موضوع : پژوهش | مقاله

چربی نشاط آور

روزنامه شرق، دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۲ - ۱۴ شوال ۱۴۲۴ - ۸ دسامبر ۲۰۰۳

ترجمه عبدالکریم مهروز: محققی به نام ژوزف هیبلن معتقد است که چربی ها کلید درمان افسردگی هستند. روزی او در حالی که مغز انسانی در دستش بود در آزمایشگاه ایستاده بود. ناگهان جرقه ای در ذهنش پدید آمد؛ مغز همه اش از چربی است و هیچ تفاوتی بین تکه ای کره و مغز وجود ندارد. او می دانست که چربی های مغز متناسب با رژیم غذایی تغییر می کنند و از خود پرسید آیا ترکیب چربی مغز می تواند سلامت روانی ما را تحت تاثیر قرار دهد؟
امروزه افسردگی بیش از هر بیماری دیگر عامل از دست رفتن روزهای کاری است به نحوی که این بیماری به یکی از جدی ترین تهدیدهای سلامتی در سرتاسر جهان تبدیل شده است. بیشترین میزان افسردگی در کشور های مرفه وجود دارد. یک نفر از هر ده فرد در بریتانیا دچار افسردگی است. این افراد به اضطراب نیز مبتلا هستند. از این میزان یک بیستم دچار افسردگی مزمن هستند و تا آخر عمر با آن دست به گریبانند.
افسردگی علاوه بر این که تهدیدی برای سلامتی است، بار سنگین اقتصادی را نیز به دنبال دارد. درمان مورد علاقه پزشکان و بیماران دارو درمانی است به طوری که در سال ۲۰۰۰ در انگلستان بیش از ۲۲ میلیون نسخه برای داروهای ضد افسردگی نوشته شده است. این میزان نشان می دهد که دارو درمانی فقط طی ۱۰ سال سه برابر شده است. قیمت این داروها ۲۹۶ میلیون پوند گزارش شده است.
تاکنون داروهای ضد افسردگی زیادی نظیر پروزاک، زولوفت و پاکسیل در بازار عرضه شده است.
از شانس تولید کنندگان این داروها محصولاتشان طرفداران زیادی دارد. هیبلن معتقد است ما با رعایت نکردن نسبت انواع چربی هایی که می خوریم دچار افسردگی می شویم. اگر نظریه او درست باشد می توان با تغییر ساده در رژیم غذایی آن را درمان کرد.
با وجود چندین دهه تحقیق، شناخت ما از افسردگی ناقص است. همه قبول دارند که عوامل مسبب افسردگی زیاد و پیچیده اند که هم عوامل ژنتیکی و هم محیطی در آن ایفای نقش می کنند. هیبلن معتقد است با این که جمع کردن افراد دارای علائم مشابه مفید است اما شاید افسردگی یک بیماری فردی نباشد. این نظر می تواند علت پاسخ ندادن برخی افراد به دارو درمانی را توجیه کند. او می افزاید: افزایش ناگهانی تعداد افراد متبلا به افسردگی در چند دهه گذشته می تواند نتیجه برخی عوامل مشترک باشد که بخش زیادی از جمعیت را تحت تاثیر قرار می دهد. یکی از این عوامل تغییر الگوی مصرف چربی هاست.
چربی های اشباع که به طور عمده از غذاهای حیوانی هستند، مسئول انواع مختلف سرطان ها نظیر سرطان پستان و کولون و بیماری های قلبی شناخته شده اند. البته چربی ها می توانند اثرات مفید نیز داشته باشند. نوعی اسید چرب غیر اشباع به نام امگا- ۳ می تواند در بهبود مشکلات قلبی اثر چشم گیری داشته باشد. هیبلن با خود فکر کرد آیا امگا _ ۳ می تواند در مغز هم مهم باشد. این روانپزشک و بیوشیمی دان، تغییر الگوی مصرف امگا _ ۳ را در انسان های دوره قدیم و انسان های امروزی مقایسه کرد.
انسان های روزگاران قدیم، از گوشت حیوانات وحشی استفاده می کردند. این انسان ها گیاهان سبز پربرگ زیاد می خوردند و میل زیادی هم به خوردن ماهی و غذاهای دریایی داشتند که همه آنها غنی از امگا _ ۳ هستند. با شروع کشاورزی در حدود ۱۰ هزار سال پیش مردم به غذاهای زراعی روی آوردند و مصرف ماهی و گوشت حیوانات وحشی کاهش یافت. نتیجه این تغییر الگوی مصرف این بود که میزان دریافتی امگا_۳ کاهش یافت و نوع دیگری از اسید چرب غیر اشباع به نام امگا_۶ جایگزین آن شد.
بیشترین تغییر حیرت آور در الگوی مصرف مواد غذایی در قرن گذشته با شروع صنعتی شدن و توسعه صنایع غذایی اتفاق افتاده است. تولید کنندگان مواد غذایی بیشتر از روغن های سویا، ذرت، نخل و پنبه دانه استفاده می کنند. تمام این روغن ها مقدار زیادی اسید های چرب امگا _ ۶ دارند و مقدار امگا _ ۳ آنها ناچیز است. هیدروژن دار کردن این روغن ها که برای نگهداری طولانی مدت آنها انجام می گیرد،تعادل این دو اسید چرب را بیشتر به هم می زند. به گفته هیبلن متوسط مصرف سالانه روغن سویا در آمریکا ۱۱ کیلوگرم است؛ یعنی افزایش هزار برابری در کمتر از ۱۰۰ سال. همچنان که بیشتر ما در خوردن امگا _۶ ها افراط می کنیم در خوردن غذاهای غنی از امگا _ ۳ مانند ماهی، گردو، دانه کتان و روغن زیتون تفریط می کنیم. در نتیجه این رژیم غذایی مصرف اسید چرب امگا _ ۶ نسبت به امگا _ ۳، ۱۶ برابر بیشتر شده است در حالی که یک قرن پیش مقادیر مساوی از هر دو دریافت می کردیم. هیبلن می گوید: «هیچ بدنی نمی تواند خود را با این تغییر سریع سازگار کند.»
اما آیا این بی  توازنی در دریافت اسیدهای چرب ضروری (بدن قادر به ساخت آنها نیست و باید همراه مواد غذایی وارد شوند) واقعاً می تواند ترکیب مغز و سلامت روانی را تغییر دهد؟ در مورد نقش چربی ها در افسردگی و بیماری های روانی دیگر چندین دلیل ارائه شده است. چربی ها می توانند پیام رسانی مغز را تحت تاثیر قرار دهند. تمام پیام های الکتریکی و شیمیایی باید از دیواره های بیرونی سلول های مغز عبور کنند. این غشا ها تقریباً به طور کامل از چربی تشکیل شده اند. در واقع، ۲۰ درصد غشای نورون ها (سلول های عصبی) از اسیدهای چرب ضروری تشکیل شده است. پیام رسانی در نورون ها از طریق کانال های یونی انجام می گیرد که در غشای آنها فرو رفته اند. این کانال های یونی به شکل ظریف و پیچیده تا می خورند به نحوی که نوع تاخوردگی برای عمل آن ها بسیار حیاتی است. این کانال ها با تغییر شکل خود می توانند یا به پیام ها اجازه عبور دهند یا جلوی عبور آنها را بگیرند. ترکیب چربی هایی که در غشای نورون ها این کانال های یونی را در بر می گیرند می تواند شکل آنها و در نتیجه عمل شان را تحت تاثیر قرار دهند. به علاوه اسیدهای چرب با پیام رسان های عصبی نیز در ارتباط هستند.
اسیدهای چرب با پیام رسانی به نام سروتونین ارتباط دارند. این پیام رسان انتقال تکانه های عصبی در سیناپس های مغز را مهار می کند. داروهای ضد افسردگی میزان سروتونین را افزایش می دهند. سروتونین در اوایل رشد و نمو به عنوان پیامی برای مهاجرت صحیح نورون ها عمل می کند. این پیام رسان به رشد صحیح آکسون ها و دندریت ها (ضمایم نورون ها) نیز کمک می کند. مطالعات نشان داد افرادی که در مایع نخاعی خود امگا_۳ کمی دارند میزان سروتونین آنها نیز کم است. کمبود اسیدهای چرب امگا _ ۳ در اوایل زندگی می تواند شیوه توسعه و عملکرد مغز را تا آخر عمر تغییر دهد.
اهمیت این موضوع آنچنان است که نوعی اسید چرب امگا _ ۳ به نام دوکوزاهگزاانوئیک اسید (DHA) به شیر نوزادان اضافه می شود.
هیچ کس به طور دقیق نمی داند که DHA و امگا_۳های دیگر چگونه میزان سروتونین را افزایش می دهند و برخلق و خوی ما تاثیر می گذارند. شاید مغزهای حاوی امگا _۳ بیشتر در تولید سروتونین و پیام رساهای عصبی دیگر کارآمدتر هستند. سوخت وساز این پیام رسان ها توسط آنزیم هایی کاتالیز می شوند که درون غشای نورون ها قرار دارند. ترکیب چربی ها در این غشا می تواند روی کارایی این آنزیم ها تاثیر بگذارد درست مانند حالتی که کانال های یونی درون غشا ها را تحت تاثیر قرار می دهد. DHA می تواند از آسیب سلول های مغز جلوگیری کند. آسیب نورونی که در اثر تنش ایجاد می شود با افسردگی ارتباط دارد. به علاوه، DHA می تواند باعث بهتر جریان یافتن خون شود. کمی جریان خون در مغز می تواند محرک افسردگی باشد.
مطالعات مختلف نشان دادند که بین مصرف عمومی اسیدهای چرب و افسردگی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. این مطالعات نشان می دهند در کشورهایی که ماهی مصرف کمی دارد میزان افسردگی بالاترین درصد را دارد و بالعکس. برای مثال، مردم نیوزیلند در سال به طور متوسط فقط ۱۸ کیلوگرم ماهی مصرف می کنند و شش درصد آنان از افسردگی رنج می برند. در حالی که میزان افسردگی در میان مردم ژاپن که در سال ۶۴ کیلوگرم ماهی می خورند کمتر از یک درصد است . به علاوه وقتی رژیم غذایی غربی که پر از غذاهای سرخ کردنی و پردازش یافته است به کشورهایی با فرهنگ های دیگر نفوذ می کند میزان افسردگی نیز در این کشورها افزایش می یابد.
بی توازنی  در مصرف امگا _ ۳ و امگا _ ها اختلالات روانی دیگری را نیز به دنبال دارد. برای مثال در کشورهایی که مقادیر زیادی ماهی مصرف می کنند میزان قتل و خودکشی کمتر است. به علاوه، اکثر زنانی که مصرف ماهی آنها کم است پس از زایمان دچار افسردگی می شوند. میزان امگا _ ۳ در شیر این مادران غمگین کم است و آنان به بچه هایی شیر می دهند که در میانه رشد سریع مغز هستند و به اسیدهای چرب امگا _ ۳ نیاز دارند.
برای شناخت نیروی بالقوه امگا _ ۳  ها در درمان اختلالات روانی، مطالعات بیشتری لازم است. اگر این مطالعات صحت گفته های هیبلن را اثبات کنند لازم است در شیوه درمان افسردگی تجدیدنظرهای اساسی صورت گیرد. محققان امیدوارند با درک بیشتر عوامل مشترکی که کل جمعیت را تحت تاثیر قرار می دهند بتوانند اپیدمی پیشرفته افسردگی را از ریشه بخشکانند و تبسم را در چهره این بیماران نیازمند نمایان کنند.
New Scientist,Aug.2002

نظر شما