده بود. اى کاش در این پاسخ، نظر ویراستاران محترم در قبال اسناد ارائه شده مشخص مى گشت. از سوى دیگر برخى ادعاها نیز در مطالب رد و بدل شده گذشته از سوى ویراستاران آقاى جعفرى مطرح شده بود که اینجانب خاطرنشان ساخته بودم در صورت اثبات یک مورد از آنچه به من نسبت داده شده است، از تمامى اظهارات خود عدول و رسماً عذرخواهى خواهم کرد.
براى نمونه ادعا شده بود: «و نوشته اند که جعفرى روتارین به خاطر ارتباطش با دکتر گنجى روتارین- وزیر آموزش و پرورش وقت- قرارداد کتاب هاى درسى را بست. این در حالى است که من در عمرم با آقاى گنجى ارتباط نداشتم. قرارداد کتاب هاى درسى اصلاً با آقاى دکتر خانلرى بسته شد.» (روزنامه شرق، ۱۷ مهر ،۸۴ شماره ۵۹۶) همان طور که قبلاً نیز بیان داشتم، چنین موضوعى در نقد اینجانب وجود خارجى ندارد و اگر ایشان بتواند خلاف آن را به اثبات برساند، حاضرم رسماً در رسانه ها اعلام دارم که با ابتدایى ترین اصول تحقیق بیگانه ام. البته مطالب از این دست در جوابیه تنظیم شده توسط ویراستاران آقاى جعفرى به وفور وجود داشت که اینجانب به منظور جلوگیرى از اطاله کلام از پرداختن به همه آنها پرهیز کرده بودم. براى نمونه در جاى دیگر ادعا شده بود: «البته به زعم آقایان بنده وزرا را جابه جا مى کردم یعنى این قدر مهم بودم که در عزل و نصب وزرا تاثیرگذار بودم.» (روزنامه شرق، شماره ۵۹۵ ، ۱۶ مهر ،۸۴ ص ۲۰)
باز هم باید عرض کنم آنچه ادعا شده است، در نقد من وجود خارجى ندارد و حتى مطلبى بدین مضمون نیز نمى توان یافت. متاسفانه در این مناظره قلمى شیوه اى از سوى ویراستاران محترم به کار گرفته شده که طى آن به جاى پاسخگویى به مسائلى که خوانندگان مایل بودند توضیحات دو طرف را حول آن دریافت دارند، موضوعات متفرقه و غیرمرتبط مطرح مى گشت. آیا بهتر نبود که ویراستاران محترم به جاى حاشیه رفتن ها صرفاً یک مورد از مستندات ارائه شده توسط اینجانب را مخدوش اعلام مى کردند و براى آن ادله عقل پسند مى آوردند؟ متاسفانه حتى در آخرین جوابیه که از عنوان آن مى توان استنباط کرد ویراستاران محترم به هر دلیل بنا را بر پاسخ ندادن گذاشته اند، (چنانکه اشاره شد) مطالب جدیدى طرح شده است که مى توانست مسائل اصلى، جایگزین آن شود. طرح موضوعاتى چون ملاقات اینجانب با آقایان صدرواثقى و جلال هاشمى، چه ارتباطى مى تواند با بحث ما در مورد جعل مسائل تاریخى در کتاب «در جستجوى صبح» داشته باشد. البته باید عرض کنم کسانى که در این مسیر به کتمان حقایق و جعل واقعیت ها اهتمام مى ورزند، به تناقض گویى هاى بیشترى دچار مى شوند، کمااینکه در همین مطلب کوتاه تناقض هاى آشکارى به چشم مى خورد: «قبل از آنکه آنها را (مراد نقد است) به روزنامه شرق بدهد یک نسخه براى وکیل من جناب آقاى صدرواثقى و یک نسخه هم براى ناشر کتابم جناب آقاى جلال هاشمى مى فرستد و موکداً از آنها مى خواهد که به ملاقات او بروند ولى با همه کوشش و تقاضاهایى که کرده بود این ملاقات ها دست نداد و متاسفانه سکه آقایان صدر واثقى و جلال هاشمى نیفتاده بود!! که جناب آقا به چه علت مى خواسته با آنها ملاقات حضورى داشته باشد و چون این ملاقات انجام نمى گیرد لاجرم نوشته ها به روزنامه شرق ارسال مى شود.» (روزنامه شرق، شماره ۶۲۴ ، ۲۲ آبان ،۸۴ ص۲۰)
اینکه اینجانب براساس سنتى دیرینه، مطلب خود را براى همه کسانى که به نوعى در آن دخیلند ارسال مى دارم (این رویه از دوران مدیریت من بر کیهان هوایى شکل گرفت؛ زیرا این جریده در داخل کشور توزیع مى شد و اخلاقاً خود را موظف مى دانستم یادداشت ها و مطالب را براى کسانى که نامى از آنها برده مى شد در ایران ارسال دارم) و این رویه چگونه اقدامى است بحثى ندارم، اما براساس همان رویه، نقد خود را خدمت جناب آقاى هاشمى که نشانى ایشان را داشتم فرستادم و در تماس تلفنى درخواست کردم چون آدرس آقاى جعفرى را ندارم براى ایشان نیز ارسال شود. نقد مزبور بر اساس همین رویه براى جناب آقاى صدر واثقى نیز ارسال شد. این اقدام من موجب ابراز تمایل آقایان براى انجام دیدارهایى شد.
اگر آقایان به اهداف پیچیده! این ملاقات (که خود به آن ابراز تمایل کرده بودند) وقوف داشته اند و به قول آقاى جعفرى ملاقاتى صورت نگرفته، نه تنها نباید متهم به کم فهمى و عدم تیزهوشى شوند بلکه باید مورد تشویق نیز قرار گیرند؛ زیرا هوشیارانه متوجه اهداف خاص مزبور شده اند! اما اگر مستحق این تعبیر بازارى اند: «متاسفانه سکه آقایان صدر واثقى و جلال هاشمى نیفتاده بود!!» طبعاً باید ملاقات صورت گرفته باشد، بنابراین چرا اعلام مى شود که ملاقاتى انجام نگرفته است؟ واقعیت قضیه این است که ملاقات با آقاى هاشمى در همان ابتدا و با فاصله کوتاهى از ارسال مطلب و با جناب آقاى صدرواثقى بعد از چند بار تغییر زمان قرار (که دو بار آن به دلیل تغییر برنامه هاى من بود) اخیراً صورت گرفت. حال خوانندگان عزیز قضاوت کنند اولاً این موضوع چه ارتباطى با جعلیات تاریخى کتاب «در جستجوى صبح» دارید؟ ثانیاً همین موضوع بى ارتباط نیز همراه با تناقض گویى براى کشف اهداف پنهانى که دیگران حتى وکیل و ناشر محترم متوجه نشده اند! مطرح مى شود.
در مورد اطلاق «سرقت ادبى» به تهیه خلاصه کتب تاریخى- که از سوى دفتر مطالعات به منظور تسهیل مطالعه در کشور صورت مى گیرد و مورد تحسین و تمجید قاطبه فرهیختگان است- نیز نیازى به توضیح نمى بینم. صرفاً مى توانم اعلام دارم آقاى جعفرى در به خدمت گرفتن چنین ویراستارانى با چنین سطح از اطلاع، پول خود را به هدر داده اند.
همچنین در راستاى اشاره به تناقضات عدیده متن کوتاه «براى پاسخ دادن موجبى نمى بینم» ناچارم به جمله دیگرى از این متن نیز اشاره کنم: «دوستان و همکاران من تلفنى از من خواستند که چون نویسنده مى خواهد از نام «دفتر مطالعات تاریخ» براى اغراض شخصى خود استفاده بکند که تا امروز هم هیچ اثرى از او چاپ نشده لذا جواب مطالب شخصى مثل او در شأن و صلاح من نیست و بهتر است پاسخى به نوشته هاى بى سروته او ندهم. با در نظر گرفتن اینکه جناب آقا سال هاى قبل از این مطالب خلاف حقیقت و مغرضانه بسیار گفته و نوشته بود لذا به جهاتى نوشتن جواب بعضى مطالب براى روشن شدن ذهن کسانى که از ماجرا اطلاع نداشتند ضرورى بود.» (همان منبع)
در این عبارت کوتاه، اینجانب به عنوان کسى مطرح مى شوم که اثرى از وى به چاپ نرسیده است، اما در عین حال سال ها قبل هم مطالب مغرضانه بسیار گفته و نوشته است. چگونه مى شود از فردى هیچ گونه اثرى چاپ نشده باشد، اما از سال ها قبل تاکنون مطالب مغرضانه نوشته باشد؟! اگر مطالب من بى سروته اند و «اباطیلى» بیش به حساب نمى آیند خوانندگان محترم روزنامه شرق که به طور قطع و یقین داراى سوادى بیش از پنجم ابتدایى هستند به کشف این حقیقت نائل خواهند آمد که چرا بعد از دو دور مناظره قلمى و رعایت نکردن ابتدایى ترین اصول نقد، این جمع بندى ارائه مى شود که در شأن نبوده با صاحب این قلم به مناظره براى روشن شدن حقایق تاریخى بپردازید. اینجانب عباس سلیمى نمین که نویسندگى مقاله و ترجمه مقالات خارجى را در سرویس بین الملل روزنامه کیهان در ماه هاى پایانى سال ۶۱ آغاز کردم و در دوران مدیریت جناب آقاى خاتمى ابتدا سردبیرى نشریه کیهان هوایى در سال ۶۲ و سپس مدیر مسئولى آن از سوى ایشان به عهده ام گذاشته شد و طى نزدیک به ۲۰ سال مدیریت (هفته نامه، ماهنامه، سالنامه و روزنامه) مقالات فراوانى از من به چاپ رسیده است، مى پذیرم شأنى بسیار پائین تر از فردى با سوادى در حد پنجم ابتدایى دارم منوط به آنکه دست کم یک مورد از مصادیق «اباطیل» بودن نوشته هایم از سوى ویراستاران محترم آقاى جعفرى مشخص مى شد و در معرض قضاوت خوانندگان و ناظران بى طرفى که این بحث را دنبال مى کنند قرار مى گرفت، نه اینکه علاوه بر بهره مندى از حمایت ویژه! صرفاً به برخورد هاى توهین آمیز و تخریب بسنده شود. آثار صاحب این قلم در جشنواره هاى متعدد و در دوران حاکمیت دولت هاى با دیدگاه هاى متفاوت، برگزیده شده و جوایزى را به خود اختصاص داده است. براى نمونه در جشنواره دوم مطبوعات مقام اول را در سرمقاله نویسى در میان نویسندگان سراسر کشور کسب کردم و در جشنواره یازدهم (سال ۸۳) نقدهایم به کتب تاریخى مقام دوم نقد سیاسى را به خود اختصاص داد. بنابراین دارندگان گرایش هاى سیاسى مختلف در کشور و داوران نویسنده و روزنامه نگار متمایل به آنها، نه تنها چنین قضاوتى نداشته اند که «اباطیل»نویسم بلکه منطق به کار گرفته شده در نگارش و شیوه نقد مرا میان سایر ناقدان کشور، شایسته تقدیر یافتند. خوشبختانه آثار اینجانب چه آنها که در مطبوعات کشور (فارسى و انگلیسى) انتشار یافته و چه موضوعاتى که در قالب کتاب عرضه شده است در دسترس همگان قرار دارد و مى توان با رجوع به آنها به میزان صحت و سقم نسبت هاى داده شده به من پى برد

نظر شما