دنیایى با خانواده هاى کوچک تر
روزنامه شرق، پنجشنبه 13 آذر 1382
نیکو کیلمن - ترجمه حسین یوسفى: بسیاری از بررسی ها در چند ساله اخیر حاکی از آن است که افزایش جمعیت جهانی انسان اثری منفی روی تنوع زیستی داشته است. از سوی دیگر در بررسی هایی که اخیرا انجام گرفته مشخص شده که تهدیدی دیگر نیز در پیش رو است: تهدید ناشی از خانواده های کوچک.
در بسیاری از کشورها در دهه های اخیر خانواده ها کوچک تر شده اند. بین سال های 1970 تا 2000 میلادی تعداد متوسط ساکنین در خانوارها در کشورهای کمتر توسعه یافته از 1/5 به 4/4 و در کشورهای توسعه یافته از 2/3 به 5/2 در هر خانه کاهش یافته است.
لیو (Liu) و همکارانش در دانشگاه با بررسی هایی که روی پویایی خانواده در نواحی با نقاط داغ تنوع زیستی انجام دادند، نتیجه گرفتند که کاهش در اندازه خانواده منجر به اثرات منفی ناخواسته شده است.
جمعیت جهانی انسان افزایش یافته و بنابراین خانواده های کوچک تر در این شرایط به معنای افزایش یافتن تعداد خانواده ها است و تعداد خانواده های بیشتر خواهان منابع طبیعی بیشتر هستند. از طرفی این تقاضای بیشتر به تقاضاهای افزایش یافته ناشی از افزایش جمعیت اضافه شده است.
تعادل بین جمعیت و منابع طبیعی حتی پیش از یادداشت توماس مالتوس در اواخر قرن هیجدهم نیز موضوعی تکراری بود. از زمان های دور سیاستمداران و فیلسوفان دیدگاه ها و نظراتی راجع به این مقولات همچون تعداد بهینه جمعیت و مضرات رشد فزاینده جمعیت ارائه کرده اند.
با وجود این برخی از متفکران به توسعه جمعیت با دید مثبت می نگرند و توجه فزاینده ای بر پیامدهای منفی افزایش منابع دارند. برخی دیگر نیز دیدگاهی حدواسط دارند و معتقدند جمعیت بیشتر به معنای تقاضای بیشتر غذا، آب، زمین های مزروعی، انرژی، مواد ساختمانی، وسایط حمل و نقل و غیره است.
این دیدگاه ها مبتنی بر نظرات تعدیل شده ای هستند که اولین بار در حدود 30 سال قبل ایجاد شدند. ساختار سنی جمعیت نیز (عامل بعدی) رشد اقتصادی و در نتیجه استفاده از منابع را تحت تاثیر قرار داده است. این عوامل اضافه شده یعنی رشد سریع اجزای سنی جوان پیشرفت اقتصادی را کند می کنند.
اما به تازگی دانشمندان ابراز داشته اند که متغیر دموگرافیک دیگری (تعداد خانواده) نقش مهمی در میزان مصرف منابع پیدا کرده است. حتی زمانی که اندازه جمعیت ثابت باقی بماند. تعداد خانواده بیشتر تقاضای بیشتری به منابع خواهند داشت.
اعضای یک خانواده از فضا، اثاثیه منزل، حمل و نقل و انرژی مشترکی استفاده می کنند که این موارد سبب شاخص اقتصادی معناداری می شود. برای مثال خانواده های دونفره در سال های 1994-1993 میلادی در آمریکا 17 درصد انرژی به ازای هر فرد کمتر از خانواده های تک نفره مصرف کرده اند.
برای آنکه اثرات متفاوت اندازه جمعیت و تعداد خانواده ها روی مصرف منابع را در مقیاس منطقه ای وسیع تری درک کنید به مثالی که در پی می آید، توجه کنید. در کشورهای توسعه یافته میزان مصرف انرژی به مقدار 1/2 درصد در هر سال در دوره زمانی بین سال های 1970 تا 1990 افزایش پیدا کرده است.
رشد جمعیت 7/0 درصد از این افزایش در مصرف انرژی را بر عهده داشته است. در حالی که 4/1 درصد باقی مانده به تغییر در سرانه مصرف انرژی مربوط می شود.از طرف دیگر یک بررسی آلترناتیو دیگر افزایش در مصرف انرژی را به دو فاکتور تجدید کرده است. فاکتور اول مربوط به افزایش در تعداد خانواده ها و فاکتور دوم انرژی مصرفی هر خانواده.
این بررسی نشان داد که فاکتور افزایش تعداد خانواده 6/1 درصد از افزایش مصرف انرژی را بر عهده داشته است، این نتایج به آن معناست که این عامل (افزایش خانواده ها) دو برابر رشد جمعیت در فرایند افزایش مصرف انرژی موثر بوده است.
اکنون لیو و همکارانش توجه ما را به پویایی خانواده ها در نواحی با نقاط داغ تنوع زیستی جلب می کنند که از لحاظ گونه های انحصاری (Endemic) غنی بوده و از طرف فعالیت های بشری به شدت تهدید شده اند.
آنها دریافتند که بین سال های 1985 تا 2000 میلادی تعداد خانواده در 76 کشور با شرایط فوق به میزان 1/3 درصد در سال رشد کرده که بسیار سریع تر از رشد جمعیت در همین زمان بوده است.
(رشد جمعیت در زمان مشابه 8/1 درصد در سال). بنابراین متوسط اندازه خانواده در حدود 3/1 درصد در سال کاهش پیدا کرده است. این تغییرات مربوط به همه 76 کشور به طور کل می شود. در بعضی از این کشورها الگوی رشد 80 درصدی در تعداد خانواده نسبت به رشد جمعیت مشاهده شده است.
اما در همان کشور که در زمره کشورهای با نقاط داغ تنوع زیستی نیستند افزایش جمعیت طی سال های 2000-1985 سرعت مشابهی را با افزایش تعداد خانواده دارا بوده است.اکثر کشورهای پرجمعیت دنیا نظیر چین، هند، اندونزی، برزیل و بنگلادش از جمله کشورهایی با تنوع زیستی بالا (نقاط داغ) نیز هستند.
از طرف دیگر اکثر کشورهای با تنوع زیستی بالا که توسط لیو و همکارانش بررسی شده اند (65 کشور از 76) متعلق به کشورهای کمتر توسعه یافته اند. دانشمندان به خوبی آگاهند که در کشورهای کمتر توسعه یافته در دهه 90 میلادی سقوط نرخ زاد و ولد نیروی پیشبرنده مهمی در کاهش موجود در متوسط اندازه خانواده ها بوده است.
از سویی به رغم کاهش نرخ زاد و ولد، در این کشورها جمعیت افزایش نشان می دهد. همه این شواهد به توضیح موضوع می پردازند که چرا این افزایش در تعداد خانواده ها به طور نسبی در کشورهای با تنوع زیستی بالا چشمگیر است.
همچنین لیو و همکاران او به پیش بینی اندازه جمعیت و تعداد خانواده ها در 15 سال آینده پرداخته اند. پیش بینی های آنها حاکی از آن است که واگرایی در رشد جمعیت و تعداد خانواده ها باز هم چشمگیرتر خواهد شد. از این رو این محققان معتقدند که در هنگام برآورد تهدیدها، وارد شده به تنوع زیستی، حیاتی است که به متوسط اندازه خانواده ها توجهی ویژه داشته باشیم.
در واقع باید در تعدیل اثر کاهش اندازه خانواده و افزایش تعداد آن روی تغییرات ایجاد شده در تنوع زیستی تحقیقات بیشتری انجام شود و این تحقیقات در اولویت قرار داده شوند.خانواده های کوچک تر هم به دلیل پایین بودن کارآیی انرژی در خود و هم به دلیل تاثیر افزایشی در تعداد خانواده ها، روی مصرف انرژی اثری منفی می گذارند.
اگر چنانچه این افزایش در سطحی تقریبا برابر با افزایش جمعیت ثابت شود اثر منفی آن نیز ثابت می ماند. (افزایش نمی یابد) اما چگونه می توان موفق شد؟ چگونه می توان اندازه خانواده ها را به جای اول آن باز گردانید؟ در این باره تبیین ها و نظرات متفاوتی وجود دارد که بعضی از آنها در پی می آید.
اول، با ثبات ماندن سایر فاکتورها، کاهش نرخ زاد و ولد، اندازه جمعیت را کاهش می دهد اما روی تعداد خانواده ها تاثیری ندارد؛ در نتیجه اندازه خانواده ها کوچک می شود.
دوم، افزایش استانداردهای زندگی نیز موثر هستند. خانواده های بزرگ در کشورهایی که در مراحل اولیه توسعه هستند مشاهده می شود.
زمانی که این کشورها به استانداردهای زندگی در سطح بالاتر دست پیدا کنند، امکانات این زندگی به آنها دلگرمی بیشتری برای زندگی تحت شرایط سنتی خود (خانواده های بزرگ) می دهد.
سوم، نظریات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رفتار دموگرافیک دلایل زیادی برای علت ترجیح افراد به زندگی در خانواده های کوچک تر ارائه داده است. پیروی کمتر از ضوابط سختگیرانه، گرایشات مذهبی کمتر و افزایش آزادی های فردی در مقولات اخلاقی چند نمونه از دلایل ترجیح به زندگی در خانواده های کوچک تر و مستقل تر هستند.
از سوی دیگر تحصیل بانوان منجر به استقلال مالی بیشتر، تسهیل طلاق، جسارت در خواستار شدن نقش های مساوی جنسی، افزایش سهم زنان در امور خارج از منزل و افزایش تمایلات اقتصادی از دیگر عوامل موثر هستند.
چهارم پیر شدن جمعیت اندازه اعضای خانواده ها را کاهش می دهد. این وضعیت پیامد مستقیم در حقیقت است. از یک سو افزایش طول عمر منجر به دوره های زمانی بیشتری می شود که بچه ها با والدین خود زندگی نمی کنند و از طرف دیگر مرگ و میر بیشتر مردان همراه با اختلاف سن معمول بین زن و مرد منجر به افزایش تعداد بیوه هایی می شود که به تنهایی زندگی می کنند.
با توجه به گفته هایی که در بالا به آنها اشاره شد، ایجاد خانواده های کوچک تر (نظیر برخی از اتفاقات مشابه چون جلوگیری از آبستنی و رهایی از قید سنت ها و ضوابط) فرایندی برگشت ناپذیر است.
بنابراین دخالت های سیاست مدارانه و مدبرانه در راستای مبارزه با اثرات منفی خانواده های کوچک تر بیش از پیش باید روی متوسط مصرف منابع خانواده ها و کنترل آن متمرکز شود.
Nature, Jan. 2003
نظر شما