آیا آگاهی بخشی از تار و پود کیهان است؟
بیش از 400 سال پیش، گالیله نشان داد که بسیاری از پدیدههای روزمره - مانند توپی که از شیب میغلتد یا لوستری که به آرامی از سقف کلیسا تاب میخورد - از قوانین دقیق ریاضی تبعیت میکند. برای این بینش، او اغلب به عنوان بنیانگذار علم مدرن مورد ستایش قرار می گیرد. اما گالیله متوجه شد که همه چیز قابل پذیرش یک رویکرد کمی نیست. گالیله اعلام کرد، چیزهایی مانند رنگها، مزهها و بوها «هیچ نامی بیش نیستند» زیرا «آنها فقط در آگاهی ساکن هستند». او ادعا کرد که این ویژگی ها واقعاً در جهان وجود ندارند، اما فقط در ذهن موجوداتی وجود دارند که آنها را درک می کنند. او نوشت: «بنابراین اگر موجود زنده از بین میرفت، همه این ویژگیها محو و نابود میشدند.»
از زمان گالیله، علوم فیزیکی به جلو جهش کردند و عملکرد کوچکترین کوارک ها را به بزرگترین خوشه های کهکشانی توضیح دادند. اما توضیح چیزهایی که 'فقط در آگاهی' وجود دارند - مثلاً قرمزی غروب آفتاب یا طعم تلخ لیمو - بسیار دشوارتر شده است. دانشمندان علوم اعصاب تعدادی از همبستگی های عصبی آگاهی را شناسایی کرده اند - حالات مغزی مرتبط با حالات ذهنی خاص - اما توضیح نداده اند که ماده در وهله اول چگونه ذهن ها را شکل می دهد. همانطور که دیوید چالمرز فیلسوف پرسید: 'چگونه آب مغز به شراب آگاهی تبدیل می شود؟' او به این معما لقب «مشکل سخت» آگاهی داد.
محققان اخیراً در طی یک کارگاه دو روزه با تمرکز بر ایدهای به نام پان روانشناسی در کالج ماریست در پوکیپسی، نیویورک، گرد هم آمدند تا درباره این مشکل بحث کنند. این مفهوم پیشنهاد می کند که آگاهی یک جنبه اساسی از واقعیت است، مانند جرم یا بار الکتریکی. این ایده به دوران باستان برمی گردد - افلاطون آن را جدی می گرفت - و در طول سال ها حامیان برجسته ای از جمله ویلیام جیمز روانشناس و برتراند راسل فیلسوف و ریاضیدان داشته است. اخیراً به ویژه پس از انتشار کتاب خطای گالیله فیلسوف فیلیپ گاف در سال 2019، که قویاً برای این ایده استدلال می کند، علاقه مجددی مشاهده می شود.
گاف، از دانشگاه دورهام در انگلستان، این رویداد اخیر را همراه با فیلسوف مریسی آندری باکارف سازماندهی کرد و بودجه آن از طریق کمک مالی بنیاد جان تمپلتون تامین شد. در یک سالن سخنرانی کوچک با پنجرههایی از کف تا سقف مشرف به رودخانه هادسون، تقریباً دوجین محقق این احتمال را بررسی کردند که احتمالاً این احتمال وجود دارد که هوشیاری در تمام راه وجود داشته باشد.
بخشی از جذابیت پان روانگرایی این است که به نظر میرسد راهحلی برای سؤال مطرح شده توسط چالمرز ارائه میکند: دیگر لازم نیست نگران این باشیم که ماده بیجان چگونه ذهنها را شکل میدهد، زیرا ذهنیت در تمام مدت وجود داشت و در تار و پود جهان ساکن بود. خود چالمرز نوعی از پان روان گرایی را پذیرفته است و حتی گفته است که ذرات فردی ممکن است به نحوی آگاه باشند. او در یک سخنرانی TED گفت که یک فوتون «ممکن است عنصری از احساس خام و ذهنی، پیشآهنگی بدوی برای آگاهی داشته باشد». همچنین با این ایده، کریستوف کخ، عصب شناس، در کتاب خود آگاهی در سال 2012 اشاره کرد که اگر فردی آگاهی را به عنوان پدیده ای واقعی که به هیچ ماده خاصی وابسته نیست بپذیرد - همانطور که فیلسوفان می گویند 'مستقل از بستر است' - پس ' این یک گام ساده است تا به این نتیجه برسیم که کل کیهان مملو از احساس است.
با این حال، پان روان گرایی در تضاد با دیدگاه اکثریت در علوم فیزیکی و فلسفه است که آگاهی را به عنوان یک پدیده نوظهور در نظر می گیرد، چیزی که در سیستم های پیچیده خاصی مانند مغز انسان به وجود می آید. در این دیدگاه، تک تک نورونها هوشیار نیستند، اما به لطف ویژگیهای جمعی حدود 86 میلیارد نورون و تعاملات آنها - که مسلماً هنوز به درستی درک نشدهاند - مغزها (شاید همراه با اجسام) آگاه هستند. بررسیها نشان میدهد که کمی بیش از نیمی از فیلسوفان دانشگاهی این دیدگاه را دارند که به «فیزیکالیسم» یا «ظهورگرایی» معروف است، در حالی که حدود یک سوم فیزیکالیسم را رد میکنند و به سمت جایگزینی متمایل میشوند که پان روانگرایی یکی از چندین احتمال آن است.
در کارگاه، گاف این موضوع را مطرح کرد که فیزیک چیزی ضروری را در مورد زندگی ذهنی درونی ما از دست داده است. او گفت: «بیشتر فیزیکدانان در تدوین نظریههای خود به آزمایشها فکر میکنند. 'من فکر می کنم آنها باید فکر کنند، 'آیا نظریه من با آگاهی سازگار است؟' - زیرا ما می دانیم که این واقعی است.
به نظر می رسد که بسیاری از فیلسوفان در این جلسه با نگرانی گاف در مورد اینکه فیزیکالیسم وقتی صحبت از آگاهی به میان می آید، شریک هستند. هدا هاسل مورچ، فیلسوف دانشگاه علوم کاربردی اینلند نروژ میگوید: «اگر آخرین جزئیات را در مورد فرآیندهای مغز من بدانید، هنوز نمیدانید من بودن چگونه است. 'یک شکاف توضیحی واضح بین جسمی و ذهنی وجود دارد.' به عنوان مثال، دشواری تلاش برای توصیف رنگ برای کسی که فقط جهان را سیاه و سفید دیده است را در نظر بگیرید. یانسل گارسیا، فیلسوف دانشگاه نبراسکا اوماها، معتقد است که حقایق فیزیکی به تنهایی برای چنین کاری کافی نیستند. هیچ چیز فیزیکی وجود ندارد که بتوانید [کسی که فقط در سایه های خاکستری می بیند] ارائه دهید تا بفهمید تجربه رنگ چگونه است. [آنها] باید خودشان آن را تجربه کنند،» او می گوید. علم فیزیک اصولاً قادر به بیان داستان کامل نیست.» از گزینههای مختلفی که ارائه شده است، او میگوید که «همانروانشناسی بهترین گزینه ماست».
اما پان روان گرایی بسیاری از منتقدان را نیز به خود جذب می کند. برخی اشاره میکنند که توضیح نمیدهد که چگونه تکههای کوچک آگاهی با هم ترکیب میشوند تا موجودیتهای آگاهانهتری را تشکیل دهند. مخالفان می گویند که این معما، که به عنوان «مشکل ترکیبی» شناخته می شود، نسخه خود پان روان گرایی از مسئله سخت است. گاف اذعان میکند که مشکل ترکیبی «چالش جدی برای موقعیت پان روانشناس است». 'و این جایی است که بیشتر انرژی های ما در حال رفتن است.'
دیگران قدرت تبیین پان روان گرایی را زیر سوال می برند. آنیل ست، عصب شناس، در کتاب خود در سال 2021 به نام «تو بودن» نوشت که مشکلات اصلی پان روان گرایی این است که «در واقع چیزی را توضیح نمی دهد و به فرضیه های قابل آزمایش منتهی نمی شود. این یک راه آسان برای خروج از معمای آشکار ناشی از مشکل سخت است.»
در حالی که بیشتر کسانی که به این کارگاه دعوت شده بودند فیلسوف بودند، فیزیکدانان شان کارول و لی اسمولین و دونالد هافمن روانشناس شناختی نیز صحبت هایی داشتند. کارول، یک فیزیکالیست تندرو، به عنوان یک رهبر غیررسمی اپوزیسیون در حین باز شدن کارگاه خدمت می کرد. (او گهگاه با کنایه می گفت: «من توسط پان روانشناسان احاطه شده ام!») در طول یک مناظره عمومی که بین گاف و کارول حضور داشت، تفاوت بین جهان بینی آنها به سرعت آشکار شد. گاف گفت که فیزیکالیسم «دقیقاً به جایی نرسیده است» و پیشنهاد کرد که خود ایده تلاش برای توضیح آگاهی با عبارات فیزیکی نامنسجم است. کارول استدلال کرد که فیزیکالیسم در واقع به خوبی عمل می کند و اگرچه آگاهی یکی از بسیاری از پدیده هایی است که نمی توان از رویدادهای موجود در سطح میکروسکوپی استنباط کرد، با این حال یک ویژگی واقعی و نوظهور دنیای ماکروسکوپی است. او فیزیک گازها را به عنوان مثال موازی ارائه کرد. در سطح خرد، از اتم ها، مولکول ها و نیروها صحبت می شود. در سطح کلان، از فشار، حجم و دما صحبت می شود. اینها دو نوع توضیح هستند، بسته به 'سطح' مورد مطالعه - اما هیچ رمز و راز بزرگی وجود ندارد و از طرف فیزیک یک شکست نیست. دیری نپایید که گاف و کارول عمیقاً به علف های هرز بحث دانش (که به عنوان 'مری در اتاق سیاه و سفید' نیز شناخته می شود) و همچنین بحث 'زامبی' وارد شدند. هر دو به یک سوال کلیدی خلاصه میشوند: آیا چیزی در مورد آگاهی وجود دارد که نمیتوان آن را تنها با حقایق فیزیکی توضیح داد؟ بیشتر پینگ پنگ لفاظی بین گاف و کارول به این معنا بود که گاف به آن سوال پاسخ مثبت داد و کارول پاسخ منفی داد.
اعتراض دیگری که برخی از شرکت کنندگان مطرح کردند این است که پان روان گرایی به چیزی که فیلسوفان مشکل «ذهن های دیگر» می نامند، نمی پردازد. (شما مستقیماً به ذهن خود دسترسی دارید - اما چگونه می توانید در مورد ذهن شخص دیگری چیزی استنباط کنید؟) 'حتی اگر پان روانشناسی درست باشد، باز هم چیزهای زیادی وجود خواهد داشت - یعنی چیزهایی که به تجربیات دیگران مربوط می شود. ربکا چان، فیلسوف دانشگاه ایالتی سن خوزه، میگوید: ما هنوز نمیدانیم. او نگران است که فراخوانی لایه ای از ذهنیت کمی شبیه به استناد خدا باشد. او با اشاره به این مفهوم که خدا برای پر کردن شکافهای دانش علمی لازم است، میگوید: «من گاهی تعجب میکنم که آیا موضع پان روانشناس شبیه استدلالهای «خدای شکافها» است.
ایده های دیگر در اطراف مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ایده کیهانروانشناسی مطرح شد - تقریباً، این تصور که خود جهان آگاه است. و پل دریپر، فیلسوف دانشگاه پردو که از طریق زوم شرکت کرد، در مورد یک ایده کاملا متفاوت به نام 'نظریه اتر روانشناختی' صحبت کرد - اساساً مغزها آگاهی را تولید نمی کنند بلکه از آگاهی استفاده می کنند. در این دیدگاه، آگاهی از قبل از وجود مغزها وجود داشت، مانند یک اتر فراگیر. اگر این ایده درست باشد، او می نویسد: «پس (به احتمال زیاد) خدا وجود دارد».
هافمن، دانشمند علوم شناختی در دانشگاه کالیفرنیا، ایروین، که همچنین از طریق زوم در این کارگاه سخنرانی کرد، از رد ایده فضا-زمان و جستجوی چیزی عمیق تر حمایت می کند. (او به این ایده رواج فزاینده در فیزیک اخیراً اشاره کرد که مکان و زمان ممکن است بنیادی نباشند، بلکه ممکن است خود پدیدههای نوظهور باشند.) هافمن پیشنهاد میکند موجودیت عمیقتر مربوط به آگاهی، ممکن است شامل «موضوعات و تجربیاتی» باشد که به گفته او « موجوداتی فراتر از فضازمان، نه در فضازمان.' او این ایده را در مقالهای در سال 2023 با عنوان «تلفیقی از آگاهی» مطرح کرد.
اسمولین، یک فیزیکدان در موسسه Perimeter برای فیزیک نظری در انتاریو، که از طریق Zoom نیز شرکت کرد، به طور مشابه بر روی نظریه هایی کار می کند که به نظر می رسد نقش محوری تری را برای عوامل آگاه ارائه می دهند. در مقالهای در سال 2020، او پیشنهاد کرد که جهان «از مجموعهای از دیدگاههای جزئی از خود تشکیل شده است» و «ادراکات آگاهانه جنبههایی از برخی دیدگاهها هستند» - دیدگاهی که به گفته او میتوان آن را «شکل محدود شده پان روانگرایی» در نظر گرفت. '
کارول، پس از سخنرانی که شامل هافمن و اسمولین بود، خاطرنشان کرد که دیدگاههای خود او با سخنرانان در چند دقیقه اول متفاوت است. (در طول ناهار، او خاطرنشان کرد که شرکت در کارگاه گاهی اوقات برای طرفداران یک برنامه تلویزیونی به نظر می رسد که در یک زیرمجموعه قرار می گیرد که شما به آن علاقه ندارید.) او اعتراف کرد که بحث های بی پایان در مورد ماهیت 'واقعیت' گاهی اوقات او را ناامید می کند. 'مردم از من می پرسند، 'واقعیت فیزیکی چیست؟' این واقعیت فیزیکی است! چیزی که «هست» نیست. چه میخواهید بگویم، از ماکارونی یا چیزی دیگر؟» (اما حتی کارول نیز اعتراف می کند که در واقعیت چیزهای بیشتری از آنچه به چشم می آید وجود دارد. او حامی قوی تفسیر «جهان های متعدد» از مکانیک کوانتومی است، که معتقد است جهان ما فقط یک وجه از چندجهان کوانتومی وسیع است.)
اگر همه اینها به نظر میرسد که احتمالاً نمیتواند ارزش عملی داشته باشد، گاف این احتمال را مطرح کرد که نحوه تصور ما از ذهنها میتواند پیامدهای اخلاقی داشته باشد. این سوال را در نظر بگیرید که آیا ماهی ها احساس درد می کنند؟ علم سنتی فقط می تواند رفتار ظاهری ماهی را مطالعه کند، نه وضعیت ذهنی آن را. از نظر گاف، تمرکز بر رفتار ماهی نه تنها اشتباه است، بلکه 'وحشتناک' است، زیرا آنچه را که واقعاً مهمتر است، یعنی آنچه ماهی واقعاً احساس میکند، نادیده میگیرد. ما از پرسیدن اینکه آیا ماهی ها هوشیار هستند دست برداریم و فقط به رفتار آنها نگاه کنیم؟ چه کسی در مورد این رفتار حرف می زند؟ می خواهم بدانم آیا زندگی درونی دارد یا نه. این تنها چیزی است که اهمیت دارد!» با این حال، برای فیزیکالیستهایی مانند کارول، احساسات و رفتار ارتباط نزدیکی با هم دارند - به این معنی که میتوانیم با قرار ندادن حیوان در موقعیتی که به نظر میرسد بر اساس رفتارش رنج میکشد، از رنج کشیدن حیوان جلوگیری کنیم. کارول میگوید: «اگر هیچ ارتباطی بین آنها [رفتار و احساسات] وجود نداشت، ما واقعاً دچار مشکل میشدیم، اما این دنیای ما نیست.»
ست، متخصص علوم اعصاب، در کارگاه نبود - اما از او پرسیدم که در بحث بر سر فیزیکالیسم و جایگزین های مختلف آن در کجا ایستاده است. او میگوید فیزیکالیسم هنوز هم نسبت به رقبای خود «چاپ تجربی» بیشتری را ارائه میکند – و از آنچه بهعنوان دستکشی بیش از حد در مورد شکستهای ادعاییاش، از جمله سختی فرضی مشکل سخت میداند، ابراز تاسف میکند. او میگوید: «نقد فیزیکالیسم بر این اساس که «شکست» داشته است، توصیف اشتباه عمدی است. 'این به خوبی انجام می شود، همانطور که پیشرفت در علم آگاهی به آسانی نشان می دهد.' در مقالهای که اخیراً در مجله مطالعات آگاهی منتشر شده است، ست میافزاید: «اظهار اینکه آگاهی بنیادی است و در همه جا حاضر است، هیچ چیزی برای روشن کردن راه تجربه آبیبودن به این شکل است که هست، و نه راه دیگری. همچنین هیچ توضیحی در مورد عملکردهای احتمالی هوشیاری و همچنین علت از دست دادن هوشیاری در حالت هایی مانند خواب بدون رویا، بیهوشی عمومی و کما نمی دهد.
حتی کسانی که به پان روان گرایی متمایل هستند، گاهی اوقات به نظر می رسد در فرو رفتن در اعماق آن مردد هستند. همانطور که گارسیا میگوید، علیرغم جذابیت جهان آغشته به آگاهی، «دوست دارم از آن صحبت کنم».
نظر شما