رویکرد تعاملی با تکنولوژی نقدی بر تکنولوژی مدرن
تحلیل تکنولوژی
ببینید در برخورد با تکنولوژی نه می شود سطحی انگاری کرد؛ بگوییم وارد مباحث پایه نشوید، این ها یک سلسله مباحث نظری است و نه می شود وقتی از مباحث پایه شروع می کنید، صرفا ناظر به یک سلسله مباحث نظری باشید که معطوف به عمل نیست. در تحلیل تکنولوژی شما هم باید به مفاهیم بنیادین بپردازید، تکنولوژی را از مفاهیم بنیادین آغاز کنید و هم مفاهیم بنیادی تان ناظر به عمل باشد؛ یعنی ناظر به چگونگی و رشد تکنولوژی و چگونگی تبدیل و ایجاد تحول در تکنولوژی و امثال این ها باشد. بنابراین اینکه برخی گفته اند به بحث های پایه ای نباید پرداخت و یا بحث های پایه ای را بعضی دیگر به عکس در یک سلسله بحث های نظری محض خلاصه کرده اند که هیچ معطوف به عمل نیست و ثمره عملی برای ما ندارد؛ به ما توان عملی برای موضع گیری در مقابل تکنولوژی موجود و قدرت ایجاد فن آوری جدید نمی دهد و این دو نظریه هر دو نقص دارند. بحث در تکنولوژی را از مفاهیم بنیادین آغاز کنیم، حتما باید گرایش و نگاه ما به بحث، شکل بحث به گونه ای باشد که معطوف به عمل باشد.
یعنی ناظر به شدن و تغییر عینی و ناظر به تحولات عینی و مکانیزم پیدایش و تغییرات تکنولوژی باشد. بر این اساس آن چه که منظور نظر ما است از پیشینه بحث روشن شد،
ناکارآمدی تکنولوژی مدرن
ما معتقدیم که تکنولوژی موجود، تکنولوژی مدرن، اولاً برخلاف تمام ادعایی که داشت است و هنوز هم سردمداران آن مدعی هستند که تکنولوژی در خدمت بشر است؛ برای ایجاد رفاه، امنیت و آسایش بشر تاکنون توانسته است ضریب امنیت، ضریب رفاه، ضریب آزادی بشر، ضریب قدرت عمومی بشر را توسعه دهد و در آینده هم می تواند؟ تکنولوژی مدرن چنین کارآمدی را ندارد این یک نقد برای تکنولوژی است که باید مورد دقت قرار گیرد که تکنولوژی مدرن به ابزاری در خدمت طبقات خاص، تبدیل شده و نتوانسته است عدالت عمومی را تأمین کند. الآن ببینید مجموع فن آوری ها و تکنولوژی که در جنگ کنونی در اختیار دنیای غرب و آمریکا بوده است، اعم از تکنولوژی نظامی و یا فرض کنید اطلاع رسانی اش و تکنولوژی که با آن جنگ روانی را هدایت می کرد، آن هم یک فنون عملی است و تکنولوژی فقط در ماشین آلات خلاصه نمی شود. مجموع این فنون عملی آیا چه ره آوردی برای بشر داشته است؟ در خدمت چه کسانی بوده است، آیا توانسته است عدالت را برای شما ایجاد کند؟ الآن یکی از مهم ترین و سودآورترین تجارت در جامعه جهانی، تجارت اسلحه، سلاح های کشتار عمومی و کشتار انسان ها است که در مرتبه اول قرار دارد. در حالی که کشورهای غربی همین هایی که مدعی تکنولوژی مدرن هستند اضافه تولید مواد غذایی شان را در دریا می ریزند و در اختیار گرسنگان آفریقا قرار نمی دهند. ولی همین ها سلاح های نظامی را در اختیار گروه های درگیر در کشورهای آفریقایی قرار می دهند؛ برای این که جنگ را شعله ور کنند. این ها بحث هایی است که دوستان با آن آشنا هستند و من هم مکرر این بحث ها را طرح کرده ام. همه فن آوری های موجود عملی در پایان به چه چیزی ختم شده است؟ آیا این فن آوری های موجود به عدالت در مقیاس جامعه جهانی ختم شده است؟ آیا توانسته است، شکاف طبقاتی را بردارد؟ آیا توانسته است به اصطلاح توزیع امکانات را در عالم عادلانه کند؟ یا این که نه تنها توزیع امکانات را عادلانه نکرده، نتوانسته توزیع امکانات را عادلانه کند، بلکه در قرن معاصر دنبال این هستند که نیروهای انسانی ای که قدرت تأمین نیاز آن ها را ندارند، یا نمی خواهند نیاز آنها را تأمین کنند؛ آنها را از جامعه جهانی حذف کنند. این یک بحث است. آیا توانسته است عدالت، رفاه و آزادی را تأمین کند که ما معتقدیم چنین چیزی واقع نشده است و این شاخصه ها مثبت نیستند، در جای خودش بحث های مفصلی روی آن شده است. این یک امر روشنی هم هست از نظر ما خیلی احتیاج به گفت و گو ندارد. این یک بحث است که باید در جای خودش حتماً تبیین بشود. بحث دوم این است که آیا این که تکنولوژی مدرن نتوانسته است عدالت و امنیت و رفاه عمومی را تأمین کند، ناشی از ضعف در آن انسان هایی است که مدیریت این تکنولوژی را به عهده داشته اند و آن را در مسیر غلط به کار گرفته اند یا در اقتضاء ذات خود این تکنولوژی هم چنین چیزی نهفته است؟ مدعای دوم ما این است که تکنولوژی مدرن در درون خودش چنین اقتضایی دارد که نمی تواند تکامل را سرپرستی کند.
نمی تواند بشر را به سمت قرب الهی برساند بلکه یک تکنولوژی تک ساحتی است که تنها جنبه های حسی و نیازهای ظاهری انسان را منظور نظر دارد. تکامل نیاز و ارضاء را در جهت نیازهای مادی بشر می بیند و اگر تکنولوژی تنها در جهت ساحت حسی انسان حرکت کرد، بالضرورت منتهی به چنین پایانی خواهد شد. این هم مدعای دوم است. به تعبیر دیگر اگر می بینید تکنولوژی مدرن با این ضعف ها مواجه است ریشه اش فرهنگ و مبانی حاکم بر این تکنولوژی است. این دو ادعایی است که مورد نظر ما است. بنابراین ما معتقدیم که تکنولوژی مدرن تکنولوژی است که نمی تواند در خدمت بشریت قرار گیرد. تکنولوژی طبقات خاص است و دائماً جامعه جهانی را در مسیر منابع آن طبقات خاص بیشتر به کار می گیرد و استخدام می کند و هم نیروی انسانی، هم منابع طبیعی، هم ابزار و ماشین آلات را در مسیر توسعه اقتدار یک طبقه خاص به کار می گیرد. تکنولوژی مدرن و عقلانیتی که بر تکنولوژی مدرن و ارزش فرهنگی که بر تکنولوژی مدرن حاکم است، این ها هستند که زمینه چنین چیزی را فراهم آورده اند.
دو نقد بر تکنولوژی مدرن
دو نقد بر تکنولوژی مدرن است یک نقد، نقد در کارآمدی است که آیا این تکنولوژی مدرن در جهت آن آرمان ها و اهدافی که مدعی آن بوده است، کارآمدی داشته یا نداشته، توانسته عدالت عمومی بیاورد؟ برخلاف توسعه دم افزونی که داشته است ایجاد عدالت عمومی کرده است یا نکرده است؟ الآن مسئله اصلی قرن معاصر مسئله دنیای فقیر و غنی است و چالش بین این دو دنیاست.
رمزی کلارک وزیر اسبق دادگستری آمریکا از کسانی است که نگاهش به صنعت و تکنولوژی مدرن و نظام مدرن غربی در مجموع نگاه منفی است. در یکی از مصاحبه های اخیرش از او سؤال کرده بودند: به نظر شما مسئله اصلی مهم قرن بیست و یکم که پیش روی بشر است چیست؟ می گوید: مسئله اصلی، مسئله دنیای فقیر و غنی است و در تبیین و توضیح اضافه می کند: مسئله این است که ما باید با آن نیروی انسانی مازادی که در فرآیند توسعه نمی توانیم برای آنها کار مفید تولید کنیم، چه کار باید بکنیم؟ آیا باید برای آنها کار غیرمفید تولید کرد؟ با پیشرفت و توسعه تکنولوژی و فن آوری ها نیاز به نیروی انسانی کم شده است؛ قسمت عمده ای از نیروهای انسانی هستند که در مسیر توسعه به کار نمی آیند. عده ای از آنها هستند که توانایی ها و مهارت ها و امکانات و استعدادهای بیشتری دارند و عده ای هم هستند که توانایی ها و مهارت ها و استعدادهایشان محدودتر است. آیا ما وقتی در مسیر توسعه تکنولوژی بی نیاز از نیروی انسانی می شویم، برای نیروی انسانی مازاد کار غیرمفید تولید کنیم؟ یا اساساً این نیروی انسانی مازاد را حذف کنیم؟ می گوید: اگر شما یک کار غیرمفید برای این نیروی انسانی تولید کنید که برای خود او هم روشن باشد که کار مفید نیست؛ فقط برای این است که او مشغول به کار باشد و بعد امکاناتی به او تخصیص پیدا کند؛ این یک نوع مرگ فرسایشی است. بنابراین پیشنهادی که الآن دنیای غرب می دهد این است، که این نیروها را حذف کنیم؛ یعنی به طور کلی نسلی که ضعیف است، و قدرت پیشرفت و توسعه ندارد، آن را حذف کنیم چرا؟ به خاطر این که مجموع مصرف کننده ای هستند که در فرآیند تولید نیاز به آنها نیست. کار غیرمفید هم برایشان تولید کنید یک مرگ فرسایشی است. می گوید شما در فرآیند توسعه یک سلسله نیروهای انسانی دارید که این نیروهای انسانی به کار نمی آیند، ازنظر تنازع بقا هم بین نیروهای کارآمد و آنها تنازع است. آنها نیروهای ضعیفی هستند که نتوانستند خودشان را بالا بیاورند. اگر مردم آفریقا الآن بیکار می شوند یا نمی توانند، در مسیر توسعه تکنولوژی پیشرفت کنند، به خاطر ضعف شان است. در این شرایط وقتی جامعه جهانی تبدیل به یک دهکده واحد می شود، منابع عالم به شکل دیگری توزیع می شوند، جغرافیای سیاسی عالم به هم می خورد، مفهوم دولت، ملت ها عوض می شود و دنیای جدیدی تعریف می کنیم. آیا باید این نیروهای انسانی ای که غیرکارآمدند و این ناکارآمدی شان هم به ضعف های شان برمی گردد، اینها را به رسمیت بشناسیم؟ و برای آنها تولید کار غیرمفید کنیم درحالی که می دانند کار غیرمفید است؛ این طوری مشارکت شان دهیم یا حذف شان کنیم؟ طبیعی است حذف راه بهتری است. رمزی کلارک می گوید: آن مسأله ای که دنیای غرب و جهان با آن مواجه است این مسأله است و دنیای غرب دنبال حذف این نیروها است. من حدس می زنم اپیدمی شدن خیلی از بیماری ها در آفریقا و امثال آن و نسل کشی ها ناشی از همین اندیشه است. این اندیشه بعضی از فیلسوفان غرب است که می گویند چگونه به خود حق می دهید، حشرات و حیوانات مزاحم را نسل کشی کنید. و حشراتی که در مزرعه هستند همه را نابود و سمپاشی می کنید؛ به همین دلیل می شود آن نسل ضعیف و ناکارآمدی که قدرت هماهنگ شدن با بافت تکنولوژی را ندارد، حذف کرد. پس غرض من این است که کار فن آوری و تکنولوژی مدرن به جایی رسیده است که نه فقط جامعه جهانی را در استخدام توسعه سرمایه داری قرار داده است، نمی گویم توسعه سرمایه ها، توسعه سرمایه داری. بلکه دنبال این است که نیروهای انسانی ای که در این مسیر هماهنگ نمی شوند، به طور کلی حذف فیزیکی کند. سؤال این است که آیا این فن آوری های جدید به اقتضای ذاتشان به این جا کشیده شده اند.
ما معتقدیم این اقتضا در درون فن آوری های جدید است و فن آوری های جدید یک سلسله ضعف های بنیادینی دارند که آنها را به این جا کشانده است و ما باید از یک نقطه های بنیادین دیگری آغاز کنیم و به فن آوری جدید برسیم. البته معنای این حرف این نیست که ما فن آوری های موجود را می توانیم حذف کنیم، یا در وهله ای از آنها بی نیاز شویم، این گونه نیست. جزیی از زندگی و معیشت مادیمان فن آوری های جدید است. در فضای این فن آوری زندگی می کنیم ولی از آن طرف هم مجبور به این فن آوری ها نیستیم؛ این جا است که ما نیازمند به یک تحلیل عمیق از تکنولوژی هستیم. باید مفاهیم بنیادین تکنولوژی را موضع بحث قرار دهیم و بعد موضع خودمان را براساس آن تحلیل های بنیادین نسبت به تکنولوژی مدرن تبیین کنیم و آن گاه ساز و کارهای عملیاتی جدیدی برای دستیابی به یک تکنولوژی جدید، برای منحل کردن تکنولوژی کنونی در یک تکنولوژی کارآمد دیگر در مسیر تمدن اسلامی تبیین کنیم. این چند کار است که پیش روی ما است. باید اول روشن کنیم واقعاً تکنولوژی مدرن به نفع بشر بوده است یا نبوده است؟ آیا می تواند تکامل را سرپرستی کند، یا نمی تواند؟ آیا توانسته است ایده آل بشر را تأمین کند؟ و اگر نمی تواند تکامل را تأمین کند؛ چرا نمی تواند تکامل را تأمین کند و چه ضعف های بنیادینی در آن وجود دارد؟ آیا فرهنگ و ارزش خاصی در آن است؟ آیا تکنولوژی مدرن، تکنولوژی غیردینی و ضد دینی است یا نه تکنولوژی ضد دین نیست؟ اینها مفاهیم بنیادینی است که باید موضوع دقت قرار بگیرند و به خصوص باید تکنولوژی را در سطوح مختلفش مورد توجه قرار دهیم. آن روش هایی که حاکم بر تولید معادلات و ابزار طراحی صنایع و طراحی ماشین آلات هستند. از آن تکنولوژی تا تکنولوژی ای که روش مهندسی طرح را به عهده دارد تا تکنولوژی به معنی ابزار تبدیل منابع به محصول یعنی ماشین. همه این سطوح را باید مورد توجه قرار دهیم و بعد ببینیم که آیا این سطوح مختلف تکنولوژی مبانی و غایاتی دارند؟ و اگر در مسیر این مبانی و غایات قرار گرفتیم، آیا می توانیم تکامل را تأمین و به بشریت خدمت کنیم؟ و بالاتر آیا این مبانی و غایات با دین هماهنگ هستند یا هماهنگ نیستند؟ این صورت مسأله ها است که موضوعات بسیار جدی و پردامنه ای است که نیاز به بحث های طولانی و دقیق و جدی دارد.
منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۸۹/۰۲/۱۳
نویسنده : سید محمد مهدی میرباقری
نظر شما