نقد کارل پولانی بر لیبرالیسم اقتصادی
در سال های پایانی جنگ دوم جهانی آثار مهمی در حوزه فلسفه سیاسی و اجتماعی منتشر شد. یکی از مهم ترین آثار دوران ساز آن مقطع را کارل پولانی نوشت. اثر وی “تحول بزرگ” نام داشت و او یک انسان شناس و تاریخ نگار برجسته اقتصادی بود. در دهه 1990 توجه زیادی به آثار پولانی و بویژه این کتاب جلب شد. اثر پولانی اکنون نقد کلاسیک اقتصاد بازار آزاد به شمار می رود.
پولانی نظام اقتصادی غرب را یک نظام اقتصادی بسترزدا disembeded می داند. یعنی نظامی که در آن حوزه اقتصاد از لحاظ نهادی شکل مستقلی از زمینه اجتماعی خود یافته است. تحول بزرگی که پولانی در کتابش از آن نام می برد همین جداشدن حوزه اقتصادی از دیگر زمینه های اجتماعی است.
پولانی در کتاب خود چنین می نویسد:
لیبرالیسم اقتصادی اصل سازمان دهنده جامعه ای است که درگیر خلق اقتصاد بازار است. “لیبرالیسم اقتصادی” در دهه 1820 حامل سه باور اعتقادی کلاسیک بود: اینکه کار باید بهای خود را در بازار بیابد؛ اینکه خلق پول باید تابع سازوکاری خودکار باشد؛ اینکه کالاها باید آزادانه از کشوری به کشور دیگر جریان یابند.
در خصوص لسه فرlaissez Faire هیچ چیز طبیعی وجود ندارد؛ بازار آزاد هرگز تنها با طی مسیر طبیعی امور خلق نشده است. خود لسه فر را دولت ها تحکیم کرده اند، علاوه بر این افزایش مهیبی در دیوان سالاری اجرایی که قادر باشد وظایف طرفداران لیبرالیسم را برآورده سازد رخ داده است. لسه فر روشی برای دستیابی به چیزی نیست، چیزی است که باید به آن دست یافت. این تناقض (نیاز به مرکزی قدرتمند تحت لسه فر) تحت شعاع چیز دیگری قرار گرفته اشت، در حالی که اقتصاد بازار آزاد محصول کنش حساب شده دولت است، محدودیت های بعدی روی لسه فر به روشی خودبه خودی آغاز شد. لسه فر برنامه ریزی شده بود؛ اما برنامه ریزی چنین نبود. پولانی تضاد دوگانه ای در جوامع مقهور بازار نشان داد. نخست تناقض میان کار و سرمایه و دوم تناقض میان سرمایه و طبیعت. این تناقضات همدیگر را قطع می کنند “زیرا کار و زمین چیزی جز انسان هایی که خود جامعه را تشکیل می دهند و طبیعتی که پیرامون ها آنها را دربرمی گیرد نیستند. سرمایه دار هم کار و هم مواد خام - انسان و طبیعت - را خریداری می کند. تولید ماشینی در جامعه ای تجاری در عمل در تحولی است که در آن جوهر طبیعی و انسانی جامعه به کالا بدل می شود. این جابه جایی که چنین پدید می آید مناسبات انسانی را از هم جدا می سازد و رفتار طبیعی وی را در معرض تهدید انهدام قرار می دهد. وی معتقد بود که وظیفه ما حفاظت از محیط های اجتماعی و فیزیکی است. ”
هرچند اثر پولانی در دهه های قبل منتشر شد و در زمان انتشار از توجهی مشابه آثار کارل پوپر یا فریدریش فون هایک برخوردار نشد. اما از اواخر دهه1980 بود که بسیاری از نوشته های اقتصادی متاثر از این نکته آموزه های پولانی شد که:
”اقتصاد بر مناسبات اجتماعی غلبه یافته است. مناسبات بازارهایی که خودبه خود تنظیم می شوند بر مناسبات میان انسان ها مقدم است”.
در نظر پولانی، آزادی اقتصادی فرایندی است که جامعه انسانی را فرمانبردار سازوکار اقتصادی می کند. ایمان به این سازوکار در چنین جامعه ای چیره می شود. افراد فاقد مالکیت تنها بر اساس نقش شان به عنوان چرخ دنده ای در این ماشین قیمت گذاری می شود. آنها یا باید کارآمد باشند، یا آنکه بمیرندو یا با مرگ تدریجی در محیط کار مواجه شوند. این انتقاد پولانی شبیه نقدی است که کارل مارکس در زمینه کالایی شدن نیروی کار می کند اما تحلیل پولانی از مارکس متفاوت است. مارکس دولت را بخشی از راه حل در حالی که پولانی دولت را صورت مسئله می دانست.
در مجموع استدلال پولانی در کتاب تحول بزرگ را می توان در تزهای زیر خلاصه کرد:
1. چیرگی بازار بر جامعه محصول قرن نوزدهم و سرمایه داری لیبرال است.
2. ریشه های این فاجعه به کوشش های اتوپیایی لیبرالیسم اقتصادی در برقراری نظام بازار خودتنظیم برمی گردد.
3. حیات درازمدت چنین نهادی مستلزم انهدام سرشت انسانی و طبیعی جامعه می شود، انسانیت منهدم و محیط پیرامونش بدل به برهوت می گردد.
4. اتحادیه های کارگری و اصلاح گران اجتماعی با کوشش برای مداخله دولت این فرایند را به تاخیر می اندازند.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۸/۰۶/۱۴
نویسنده : گلناز مقدم فر
نظر شما