موضوع : پژوهش | مقاله

رسانه ها دریافت سطحی از هنر دارند

 

پیش از هرچیز درباره هنرهای تجسمی‌ ایران باید گفت که این هنرها در کشور رشد چشمگیری داشته‌اند و این رشد دلایل خاص خود را نیز داشته است. یکی از این دلایل می‌تواند حضور جوانانی باشد که برای سرگرمی‌ به سمت هنر گرایش پیدا کرده‌اند. ما در ابتدای انقلاب شرایط خاصی داشتیم و هنر به تبع آن، کارهای دیگری را به عهده گرفته بود و در طی این سال‌ها نهادهای دولتی و فضاهایی مانند حوزه هنری و موزه هنرهای معاصر در رشد هنر فیگوراتیو و مردم‌گرا نقش داشتند. اما این رویه در سال‌های اخیر به شکلی درآمد که با رشد نگارخانه‌ها هنرهای تجسمی‌جهت نوآوری بیشتر به بخش خصوصی انتقال پیدا کرده است و حتی می‌توان گفت که دانشگاه‌ها نیز از این بخش جا مانده‌اند و خلاقیت‌های ارزنده و قابل توجه در فضاهای غیر آکادمیک و غیر رسمی‌رخ می‌دهد. هر چند این به معنای مولد بودن و اهمیت فضاهای دانشگاهی نیست بلکه رویه‌ای است که در سایر نقاط جهان نیز رخ داده و مراکز رسمی‌با برنامه‌ها و دعوت از هنرمندان پیشرو برای تدریس و برگزاری سخنرانی و... این خلأ را جبران می‌کنند. گالری‌ها فضاهای منعطفی هستند، چرا که در این فضاها هیچ چارچوب از پیش تعیین شده‌ای وجود ندارد.
مشکل بسیاری از سازمان‌ها و مراکز فرهنگی هنری ما این است که با بعضی مدیریت‌های هنر از آن شکل آزاد و متنوعش خارج می‌شود. من با اینکه به جریانات کلی هنرهای تجسمی‌خوشبین هستم اما مطلب این است که این هنر در رسانه‌های جمعی ما مانند تلویزیون کمتر به‌طور جدی مطرح شده و این سازمان‌ها گاه دریافتی سطحی نسبت به هنر دارند. از طرف دیگر ارتباط‌ بین‌المللی ما کم است و نمایشگاه‌گردان‌ها و نهادهای دولتی نتوانسته‌اند هنر ملی ما را به‌طور فراگیر در دنیا معرفی کنند و این با پیشینه و پتانسیل ما هماهنگ نیست. اگر بخواهیم به وضعیت هنر در کشورهایی همچون هند یا چین نگاه کنیم، می‌بینیم که در این کشورها هزینه‌های فراوانی برای معرفی هنرشان در کشورهای خارجی صرف می‌کنند.
در هر صورت در بسیاری از نقاط دنیا هنر دولتی، هنر بازاری و هنر پیشرو وجود دارد و با توجه به اینکه فضاهای دولتی و رسمی‌تر تابع سیاست‌های سازمان‌ها و اداره‌های وابسته هستند که الزاماً هم‌راستا با هنر خلاق نیست نباید توقع داشت که هنر پیشرو در درون چنین فضاهایی شکل بگیرد. اما به هر صورت اگر بخواهیم که چنین فضاهایی به فضاهایی پویا تبدیل شوند باید رویکردها و مدیریت‌های مستقل‌تری داشته باشیم.
هنرهای تجسمی‌از آن دست هنرهایی هستند که دارای تظاهر بیرونی‌اند و به همین سبب می‌توان آن را به راحتی نقد کرد و با استفاده بهتر از آن هنر و فرهنگ را به جامعه تسری داد. اگر سیستم مدیریتی ما به سمتی پیش برود که از گروه‌های هنری و افراد مستقل با اعتبار کمک بگیرد، سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی ما هم می‌توانند دارای پویایی و تأثیرگذاری باشند. همان‌گونه که به نظر من حوزه هنری زمانی پویایی خود را داشته است، به خصوص در رابطه با هنر جنگ اما اگر اکنون نشانی از هنر آن زمان دیده نمی‌شود به عوض شدن شرایط جامعه بر می‌گردد و اکنون هنرمندان آن زمان تمایلی برای مطرح شدن هنر گذشته خود ندارند.
همچنین یکی از اصلی‌ترین مشکلاتی که در مراکز فرهنگی و هنری ما وجود دارد این مسئله است که آنها علاقه زیادی به برگزاری نمایشگاه‌های بزرگ و فراگیر همچون دوسالانه‌ها دارند اما ما در این سال‌ها هرگز با نمایشگاهی که برای آن یک تا دوسال کار تحقیقاتی صورت گرفته باشد روبه‌رو نبوده‌ایم و به همین دلیل این آثار به جامعه راه نیافته است. از طرفی هم گاه هنرمندان ما تمایلی برای شرکت در نمایشگاه های تکراری نداشته‌اند. در برخی از سازمان‌ها مانند فرهنگستان هنر نیز به دلیل اینکه می‌بایست به هنرهای مختلفی از هنرهای نو تا هنرهای دستی و سنتی توجه کرد و به شاخه‌های مختلف هنری از جمله نقاشی و تئاتر و سینما و مجسمه‌سازی و موسیقی و... پرداخت، هزینه‌ها و پتانسیل لازم برای توجه و ارائه همه این هنرها وجود ندارد و به همین سبب کارها به سمتی سوق پیدا می‌کند که کارها کمتر تظاهر بیرونی داشته و دچار رکود هنری می‌شوند.
به‌طور کلی می‌توان گفت سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی و رسمی‌ما به سمتی پیش می‌روند که ناخودآگاه هنر پیشرو را حمایت نمی‌کنند و به همین دلیل مانند بسیاری از موزه‎های سنتی دنیا دچار رکود می‌شوند. موزه‎هایی که پس از چندی به یک باره به نمایش آثار پیشرو روی آورده‌اند و برنامه‌های تازه‌ای را برای جذب بازدیدکنندگان دارند. مشکل دیگر ما در این زمینه نیز مخاطب و مخاطب‌شناسی است که باید به آن توجه بیشتری داشت.

 

منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۹۰/۹/۷
نویسنده : بهنام کامرانی

نظر شما