عارف مشروطهخواه
عرفان جابری
میرزامحمد معصوم معروف به حاجی نایب الصدر شیرازی و ملقب به لقب طریقتی معصوم علی شاه مولف کتاب ارزشمند طرائق الحقایق و فرزند یکی از اقطاب سلسله نعمت اللهیه به نام رحمت علی شاه؛ فاضلی کامل و عارفی واصل از اجله ارباب کمال و اصحاب وجد و حال بود که در زهد، تقوا و رعایت تواضع و فروتنی سعی وافر داشت. وی به علوم عصر خود (دوره قاجار) همچون فقه و حدیث، فلسفه و کلام و منطق، عرفان و نیز به زبان و ادبیات عربی و فارسی تسلط داشت. به طوری که زبان عربی را به راحتی مکالمه می کرد و به دقایق صرف و نحو آن آگاه بود و اشعار زیادی از فارسی و عربی از بر داشت و آنها را شرح و تفسیر می کرد. ذوق شاعری هم داشت و در شعر معصوم تخلص می کرد، اگرچه هیچ گاه شعر را به طور حرفه ای دنبال نکرد. در نثر هم شیوه ای گیرا و بیانی شیوا داشت. حاجی در شب شنبه ۱۴/ ربیع الاول/ ۱۲۷۰ ق در شیراز دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی را در شیراز به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به عتبات رفت، مدتی در آنجا از محضر اساتید بزرگ آن دیار بهره مند شد و سرانجام به دلیل مشکلات مالی به شیراز برگشت و به درخواست عمومی پدرش حاج آقا محمد مجتهد شیرازی به تهران رفت. در آنجا نزد اساتید بزرگی چون آقامحمدرضا قمشه ای، آقامیرزا ابوالحسن جلوه، میرزا محمدحسین سبزواری و… شاگردی کرد. حاج آقا محمد مجتهد نیز در تعلیم و تربیت حاجی نقش بسزایی داشته و در همین ایام نوه دختری اش را نیز به عقد حاجی درمی آورد. نیابت صدر خطه شیراز طی فرمانی از طرف ناصرالدین شاه در حق وی جاری می شود. پیش از او پدر و برادرش میرزا محمدحسین نایب الصدر شیراز بودند. در سال ۱۳۰۶ به توصیه برخی از دوستانش برای زندگی به همراه خانواده به تهران می رود و ساکن این دیار می شود. حاجی سال هایی از عمرش را نیز به جهانگردی و سیر آفاق پرداخته؛ حاصل سفر زیارتی اش به مکه کتاب تحفه الحرمین است که به طور روزشمار وقایع و خاطراتش را در آنجا بازگو کرده و در بازگشت از سفر در بندر بمبئی آن را چاپ می کند. اثر ارزشمند دیگری که از نظر اهمیت شاید بتوان آن را با تذکره الاولیای عطار مقایسه کرد طرائق الحقایق است در سه جلد که دایره المعارفی بزرگ پیرامون تصوف و سلسله های صوفیه است. پایان چاپ و تالیف کتاب طرائق تقریبا همزمان بوده با به وجود آمدن فریادهای آزادیخواهی در گوشه و کنار کشور در راه مبارزه با استبداد و استقرار حکومت مردم بر مردم. حاجی نیز برای نیل به چنین هدفی به جمع این آزادیخواهان می پیوندد. در خیلی از شهرهای بزرگ جلسات مخفیانه زیادی از اجتماع این افراد شکل می گرفت. تا اینکه در ۱۲ ربیع الاول ۱۳۲۲ در باغ میرزاسلیمان خان میکده در خیابان گمرک تهران جلسه ای با حضور بیش از پنجاه نفر از روحانیون و روشنفکران و افراد بانفوذ آزادیخواه تشکیل شد که بیش از پنج ساعت به طول انجامید. حاجی نایب الصدر هم نامش در میان شرکت کنندگان این جلسه به چشم می خورد. این مجمع در حقیقت هسته اولیه انقلاب مشروطه بود. متحدین شرکت کننده گرد میزی که در آن یک قرآن و یک پرچم ایران با نوشته «قانون- عدالت» است جمع می شدند و هر یک با احترام و حال شوق و جذبه پیش رفته با یک دست کلام الله و با دست دیگر پرچم را بلند کرده و قسم می خوردند که اسرار جمعیت را در خود نگه دارند و یک دل و یک جان در راه به دست آوردن قانون، عدالت و بر هم زدن دستگاه ظلم و بیدادگری کوشش کنند. کار اعضا پس از پایان جلسه جلب نظر روحانیون، تجار و روشنفکران آن زمان بود. کم کم دامنه اعتراضات بالا می گیرد و آزادیخواهان از شهرهای دیگر به سمت پایتخت روانه می شوند و تهران را فتح می کنند. در همه جا انجمن هایی به نام مشروطه شکل می گیرد که ریاست آن را غالبا علمای بانفوذ در دست داشتند. حاجی نایب الصدر نیز ریاست انجمن شیراز را به عهده داشت و در جلسات شورای ملی شرکت می کرد. اختلاف و کشمکش میان آزادیخواهان و طرفداران استبداد چند سالی طول می کشد و در بیشتر شهرها بی نظمی هایی رخ می دهد. سرانجام محمدعلی شاه مجلس را به توپ می بندد. تعدادی از مشروطه خواهان کشته یا دستگیر می شوند. حاجی نایب الصدر هم در این گیرودار برای حفظ جان خویش در تابوتی مخفی می شود و در قالب یک تشییع جنازه ساختگی، وی را لااله الا الله گویان به بارگاه شاه عبدالعظیم می برند. در آنجا به اعتمادالتولیه پناهنده می شود. اعتمادالتولیه که از طرفی طرفدار استبداد بود و از طرفی با اهل عرفان رابطه خوبی داشت از حاجی نزد محمدعلی شاه وساطت می کند و خود حاجی هم شعری برای شاه می فرستد و او هم حاجی را امان می دهد ولی به شرط آنکه در تهران نماند. حاجی نایب الصدر به گناباد می رود و هفده سال باقی مانده عمر خود را به صورت تبعید زندگی می کند. مدتی در گرگان ریاست اوقاف آن شهر را برعهده داشته و مدتی هم رئیس اوقاف گناباد بوده است. سال هایی از عمر خود را نیز در مشهد گذرانده تا اینکه روح پرتلاطم و ناآرام اش پس از ۷۴ سال زندگی در چهارشنبه ۱۱ شعبان ۱۳۴۴ق مطابق با ۵ اسفند در قبرستانی در بیرون دروازه سراب که سمت غربی شهر است آرام می گیرد. *کارشناس ارشد ادیان و عرفان
نظر شما