جنگ تحمیلی اقتصادی
مسئله جنگ تحمیلی اقتصادی از همان سالهای پس از انقلاب (یک سال بعد) شروع شد و تاکنون نیز بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ادامه دارد و در هر برهه از تاریخ بهفکر تضعیف بنیههای اقتصاد ایران بوده است تا بتواند از این طریق و به صورت تئوریکی و نرم به جنگ تحمیلی خود علیه ایران استمرار دهد.
دشمنان نظام پس از انقلاب اسلامی اول به صورت جنگ تحمیلی اقتصادی و سپس به صورت جنگ تحمیلی فیزیکی وارد میدان نبرد شدند. اما پس از شکست در میدان نبرد فیزیکی، تمام تلاش خویش را برای ادامه جنگ در میدان اقتصادی صرف کردهاند.
البته آنان شکست ایران را در سالهایی که ایران میبایست در دو جبهه جنگ تحمیلی اقتصادی و فیزیکی مقاومت میکرد، حتمی میدانستند، ولی تقدیر و سنتهای الهی برآن است که همیشه حق پیروز خواهد بود. لذا آنان بعد از این شکست این آرزو را همچنان در حباب سرابی دستنیافتنی ادامه دادند.
با این نگاه اگر به بازکاوی دوران جنگ بپردازیم، به وضوح وجود این دو جنگ را در کنار هم مشاهده می کنیم که اوج آن در سالهای 63 تا پایان جنگ تحمیلی و شروع دوره سازندگی بود.
در این دوره عراق امکانات تکنولوژیکی وسیعی را در اختیار گرفت و توانست با استفاده از این امکانات استراتژیک به عمق ایران دست پیدا کند. اسکله های ایران، خارک و پالایشگاههای داخلی و زیربناهای اقتصادی که چهار، پنج سال اول جنگ در امان بود، تخریب شد.
اشتغال دولتمردان به مسائل جنگ باعث رکود سایر بخشهای اقتصادی شد. ساخت وساز و انجام اجرای هزینههای عمرانی و سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال و... در سایه قرارگرفت و برنامهای مدون برای پیشرفت اقتصادی کشور وجود نداشت.
این مطلب سه دلیل عمده داشت؛ یکی اینکه کشور درگیر جنگ بود و دوم اینکه کشور از وضعیت نسبتا خوب دوران قبل از انقلاب برخوردار بود و سوم آنکه انفجار جمعیتی دهه های 70، هنوز آغاز نشده بود. این سه دلیل عمده، باعث عدم تدوین برنامه جامع توسعه اقتصادی شدند. در سال های جنگ اگر طرح های ضروری به صورت برنامههای یک ساله در قالب بودجه عمومی دولت ضروری بود، دولت مدنظر قرار میداد.
دولت برای اینکه اولویت بندیاش هرچه دقیقتر عملیاتی و اجرایی شود، بودجه جاریاش به شدت تحت کنترل و نظارت بود. در مقاطعی هم بودجهها سه ماهه بود. دولت بودجه ارزی ایجاد کرده بود و در مورد مصرف منابع ارزی هم حساس بود که مصرف منابع محدود ارزیاش هم با توجه به این اولویتها باشد و خدشهای به این اولویتها وارد نشود.
تقریباً تمام دستگاههای کشور در خدمت جنگ بود؛ یعنی تمام امکانات وزارتخانههای صنعتی و غیرصنعتی کشور در خدمت جنگ بود. مثلاً امکانات و ماشین آلات سنگین وزارت صنایع، راه و کشاورزی در اختیار سپاه قرار میگرفت. بودجه دولت هم به تبع این امر، اولویتهایی داشت. یکی از این اولویتها هزینههای جاری دولت و هزینه های دفاع بود. آن سالها بودجه دو ردیف داشت؛ یکی بودجه جاری دستگاههای مرتبط با جنگ و دیگری ردیف مجزایی تحت عنوان هزینههای دفاعی. بنابراین اولویت های اجرایی بودجه هم در زمینه عملیات هزینه ای بودجه، اول در خدمت هزینههای جاری و تامین نیازهای جنگی و پشتیبانی جنگ بود و دوم، تامین نیازهای اساسی جامعه قرار داشت و گندم و علوفه و بازپرداخت دیون خارجی. هرچه که بود، بعد از این اولویتها قرار میگرفت؛ اگر امکانات بودجه اجازه می داد.
به دلیل عدم امنیت بنادر برای تردد نفتکشها، صادرات نفت نیز دچار مشکل شدند. شرکتهای بیمه خصوصی و بینالمللی نفتکشها را بیمه نمی کردند؛ لذا دولت مجبور به تعهد بیمه آنان شد که هزینه های گزافی را درپی داشت و نفت با هزینههای سنگین صادر می شد. به هر حال، بعداز پذیرش قطعنامه 598، بر اساس ارزیابی دقیقی که از میزان خسارت ها به عمل آمد، روشن شد این هزینهها بسیار سنگین تر از آن چیزی بوده که قبلاً برآورد می شده است. منشاء بدهیهای دولت به سیستم بانکی نیز محصول دوران جنگ است که متاثر از نواسانات مالی و ناهنجاریهای زمان جنگ است.
در طول 8 ـ 7 سال جنگ، نه تنها سرمایههای اقتصادی بلکه فرصت رشد اقتصادی را از دست دادیم. در طول دهه جنگ، عمدتاً همه ساله شاهد رشد منفی بودیم و فرصت ظرفیت سازی جدید را از دست میدادیم.
البته در نیمه اول سالهای جنگ، به لحاظ اینکه خسارتها و جغرافی جنگ محدود بود، این بحث ها مطرح شد که کشور میتواند برنامه پنج ساله داشته باشد. لذا در سال های 61 ـ 60 چند بار دورخیز شد برای تدوین برنامه پنج ساله، ولی زود مشخص شد که نه تنها امکان تدوین این برنامه نیست؛ بلکه اجرا و عملیاتی کردن آن هم شدنی نیست. بنابراین دست برداشتند. در سه ـ چهار سال آخر جنگ که خسارت ها شتاب گرفت، فکرش هم منتفی شد.
همه آنچه بیان شد تنها یک روی سکه اقتصادی این جنگ تحمیلی بوده است. روی سکه دیگر دستاوردها و برکات ارزشمندی است که این جنگ برای انقلاب ما داشته است. گرچه به ظاهر ما حتی فرصت رشد و توسعه اقتصادی را در دوران جنگ نداشتیم و با رشد منفی روبه رو بودیم که نتایج آن حتی سالهای بعد از جنگ را نیز در بر می گرفت. اما اگر در بلندمدت و با دید جامع و سیستمی به این دوران نگاه کنیم، قطعاً دوران ارزشمندی برای نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۷/۵
نویسنده : سید رضا علوی
نظر شما