مثلث تکنولوژی، دیپلماسی و امنیت ملی در اسناد ویکى لیکس
جنگها در عصر جدید دیگر به صورت سخت افزارى نیست و مسائل امنیتى فقط در اعداد و ارقام تجهیزات نظامی خلاصه نمیشود. بلکه تحولات سایبرى نقشى روز افزون میگیرد و بىدلیل نیست که در سند راهبردى جدید ناتو، تحت عنوان فهم استراتژیک جدید، امنیت سایبرى و تروریسم سایبرى به عنوان یک مسئله مهم برجسته شده است و از این جاست که رابطه بین تکنولوژى، دیپلماسى و امنیت ملى شاخصتر میشود و میتوان آن را در این زمینه بررسى کرد.
کمتر جریانی مانند انتشار اسناد ویکی لیکس در مدت اخیر در جهان سیاست و مخصوصا در مسائل مربوط به امور دیپلماتیک به این اندازه سر و صدا ایجاد کرده و واکنشهای متضاد، تند و دامنهداری را در بر داشته است. واکنشها نسبت به انتشار ویکی لیکس از زوایای گوناگون بوده، بعضا آن را توطئه امریکا و اسرائیل و گروههای مختلف سیاسی دیدهاند و بعضی دیگر من جمله وزارت خارجه امریکا و شخص وزیر خارجه از انتشار این اسناد به عنوان یک اقدام جنایت آمیز و جنایی نام بردهاند.
نظریات گوناگونی درباره شکل، محتوا و پیامدهای انتشار اسناد ویکی لیکس وجود دارد. چگونه میتوانیم رابطه انتشار این اسناد را با سیاست خارجی امریکا بررسی کنیم؟ از نظر مطالعات و پژوهشهای مربوط به سیاست خارجی دولت امریکا، این پدیده چه معنایی دارد؟
برای این که این سوالات را پاسخ دهیم و از زاویه سیاست خارجی امریکا این مسائل را بررسی کنیم ابتدا باید خلاصهای از روند انتشار آن را ذکر کنیم. دوم به نحوه تاثیر تکنولوژی در دسترسی و انتشار این اسناد و اثراتی که تکنولوژی بر دیپلماسی و امنیت ملی دارد بپردازیم و سرانجام به پیامدهای انتشار این اسناد بر سیاست خارجی امریکا در آینده نگاه کنیم.
روند انتشار اسناد
بر اساس آن چه منتشر شده و در دسترس عموم قرار گرفته است، انتشار این اسناد به فردی به نام بردلی منینگ Bradley Manning بر میگردد که یکی از افسران جوان اطلاعاتی ارتش امریکا است که به این اسناد از طریق شبکه ویژه اسناد طبقه بندی شده دسترسی داشته و توانسته آنها را کپی کند، بیرون آورد و در اختیار سایتی به نام ویکی لیکس قرار دهد که هدف آن سایت به تعبیر رایج ما افشاگری از دولتها و اقدامات آنها است.
اما این که چگونه آقای منینگ به این اطلاعات دسترسی پیدا کرده است میتواند از این زاویه جالب باشد که به نحوی به تغییرات و تحولاتی که بعد از یازده سپتامبر در دستگاه امنیت ملی امریکا رخ داد برمیگردد. دولت امریکا بعد از یازده سپتامبر در جمع بندیها از ضعفها و چالشهای امنیتی خود به این نتیجه رسید که دستگاههای گوناگون موثر در امنیت ملی امریکا که بیش از بیست سازمان را در برمیگیرند، اعم از وزارت دفاع تا وزارت خارجه و دستگاههای اطلاعاتی دچار یک پراکندگی و تفکر جزیرهای هستند و از هم دیگر خبر ندارند. لذا دولت بوش سیستمی را طراحی کرد که افراد خاصی، مخصوصا در حوزههای تحلیلی در جریان اقداماتی که در سازمانهای دیگر صورت میگیرند باشند. بنابراین، این باعث شد که به طور مثال افسران تحلیلگر در وزارت دفاع از اقدامات دیپلماتیک وزارت خارجه تا حدی مطلع باشند و بتوانند به طور بین سازمانی در جریان اقدامات سازمانهای دیگر قرار بگیرند. لذا سیستمها به هم وصل شدند و دسترسی الکترونیکی باعث شد که این اطلاعات در دسترس این فرد قرار بگیرد.
این فرد هم با استفاده از وسیله گوش دادن به موسیقی (آی پاد) که با خود به محل کار میبرده، به نحوی این اسناد را ضبط میکرده و انتقال میداده و طی یک پروسه زمانی این اسناد را جمع آوری کرده است که بیش از صدها هزار سند است. تاکنون حدود پنج هزارسند از این سندها منتشر شده است و انتشار اسناد ادامه خواهد داشت. این فرد از ده می سال جاری میلادی توسط فرماندهی بررسی جنایی ارتش امریکا دستگیر شد و الان در زندان به سر میبرد.
مجموعه اسنادی که در سری اخیر منتقل شده است و در معرض دید عموم قرار خواهد گرفت رقمی بالای سیصد و هفتاد و نه هزار و پانصد و شصت و پنج سند است. اما در تجزیه و تحلیل طبقه بندی آنها باید گفت که اکثر این اسناد، حدود 97 درصد از آنها سریاند و در بالاترین سطح طبقه بندی که به کلی سری است، نیست. لذا از بالاترین درجه طبقه بندی برخوردار نیستند. اسنادی هم که منتشر شده است ادامهدار است.عمدتا مطالب وزارت خارجه و وزارت دفاع امریکا درباره مسائل و بحرانهاى بین المللى منتشر شده است و تقریبا در سرتاسر دنیا باعث موضع گیرى مقامات ارشد کشورها از پوتین گرفته تا وزارت خارجه چین و عربستان و سایر مقامات دیپلماتیک و سیاسى شده است.
البته به دنبال انتشار اسناد توسط پایگاه اینترنتى ویکى لیکس، این پایگاه اینترنتى تحت فشار قرار گرفته است. پروندهاى درباره بنیانگذار ویکى لیکس تشکیل شده است که البته ربطى به افشاگرىهاى او ندارد و روز گذشته در انگلستان بازداشت شده است. سایت ویکى لیکس هم مورد حملات اینترنتى قرار گرفته است. اما باید توجه داشت که مکانیسم افشاى این اطلاعات به اندازه خود این اطلاعات، مهم و حائز اهمیت و متناسب باشرایط روز است.
تحولات تکنولوژیک و تاثیر آن بر دیپلماسى
از نظر روندهاى روابط بین المللى و نظریههاى روابط بین المللى، تحولى که رخ داده است، قابل دقت و توجه است و به پدیده تکنولوژى و رابطه تکنولوژى با دیپلماسى و امنیت ملى برمىگردد. به این صورت که تحولات دو دهه گذشته تکنولوژى را خصوصا در حوزه ارتباطات گسترده کرده و دسترسى به آن را راحت کرده است و واقعا انقلاب ارتباطى، ساختار بسیارى از مناسبات را دگرگون کرده است.
به طور سنتى دیپلماتها، کارهاى مشخص و معلومیرا انجام مىدادند. منجمله گزارشگرى از آن چه در محل ماموریت آنها اتفاق مىافتد، یا نمایندگى یا مذاکره و یا انجام کارهاى کنسولى و تشریفات. همیشه تکنولوژى روى کیفیت این مسئله اثر گذاشته است. یعنى هزاران سال پیش که تکنولوژى معاصر نبوده است، اسبها پیکها را جابهجا مىکردند و آنها وسیله جابهجایى و مبادله گزارشهاى دیپلماتیک بودهاند. در قرون جدید با ورود تلگراف، نحوه ارتباطات دیپلماتیک دگرگون شد و ماهیت گزارشگرى عوض مىشود. در دورههاى بعد، وقتى تحولات الکترونیکى رخ مىدهد، مسئله رمز و رمزگشایى با استفاده از تکنیکهاى الکترونیکى تحول پیدا مىکند.
اما در عصر جدید که انقلاب ارتباطى رخ داده است، اینترنت وسیله مبادله بسیارى از پیامهاى دیپلماتیک میشود و این با یکى از پدیدههاى شگفت انگیز در روابط بین الملل هم زمان است و آن توانمند شدن افراد در صحنه بین المللى است. افراد امروزه بازیگر بین المللى هستند در حالى که قبلا این نقش فقط به دولتها اختصاص داشت. در حال حاضر و در این مسئله خاص، یک فرد مثل آقاى منینگ، به هر دلیلى و حتى به هر دلیل توطئه آمیزى میتواند اثرگذار و قدرتمند باشد. قدرتمند نه لزوما به معناى اعمال قدرت مثبت، بلکه در تصمیمها و افکار عمومی تاثیر گذار است.
با در نظر گرفتن تحولى که بعد از یازده سپتامبر در نظام دیپلماتیک و امنیتى امریکا رخ داد و یکپارچگى تحولات درونى در امریکا و پدیده گسترش ارتباطات و قدرت گرفتن نقش آفرینى افراد در روابط بین الملل میتوان به پدیده افشاگرىهاى ویکى لیکس نگاه کرد. یک فرد به انبانى از اطلاعات دسترسى پیدا کرده است که تنها با وجود تکنولوژىهاى جدید این دسترسى ممکن شده است و این به نوبه خود به بحثى برمیگردد که در حال حاضر یکى از مهمترین مباحث در نهادهاى امنیت ملى کشورهاست و آن امنیت سایبرى است.
جنگها در عصر جدید دیگر به صورت سخت افزارى نیست و مسائل امنیتى فقط در اعداد و ارقام تجهیزات نظامی خلاصه نمیشود. بلکه تحولات سایبرى نقشى روز افزون میگیرد و بىدلیل نیست که در سند راهبردى جدید ناتو، تحت عنوان فهم استراتژیک جدید، امنیت سایبرى و تروریسم سایبرى به عنوان یک مسئله مهم برجسته شده است و از این جاست که رابطه بین تکنولوژى، دیپلماسى و امنیت ملى شاخصتر میشود و میتوان آن را در این زمینه بررسى کرد. ما نمیتوانیم بگوییم که توطئهاى در کار بوده یا نه. ما سعى میکنیم از نظر فهم چگونگى انجام این کار و به دست آمدن این اطلاعات، اول متن ادارى اجتماعى امریکا را بررسى کنیم و بعد با توجه به متن تکنولوژیک، میزان اثرگذارى این اتفاق را بررسى کنیم. بىتردید این پدیده بر امنیت ملى امریکا اثر خواهد داشت و اثرات آن حائز اهمیت است.
پیامدهاى این افشاگرى بر سیاست خارجى امریکا
از نظر محتوایى تاثیرات خیلى زیادى خواهد داشت. اول این که بىتردید خوراک و مواد بسیار جالبى در این اسناد براى تجزیه و تحلیل پژوهشگران یافت میشود و مهمتر از همه نیت و هدف بسیارى از بازیگران جهانى و منطقهاى را مشخص میکند.
نکته دوم این است که افشاى این اسناد، بحران اعتماد را براى دیپلماسى امریکا به وجود آورد. یعنى دستگاه دیپلماسى امریکا که دچار بحران عدم اعتماد در جهان بود، با انتشار این اسناد، با بحران مضاعفى روبهرو شده است. در حال حاضر در همه جاى دنیا امکان اعتماد مقامات کشورها به امریکا در مذاکرات کم شده است و خدشه دار شدن اعتماد که عنصر اصلى در دیپلماسى است، پیامدهاى کوتاه مدت و درازمدتى را در بر دارد. هرچند که گفته میشود محتواى اسناد اطلاعات جدیدى را منعکس نمیکند. یعنى چیزهایى بوده است که همه میدانند اما تاثیر دانستن این اطلاعات از کانال رسمی بر مسئله تاثیر سیاست خارجى آن برجسته است.
نکته سومی که حائز اهمیت است این است که در عین این که انتشار این اسناد ضربههایى به سیاست خارجى امریکا وارد کرده است، باعث میشود که دستگاههاى امنیت ملى امریکا و دستگاه سیاست خارجى این کشور، امنیت سایبرى را جدى بگیرند. یعنى این هشدار و این ضربه و شوک باعث یک تحول روشى در دیپلماسى امریکا خواهد شد. چون امریکا داراى سیستمی است که همانطور که بعد از یازده سپتامبر تحول یافت، این مسئله هم میتواند باعث تغییر در سیاستهاى این کشور شود.
نکته چهارمی که درباره انتشار این اسناد قابل توجه است، سیال بودن مسائل و موضوعات در سیاست خارجى امریکا است. به نظر میرسد که دیگر نمیتوان به طور ثابتى درباره همه چیز اظهارنظر کرد و این سیال بودن و به هم ریختگى مرزها که مرز بین مسائل فردى، مسائل ملى و مسائل بین المللى به گونه فاحشى در این سندها به هم ریخته بر سیاست خارجى امریکا اثرگذارى خواهد داشت و بىجهت نیست که دولت امریکا یک گروه ویژه تشکیل داده است تا به چیزى که اصطلاحا به آن کنترل ضایعه گفته میشود بپردازد. به نظر میرسد تا این جا موفق نبوده و این ضربات ادامه خواهد داشت. البته از نظر محتوایى هنوز زود است که درباره همه این اسناد صحبت کنیم. چون آنچه که تاکنون منتشر شده است بسیار گزینشى است. همین طور انتشار اسناد خیلى گزینشى است و جاى ابهام و سوال و پرسش را ایجاد میکند. خود همین ابهام هم بر سیاست خارجى امریکا اثر عمیقى خواهد داشت. بحران اعتماد را چند لایهتر و سختتر خواهد کرد.
آخرین نکته این است که انتشار این اسناد از نظر استراتژیک تاثیرى بر امریکا ندارد. یعنى نمیتوان گفت که از نظر استراتژیک انتشار این اسناد، موجب تضعیف قدرت امریکا شده است. از نظر استراتژیک به تغییر خط مشىهاى امریکا، اهمیت کار دیپلماتیک و نهادهاى موثر در دیپلماسى منجر نمیشود. از نظر استراتژیک، این بحرانى است که بحران ارتباط میان تکنولوژى، دیپلماسى و امنیت ملى است و مانند هر بحران دیگر، با خود بسته بندى از تحولات ادارى، سازمانى و امنیتى را همراه دارد.
منبع: / سایت / دیپلماسی ایرانی ۱۳۸۹/۹/۱۸
نویسنده : سید محمد کاظم سجادپور
نظر شما