موضوع : فرهنگ | هنر و ادبیات

ادبیات:تک صدایی، چند صدایی

روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲ - ۱۵ شوال ۱۴۲۴ - ۱۰ دسامبر ۲۰۰۳

محمدرضا گودرزی: برداشت اولیه ای که مدت ها در محافل ادبی ما شایع بود، مترادف دانستن مفهوم چندصدایی با چند لهجه ای و یا تفاوت های گویشی برخاسته از تفاوتهای اجتماعی _ فرهنگی شخصیت های داستانی بود.اما امروز دیگر کمتر کسی چندصدایی را مترادف این معنای ابتدایی و تحت اللفظی می داند و بحث تفاوت های گویشی شخصیت ها (لحن و لهجه) هر چند از عناصر ضروری داستان، در جهت هر چه باورپذیر تر ساختن شخصیت ها به شمار می رود، اما لزوماً با اصطلاح وسیع تر چندصدایی ملازمه ندارد و حتی ممکن است متونی باشند که از منظر اول شخص نوشته شده باشند و یا از شیوه سیلان ذهن کمک گرفته باشند در عین حال چندصدایی هم باشند. از همین روگراهام آلن می گوید: «این واقعیت که مکالمه با دیگری می تواند در گفته یک گوینده واحدنیز رخ دهد، پیش از همه در سیلان ذهن مدرنیست ها مشهود است. در اولیس جویس، تک گویی درونی بلوم، دوصدایی محسوب می شود، چون بلوم نه تنها گفته خود را به مخاطبانی متفاوت معطوف می کند، بلکه در افکار خود، پاره متونی را که پیش از این خوانده، به همراه گفتمان های آئینی مربوط به زمینه های مذهبی و مثل ها و عقاید دیگر می گنجاند. برآیند این متن نشان می دهد که افکار بلوم چگونه شبکه ای از گفته ها و متن ها را تشکیل می دهد.»
پس از این مقدمه گفته ام را با سخنان باختین درباره داستایوفسکی آغاز می کنم: «او نه شخصیتی می سازد نه تیپ، و نه یک طبع را، در واقع او اصلاً هیچ انگاره عینیت یافته ای از قهرمان نمی سازد، بلکه آنچه می سازد گفتمان قهرمان درباره خود و دنیای خویش است. قهرمان داستایوفسکی یک گفتمان، یک «آوای محض است.» توجه به این سخنان نشان می دهد که
الف) داستایوفسکی با ساختن هر شخصیت داستانی، یک صدا، یک آوا خلق کرده است.
ب) هر آوا یا صدا مترادف یک گفتمان است. از اینجا به بحث بعدی می رسیم که مهم ترین ویژگی رمان های چندصدایی است، و آن این است که در رمان چندصدایی هیچ گفتمانی نمی تواند فوق گفتمان دیگری قرار گیرد و در این گونه متون، همه گفتمان ها تاویل هایی از جهان بوده، به دیگر گفتمان ها پاسخ می دهند یا به عبارت بهتر با آنها وارد گفت وگو می شوند.همچنین در رمان چندصدایی هیچ آوای روایت گرانه ای وجود ندارد که ما را در میان گستره صداها یا تاویل ها به پاسخ معینی راهبر شود؛ اما در زمان تک صدایی اگر پرسشی هم مطرح می شود، برای آن است که همان صدا پاسخ آن را بدهد. علاوه بر این در رمان های تک صدایی یک گفتمان بر دیگر گفتمان ها ارجح دانسته می شود، در صورتی که در رمان چندصدایی با این امر مبارزه می شود.
میلان کوندرا رمان نویس نامی چک تبار فرانسوی، چندصدایی در موسیقی را عبارت از پروراندن همزمان دو یا چند صدا می داند که به هم پیوسته اند [در وحدت اند] اما استقلال نسبی خود را حفظ می کنند. (هنر رمان) او نوآوری هرمان بروخ را در ایجاد چندصدایی، به شکل ادغام انواع غیر رمان در رمان می داند (مانند ادغام رمان، داستان کوتاه، رپورتاژ، منظومه و جستار) (هنر رمان) یا ادغام «فلسفه، حکایت و رؤیا». با این همه او همواره شرط اصلی این چندصدایی را همان همزمانی و پیوستگی صداها (یا وحدت مرکزی) در عین داشتن استقلال نسبی آنها می داند. او عامل این وحدت را در رمان، «مضمون مشترک» می نامد؛ و هم طراز بودن صداها را تحت اصطلاح «برابری صداها» می نامد و می گوید: «هیچ یک از صداها نباید مسلط باشد و هیچ کدام از صداها نباید تنها به عنوان همراهی کننده دیگر صداها به کار برده شود.» پس می توان گفت که به اعتقاد کوندرا: برابری صداها و تقسیم ناپذیری مجموعه، شرط  ضروری چندصدایی است. به باور او اگر حتی چندصدایی یا چندگانگی در رمانی وجود داشته باشد، اما این صداها وحدت عمل نداشته باشند، اصطلاح «در جعبه گذاشتن» پیش می آید که او آن را از اشکلوفسکی وام می گیرد.امروزه چندصدایی شکل های متنوع تری را هم به خود گرفته است، مثلاً چند ژانری یکی از مصداق های چندصدایی است، از این رو در داستان های جدید ما با ادغام نوع هایی چون: علمی _ تخیلی، اسطوره ای، سیاسی، پلیسی، عاشقانه و ... در متنی واحد روبه روییم.یا حضور صداهای اقلیت های نژادی، دینی، سیاسی، جنسی و یا مهاجران در کنار صداهای گروه های دیگر اکثریت، به نوعی مصداقی از چندصدایی است. به باور ما می توان بینامتنیت را نیز نوعی چندصدایی میان متون گذشته و حال دانست.
مصداق دیگر چندصدایی حضور عناصری از مکتب های مختلف در کنار یکدیگر است. مثل حضور عناصری از رمانتیسیسم، رئالیسم، سوررئالیسم و غیره در متنی واحد که گاه از این امر به زبانی ساده با تعبیر درهم آمیزی واقعیت و خیال نام برده می شود.
ما معتقدیم که چندصدایی یکی از مفاهیم کلیدی جهان امروز است که نه تنها در ادبیات، موسیقی، فلسفه و سیاست مورد توجه است، بلکه لازم است در زندگی خانوادگی و روابط فردی نیز مورد عنایت قرار گیرد. چندصدایی نافی اقتدارگرایی، هم در سیاست و هم در روابط فردی است. اگر در جامعه، چندصدایی لازمه گفت وگو و مفاهمه است، در زندگی فردی و خانوادگی نیز پذیرش چندصدایی به پذیرش امر گفت وگویی می انجامد، به این ترتیب است که حوزه نظری و حوزه عملی درهم آمیخته می شود.
ادامه دارد

نظر شما