دور از اجتماع خشمگین
روزنامه شرق، شنبه ۶ دی ۱۳۸۲ - ۴ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۲۷ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه ژیلا ارجمندی:«منتقدان هرگز نمی فهمند شکست ممکن است بهتر از موفقیت باشد… توانایی غلتاندن سنگی عظیم و بسیار سنگین به بالای کوه، پیروزی بزرگی است. غلتاندن همان سنگ تا نیمه راه شکست است ولی در عین حال موفقیت کمی هم نیست.» (از دفتر خاطرات هاردی ۱۹۰۷).
آثار هاردی بدبینی بردبارانه و حس تراژدی را در زندگی انسان منعکس می کند. زندگی هاردی شبیه داستان هایش نبود. او در اگدون هیت در دورست نزدیک دورچستر به دنیا آمد. پدرش استادکار بنایی و پیمانکار ساختمانی بود و مادرش که ذوقی در اشعار لاتین و غزل های فرانسوی داشت وسائل تحصیل او را آماده می کرد. پس از پایان دبیرستان در دورچستر برای شاگردی نزد آرشیتکتی رفت که کارش بازسازی کلیساها بود. در سال ۱۸۷۴ با اما لاویتیا گینورد ازدواج کرد و ۴۰ سال بعد، پس از مرگ او شعرهایی با عنوان «بقایای یک عشق آتشین» نوشت.
هاردی در ۲۲ سالگی به لندن رفت و شروع به نوشتن شعر کرد و اشعاری سرود که در آن ها زندگی روستایی مطلوب را توصیف می کرد.در لندن، هاردی در شرکت مهندسین معمار آرتوربروم فیلد دستیاری می کرد، به گالری ها می رفت و در کلاس های بعدازظهر کالج کینگز دوره زبان فرانسوی را می گذراند، از کتاب های شکسپیر و اپرا لذت می برد. آثار چارلز داروین، هربرت اسپنسر و جان استوارت میلز را می خواند و اثبات گرایی آن ها او را به شدت تحت تأثیر قرار می داد. در سال ۱۸۶۷ لندن را برای دیدار از خانواده اش در «دورست» ترک کرد و در «دورچستر» کارش را به صورت محدودتری ادامه داد ولی همسرش «اما» او را تشویق کرد تا به ادبیات به عنوان «حرفه» واقعی اش بپردازد.
اشعار اولیه هاردی مورد استقبال مردم قرار نگرفت و از این جهت به رمان نویسی رومی آورد. اولین رمانش «مرد فقیر و بانو» نام داشت که در سال ۱۸۶۷ آن را نوشت ولی بسیاری از ناشران از قبول آن سر باز زدند و او تمام نسخه های خطی رمان را از بین برد. اولین کتابش که مورد استقبال قرار گرفت «دور از اجتماع خشمگین» بود (۱۸۷۴) و پس از این موفقیت دریافت که می تواند با نویسندگی روزگار بگذراند. پس از آن چند رمان نوشت: بازگشت بومی (۱۸۷۸)، شهردار چستربریج (۱۸۸۶)، تس دوربرویل (۱۸۹۱)، جود گمنام (۱۸۹۶). داستان «تس» با اصول اخلاقی رایج در دوره ویکتوریا مغایرت داشت و روابط تیره موجود میان اعضای خانواده هاردی را برملا می کرد. این رمان شرح زندگی دردناک دخترکی روستایی به نام تس است که پس از قتل همسرش که او را به بهانه ای واهی ترک کرده دستگیر و به دار آویخته می شود.کتاب «جود گمنام» مجادلات بیشتری را برانگیخت. داستان این رمان تعارض میان زندگی شهوانی و دنیوی و زندگی روحانی را بیان می کند و شرحی است از زندگی «جود فالی» از دوران کودکی تا مرگ زودهنگامش.هاردی در سال ۱۸۹۶ برآشفته از جاروجنجال های عمومی و اعتراض به دو رمان بزرگش اعلام کرد که هرگز داستان نخواهد نوشت. و کشیش ها رسماً کتاب های او را سوزاندند. هاردی در واکنش به این عمل گفت: «سوزاندن کتاب هایم ناشی از نا امیدی آنان در سوزاندن خودم بود.»ازدواج دوم هاردی به علت اختلاف سن زیاد با همسرش مورد خشم و نفرت مردم قرار گرفته بود. نکوهشگران در دو سوی آتلانتیک به خاطر انحطاط اخلاقی به نویسنده فحاشی می کردند و داستان های او را نفرت آور می خواندند. هاردی در آوریل ۱۹۱۲ نوشت: «بالاخره کسی کشف کرد که داستان جود گمنام اخلاقی بوده است. انگار نه انگار که نویسنده در مقدمه کتاب بر اخلاقی بودن آن تأکید کرده است. از آن به بعد خیلی ها از فحاشی نسبت به من دست کشیدند و مسئله پایان یافت و تنها تأثیری که از نظر رفتاری روی من گذاشت این بود که مرا از عادت بد رمان نویسی خلاص کرد.»
رمان های هاردی از بی دفاعی و بی پناهی منطقه «دورست» که او در کتاب هایش آن را «وسکس» می خواند سخن می گوید. به نظر او ناهنجاری های «دورست» انعکاسی از دنیایی اگر نه بی تفاوت بلکه بد نهاد است. شخصیت های او که بیشتر مردم فقیر روستایی هستند با ابراز همدردی توأم با شوخ طبعی تصویر شده اند. زندگی روزمره آن ها نه تنها با مشکلات طبیعی بلکه با قوانین سخت و انعطاف ناپذیر دوره ویکتوریا اداره می شود.توماس هاردی بیشتر به خاطر اشعارش معروف است و رمان نویسی از نظر او مقام و منزلت پائین تری دارد. بعد از آن که «جود گمنام» به عنوان رمانی غیراخلاقی که از روابط آزاد میان مردها و زن ها سخن می گفت مورد انتقاد مردم قرار گرفت، قصه نویسی را کنار گذاشت. در سن ۵۸ سالگی سرودن شعر را به طور جدی آغاز کرد و افکار انتزاعی او در اشعارش مجال حضور بیشتری یافت.
اولین مجموعه شعر او «اشعار وسکس» بود که در سال ۱۸۹۸ انتشار یافت. بعضی از اشعار این مجموعه سی سال قبل از آن سروده شده بود. شعرهای هاردی بی پیرایه و خشن است و مضمون اصلی آن ها تلاش بیهوده انسان در برابر نیروی کائنات است. شعر دراماتیک او به نام «دودمان» (۱۹۰۸-۱۹۰۳) حماسه ای تاریخی از دوران ناپلئون است. هاردی در این شعر حماسی سفید و بی قافیه، می گوید تاریخ را بیشتر از آن که انسان ها بسازند، نیروهای عظیم کیهانی رهبری می کنند.هاردی دنیایی را منعکس می کند که در آن بی خیالی و افزون خواهی های دوره ویکتوریا در حال نابودی است در حالی که اخلاقیات همچنان پا برجاست. دنیایی که در آن علم، قطعیت تسلی بخش دین را نابود خواهد کرد. اشعار هاردی بیانگر بینشی جبرگرایانه فراروی چشم انداز سرزمین مادری اش «دورست» است. او اعتقاد ویکتوریایی به یک خدای رئوف و گشاده دست را رد می کند. اشعار او تأسفی طعنه آمیز و کنایه دار بر شرایط مبهم و نامشخص نوع بشر است.هاردی چشمی بینا و حافظه ای قوی داشت؛ او نیازی نداشت یونانی ها به او بیاموزند که فیوری ها (سه روح مؤنث با گیسوان مار مانند که تبهکاران به کیفر نرسیده را عذاب می دهند) به موقع می رسند و نه کردار، نه اراده و نه نیت نمی تواند سرنوشت انسان را از تصمیم آن ها منحرف کند؛ چون تصمیم شان را از قبل گرفته اند. او در حالی که شاعری سنت گراست ولی سبک بسیار مبتکرانه ای دارد که آمیزه ای است از ضرباهنگ های خشن و مقطع و واژه گزینی محاوره ای با تنوع فوق العاده ای از اوزان و بندها.
هاردی تأثیر قابل ملاحظه ای روی شاعران بعدی مثل فراست، اودن، دیلان توماس و فیلیپ لارکین دارد.
او در سال ۱۹۰۹ ریاست کانون نویسندگان را به عهده گرفت و شاه جورج پنجم به او نشان لیاقت داد و در سال ۱۹۱۲، مدال طلای انجمن سلطنتی ادبیات را به دست آورد.از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۷ زندگی نامه خود را نوشت که در دو جلد در سال های ۱۹۲۸ و ۱۹۳۰ منتشر شد. هاردی در ۱۱ ژانویه ۱۹۲۸ در دورچستر درگذشت. جسد او سوزانده و در کلیسای وست مینستر به خاک سپرده شد.رمان های هاردی شجاعانه سنت های خرافی و متداول دوره ویکتوریا درباره امور جنسی و مذهب را به باد انتقاد می گیرد. او شهامت آن را داشت که تصویر ناخوشایندی از طبیعت انسان به نمایش بگذارد.در اوایل دهه ۱۸۶۰، بعد از انتشار کتاب داروین به نام «بنیاد انواع» (۱۸۵۹) خیلی زود جبرگرایی طبیعت بی رحم را پذیرفت و در سرنوشت غم انگیز و خود تباه کننده گریزناپذیر شخصیت هایش منعکس کرد. در شعرهایش زندگی روستایی را بدون تمایل به احساساتی گری شرح می دهد. روحیه او اغلب بردبارانه و در عین حال ناامیدانه است.
«اگرچه او مدرن و در زمان خود یک نویسنده انقلابی بود ولی ما او را به عنوان نویسنده آثار پرشور روستایی توصیف می کنیم. بعضی از ما کتاب های او را در رختخواب می خوانیم، انگار که حتی بینش بدبینانه او می تواند با ترنمی ما را به خواب برد.نیویورک تایمز ۱۲ مه ۱۹۸۲»
نظر شما