راز بقا در برابر موج چهارم فناوری
پیشرفت روزافزون و متصورناشدنی علم و تکنولوژی امری انکارناپذیر است. بحث «مابعد انسان» نمودی از افق های پیش روی مسیر علم و فناوری است و از پیدایش موجودی به مراتب نیرومندتر از آدمی خبر می دهد. فناوری های ارتباطی که هرلحظه، دنیای کنونی آدمی را با گذشته نزدیکش متفاوت می سازد، یکی دیگر از نشانه های این تغییر و تحولات است که پیامدهای فرهنگی اش بر احدی پوشیده نیست. حال با توجه به این پیامدها، آیا می شود امروزه در مقابل فناوری های جدید ایستاد و خود را از به کارگیری آنها برحذر داشت با برای عقب نماندن از قافله بشری و امکان زیست در جهان کنونی و آینده راه عاقلانه آن است که در برابر این تکنولوژی ها و پیامدهای فرهنگی شان سر خم کرد؟ آیا راه سومی در این میانه متصور است؟ اینها پرسش هایی است که دکتر علی پایا در گفتگوی پیش رو بدانها پاسخ داده است.
• موج چهارم توسعه همان طور که جناب عالی درصدد پیگیری نتایج فرهنگی و اجتماعی آن هستید، ممکن است به طور کلی شیوه زندگی آدمیان را دگرگون کند. خواهشمندم پس از معرفی این موج، به برخی از نتایج بنیادین فرهنگی و اجتماعی حوزه های پیشرفت فناورانه آن ــ شامل نانو و کاگنو و اینفو و بایو و حوزه های همگرا ــ اشاره کنید.
پایا: پاسخ تفصیلی به پرسشی را که مطرح ساخته اید می باید در کتاب «چهارمین موج توسعه علمی فناورانه و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن در ایران» که تألیف مشترک نگارنده و آقای دکتر رضا کلانتری نژاد است و ویراست نخست آن در سال 1390 به وسیله مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور انتشار یافت پیگیری کنید. در اینجا به اختصار هر چه تمام تر باید توضیح دهم که غرض از موج چهارم توسعه علمی و فناوری که به دنبال سه موج نخست توسعه معرفتی ـ تکنولوژیک، یعنی گذار از دوره غارنشینی و شکارچی ـ گردآورنده [غذا](hunter gatherer) به عصر کشاورزی در حدود ده هزار سال پیش، گام گذاردن به مرحله انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم، و بالاخره ورود به مرحله انقلاب فراصنعتی در قرن بیستم، در حال پدید آمدن است، ظهور ظرفیت های ادراکی ـ کاربردی شگفت انگیزی است که در تاریخ حیات نظری و عملی آدمی بی سابقه است.
این ظرفیت های ادراکی ـ کاربردی تازه به مدد پیشرفت های حیرت انگیز فناورانه و انباشت حجم قابل ملاحظه ای از دانش در خصوص واقعیت، فرصت ظهور و بروز پیدا کرده است. تأکید بر این نکته ضروری است که تا میانه قرن نوزدهم تکنولوژی و علم به نحو کم و بیش مستقل از یکدیگر بسط یافته بودند. اما در دو قرن اخیر بر شتاب هم افزایی این دو برساخته بشری به نحو چشمگیری افزوده شده است تا آنجا که اکنون جداسازی دو قلمرو علم و تکنولوژی، علیرغم ممتاز بودن این دو حوزه از یکدیگر، به نحو عملی تقریبا ناممکن شده است (هرچند که به ضرورت فهم نظری می باید در مجزا تلقی کردن آن دو اهتمام ورزید). مهم ترین نمایندگان موج چهارم توسعه علمی و فناورانه، چهار دانش ـ تکنولوژی است که با عنوان اختصاری دانش ـ فناوری های شزان از آنها یاد می شود. واژه شزان مخفف علوم ـ فناوری شناختی، علوم ـ فناوری زیستی، علوم ـ فناوری اطلاعاتی و علوم ـ فناوری نانو است. موج چهارم توسعه علمی ـ فناورانه محصول برهم افزایی و ارتباط فزاینده میان این چهار قلمروست که هر یک حیطه ای از حیطه های تازه شناخت واقعیت و نیز توانایی دخل و تصرف در آن را مُمَثل می سازند.
از رهگذر بسط و رشد برهم افزایانه این چهار قلمرو تحولات قابل ملاحظه ای در زیست جهان آدمیان به وقوع خواهد پیوست که نظایر آن هیچ گاه در تاریخ زندگی آدمی بر روی این سیاره مشاهده نشده است. این نکته را نباید ناگفته گذارد که هیچ یک از محققانی که خواه به نحو مرتبه اولی در یکی از این قلمروهای تخصصی به تحقیق و پژوهش اشتغال دارند و خواه به نحو مرتبه دومی در خصوص نتایج پژوهش ها در تراز مرتبه اول مطالعه و بررسی می کنند، قادر نیستند همه یا حتی اغلب تحولاتی را که از رهگذر فراگیر شدن موج چهارم توسعه علمی ـ فناورانه در زندگی آدمیان رخ خواهد داد پیش بینی کنند. دلیل این امر روشن است: از آنجا که واقعیت واجد ظرفیت های نامتناهی است، برای کنشگرانی نظیر ما که ظرفیت های ادراکی مان محدود است، امکان احاطه بر کل واقعیت موجود نیست. ما در بهترین حالت می توانیم درباره برخی از تحولاتی که از رهگذر دستکاری ها و دخل و تصرف های ما در بخش کوچکی از واقعیت پدید خواهد، آن هم به نحو گمانه زنانه و نه به ضرس قاطع، نکاتی را پیشنهاد کنیم. اما به اعتبار نامتناهی بودن واقعیت همواره بخش اعظم آن از محدوده محاسبات و گمانه زنی ما به دور خواهد ماند. تأثیر این بخش ناشناخته بر جنبه هایی که ما در تعامل با آنها هستیم، همواره و به نحو «لا یَتَخَلّف» موجب بروز پدیدارهایی خواهد شد که ما در محاسبات و گمانه زنی های خود آنها را منظور نداشته بودیم. از این ویژگی واقعیت غافلگیر کردن کنشگران معمولا با عنوان «قانون نتایج ناخواسته» یاد می شود.
با توجه به این محدودیت معرفتی، و نیز با در نظر گرفتن محدودیت صفحاتی که برای درج این گفت و گو اختصاص خواهد یافت، مایلم در این فرصت تنها به یکی از نتایج بسیار تأثیرگذار رشد دانش ـ فناوری های شزان و بسط موج چهارم توسعه علمی ـ فناورانه اشاره کنم. موارد بیشتر را می توان در کتابی که ذکر آن گذشت مطالعه کرد. نتیجه مورد نظر ظهور موجود تازه ای است که در بحث های تخصصی درباره آثار و تبعات موج چهارم توسعه علمی، تکنولوژیک از آن با اصطلاح «مابعد ـ انسان»(post-human) یاد می شود. قابلیت های کنونی که دانش ـ فناوری شزان در اختیار بشر قرار داده اند هم اکنون این امکان را به وجود آورده است که بتوان با دستکاری در اطلاعات مندرج در اسپرم و تخمک و با بهره گیری از رَحِم طبیعی یا مصنوعی موجودی خلق کرد که هرچند ظاهر احیانا به انسان کنونی مانند است، اما از حیث توانایی های زیستی و ادراکی به هیچ روی قابل قیاس با او نیست. این «مابعد ـ انسان» در قیاس با انسان متعارف، از عمری به مراتب طولانی تر، بدنی به مراتب نیرومندتر و در عین حال مقاوم تر در برابر آسیب های زیست محیطی، هوش و توانایی ادراکی به مراتب فزون تر، توانایی های کارکردی به مراتب فراتر (نظیر قابلیت های رؤیت اجسام بسیار ریز یا مشاهده اجرام بسیار دوردست، شنیدن اصوات بسیار خفیف، احساس کردن رایحه های نامحسوس و نظایر آنها) برخوردار خواهد بود. نمونه های بالفعل این در مقیاس هایی بسیار کوچک و محدود پیشاپیش تحقق یافته اند. به عنوان نمونه لارنس آرمسترانگ دوچرخه سوار امریکایی که علیرغم ابتلا به سرطان موفق شد هفت بار پیاپی قهرمان مسابقات دوچرخه سواری شود، با بهره گیری از امکاناتی که دانش ـ فناوری های شزان فراهم آورده اند، آن هم در مقیاسی بسیار محدود، توانست از همگنان پیشی بگیرد. می توان با قرار دادن یک تراشه کامپیوتری در بدن آدمی ظرفیت پردازش اطلاعات «مابعد ـ انسان» را میلیون ها برابر از توانایی انسان متعارف بالاتر برد. چند سالی است که شرکت گوگل عینکی را به بازار عرضه کرده است که شخص با استفاده از آن می تواند مستمرا به شبکه اینترنت متصل باشد. امکانات این عینک را به راحتی می توان بر روی تراشه ای که در بدن «مابعد ـ انسان» جای داده می شود درج کرد. از سوی دیگر افشاگری های ادوارد اسنودن، کارشناس تحلیل های کامپیوتری، درباره ابعاد جمع آوری اطلاعات به وسیله سازمان سیا، این نکته را روشن ساخت که چه حجم عظیمی از اطلاعات در حافظه های رایانه های سازمان سیا نگاه داری می شود. می توان «مابعد ـ انسانی» را که تراشه ای برای ارتباط با شبکه اینترنت و پردازش اطلاعات آن در بدنش جای داده شده است به نحو الکترونیک با منابع ذخیره اطلاعات مرتبط ساخت. در این حال این موجود در هر جا که باشد می تواند اطلاعات مورد نیاز را با سرعتی حیرت انگیز تحصیل و پردازش کند. فهرست این قبیل توانایی ها را می توان در زمینه های مختلف بسط داد. «مابعد ـ انسان» به راحتی می تواند در همه عرصه ها از انسان متعارف پیشی بگیرد.
روشن است که این تحول، که اکنون در خصوص امکان تحقق آن تردیدی وجود ندارد و تردیدی اگر بر جای باشد در مورد زمان تحقق آن است، تبعات بسیار گسترده ای در همه قلمروهای زیست انسانی به همراه خواهد آورد. در این خصوص اشاره به یک مورد تاریخی خالی از فایده نخواهد بود. البته با این تاکید که غرض از ذکر این نمونه تکیه به نوعی استدلال استقرایی دایر بر تکرار آتی آنچه پیش تر در گذشته رخ داده است نیست، بلکه تاکید بر درس گیری از تحولی است که صورت تحقق به خود گرفته بوده است و سناریوهایی مشابه آن (هرچند نه عینا همانند آن) امکان تحقق در آینده خواهند داشت. قریب چهل هزار سال پیش در اروپا انسان های نئاندرتال در کنار اجداد نسل کنونی آدمی (که با عنوان هومو ساپین = انسان هوشمند از آنان یاد می شود زندگی می کردند). انسان های هوشمند به اعتبار بهره مند بودن از توانایی ادراکی و هوشی بالاتر و قابلیت فزون تر در ابزارسازی، نسل نئاندرتال ها را برانداختند. «مابعد ـ انسان» به توضیحی که گذشت، از هر حیث از انسان متعارف برتر خواهد بود. ظهور و رشد این «گونه» جدید، نسل متعارف آدمی را با چالش هایی جدی و فراگیر مواجه خواهد ساخت.
• با توجه به قرار گرفتن کشورمان در موج پیشرفت فناوری و از سوی دیگر با توجه به فرصت ها و آسیب هایی که این فناوری ها در پی دارند (آسیب هایی چون مرززدایی از حریم خصوصی/ عمومی، ازخودبیگانگی، آسیب های زیست محیطی امنیتی و فرهنگ مصرفی و... و فرصت هایی که عموما به گسترش قدرت و تسلط انسان منجر می شوند) آیا پیش روی به سمت سرمایه گذاری روی این فناوری ها امری معقول است؟
پایا: این پرسش از اهمیت بسیار زیاد برخوردار است و برای ارائه پاسخی کم و بیش در خور پذیرش در قبال آن، می باید جهات مختلفی را مورد توجه قرار داد. اصل تغییر مستمر همه اجزای واقعیت، گمانه ای است که تا به حال بیّنه ای در ردّ آن یافت نشده است و به این اعتبار می توان آن را (لااقل تا زمانی که خلاف آن تحقق یابد) در زمره معرفت های تقویت شده(corroborated) تلقی کرد و فعالیت های عملی خود را در پرتو آن سامان داد. شرط بقای هر ارگانیزم زنده، خواه یک آمیب، خواه یک انسان، و خواه (با تکیه به نوعی استدلال تمثیلی) یک ملت و یا یک تمدن، در محیطی که تغییر مستمر یکی از اصول لایتغیر آن است، «انطباق پذیری» (adaptability) است. انطباق پذیری در گرو شناخت صحیح شرایط محیطی و بهره گیری از ظرفیت های مثبت و پرهیز از ظرفیت های منفی موجود در محیط است. در عین حال توانایی هر ارگانیزمی برای انطباق پذیری نامتناهی نیست. چنان که پیش تر اشاره شد، به اعتبار آن که واقعیت (خواه واقعیت طبیعی، خواه واقعیت برساخته آدمی) واجد شمار نامتناهی جنبه ها و قابلیت های ناشناخته است، هر ارگانیزمی (اگر بهترین کوشش خود را به خرج دهد و اگر بخت یارش باشد) در مقیاسی محدود می تواند به انطباق پذیری و بقا امیدوار باشد. این محدودیت البته نسبی است؛ یعنی ارگانیزم ها در قیاس با یکدیگر می توانند از قابلیت بقای بیشتر یا کمتر برخوردار شوند.
موج چهارم توسعه دانش ـ فناورانه که هم اکنون ما را در بر گرفته است، امری نیست که با طراحی و برنامه ریزی یک مرکز خاص در حال شکل گیری باشد. این تحول، نظیر بسیاری دیگر از تحولاتی که در عرصه واقعیت های بر ساخته اجتماعی رخ می دهند، محصول کنش میلیاردها انسان و هزاران نهاد و ساختار در بستری از شمار نامتناهی عنصر و اجزا و مؤلفه های طبیعی است. هیچ کنشگری، هر اندازه نیرومند و صاحب اقتدار، به تنهایی از توانایی کنترل و اداره این تحول برخوردار نیست. همه جهات منفی رشد موج چهارم که در سؤال خود بدانها اشاره کرده اید و بسیاری دیگر از تبعات که احیانا هنوز ناشناخته مانده اند، می توانند نه تنها بر رفتار کنشگران که بالاتر از آن، بر بقای آنان، تاثیر مخرب بر جای گذارند. در مواجهه با یک چنین موج سهمگین و فراگیر بهترین استراتژی، ازدیاد ظرفیت های درونی ارگانیزم و نیز همکاری معنادار با دیگر ارگانیزم هاست. ازدیاد ظرفیت های درونی ارگانیزم بدین معناست که ارگانیزم می باید آن دسته از قابلیت های بالقوه خود را که موجب می شود شانس بقایش در تعامل با تحولات تازه افزایش یابد، بالفعل سازد. از جمله این جنبه های بالقوه علم و اطلاع (به نحو نسبی دقیق تر) از شرایط متحول شونده است. جنبه دیگر قابلیت دستکاری و مداخله در روند این تحولات است که به اعتبار ماهیت موج چهارم، با جنبه نخست یعنی علم و اطلاع به نحو نسبی دقیق از این تحولات، ارتباط تنگاتنگ دارد. سومین بخش استراتژی عقلانی برای بقا، همکاری سازنده با دیگر ارگانیزم هاست.
آنچه در بالا در قالب مضامینی کم و بیش انتزاعی توضیح داده شد، در خصوص مسئله دانش ـ فناوری های شزان این گونه قابل ترجمه است: برای بقا در شرایط تازه، از یک سو می باید آموزش های مناسب در خصوص تحولات پیش رو و جنبه های متنوع آن به گونه ای مستمر به شهروندان ارائه شود. کتابی که در بالا از آن یاد شد، دقیقا گامی در همین مسیر بوده است. از سوی دیگر، می باید با توجه به امکانات موجود در کشور و ارزیابی صحیح مزیت های نسبی خود، در بخش هایی از موج چهارم توسعه که شانس موفقیتمان در آنها زیادتر است (باز هم به نحو نسبی) سرمایه گذاری شود. این سرمایه گذاری دو هدف اساسی را دنبال می کند: ازدیاد توانایی های بومی؛ و بالا بردن توان چانه زنی در گفت و گو با دیگر کنشگران در عرصه بین المللی. پیش تر اشاره شد که بخشی از کوشش برای یافتن راه حل مناسب در قبال چالش های موج چهارم، ورود در گفت و گویی معنادار با دیگر کنشگران است.
ازآنجاکه چالش های ناشی از موج چهارم در سطحی جهانی موجودیت کل سیاره را هدف قرار داده است، مشارکتی همگانی برای مواجهه، با آنها ضرورت دارد. اما در این عرصه کنشگرانی که از توانایی های بیشتری برخوردارند، واجد قدرت چانه زنی فزون تری خواهند بود. توانایی های بیشتر صرفا محدود به برخورداری از دانش و قابلیت های تکنیکی در یک یا چند زمینه از آنچه با موج چهارم ارتباط دارد، نیست، بلکه در گرو داشتن بصیرت های کلی تر در خصوص چشم اندازهای پیش رو و نیز جنبه های تجویزی و نرماتیوی که باید برای کاستن از ابعاد خطر و افزودن جنبه های مثبت تحولات، اتخاذ شود نیز هست.
در این عرصه واقع بینی و پرهیز از بلندپروازی های «دُن کیشوت»وار، یکی از شروط اساسی موفقیت است. نکته دیگر اینکه موج چهارم به نحوی فراگیر بر همه جنبه های زندگی اثر می گذارد؛ از این رو برای تعامل با آن می باید به گونه ای تمام عیار و همه جانبه (holistic) آمادگی پیدا کرد. به عبارت دیگر در این عرصه چنین نیست که گروهی نخبه بتوانند با مشکلات دست و پنجه نرم کند و بقیه جامعه از محصول تلاش های آنان بهره مند شوند و نیازی به درگیر شدن مستقیم با امور نداشته باشند. در مواجهه با موج چهارم تک تک شهروندان می باید از آمادگی نسبی، هم از حیث توانایی های معرفتی و هم از منظر کفایت های کارکردی و فناورانه، به نحو هماهنگ و متلائم برخوردار باشند. این مهم تنها در حضور یک نظم سیاسی مردم سالارانه امکان تحقق پیدا می کند. در چنین نظمی، شهروندی که به گونه ای مناسب از آگاهی های لازم برخوردار شده است، می تواند هم در مقیاس شخصی و هم در مقیاس اجتماعی به نحوی آگاهانه و حساب شده گام بردارد. مطلب اخیر با جنبه ای دیگر نیز ارتباط تام دارد و آن ضرورت در اختیار داشتن دانش ـ فناوری های میانی و واسط است. به عبارت دیگر نمی توان انتظار داشت جامعه از حیث توانایی برای تعامل با محصولات و تبعات دانش ـ فناوری های موج چهارم مهیا شود، بی آنکه پیش تر ظرفیت هایی مربوط به دانش ـ فناوری هایی که جنبه مقدمی نسبت به آنها را دارند احراز کرده باشد. در غیاب این نوع ظرفیت سازی بومی، هر اندازه که نسبت به وارد کردن تازه ترین امکانات دانش ـ فناوری موج چهارم اقدام شود، در زمین بومی ریشه نخواهد گرفت.
• حال با توجه به دو پرسش پیشین می توان این پرسش را فرا افکند که طرح چه آینده فناورانه ای مطلوب ماست و این آینده چه ویژگی هایی دارد. به بیان دیگر در آینده اندیشی مرتبط با فناوری چه آینده ممکنی، مطلوب است؟ مؤلفه های اولا فناورانه و ثانیا فرهنگی و اجتماعی این آینده چیست؟
پایا: فناوری، چنان که در کتابی که ذکر آن گذشت به تفصیل توضیح داده شده است، از یک سو ابزاری برای پاسخگویی به رفع نیازهای غیر معرفتی آدمیان است و از سوی دیگر ابزاری است که به آدمیان در تکاپوهای معرفتی شان، که علم و معرفت بدانها پاسخ می دهند، مدد می رساند. ورود هر نوع تکنولوژی جدید به زیست جهان آدمی، همواره به همراه خود ملاحظات اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تازه ای را مطرح می سازد. جهانی که در آن چهارمین موج توسعه دانش و فناوری تأثیرات اساسی خود را آشکار ساخته است، به اعتبار «توان علّی» بسیار گسترده این موج، از این حیث در معرض تحولات بسیار گسترده تری قرار دارد. آینده مطلوب برای ما آینده ای است که در آن توانایی مواجهه درخور و شایسته با این تحولات گسترده برای شهروندان و نهادها فراهم است.
این توانایی همان گونه که در پاسخ به پرسش پیشین توضیح داده شد، قابلیت «انطباق پذیری» شهروندان و نهادها را به حداکثر مطلوب ارتقا می بخشد. برای دستیابی به چنین آینده ای سرمایه گذاری حساب شده در زمینه کسب توانایی های مربوط به دانش فناوری های موج چهارم به همراه آموزش های صحیح و مناسب و مستمر به شهروندان، در چهارچوب نظمی مردم سالار که در آن مشارکت همگانی و احترام به اخلاق و قانون و ارزش ها و آموزه های والای معنوی مورد تأکید قرار دارد، گریزناپذیر است. حذف یا تغییر هر یک از مؤلفه هایی که در فهرست بالا به آن اشاره شد توان انطباق پذیری جامعه را تقلیل خواهد داد و به همان میزان جامعه را از دستیابی به آینده ای مطلوب تر محروم خواهد ساخت.
• آینده اندیشی فناوری یا برنامه ریزی برای توسعه تکنولوژی مبتنی بر چند پیش فرض است که برخی از آنها دامن گیر هر برنامه ریزی دیگری در حوزه فناوری است؛ مثلا اینکه در مجموع چقدر می توان اراده خود را به فناوری سرایت داد؟ یا اینکه چقدر می توان آسیب های ناخواسته فناوری (این غول در بطری!) را شناخت و از آن جلوگیری کرد؟
پایا: با فرض توانمندی در اعمال اراده نیک در ساختن فناوری آینده این خواست در مقابل منافع سودآور افراد و شرکت های کلان قرار دارد. توضیح اینکه امروزه تجارت های مرتبط با حوزه مسائل جنسی، یا تسلیحات جنگی، مواد مخدر و الکلی و... از بزرگ ترین و سودآورترین حوزه های تجاری به حساب می آیند و این حوزه های سودآور حاضر به تن دادن به موازین اخلاقی نیستند و به هر قیمتی بنا دارند که تجارت خود را به پیش بکشند یا کارخانه جات بزرگ حاضر نیستند سود خود را به خاطر آسیب های زیست محیطی تعطیل کنند و از این روی به تعهدات بین المللی هم پایبند نمی شوند.
با این دو مقدمه این دو پرسش پیش می آید که اولا برای طرح آینده فناورانه آرمانی، خواست های نیک تا چه حد می توانند جلوی خواست های سودآور را بگیرند؟ و ثانیا جامعه ایران تا چه حد می تواند برای خود برنامه ای مستقل در توسعه فناوری داشته باشد که آسیب های فرهنگی اجتماعی مناطق دیگر دهکده جهانی دامنگیر آن نباشد.
در پاسخ به پرسش¬ های پیشین شما، کم و بیش در خصوص پرسش اخیر نیز توضیح داده شده است. یکی از خصیصه های موج چهارم تحولات علمی ـ فناوری آن است که بر خلاف اعصار گذشته، افراد و جوامع به هیچ روی نمی توانند در انزوای از یکدیگر به کار و فعالیت بپردازند. هم اکنون که هنوز موج چهارم فراگیر نشده است، از یک سو اینترنت به عنوان ابزاری که بدون آن نمی توان در جهان مدرن زیست خود را تقریبا به همگان تحمیل کرده است و از سوی دیگر اغلب کسانی که با این ابزار سروکار دارند می دانند که در زمان استفاده از آن گویی در شارع عام و در منظر عمومی سرگرم انجام کارهای خود هستند؛ یعنی ده ها و صدها چشم بر فعالیت های شخص در فضای مجازی نظارت دارد. به این ترتیب در برابر نظمی که دانش ـ فناوری های نو بر فرد و جامعه تحمیل می کنند، از یک سو افراد و جوامع می باید، چنان که اشاره شد، توانایی «انطباق پذیری» خود را افزایش دهند، و از سوی دیگر در مشارکتی همگانی مناسب ترین راه ها را برای استفاده از ظرفیت های تازه مورد تأکید قرار دهند. در این خصوص باز هم می توان به نمونه ها و مواردی اشاره کرد که هم اکنون و حتی پیش از فراگیر شدن تمام عیار موج چهارم به مورد اجرا گذارده شده است. کشورهای اروپایی و نیز امریکا در مقابله با کسانی که با استفاده از اینترنت به سوء استفاده جنسی از زنان و کودکان می پردازند قوانینی را وضع کرده اند که هرچند هنوز تا برقراری شرایط مناسب، راه قابل ملاحظه ای باید بپیماید، در همین حد محدود نیز آثار درخور توجهی را به بار آورده است.
این نکته را نباید فراموش کرد که تکنولوژی، هر اندازه قدرتمند، ابزاری بیش نیست. در نهایت به کارگیرندگان تکنولوژی ها هستند که مسیر بهره گیری از آن را تعیین می کنند. به این اعتبار برای مواجهه با روش های زیانمند بهره گیری از تکنولوژی های موج چهارم، یکی از مؤثرترین شیوه ها، آموزش صحیح شهروندان در سطوح ملی و بین المللی و نیز برپاداشت و به کارگیری نهادهایی است که وظیفه پایش فعالیت های تکنولوژی در مقیاس های گسترده را دنبال می کنند.
ارائه پیشنهادهای مناسب برای وضع قوانین مناسب نیز گام مهم دیگری است که می توان در زمینه کاستن از تبعات نامطلوب تکنولوژی های موج چهارم و افزایش کاربری مثبت آنها مورد توجه قرار داد. در اینجا توضیحی درباره اصطلاح «قوانین مناسب» خالی از فایده نیست. قوانین حقوقی، هرچند از مضامین اخلاقی عاری نیستند، اما با آموزه ها و هنجارهای اخلاقی نیز این همانی ندارند. قوانین حقوقی در واقع ابزارهایی هستند برای پاسخگویی به نیازهایی خاص. «قوانین مناسب» آن دسته از این ابزارها به شمار می آیند که افراد با رغبت و رضایت به بهره گیری از آنها تن در دهند و خود را به رعایت آنها ملزم احساس کنند. یک نمونه در خور توجه در این زمینه قوانین غلاظ و شدادی است که پس از واقعه 11 سپتامبر و فروریزی برجهای دوقلو در نیویورک، از سوی کشورهای غربی برای کنترل شهروندان به مورد اجرا گذارده شد. ازآنجاکه مسئولان به شهروندان خاطرنشان کرده بودند که همه سخت گیری های قوانین پیشنهادی صرفا تعبیه هایی است در راستای حفظ جان شهروندان، واکنش عموما مثبت بود. علت این امر آن بود که شهروندان به گونه های کم و بیش مستقیم ارتباط میان سختی قوانین و صیانت از جن و مال خود را مشاهده می کردند. «قوانین مناسب» در حوزه کنترل ظرفیت های منفی فناوری های جدید می باید بر مبنای چنین رویکردی تنظیم و پیشنهاد شوند.
• شما از سویی قائل به تسری ارزش ها در ساخت فناوری هستید و از سوی دیگر قائل به فناوری دینی هستید و فناوری دینی را فناوری ای می دانید که به منزله ابزار به هدف معرفتی دین (یعنی شناخت خداوند) کمک می کنند، معیار شناخت یک فناوری دینی را هم این گونه معرفی می کنید که اگر یک فناوری منجر به بسط جنبه های اخلاقی ای شوند که با اصول اخلاقی عام و کلی انطباق دارند یا منجر به افزایش اراده نیک و روحیه امیدوارانه و نیز اهتمام در مسیر کاستن از شر در جامعه و... شود، آن فناوری دینی (یا اخلاقی) است. حال سؤال اینجاست که به نظر شما دین و فرهنگ دینی فعلی کشورمان ایران چه کمکی به آینده نگاری فناوری می کند؟ و فرهنگ دینی ما چه فرصت ها و احتمالا تهدیدهایی را برای چشم انداز جامعه تکنولوژیک آینده فراهم می کند؟
پایا: آموزه های دینی و فرهنگی که در بستر یک سنت معنوی رشد کرده است، اگر به نحو صحیح و مناسب تفسیر شوند، می توانند در مسیر کاستن از خطرات احتمالی فناوری های موج چهارم نقش بسیار مؤثری ایفا کنند. یکی از خطراتی که جوامع مختلف و به خصوص جوامعی را که در فضای آکنده از آموزه های یک دین تنفس می کنند، تهدید می کند، خطر روی آوردن به قشری گری و جزم اندیشی و اتکای صرف به ظواهر آموزه ها و غفلت از مغز و بُن آنهاست. فناوری ها در موقعیت هایی این چنین در مظان بهره گیری های سوء و نادرست قرار دارند. اشکال این قبیل موقعیت ها و محیط ها آن است که تصمیم گیری ها در آن نه با اتکا به رویه های عقلانی که با انصراف از به کارگیری عقل و تکیه به شیوه های غیرعقلانی صورت می پذیرد. ازآنجاکه تکنولوژی ها به منزله ابزار، عواملی در مسیر اجرای تصمیمات اند، اگر تصمیمات با تکیه به موازین عقلی اتخاذ نشده باشند، احتمال بروز تبعات منفی از رهگذر اجرای آنها بسیار افزایش می یابد و ازآنجاکه تکنولوژی های موج چهارم از توان علّی بسیار بالایی برخوردارند، تأثیرات سوء ناشی از کاربرد نادرست آنها، بسیار گسترده خواهد بود.
نکته ای که در بالا ذکر شد به توضیح بیشتری نیاز دارد. تصمیم گیری، به خودی خود، امری از سنخ عمل است و بنابراین نفیاً و اثباتاً به عقلانی بودن موصوف نمی تواند شد. عقلانیت صرفا در حوزه استدلال ها معنا پیدا می کند. آنچه به عمل مربوط است از سنخ اعمال اراده و تغییر است و ارتباطی با دلایل ندارد. اما در حوزه «تصمیم گیری» آنچه عقلانی تواند بود فرآیندی است که به اتخاذ تصمیم منجر می شود. به عبارت دیگر شخص می تواند تصمیم خود را پس از طی یک فرآیند عقلانی سبک و سنگین کردن دلیل و سنجش آنها با یکدیگر اتخاذ کند و یا آنکه می تواند به هیچ عنایت به این قبیل دلایل و صرفا با تکیه به علل، تصمیم مورد نظر را اتخاذ کند و بدان جامه عمل بپوشاند. به عنوان مثال اگر دانشجویی در اندیشه سفر به خارج برای ادامه تحصیل است، می تواند با بررسی موقعیت دانشگاه های مختلف و شرایط محل تحصیل و ارزیابی موقعیت مالی خود و خانواده اش، سنجش دیگر شرایط و سبک و سنگین کردن آنها در قیاس با یکدیگر به این نتیجه برسد که رفتن به خارج برایش یک گزینه عقلانی و بهینه است و آن گاه بر مبنای این ارزیابی و سنجش اقدام به عمل می کند. از سوی دیگر همین دانشجو می تواند رفتن خود را به خارج، موکول به شیر یا خط کردن با کمک یک سکه کند و در صورتی که سکه گزینه مناسب را به وی نشان داد بر همان مبنا عمل کند.
در جوامعی که به واسطه اشاعه تفسیرهای نادرست از آموزه های دینی و معنوی، نوعی روحیه ظاهرگرایی و قشری گری و جزمیت در میان افراد رواج یافته است، تصمیمات عموما بی عنایت به رویه های عقلانی اتخاذ می شوند.
در مواجهه با فناوری های موج چهارم، شانس بقا و درجه انطباق پذیری صرفا به مدد بهره گیری از رویه های عقلانی افزایش می یابد. به این اعتبار، در جوامع با فرهنگ دینی، چنان که گذشت می باید این آموزه را که دین در پرتو عقل به نحو صحیح درک می شود، ترویج کرد. این آموزه را می توان با اندکی تدبر در قرآن و کلام معصومین (علیه السلام) ردیابی کرد. در فرهنگ شیعی نیز عقل همواره مورد توجه بوده است. اما در قرن بیستم و قرن بیست و یکم این نکته بهتر فهم شده است که عقلی که می تواند به بهترین نحو به افراد و جوامع در برابر خطرات تکنولوژی موج چهارم کمک کند، «عقلانیت نقاد» است. تفصیل این مطلب را باید در نوشته های دیگر نگارنده دنبال کنید.
• در نهایت چه پیشنهادها و راهکارهای عملی و انضمامی و ... درباره توسعه فناوری در کشورمان دارید؟ نقش شهروندان و حاکمان و روشنفکران و اساتید علوم انسانی و مهندسی و... در این راستا چیست؟
پایا: پاسخگویی تفصیلی به این پرسش نیازمند یک تألیف مستقل در حد یک کتاب است. گمان نگارنده آن است که با توجه به کلیاتی که در پاسخ به پرسش های پیشین بیان شد می توان خطوط عام یک پاسخ را به پرسش کنونی ردیابی کرد و به این اعتبار در این مقام حاجتی به تکرار، که بی شک ملال آور خواهد بود، نیست.
منبع: / نشریه / ویژه نامه درنگ
گفت و گو شونده : علی پایا
نظر شما