موضوع : پژوهش | مقاله

بحثی در نسبت تکنولوژی و هنر؛ چالش ها در زمینه تعریف تکنولوژی


برای تعریف تکنولوژی با همان مشکلاتی روبه رو هستیم که فراروی هر تعریف کردنی وجود دارند. در بادی امر مسلم است که ما نمی توانیم تعریف ارسطویی یا افلاطونی را بپذیریم. این فلاسفه برجسته مبتنی بر ماهیت اشیا مبادرت به تعریف همه چیز می کنند. اما مفهوم ماهیت ابهامات مفهومی زیادی را مطرح می سازد که همین ابهامات بسیاری را بر آن داشته که به تعاریف دیگر متوسل شوند. برخی از پژوهشگران تعریفی دل بخواهی را تجویز می کنند که این نیز در عالم تفکر و تفلسف نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد. هم چنان که تعریف مبتنی بر فهم عامه هم هرچند مفید و لازم است کافی نیست. فیلسوف به دنبال چنان تعریف دقیقی از مفاهیم است تا با تعریف به فهمی جامع و مانع از مفاهیم دست یابد. مشکلات فراوانی که تعریف مفاهیم برای ذهن و زبان بشری فراهم ساختند ویتگنشتاین را بر آن داشت تا تصریح کند که ما از هیچ مفهومی نمی توانیم تعریفی ارائه کنیم که جوهر اشیای را نشانه رود، بلکه می توانیم از برخی از شباهتهای خانوادگی سخن بگوییم که میان اجزای مفهومی خاص چون تکنولوژی مشترک هستند. رویکرد ویتگنشتاین در باب تعریف هم اکنون در جهان فلسفه سلطه و تفوق خاصی دارد، هرچند هنوز رویکردهای بدیل دیگر هم مطرح هستند.
با توجه به این مناقشات است که فیلسوفان تکنولوژی به ما تذکر می دهند برای تعریف کردن تکنولوژی نکاتی را مدنظر خود قرار دهیم. اول آنکه تعریف تکنولوژی هم مانند تعریف همه مفاهیم دیگر نباید چنان بسته یا باز باشد، یعنی به طور مثال نباید تکنولوژی را محدود به تکنولوژی جدید کنیم (تعریف بسته) و هم چنین حتی تکنیکهای سخنرانی و تمرکز کردن را جزو تکنولوژی محسوب کنیم (تعریف باز). ثانیاً تعریف نباید دوری باشد. یعنی فی المثل نمی توان در تعریف تکنولوژی گفت که تکنولوژی امری است که تکنولوژیک است. از سوی دیگر نباید برای تعریف مفهومی چون تکنولوژی به تصویر یا استعاره متوسل شد. به طور مثال تکنولوژی را به روحی شبیه نکنیم که نفسی در آن دمیده می شود و به حرکت در می آید. و در آخر تعریف نباید سلبی باشد، بلکه تعریف باید به صورت ایجابی چیزی در باب ویژگی های مفهوم مورد نظر ما بگوید. یعنی نگوییم که تکنولوژی این و آن نیست، بلکه بگوییم چه هست.

سه تعریف مطرح در مورد تکنولوژی
سه تعریف مطرح تکنولوژی الف) تکنولوژی به عنوان سخت افزار ب) تکنولوژی به عنوان نرم افزار و ج) تکنولوژی به عنوان نهاد هستند.
تکنولوژی به عنوان سخت افزار: عینی ترین تعریف برای تکنولوژی تعریف آن بر حسب سخت افزار یا ابزارها و ماشینهاست. در این منظومه، نیروگاه های برق، رایانه ها و کارخانه ها به عنوان تکنولوژی ها لقب می گیرند. این تعریف از تکنولوژی عینی ترین، صریح ترین و انضمامی ترین تعریف تکنولوژی است. این تعریف با وجود وضوح و صراحت بدون عیب و ایراد نیست و یکی از ایرادهای آن این است که برخی از تکنولوژی هایی را که نه ابزار و نه ماشین هیچ کدام نیستند در بر نمی گیرد. یک نمونه از تکنولوژی غیرسخت افزاری تکنولوژی رفتاری اسکینر است که وی بسیار بر آن تأکید داشت، ولی نمی توان آن را به عنوان سخت افزار مدنظر قرار داد.
تکنولوژی به عنوان نرم افزار: «ایلول» فیلسوف معروف تکنولوژی با تقابلی که میان سخت افزار و نرم افزار وجود دارد، تعریفی نرم افزارانه از تکنولوژی ارائه کرد و آن را امتزاجی از ابزارها و نسبت ها مدنظر قرار داد. حتی ماکس وبر هم با ارائه مفهوم عقلانی سازی مانند ایلول ظهور غرب را بر حسب نظامی نرم افزاری توجیه کرد. در این نظام البته ابزارها و ماشین ها نقشی محوری را دارا نیستند و نظامی که مبتنی بر قواعد هدف - وسیله است، هدایت منظومه را بر عهده دارد. بدین گونه بود که تکنولوژی به مثابه نرم افزار و قواعد مطرح گشت. این دیدگاه نرم افزارانه از تکنولوژی، از آن جهت قابل توجیه است که سخت افزار همیشه در ارتباط با کاربرد انسانی و فهم وی تکنولوژی نام می گیرد و نمونه های فراوانی از وجود سخت افزار را در جوامع گوناگون شاهد بودیم، بدون آنکه این سخت افزارها نظامی تکنولوژیک را به وجود آورند. در این نگاه فکر و ایده و اندیشه ای که پشت سر ابزارهای تکنولوژیک قرار دارند، تکنولوژی نام می گیرد.
تکنولوژی به عنوان نهاد: این موارد برخی از متفکران و فیلسوفان تکنولوژی را بر آن داشت که به دنبال تعاریف دیگری از تکنولوژی برآیند. برخی تکنولوژی را مجموعه ای از نهادهای اجتماعی دانستند. تعریفی که در این باب ارائه شده است این است که تکنولوژی کاربرد دانش علمی یا دانش ها دیگر برای نقش های عملی از طریق نهادها و نظام های هدف مندی است که با انسانها و نهادها و ماشین ها در ارتباط است. این تعریف که بسیاری آن را می پذیرند گاهی رویکرد نهادهای تکنولوژیک به تکنولوژی لقب می گیرد. نهاد تکنولوژیک مجموعه ای است از سخت افزار، دانش، مخترعان، اپراتورها و افراد تعمیرکار، مشتریان، بازارها، آگهی دهنده ها و نمایندگان دولتی که همه در امر تکنولوژی دخالت دارند. رویکرد نظام تکنولوژیک از همه تعاریفی که تاکنون در این مقال از تکنولوژی ارائه شده اند و در فلسفه تکنولوژی مطرح هستند مسلط تر است، زیرا این رویکرد سعی می کند، اجزای مختلف تکنولوژی را در نظر بگیرد.

نسبت تکنولوژی و هنر در یونان باستان
در دوره یونان باستان بسیاری از تکنولوژی ها از دید هنر نگریسته می شدند. با این همه، در این جهان تفکر نظری بر تفکر عملی و تفکر عملی بر تفکر تولیدی مرجح است. حتی افلاطون هنر را هم راستا با تفکر نظری نمی داند، چراکه در نظام فکری وی هنر تقلید از طبیعت است و نمی تواند مثل را نشان دهد. می توانیم بگوییم «تخنه» ای که افلاطون و ارسطو به کار می برند، با تکنولوژی تمایزاتی دارد. از جمله این که تخنه برای کار هنری هم اطلاق می شود. اگر اثری با دقت و ظرافت و زیبایی ساخته شود، یونانی بدان تخنه می گوید. راهی طولانی پیموده می شود که این تفکر به تفکر مدرن به نسبت هنر و تکنولوژی ختم شود. بخصوص با فرانسیس بیکن، ما شاهد نگاهی دیگر به تکنولوژی هستیم و او تصرف در طبیعت و شکنجه طبیعت را برای اهداف انسانی مجاز اعلام می کند. او با شعارش «معرفت قدرت است» گونه ای تمایز میان جهان خود و جهان یونانی را بیان می نماید. در این جا گویی هنر و تکنولوژی در حال جدا شدن از یکدیگر هستند. با دکارت است که شاهد جدایی کامل این دو حوزه هنر و تکنولوژی هستیم.

تمایز جدی هنر و تکنولوژی در جهان جدید
با دکارت ما شاهد تقسیم علوم و معارف هستیم. شعار وی این بود که «تقسیم کن تا پیروز شوی». این نکته بیش از هرجا در ساحت معرفت صورت می گیرد و علوم و معارف و حرفه ها به دسته های متفاوتی تقسیم می شوند. تقسیم هنر و تکنولوژی هم با توجه به این مبانی صورت می گیرد. ما دو ساحت داریم که در یکی کارآمدی برجستگی و اهمیت بیشتری دارد که بدان تکنولوژی می گوییم و در دیگری این زیبایی و تناسب است که اهمیت و قرب می یابد. این در حالی است که در جهان قدیم پیروی یگانگی که میان معرفت (حقیقت) و فضیلت (اخلاق) و زیبایی (هنر) برقرار است، آنچه معرفت است، زیبا هم به شمار می آید. در این منظومه معرفت عملی ما که به تکنیک ختم می شود، تفاوتی با هنر ندارد. جدا کردن هنر از تکنولوژی مانند هر تقسیم دیگری مزایا و معایب خاص خود را دارد. حسن این روش جدا کردن دو ساحت و معرفت است که تا حد زیادی با هم تفاوت دارند. ماهیت هنر بر زیبایی متکی است و این زیبایی ممکن است کارآمدی و بهره مادی و معیشتی نداشته باشد. بنابراین ما دو دغدغه داریم که یکی ساختن برای هدفی و دیگری ساختن بدون غایتی خاص است (آن گونه که کانت می گوید). از سوی دیگر، ما به وحدت کارآمدی و زیبایی هم نیاز داریم. به همین جهت است که در سده بیستم رویکردهایی برای نزدیک کردن این دو نیاز و حساسیت مطرح شدند. این رویکردها بر عناصری چون فیلم و هنرهای دیگر دست می گذاشتند که این ها نه تنها به عنوان هنر مطرح هستند که به عنوان صنعت و تکنولوژی نیز خود را به ما نشان می دهند. به طور مثال سینما هم اکنون نه تنها به عنوان هنر که به عنوان صنعت نیز مطرح است. فیلم های انیمیشن و هم چنین طراحی های مختلفی که با رایانه ها هم صورت می گیرند، این ویژگی را با خود به همراه دارند. گویی ما نه تنها در جهان جدید شاهد جدا شدن هنر و تکنولوژی بوده ایم که هم اکنون گونه ای قرابت میان آنها را هم حس می کنیم.

منبع: / روزنامه / قدس ۱۳۸۸/۰۶/۰۷
نویسنده : شیدا امینی

نظر شما