موضوع : پژوهش | مقاله

باربی کنار برو برتز می آید(2)


واقعا ایراد این عروسک‌های دوست‌داشتنی که دوست کودکان و حتی بزرگسالان کشور خودمان هم شده‌اند چیست؟ مگر یک عروسک فسقلی بی‌جان، می‌تواند در دوستی نقش «خاله‌خرسه» را بازی کند و سنگی به سر ما بکوبد؟ چه اتفاقی افتاده که داد و قال انجمن روان‌شناسان آمریکا، سایت MSN، موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد کودکان و خیلی‌های دیگر درآمده است؟
پایه‌گذاران موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد کودکان (CCFC) معتقدند: «این عروسک‌ها دختران را تشویق می‌کنند تا به خودشان به عنوان یک کالای جنسی که قدرتش در پوشیدن لباس‌های تحریک‌کننده است، نگاه کنند».
یک مقاله بسیار تند و اعتراضی در سایت رسمی مایکروسافت (MSN) با عنوان ?Are bratz too sexy (آیا عروسک‌های برتز بیش از حد عریان نیستند؟) از تولید این عروسک‌ها برای کودکان ابراز نارضایتی کرده و آثار مخرب آن در آینده را گوشزد کرده است و حتی خواستار برخورد با آن شده؛ چراکه در بزرگسالان هم تاثیر مخربی دارد.
نظرسنجی BBC هم زنگ‌خطر دیگری را به صدا درآورد: «بیش از 50 درصد دختران و زنان بریتانیا از ظاهر خود ناراضی‌اند و خود را به میزان کافی لاغر نمی‌دانند و در عین احساس افسردگی و سرخوردگی، حاضرند خود را به تیغ جراحی پلاستیک بسپارند».

ای کودک، زیبا باش!
در این دوزخی که به پا شده، آتش انجمن روان‌شناسان آمریکا از همه تندتر است. آنها در گزارششان هشدار داده‌اند که نگاه رسانه‌های این کشور به دختران خردسال و نشان‌دادن آنها در حد یک وسیله شهوترانی، تاثیری فوق‌العاده منفی بر سلامت روانی آنها می‌گذارد و باعث بروز عارضه‌های روانی مانند اختلال در خوردن و کاهش اعتماد به نفس می‌شود.
در این گزارش آمده است: «عروسکی که دامن کوتاه سیاه چرمی و چکمه‌های تنگ ساق‌بلند به تن دارد، لباس زیر دختربچه‌های 7 ساله که با واژه‌های نامناسب تزئین شده، ترغیب دختران 6-5 ساله به عشوه‌گری در مسابقات زیبایی کودکان، همه و همه بخشی از فرهنگ آمریکایی شده که به زن و دختر به‌عنوان یک وسیله شهوترانی نگاه می‌کند» (باور کنید این حرف‌ها را خود روان‌شناسان آمریکایی زده‌اند).
آنها معتقدند «عروسک‌‌های برتز به کودکان خردسال می‌آموزند که چگونه بازی کنند، لباس بپوشند، موهایشان را آرایش کنند و در شوهای لباس شرکت کنند. این مسائل باعث بروز برخی مشکلات مانند افسردگی، کاهش اعتماد به نفس و بلوغ فکری زودرس در دختران جوان شده است».
دکتر آیلین زوربریکن که رئیس تیم هدایتگر این پژوهش‌ها بوده می‌گوید: «نگرش جنسی القایی به دختران که این عروسک‌ها و رسانه‌ها مبلغ آن هستند بر تحصیل دختران اثر منفی می‌گذارد و آن دسته از آنان که خود را در حد یک شیء تزئینی می‌بینند، در برخی دروس مدرسه ازجمله ریاضیات یا حل مسائل فکری، موفقیت کمتری دارند».
خونسردی آقای رئیس!
او یک ایرانی است؛ یک هموطن خودمان؛ یک فارس‌زبان که از دهة70 در آمریکا زندگی می‌کند! کسی که با پایه‌گذاری شرکت «ام‌جی‌ای» دنیای عروسکی را مدرنیزه کرده.
اسحاق لاریان رئیس شرکت «ام جی ای» که انگار از این اتفاق خوشحال هم شده و آن‌ را تبلیغ عروسک‌هایش قلمداد می‌کند، با خونسردی پاسخ داده «عروسک به هیچ‌وجه نمی‌تواند الگوی کودک باشد!».
ایشان در ادامه بیاناتش، تمامی انتقادها را مطالب «طنزی» دانسته که ربطی به عروسک‌ها ندارد. او می‌گوید: «من هر روز به این عروسک‌ها که تمام دیوار محل کار مرا پوشانده‌اند نگاه می‌کنم و چنین تصوری برایم ایجاد نمی‌شود که آنها لباس‌هایی محرک و جنسی پوشیده‌اند. این عروسک‌ها فقط عروسک‌هایی فانتزی و خیالی هستند و این آدم‌بزرگ‌ها هستند که همه‌چیز را جنسی می‌بینند، درحالی که کودکان، این عروسک‌ها را فقط به خاطرزیبایی‌شان می‌خرند؛ همین!».

باربی‌های خوش خط و خال

1. تولد باربی
«مت» که با «هندلر» از ماه عسل برگشته بود در سال 1945، به هندلر پیشنهاد تاسیس کمپانی «ماتل» را داد. «هندلر» هم یک شرکت تولید قاب عکاسی تاسیس کرد که آرام آرام سر از تولید اسباب‌بازی درآورد.
اگر شما یک دختر دلبند به نام «باربارا» داشتید و می‌خواستید روی عروسک‌های بازاری‌تان اسمی بگذارید، چه نامی را انتخاب می‌کردید؟ سارا، دارا یا «باربی»؟ حالا فهمیدید اسم «باربی» از کجا درآمد؟ بله! از خلاصه نام «باربارا میلیسنت رابرتز». دختر «مت» و «هندلر».

2. از وزارت جنگ تا عروسک دخترانه
«باربی»‌های اولیه هرچند در غرب مشتری زیادی پیدا کرد، اما طراحی‌شان چنگی به دل نمی‌زد. پس «ماتل» باید سراغ طراحی می‌رفت که در شناخت فرم بدن زنان، تخصص، استعداد و تجربه داشته باشد. بهترین گزینه، «جک رایان» طراح موشک‌های ضدهوایی اسپارو و هاوک در وزارت جنگ آمریکا بود؛ کسی که در سال 1961، باربی را از تنهایی درآورد و دوست‌پسر او را طراحی کرد؛ «کن» پسری بود با لباس‌های شیک و موهای قهوه‌ای.

3. تور باربی گسترده‌تر می‌شود
باربی بلوند اروپایی و آمریکایی، بیشتر در دل این طیف از مشتریان، خودش را جا می‌کند؛ پس شرکت «ماتل» اقدام به تولید و فروش عروسک‌ با چهره ملیت‌های دیگر کرد. «کریستین»‌باربی سیاهان شد، «کی‌یرا» باربی ژاپنی‌ها و چینی‌ها و «ترزا» باربی آمریکای لاتین.

4. باربی سیر نمی‌شود ولی لاغر می‌ماند!
اواخر قرن بیستم، «هری پاتر» خیلی گرد و خاک کرد. وقت آن بود که باربی، آن‌را هم ببلعد! درست در همین سال 2000 بود که کمپانی «ماتل» امتیاز کامل مجموعه عروسک‌ها، پازل‌ها، بازی‌های کامپیوتری، فیلم‌ها و تمامی محصولات پیرامون داستان‌های هری‌پاتر را خرید.
2001، اولین سالی بود که باربی، هنرپیشه هم شد؛ در یک فیلم کامپیوتری به نام «باربی در فندق‌شکن». اما این آخرین بار نبود و پس از آن، بارها و بارها در بسیاری از فیلم‌های کامپیوتری، انیمیشن، سینمایی و غیراخلاقی، باربی ظاهر شد و پروژه خود را کامل‌تر کرد.

یک کم دلمان بسوزد
از اینکه فین دماغش را آن‌طوری با بغض می‌کشد بالا و اصرار می‌کند، بیشتر لجم می‌گیرد. «تو رو خدا بخر دیگه... آخه چی میشه؟» محلش نمی‌دهم. با غیظ به عروسک‌های بی‌ریخت زیر دست فروشنده نگاه می‌کنم. «هر چی بخوای می‌خرم غیر از اینا» بچه طفلکی پاهایش را می‌کوبد روی زمین؛ «آخه چرا؟.... خیلی بدی».
راست می‌گوید؛ من خیلی بدم چون دارم همه حرصم را از این بی‌‌قواره‌ها سر یک بچه 5ساله خالی می‌کنم؛ بچه‌ای که نمی‌دانم به چه دلیلی از این عروسک‌ها و قیافه‌شان خوشش آمده و دلش می‌خواهد یک دانه از آنها را داشته باشد و منی که هیچ‌رقمه نمی‌توانم بهش بفهمانم این عروسک‌ها «چیزهای قشنگی» نیستند.
بدبختی این است که اینها (گویا اسمشان برتز است) نه تنها خوشگل نیستند که زشت هم هستند (صد هزار رحمت به باربی‌ها). عقلم قد نمی‌دهد که اینها چی‌شان به موجودی می‌برد که قرار است بچه‌ها را دلخوش یا سرگرم کنند؛ چشم‌های وغ‌شان یا هیکل قناص زنانه‌شان؟ و یا ترکیب اینها که آدم را یاد همه آن زن‌های تو فیلم‌ها می‌اندازد که همیشه قرار بوده ازشان بدت بیاید؟ اصلا نمی‌فهمم این همه زنانگی به کجای دنیای بچه‌ها ربط دارد؛ لباس‌های تنگ و اروتیک، آرایش‌های غلیظ، موهای درست کرده، کیف وکفش سانتی‌‌مانتال، جواهرات و باقی آن چیزهای آدم‌بزرگانه دیگر.
این عروسک‌ها برای من نماد همه زشتی‌هایی است که آدم‌ها با بزرگ‌شدنشان کم‌کم به آنها تن می‌دهند، بعد بهشان عادت می‌کنند و بعدتر معتادشان می‌شوند و قضیه آزاردهنده این است که یک مشت کله‌خر دارند با طراحی این‌طور چیزها (همه آن بازی‌ها، کارتون‌ها و چیز‌هایی که بین بچه‌ها و بچه‌بودن فاصله می‌اندازد) بچه‌ها را به این زودی توی کثافت و لجن دنیای آدم‌بزرگ‌ها هل می‌دهند.
حتی اگر از تکراری‌بودن این حرف رودل کنید، باز هم حقیقت محض است که بچه‌ها به اندازة همة پلشتی‌های ما آدم بزرگ‌ها پاکند و معصوم (بله به این زیادی) و بچه‌های این زمانه خیلی بیشتر از اینها مظلوم. مظلوم هستند چون آرامش که به آنها نمی‌دهیم و تربیتشان که نمی‌کنیم هیچ، این همه هم امکان بدی و زشت بودن برایشان دست و پا می‌کنیم.
اگر به بچه‌ها انسان‌بودن (و در درجات بعد مادر یا پدر و همسر خوب‌بودن) یاد نمی‌دهیم خدا را خوش می‌آید حداقل بهشان تمرین بد نبودن بدهیم. واقعا ستم است که این فرصت کم صاف و سالم‌بودن بچه‌ها صرف این شود که التماس‌کنان از بزرگ‌ترها رژ لب بخواهند یا دامن کوتاه.
اینکه ببینی بچه‌ای با این برتز‌ها بازی می‌کند و می‌خواهد خودش را شکل آنها درست کند همان‌قدر بد و افسرده‌کننده است که می‌بینی بعضی‌ها بچه‌هایشان را سرخاب سفیداب می‌مالند و می‌کنندشان شکل مدل و می‌برند عکس‌هایشان را می‌زنند روی مجلات خانواده.
بهتر است اگر پدری، مادری، خواهری... چیزی هستیم (یا هر کسی که با بچه‌ای سر و کار دارد) کمی هم یاد بچگی خودمان بیفتیم که خجالت می‌کشیدیم حتی لباس عروسک‌هایمان را جلوی بقیه عوض کنیم و بعد هم نگاهی به امروزمان بیندازیم.
یادمان نرود که ما چه‌جوری بودیم و الان چه‌جوری هستیم. حالا واقعا درست است از روی یلخی‌گری و بی‌حوصلگی در مقابل خواسته‌های همه‌جوره بچه‌ها کوتاه بیاییم؟ اگر کمی هم دلمان برای بچه‌های این ننه باباهای آینده بسوزد بد نیست.


منبع: / سایت / باشگاه اندیشه 
به نقل از: aamlashizade.blogfa.comصفحه اینترنتی مرتبطaamlashizade.blogfa.com/post-499.spx
نویسنده : مرضیه قاضی‌زاده
نویسنده : سید بشیر حسینی

نظر شما