جنگ نفت در آسیا
«اسپنسر ابراهام» وزیر انرژی پیشین ایالات متحده در تاریخ 19/3/2001 این جمله را ایراد کرد: «آمریکا با بحران بزرگی در تامین انرژی طی دو دهه آینده مواجه خواهد شد. ناکامی در خروج به موقع از این بحران، شکوفایی اقتصادی آمریکا را تهدید می کند و امنیت ملی ما را با خطر مواجه خواهد ساخت و شیوه زندگی ما را نیز تغییر می دهد.»
از ابتدای تاریخ درگیری و جنگ بوده است، اما طی چند دهه گذشته جنگها، درگیریها و کشمکشهایی پیرامون طلای سیاه و فرآوردههایش که یکی از گنجهای با اهمیت و با ارزشی است که استعمارگران جدید را به تکاپو واداشته است، به وجود آمده است. از میان قاره های جهان، قاره آسیا به خاطر مولفه های ژئواستراتژی و جغرافیایی که در اختیار دارد و از آن برخوردار است، بسیاری به این منطقه چشم طمع دوخته اند تا سیطره خود را بر آن بگسترانند. از جمله مولفه های بسیار مهم این قاره، قدرت سیاسی و اقتصادی بی نظیر آن است. ذخایر هنگفتی از منابع طبیعی همچون نفت خام در درون این قاره نهفته است که اهمیت فوق العاده مهمی دارد. معروف است که این قاره بیشترین حجم از نفت جهان را که امروزه مهمترین عامل اقتصادی برای به کار انداختن چرخه تولید و صنعت در جهان به شمار می رود، تولید و صادر می کند.
با نگاهی به توان نفت در عرصه سیاست، اقتصاد و تاثیر آن در بسیاری از تصمیم های سیاسی و اقتصادی در جهان معاصر، می توان گفت این ماده در تامین امنیت بسیاری از کشورهای رو به نابودی در تحولات اقتصادی جهانی که به دلایل گوناگونی همچون فرو رفتن در آتش جنگ، حوادث طبیعی، بحران مالی جهانی، در اختیار نداشتن منابع طبیعی کافی برای صنعت و... به این وضعیت وخیم دچار شده اند و در راس آن کشورهای بحران زده، ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی قرار دارد، موثر است. با نگاهی به نقشه سیاسی و اقتصادی آسیا، اهمیت و پیچیدگی این قاره برایمان روشن می شود. این قاره شامل کشورهای پیشرفته و صنعتی همچون ژاپن با اقتصادی بالاتر از تمامی اروپا، سه کشور پهناور هند، چین و روسیه، کره شمالی و جنوبی و نیز سنگاپور با امکانات اقتصادی و تکنولوژی برابر با کشورهای صنعتی و پیشرفته، دو کشور بزرگ و با اهمیت فیلیپین و اندونزی که از هزاران جزیره تشکیل شده اند و با یکدیگر از طریق آبی ارتباط دارند، تایلند، مالزی و اندونزی که بیشترین جمعیت مسلمان را در خود جای داده اند و اخیرا ویتنام که وارد نبردهای فرسایشی با فرانسه و آمریکا شده است، می شود. ایالات متحده از اولین کشورهایی به شمار می رود که به اهمیت ژئوپلیتیک و استراتژیک این قاره (آسیا) پی برد. ذخایر عظیم نفتی و سایر منابع طبیعی و اقتصادی مهم آسیا باعث شد آمریکا اقتصاد خود را با اقتصاد و تجارت این قاره گره بزند و در حال حاضر آن قدر این ارتباط اقتصادی نزدیک است که نمی توان خود را از آن رهانید و تبعات آن دامن آمریکا را فرا خواهد گرفت. آمریکا رهایی خود را از مشکلات جهانی در اشغال کشورهای آسیایی از طریق دیپلماسی و تبادل تجاری در صورت نیاز در قدرت نظامی می بیند تا به گمان خود، از ورطه هلاکت و نابودی نجات یابد واقتصاد خود را از لبه پرتگاه به دور کشد. آمریکا هیچ چاره دیگری جز تعامل با بازار آسیا ندارد؛ این بازار بزرگترین بازار تجاری جهانی است و کشورهای آسیایی بزرگترین وارد کنندگان کالاهای آمریکا به شمار می روند. بر این اساس، امپراتوری آمریکا در تعامل خود با کشورهای آسیایی به عنوان اینکه این قاره و بازار وسیع آن امکان مناسب و سریعی برای خروج آمریکا از بحران به حساب می آید و تنها راه باقیمانده برای تسلط و حفظ سلطه آمریکا بر جهان کنونی در دو بخش اقتصادی و سیاسی است. با نگاهی به استراتژی آمریکا برای تسلط بر قاره آسیا، می توان گفت این استراتژی به دو بخش تقسیم می شود: روشهای صلح آمیز از طریق دخالتهای آمریکا در کشورهای آسیایی با بهانه تبادل تجاری، کمکهای خارجی، گسترش دموکراسی، ممانعت از گسترش سلاح هسته ای و... که آمریکا از آن به عنوان پوششی برای پیشبرد اهداف و خواسته هایش استفاده می کند. بخش دوم این استراتژی، دخالتهای نظامی کوتاه مدت و یا بلند مدت است. با بهانه های واهی همچون توسعه دموکراسی، بر چیدن حکومتهای دیکتاتور، نجات ضعیفان از حکومتهای ستمگر، حفاظت از امنیت و صلح جهانی، مبارزه با تروریسم و... همچون رخدادهایی که در عراق، افغانستان، سومالی، سودان و... روی داده است و برای همگان جای هیچ تردیدی باقی نمانده که این بهانه ها تنها برای توجیه سلطه سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه و جهان است. خوب است در اینجا استراتژی هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب «آیا آمریکا به سیاست خارجه نیاز دارد؟» اشاره شود. وی می گوید: «سزاوار است آمریکا سیاست خارجه خود در آسیا را از شعارهای سطحی رها کند و بر مبنای عملی رفتار نماید. بهترین شیوه برای دفاع آمریکا از آسیا- که منافع آمریکا در آن قراردارد- تقویت حضور نظامی و به کارگیری سیاست خارجی است که با اهداف مهم کشورهای آسیایی هماهنگ باشد تا اهداف ما نیز تامین گردد.»وی به همان استراتژی سابق طراح دیگر سیاست خارجی آمریکا «برژینسکی» اشاره می کند. برژینسکی می گوید: «کمکهای خارجی آمریکا و شعارهای گسترش دموکراسی و آزادی از نوع آمریکایی در افغانستان، تنها یک فریب بزرگ است تا اتحاد شوروی سابق به دام افغانستان گرفتار شود و در نتیجه آن آمریکا بتواند به عنوان یک امپراتوری بزرگ و بی نظیر در منطقه حکمرانی کند.»
مسئولان آمریکا، افغانستان را دروازه ورود و نفوذ به آسیای میانه و دریای خزر می دانند و به خاطر سلطه بر این منطقه جنگ با افغانستان را آغاز کردند. «کراکوسکی» کارشناس امور افغانستان چنین می گوید: «با فروپاشی اتحاد شوروی، افغانستان روزنه مهمی برای نفوذ به کشورهای آسیای میانه و جذب منابع نفت و گاز سرشار این منطقه به شمار می آمد. تمامی حوادثی که در افغانستان روی می دهد، در سایر نقاط جهان تاثیر می گذارد؛ زیرا افغانستان محور استراتژیکی اساسی در منطقه و جهان به شمار می آید.»
دریای خزر از مهمترین مراکز نفتی در جهان است. در پژوهشی که دو کارشناس امور آسیای میانه به انجام رسانده اند و عنوان «نفت و سیاست طبیعی در منطقه دریای خزر» را برای آن پژوهش برگزیده اند، چنین آمده است که این منطقه از لحاظ تامین انرژی اهمیت بسیاری دارد و هدف منافع کنونی کشورهای حاشیه این دریاست. برژینسکی که در زمان رئیس جمهور اسبق آمریکا (کارتر) مشاور امنیت ملی آمریکا بود، اعلام می دارد در صورتی که هر کشوری نفوذ و سیطره خود را در آسیای میانه بگستراند، خطری مستقیم برای تسلط و نفوذ آمریکا بر منابع نفتی منطقه محسوب می شود. وی تذکر می دهد که جمهوری های آسیای میانه (ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان) از منظر امنیت و قدرت اهمیت دارند و سه همسایه قدرتمند یعنی روسیه، ایران و ترکیه و همین طور کشور چین اهتمام و توجه زیادی به این منطقه معطوف داشته اند. در خصوص عراق نیز باید گفت آمریکا هزینه های فراوانی برای جنگ با عراق را بر خود تحمیل کرده است. آن طور که کاخ سفید بر آورد کرده است، هزینه حمله به عراق در مدت 6 ماهه اول، به 85 میلیارد دلار رسید. اخبار منتشر شده به ما می گوید کابینه بوش رئیس جمهور سابق آمریکا از کنگره این کشور تقاضای تخصیص 95 میلیارد دلار برای تامین هزینه های جنگ با عراق را مطرح کرد. این هزینه ها طی این سالهایی که از اشغال عراق می گذرد، رو به افزایش بوده است. آمریکا می داند ذخایر نفتی عراق می تواند شکستهای پی در پی آمریکا را جبران کند و راه حلی برای نجات اقتصاد ویران شده این کشور باشد. «ویلسی» مدیر اسبق اطلاعات آمریکا می گوید: «منافع حقیقی در این منطقه (خاورمیانه) و تسلط بر چاههای نفتی این کشورها وجود دارد. ما عقیده داریم ملاک قدرت سازمانهای موجود در خاورمیانه، دراین مسئله نهفته است که این سازمانها هر زمان که بخواهند می توانند نفت را به ما صادر نکنند، همانند آنچه در جنگ اکتبر در سال 1973 (جنگ اعراب با اسرائیل) اتفاق افتاد».
در پایان می گوییم برنامه های صلح آمیز و خشونت آمیز آمریکا برای تسلط بر قاره آسیا به طور کلی و منطقه خاورمیانه به طور مخصوص، در یک کلمه خلاصه می شود و آن نفت آسیا و مشتقات این ماده گرانبهاست تا ضمانتی برای امنیت اقتصاد آمریکا طی سالهای آینده باشد و راه حل سریعی برای خروج این کشور از بحران اقتصادی که امپراتوری آمریکا را با چالش جدی روبه رو ساخته است.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۹/۷/۴
نویسنده : محمد بن سعید الفطیسی
مترجم : فاطمه سادات رضوی
نظر شما